Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#نافرمانی_مدنی
#جین_شارپ
#فصل_سوم
#قسمت_نخست
#قدرت_از_کجا_می_آید؟
💎 به طور قطع دستیابی به آزادی از طریق صلح کار ساده ای نیست و رسیدن به این هدف نیاز به مهارت بالای استراتژیک، تشکیلات و برنامه ریزی دارد. علاوه بر همه این ها رسیدن به آزادی نیازمند قدرت هم هست.
دموکراتها بدون به کارگیری موثر قدرت خود، نمی توانند به پایین کشیدن دیکتاتوری و تاسیس آزادی سیاسی امیدوار باشند. ولی دستیابی به این امر چگونه امکان پذیر است؟
"دموکرات های مخالف، توان تجهیز چه نوع قدرتی را دارند که برای نابودی دیکتاتورها، با وجود تمامی شبکه های نظامی و پلیسی اش کافی باشد؟
پاسخ این سوال در درک مفهوم غالبا نادیده گرفته شده #قدرت_سیاسی نهفته است.
درک این دیدگاه کار سختی نیست.
برخی حقایق اساسی، بسیار ساده اند.
#افسانه_ارباب_میمونها
💎 تمثیلی چینی و متعلق به قرن چهاردهم از لیو جی - برای مثال - به خوبی مفهوم مورد غفلت واقع شده قدرت سیاسی را آشکار می کند:
⚜در استان ملوک الطوایفی "چو" پیرمردی از طریق میمون هایی که به خدمت خود گماشته بود، زندگی را میگذارند. مردم چو به وی جو - کونگ (ارباب میمون) می گفتند.
❗️ پیرمرد هر روز صبح میمون ها را در حیاط به صف می کرد و به کهن سال ترین آن ها دستور می داد تا بقیه میمون ها را برای جمع آوری میوه از بوته ها و درختان به سمت کوه ها راهنمایی کند. قانون این بود که هر میمونی می بایست یک دهم میوه های جمع آوری شده خود را به پیرمرد می داد.
❗️ کسانی که از این کار سرپیچی می کردند بی رحمانه شلاق می خوردند. تمامی میمون ها از این زندگی در رنج بودند ولی هیچ یک از آن ها جرات شکایت نداشت.
یک روزه میمون کوچکی از دیگر میمون ها پرسید: «آیا پیرمرد این درخت ها و بوته های میوه را کاشته است؟»
دیگران پاسخ دادند: «نه؛ همه ی آن ها در طبیعت رشد کرده اند».
میمون کوچک دوباره پرسید: «آیا ما بدون اجازه پیرمرد نمی توانیم میوه بچینیم ؟ »،
دیگران پاسخ دادند:« آری، میتوانیم. »
میمون کوچک ادامه داد: «پس چرا باید به پیرمرد وابسته باشیم؟ چرا باید به وی خدمت کنیم ؟».
♻️حتی قبل از اینکه میمون کوچک حرف خود را تمام کند، همه میمون ها ناگهان به آگاهی رسیده، بیدار شدہ بودند.
در همان شب پس از به خواب رفتن پیرمرد، میمون ها تورها و حصارهای اطراف حیاط را پاره کرده، موانع را برداشته و خود را آزاد کردند.
آن ها همچنین میوه هایی که پیرمرد در انبار ذخیره کرده بود را با خود به جنگل برده و هیچگاه بازنگشتند.
سرانجام پیرمرد از گرسنگی جان سپرد.
🌀 یو-لی-زی میگوید:
«در جهان بعضی از آدم ها با حیله و نه با قوانین عادلانه بر مردمانشان حکومت می کنند.
آیا این مردم همچون ارباب و میمون ها نیستند؟
این آدم ها از نادانی خود آگاه نیستند، به محض اینکه مردمان آن ها به آگاهی برسند، حیله های آنان دیگر کارگر نخواهد بود.»
ادامه دارد
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#نافرمانی_مدنی
#جین_شارپ
#فصل_سوم
#قسمت_نخست
#قدرت_از_کجا_می_آید؟
💎 به طور قطع دستیابی به آزادی از طریق صلح کار ساده ای نیست و رسیدن به این هدف نیاز به مهارت بالای استراتژیک، تشکیلات و برنامه ریزی دارد. علاوه بر همه این ها رسیدن به آزادی نیازمند قدرت هم هست.
دموکراتها بدون به کارگیری موثر قدرت خود، نمی توانند به پایین کشیدن دیکتاتوری و تاسیس آزادی سیاسی امیدوار باشند. ولی دستیابی به این امر چگونه امکان پذیر است؟
"دموکرات های مخالف، توان تجهیز چه نوع قدرتی را دارند که برای نابودی دیکتاتورها، با وجود تمامی شبکه های نظامی و پلیسی اش کافی باشد؟
پاسخ این سوال در درک مفهوم غالبا نادیده گرفته شده #قدرت_سیاسی نهفته است.
درک این دیدگاه کار سختی نیست.
برخی حقایق اساسی، بسیار ساده اند.
#افسانه_ارباب_میمونها
💎 تمثیلی چینی و متعلق به قرن چهاردهم از لیو جی - برای مثال - به خوبی مفهوم مورد غفلت واقع شده قدرت سیاسی را آشکار می کند:
⚜در استان ملوک الطوایفی "چو" پیرمردی از طریق میمون هایی که به خدمت خود گماشته بود، زندگی را میگذارند. مردم چو به وی جو - کونگ (ارباب میمون) می گفتند.
❗️ پیرمرد هر روز صبح میمون ها را در حیاط به صف می کرد و به کهن سال ترین آن ها دستور می داد تا بقیه میمون ها را برای جمع آوری میوه از بوته ها و درختان به سمت کوه ها راهنمایی کند. قانون این بود که هر میمونی می بایست یک دهم میوه های جمع آوری شده خود را به پیرمرد می داد.
❗️ کسانی که از این کار سرپیچی می کردند بی رحمانه شلاق می خوردند. تمامی میمون ها از این زندگی در رنج بودند ولی هیچ یک از آن ها جرات شکایت نداشت.
یک روزه میمون کوچکی از دیگر میمون ها پرسید: «آیا پیرمرد این درخت ها و بوته های میوه را کاشته است؟»
دیگران پاسخ دادند: «نه؛ همه ی آن ها در طبیعت رشد کرده اند».
میمون کوچک دوباره پرسید: «آیا ما بدون اجازه پیرمرد نمی توانیم میوه بچینیم ؟ »،
دیگران پاسخ دادند:« آری، میتوانیم. »
میمون کوچک ادامه داد: «پس چرا باید به پیرمرد وابسته باشیم؟ چرا باید به وی خدمت کنیم ؟».
♻️حتی قبل از اینکه میمون کوچک حرف خود را تمام کند، همه میمون ها ناگهان به آگاهی رسیده، بیدار شدہ بودند.
در همان شب پس از به خواب رفتن پیرمرد، میمون ها تورها و حصارهای اطراف حیاط را پاره کرده، موانع را برداشته و خود را آزاد کردند.
آن ها همچنین میوه هایی که پیرمرد در انبار ذخیره کرده بود را با خود به جنگل برده و هیچگاه بازنگشتند.
سرانجام پیرمرد از گرسنگی جان سپرد.
🌀 یو-لی-زی میگوید:
«در جهان بعضی از آدم ها با حیله و نه با قوانین عادلانه بر مردمانشان حکومت می کنند.
آیا این مردم همچون ارباب و میمون ها نیستند؟
این آدم ها از نادانی خود آگاه نیستند، به محض اینکه مردمان آن ها به آگاهی برسند، حیله های آنان دیگر کارگر نخواهد بود.»
ادامه دارد
🆔👉 @iran_novin1