🔥 کانال ایران نوین (مردم سالاری انجمن های مردمی) 🔥
372 subscribers
8.07K photos
3.11K videos
71 files
4.61K links
🔥 کانال ایران نوین ( مردم سالاری انجمن های مردمی) 🔥

ایرانی آگاه

آزاد

و اباد

و با رفاه


🔥با ایران نوین، تا ایران نوین🔥
Download Telegram
[({🔥 @iran_novin1🔥})]

]🔥 ایران نوین 🔥[

#نظریه_‌پردازان_قومیّت_و_ناسیونالیسم_قومی

بخشی از مهمترین مسائل اجتماعی دنیای معاصر مربوط به قومیت و ناسیونالیسم قومی می‌باشند و اندیشمندان علوم اجتماعی در طول چند دهه اخیر به طور فزاینده‌ای در این راه گام برداشته‌اند. این در حالی است که جامعه‌شناسان قرن 19 و 20، علاقه چندانی به این مباحث نشان نمی‌دادند.
آن‌چنان که مارکس و دورکیم ناسیونالیسم را ویرانگر می‌انگاشتند و بر این نظر بودند که ناسیونالیسم و احساسات مربوط به قومیت موجب افول رشد صنعت و ویرانی جهان نوین خواهد شد تنها وبر بود که زمان بسیاری را صرف تحلیل ناسیونالیسم کرد و از این ترسی نداشت که خود را ناسیونالیست بنامد.

با این همه حتی وبر هم نتوانست اهمیت ناسیونالیسم و مفهوم ملت را برای قرن بیستم به درستی پیش‌بینی کند.

از مهم‌ترین کسانی که در طول یک سده اخیر در این حوزه نگاشته و کوشیده‌اند می توان به
#دويچ،
#اريک_._جی_._هابزباوم؛ #فردريك_ليست،
#ديويد_ميلر،
#جان_آرمسترانگ،
#پل_براس،
#آنتونی.
#دی_اسمیت،
#ارنست_رنان،
#ارنست_گلنر و
#بنديكت_آندرسون اشاره کرد

در این گردآوری به بخشی از این اندیشمندان پرداخته می‌شود.

🆔👉 @iran_novin1
[({🔥 @iran_novin1🔥})]

]🔥 ایران نوین 🔥[

#نظریه_‌پردازان_قومیّت_و_ناسیونالیسم_قومی

#پل_براس 
☆1
پل براس یکی از نظریه پردازان سرشناس قومیت و ناسیونالیسم است که پژوهش های زیادی در خصوص مباحث مربوط به این حوزه به ویژه در کشورهای در حال توسعه انجام داده است. اثر معروف وی « قومیت و ناسیونالیسم: تئوری و مقایسه » نام دارد ، که در آن نظریه معروفش در خصوص نقش و تاثیر نخبگان در جنبش های قومی را تشریح کرده است.

براس که به مطالعه دقیق و موردی جوامع هند و پاکستان و نقش نخبگان قومی این کشورها در حرکت های ناحیه گرا پرداخته است می نویسد:

«هنگامی که نخبگان مخالف دولت، فاقد ابزارهای قدرت یا خشونت باشند به منظور رقابت موثر با دولت به نمادها و نمادسازی روی می آورند.
اگر این نخبگان از میان گروه های قومی (اعم از فرهنگی، زبانی و مذهبی) برخاسته باشند منابع سمبولیک مورد کاربرد آنان بر مبنای اختلاف های فرهنگی، زبانی و مذهبی خواهد بود».

در واقع در نظریه پل براس پروژه « اتنو-سمبولیسم » که یکی از نظریه های مهم آنتونی. دی اسمیت است به وسیله نخبگان قومی پیش برده می شود.

باین ترتیب ممکن است ابزار مبارزه برخی از نخبگان قومی با دولت بر اساس خواسته های قومی شکل بگیرد، ولی معلوم نیست که این خواست ها در میان توده مردم نیز دارای زمینه اجتماعی است یا خیر!
معمولا نخبگان قومی خواسته های خود را مطالبه توده نشان می دهند و همه هنر آن ها این است که بتوانند این "قلب" را به سایرین بباوردانند.

پل براس معتقد است : وابستگي هاي قومي به بخش " #غير_عقلاني " شخصيت بشر تعلق دارد و بدين ترتيب به طور بالقوه ويرانگر " #جامعه_مدني " است و به دليل جنبه هاي به شدت عاطفي، خطري براي آن به شمار مي ورد.
جناب حکمت با بیرون کشیدن ریشه های قومی و غریزی، ضربه سختی به عقلانیت، جامعه مدنی و انسجام ملی وارد می کنند که تبعات آن در آینده دامن گیر حاکمیت ملی خواهد شد (سیف‌الدینی، 1391).

پل براس؛ با تاکيد بر نقش رقابت نخبگان در تکوين هويت‌های ملی و قومی تقريری ابزارانگارانه  از ناسيوناليسم ارائه می‌دهد (بریولی، 1383)

نظريه پردازاني چون #هانس_كوهن و به شكل منظم تري #آنتوني%اسميت نقش نخبگان را در جنبش هاي ناسيوناليستي تحليل كرده اند.

به نظر #اسميت نقش روشنفكران شهري در جنبش هاي ناسيوناليستي اهميت ويژه و حياتي دارد.
گسترش دامنه ي كنترل دولت و گرايش بيشتر به جانب تمركز باعث ايجادن شرايط مناسب براي بسيج ايدئولوژيك توسط « #روشنفكران_علمي » شده است.
#جان_برويلي نيز ناسيوناليسم را شكل ويژه و موفقيت آميزي از سياست هاي مدرن مي داند كه نخبگان از آن براي گرفتن قدرت دولت از دست طبقات حاكم استفاده مي كنند.
با اين حال، تحليل پيچيده تري از كنش نخبگان قومي در بسيج مردم و شكل دهي و ايجاد هويت قومي را مي توان در آثار پل براس مشاهده كرد.

به نظر او، نخبگان قومي نه تنها با استفاده از ميراث فرهنگي گروه، هويت قومي متمايزي مي سازند، بلكه در رقابت براي كسب قدرت سياسي بين گروه هاي قومي نيز شكاف ايجاد مي كنند.

براس مي گويد : ادبيات گذشته به اين مبارزات و تقسيمات در داخل گروه هاي قومي توجه كافي نكرده است.

به نظر او نخبگان در فرايند ايجاد تغيير و تحول در اشكال ارزش ها و شيوه هاي رفتاري و تبديل آن ها به سمبول هاي سياسي، بر سر كنترل وفاداري گروه قومي يا سرزمين با يكديگر در داخل گروه به رقابت مي پردازند.

نخبگان هنگام بسيج گروه قومي عليه رقبا يا دولت مركزي، تلاش مي كنند تا سمبول هاي چندگانه ي گروه را به صورت منسجم و واحد درآورند و استدلال مي كنند كه اعضاي گروه نه تنها از يك جنبه، بلكه از جنبه هاي مختلف با سايرين متفاوت هستند و تمامي عناصر فرهنگي گروه تقويت كننده ي اين مسئله است.

ادامه👇👇

🆔👉 @iran_novin1
[({🔥 @iran_novin1🔥})]

]🔥 ایران نوین 🔥[
☝️☝️
#نظریه_‌پردازان_قومیّت_و_ناسیونالیسم_قومی

#پل_براس 
☆2

امتياز ره يافت ابزارگرايانه ي پل براس در مقايسه با ره يافت ابزارگرايان افراطي و همچنين طرفداران نظريه ي #انتخاب_حسابگرانه، در آن است كه نقش و اهميت اشكال فرهنگي، ارزش ها و اعمال گروه هاي قومي خاص را ناديده نمي گيرد.
براس مي گويد كه نخبگان سياسي و اقتصادي كه از ويژگي هاي گروه قومي استفاده مي كنند خود مقيد به عقايد و ارزش هاي موجود در گروه مي شوند و اين مسئله دامنه ي اقدامات آن ها را محدود مي كند.

چهارچوب نظري براس براي تحليل جنبش هاي ناسيوناليستي محلي يا قومي در خاورميانه مفيد است، اما برخي عوامل مهم را از نظر دور مي دارد.
اول اين كه براس فقط نقش نخبگان قومي را در نظر دارد و به اين واقعيت توجه نمي كند كه نخبگان غيرقومي نيز در بسيج و كشمكش قومي نقش مهمي ايفا مي كنند
و دوم آنكه نقش نيروهاي خارجي را در تحريك ايجاد كشمكش قومي و سهم آن ها را در خلق ناسيوناليسم و هويت قومي ناديده مي گيرد.

دولت و قوميت. يكي از مباحث مهم نظري درباره ي قوميت و ناسيوناليسم، نقش دولت در ناسيوناليسم به طور عام و كشمكش قومي به طور خاص است.

اين موضوع از جنبه هاي گوناگون مطالعه شده است كه ما يكي از آن ها، يعني ره يافت #رقابت_بر_سر_منابع را بررسي كرديم.

درباره ي رابطه ي ميان دولت و ناسيوناليسم بحث هاي مهمي صورت گرفته است اما به مسئله ي مهم تر، يعني نقش دولت در شكل گيري هويت قومي و بسيج سياسي قومي، كم تر توجه شده است. (علوی، 1391).

🆔👉 @iran_novin1
#نظریه_پردازان_قومیت_و_ناسیونالیسم_قومی

☆2

#آنتونی_دی_اسمیت
A
آنتوني دي‌اسميت كه برجسته‌ترين نظريه‌پرداز مسائل مليت، قوميت و مليت‌گرايي معاصر به‌شمار مي‌رود، از پركارترين پژوهشگران اين عرصه نيز هست.

گرچه در سال‌هاي دهة 1980م. نظريه‌پردازاني همچون #ارنست_گلنر، #اريك_هابسباوم و #بنديكت_اَندرسون با انتشار آثار خود به مهم‌ترين نظريه‌پردازان بحث‌هاي مليت و مليت‌گرايي تبديل شدند و مكتب مشهور به #نوگرايي را (كه برخي از آن به عنوان #ساختارگرايي و #ابزارگرايي ) نيز نام مي‌برند، پايه‌گذاري كردند؛ اما با انتشار تدريجي مقالات و سپس كتاب‌هاي آنتوني دي‌اسميت ( كه خود دانشجوي ارنست گلنر بود، اما بعدها به نقد انديشه‌هاي استاد خود دست زد،) او به يكي از عمده‌ترين صاحب‌نظران آن عرصه تبديل شد.

كتاب مهم او يعني #نظريه‌هاي_ناسيوناليسم كه در سال‌هاي دهه 1970م. منتشر شد هنوز هم برجسته‌ترين اثر در اين رابطه به‌شمار مي‌رود.

اهميت دي‌اسميت تنها به اين دليل نيست كه برخلاف ساير نظريه‌پردازان حوزة ناسيوناليسم و قوم‌گرايي به يك اثر بسنده نكرده و هم‌چنان به انتشار آثار مهم در اين رابطه مشغول است (و در واقع با به راه انداختن نشرية «ملت‌ها و ناسيوناليسم»، يكي از تخصصي‌ترين نشريات علمي ـ پژوهشي را در اين عرصه مديريت مي‌كند)، بلكه به اين جهت است كه پايه‌گذار مكتبي شد كه نقاط قوت و ضعف ساير كليت‌هاي عرصة مطالعات ملي را به بحث گذاشت و ديدگاه سومي را ارائه داد كه بيش از ساير مكتب‌هاي معروف به #كهن‌گرايي و #نوگرايي، به تبيين پديدة پيچيدة مليت و مليت‌گرايي و زيرشاخة پژوهشي آن، يعني قوميت و قوم‌گرايي نزديك است.
اين مكتب بر آن بود كه نه ديدگاه كهن‌گرايان و #ازلي_‌گرايان را كه مي‌گويند مليت و مليت‌گرايي و يا اصولاً ملت پديده‌اي ازلي و بسيار كهن است (همانند #وان_دن_برگه و پيروان او) نمي‌توان به‌طور دربست پذيرفت و نه ديدگاه نوگراياني چون َندرسون، #گلنر و #هابسباوم و پيروان آنها كه برآنند اصولاً پديده‌هاي ملت و مليت‌گرايي پديده‌هاي كاملاً نوين و پيامد تحولات مدرن چون دولت‌هاي ملي و ايدئولوژي مليت‌گرايي و يا مهم‌تر از آن نظام اقتصاد سرمايه‌داري مي‌باشند.

به نظر دي‌اسميت نگاه دقيق جامعه‌شناسي تاريخي و داده‌هاي موجود مربوط به تاريخ و تمدن بشري هم ديدگاه‌هاي كهن‌گرايان و هم نوگرايان را به‌طور نسبي مورد تأييد قرار مي‌دهد.

با توجه به اين يافته‌ها بود كه آنتوني دي‌اسميت در كتاب برجسته‌اي چون #ريشة_قومي_ملت‌ها (اسمیت، 2009)،‌ نظرية قابل قبول‌تري را كه به مكتب تركيبي و به عبارت خود او رهيافت « #نمادگرايي_قومي » مشهور شده است، ارائه داد.

از نظر دي‌اسميت گرچه مليت‌گرايي (ناسيوناليسم) به عنوان يك ايدئولوژي سياسي با ويژگي‌هاي خاص خود را مي‌توان محصول دوران مدرن يعني دوران پس از پيدايش سرمايه‌داري و فروپاشي اقتدارهاي سراسري امپراتوري مذهبي و كليسا در نظر گرفت، اما نمي‌توان پديدة ملت را به طور خاص پيامد پيدايش ناسيوناليسم دانست.

به عبارت ديگر ملت پديده‌اي كهن‌تر از مليت‌گرايي است و گرچه در بسياري از كشورهاي تازه بنيان يافته، اين ايدئولوژي ناسيوناليسم بود كه به خلق پديدة هويت ملي و تصوير وجود يك ملت دست زد، اما نمي‌توان اين موضوع را به كل تاريخ و به همة كشورها و عرصه‌هاي جغرافيايي تعميم داد؛ تاريخ بشر نشانگر اين است كه پديدة ملت در برخي جوامع پديده‌اي بسيار كهن‌تر از عصر پيدايش ناسيوناليسم بوده است. به همين خاطر بود كه دي‌اسميت در كتاب ريشة قومي ملت‌ها به معرفي ملت‌هاي كهن يا باستاني دست زد و ايران را يكي از همان ملت‌ها به‌شمار آورد.

🆔👉 @iran_novin1
#نظریه_پردازان_قومیت_و_ناسیونالیسم_قومی

☆2

#آنتونی_دی_اسمیت
B

تمدن‌هاي باستاني و كهن هم‌چون ايران، يونان، مصر، چين و هند در زمرة جوامعي هستند كه مي‌توان در آنها به جستجوي ريشة ملت‌ها و ملت‌هاي باستاني دست زد.
به همين دليل بود كه دي‌اسميت از تصاوير تخت جمشيد بر روي جلد كتاب ريشة قومي ملت‌ها بهره گرفت تا نمونه‌اي از ملت‌هاي باستاني را به خوانندگان و پژوهشگران بحث‌هاي ملي ارائه دهد (احمدی، 1392)

آنتونی دی اسميت؛ معتقد است ناسيوناليسم جديد چيزی جز استحاله ظريف قوميت نيست.

او قوميت را مقدمه اساسی شکوفايی ناسيوناليسم می‌داند و می‌نويسد: «ملت‌های جديد فقط شيوه‌هايی را که اعضای قوم با يکديگر همراهی و ارتباط متقابل داشته‌اند توسعه داده، تقويت کرده و کارآمد ساخته‌اند.»(بن، 1370)

اسميت بر تداوم ناسيوناليسم در پيوند با گذشته تأکيد می‌کند و معتقد است دولت‌های ملی کارويژه‌های قوم‌گرايان پيش مدرن را، از قبيل دوری گزيدن از بيگانگان و اشاعه سنت‌ها و اسطوره‌های نياکان خود از طريق خويشاوندان مرده، با استفاده از نظام آموزشی جديد به نحو مؤثرتری انجام می‌دهند. (اسمیت، 1379)

اسميت پنج کاربرد اصطلاح ناسيوناليسم را چنين بر می‌شمارد:
۱- کل فرآيند شکل‌گيری ملت و حفاظت از آن
۲- آگاهی از تعلق به يک ملت
۳- زبان‌ها و نمادهای يک ملت
۴- يک ايدئولوژی (نظريه فرهنگی ملت‌ها)
۵- جنبشی سياسی و اجتماعی برای کسب اهداف ملت و تحقق اراده ملی.

او با توجه به اين کاربردها نظريه اصلی ناسيوناليسم را متشکل از چهار گزاره اصلی می‌داند:
الف) تقسيم جهان به ملت‌هايی با منش‌، تاريخ و سرنوشت خاص
ب) ملت به عنوان منبع همه قدرتها و اختيارات سياسی و تقدم وفاداری به ملت به ساير بيعت‌ها
ج) تعلق داشتن به ملت به عنوان شرط آزادی و تحقق اراده آدميان د) آزادی و امنيت ملت‌ها شرط صلح جهانی (علوی، 1391).

آنتونی اسمیت نیز ناسیونالیسم را به دو قسم مدنی و قومی تقسیم می‌کند.

او معتقد است که ناسیونالیسم مدنی انسان‌گرا بوده و معمولاً با سیاستهای لیبرالی همراه می‌شود هر چند در ناسیونالیسم مدنی امکان اتخاذ سیاست‌های غیر لیبرال هم وجود دارد.

ناتوانی ناسیونالیسم مدنی از صحه گذاشتن بر حقوق گروه اقلیت هرچند ممکن است با فردگرایی لیبرال و حقوق بشر فردی متناسب باشد اما به‌راحتی حقوق گروه اقلیت را بنابر امتیاز اکثریت بودن ملت نادیده می‌گیرد.

برای نمونه، تقلیل یک اجتماع قومی- مذهبی به یک فرقه مذهبی و محروم کردن آنها از اجتماع قومی و مذهبی‌شان و در نهایت جذب و حل آنها در درون ملت اکثریت رویه‌ای است که توسط ناسیونالیسم مدنی لیبرال برای اقلیتهای بسیاری از دولتهای ملی در دوران معاصر به کار گرفته می‌شود.
در مقابل اشکال افراطی ناسیونالیسم مبتنی بر خاک و خون قومی نیز به لحاظ اخلاقی چندان قابل توجیه نیستند و در عمل هم خاص‌گرایی اصلاح‌ ناپذیر آنها را از هر گونه تعامل موثر با ایدئولوژیهای سیاسی بزرگ محروم می‌کند. (علوی، 1391).

🆔👉 @iran_novin1
[({🔥 @iran_novin1🔥})]

]🔥 ایران نوین 🔥[

#نظریه_پردازان_قومیت_و_ناسیونالیسم_قومی :

#ارنست_رنان

A

جوزف ارنست رنان (متولد 28 فوريه 1823 در ترگيه فرانسه و فوت 2 اکتبر 1892، پاريس). فيلسوف، مورخ و محقق مذهب، از رهبران مکتب فلسفه انتقادي در فرانسه بود.
در کالج کليساي شهر ترگيه به تحصيل پرداخت و دورۀ آموزشي مربوط به کشيشي را گذراند. در سال 1838 بورسيه مدرسه سنت نيکلا دو شاردونه را دريافت کرد. سپس به مدرسه سنت سولپيس رفت که منجر به تحولاتي در اعتقاداتش شد و او به اکراه در سال 1845 کليساي کاتوليک را رها کرد. از ديدگاه وي تعاليم کليسايي با يافته‌هاي نقد تاريخي ناهماهنگ بود و او ايمان نيمه مسيحي به خدا داشت. موضوع اصلي اولين اثر او #اهميت_تاريخ_در_اصالت_مذاهب بود، او اعتقاد داشت علوم انساني ارزش يکساني با علوم طبيعي دارد.
در سال 1856 با کورنلي شفر ازدواج کرد. علاقه بسياري به سياست داشت. او گفته بود اگر علم مقدس نباشد ديگر هيچ امر مقدسي وجود ندارد.
علم از نظر وي مقدس‌ترين مقدسات است.
او همه اميدهاي خود را به علم بسته بود تا آنجا که مي‌گفت چه باک که بر اثر پيشرفت علم و ترقي ايجابي، تاريخ آروزها و احساسات بشر به هيچ گرفته شود. «بگذاريد علم پيشرفت کند، ديگر هر چه مي‌خواهد بشود».
رنان علم و فلسفه را بالذات يوناني مي‌دانست و ورود علوم يوناني به جهان اسلام را چيزي جز نوعي عارضه تلقي نمي‌کرد.
رنان مدعي بود آناني که به انديشه فلسفي و مذهب اصالت عقل مي‌گرايند قلباً به اسلام اعتقادي ندارند زيرا اسلام و عرب هيچ گونه استعدادي براي تفکر عقلي و علمي نداشته و نخواهند داشت. وي اساساً درباره اديان، از جمله اسلام نظري منفي دارد.
به عقيده او لازمه مطالعه اديان «بي‌ديني».است و از همين منظر الحادي است. اين دانشجوي سابق علوم الهي تحت تأثير متفکران آلماني از مذهب کاتوليک فاصله مي‌گيرد و از کسوت روحانيت چشم مي‌پوشد. او رسالۀ دکتراي خود را با عنوان #ابن_رشد_و_نحله او به طبع رساند و به شهرت دست يافت و پس از اين به مطالعه عقلي و پوزيتيويستي مسيحيت پرداخت.
کتاب تاريخ منشأهاي مسيحيت و جلد اول آن زندگاني مسيح که در آن به نفع مطلق خوارق عادات و معجزات و کرامات و تثليث و الوهيت مسيح و قصص توارت و انجيل مي‌پردازد، به عنوان يک دين ستيز ملحد مورد اعتراض کليسا و مسيحيان مومن قرار گرفته است.
او به جاي دين، علم را تنها وسيله نجات بشريت تلقي مي‌کرد.

رنان به #برتري_نژاد_اروپايي و فضيلت يونان و اروپا در برابر مشرق زمين قائل بود و #خردانگاري را خاص اروپا مي‌دانست.
او منکر «علم اسلامي» بود، زيرا به پندار او اسلام با هيچ علمي در عالم کنار نمي‌آيد و اگر علمي در جهان اسلام رونق يافته نه در ميان عرب، که مؤسسين دين اسلام‌اند، بلکه در ميان ايرانيان بوده است.

رنان قائل به هويت غير ديني و مستقل ذهن ايراني در برابر اسلام است و به همين جهت نيز تشيع را دين قومي ايرانيان مي‌داند.
به اعتقاد رنان ايرانيان جداي از اسلام و مسلمانان هستند، آنان بيشتر شيعه هستند تا مسلمان!
او بدين حقيقت معترف است که تأثير اسلام بر اذهان چنان است که موجب تضعيف گرايشات قومي و نژادي مي‌شود از جمله با گرايش به اسلام اقوام افغاني، چرکس، سوداني و مصري و بربر، مسلمان محسوب مي‌شوند نه اقوام افغاني و غيره.

در سال 1883 رنان در پاريس با #سيد_جمال_‌الدين_اسد_آبادي آشنا شد. وي در دارالفنون سوربن در پاريس خطابه‌اي درباره «اسلام و علم» که در آن خواسته، منافي بودن اسلام را با علم و تمدن اثبات کند و سيد در «ژورنال دو دبا» ردّيه ای مستدل بر اين خطابه نوشت و رنان قدرت برهان و درستي فرهنگ اسلامي را قبول کرد و از بسياري از نظريات خود درباره اسلام و قرآن که بر خلاف تمدن و عمران مي‌دانست منصرف شد، بالأخره فيلسوف فرانسوي دانست که انحطاط مسلمانان در اثر ناداني و کهنه پرستي پيشوايان مذهبي است. 

سيد چنان تأثيري در وي بر جاي نهاد که نويسنده شهير فرانسوي نتوانست اشتياق خود را جز با کلمات زير اظهار نمايد: « آزادي انديشه او، منش بزرگ و مهرآميز او در اثناي محاوراتمان مرا متقاعد ساخت که در برابرم يکي از آشنايان دانشمند قديم چون ابن سينا، و ابن رشد يا يکي از آن دانشوران بزرگ که در طي پنج قرن ميراث روح انساني را عرضه کردند، دوباره زنده شده است » (عين‌اله زاده،  بهارستان. 63)
👇👇

🆔👉 @iran_novin1
[({🔥 @iran_novin1🔥})]

]🔥 ایران نوین 🔥[
☝️☝️
#نظریه_پردازان_قومیت_و_ناسیونالیسم_قومی :

#ارنست_رنان
B

ارنست رنان در رساله‌ی معروف خود « #ملت_چیست؟ » نگاه ویژه‌ای به این پدیده دارد و ملت را حاصل #میراث_مشترک و #اراده‌ی_با_هم_بودن_و_ماندن می‌داند.

رنان با بررسی پنج نظریه‌ی معروف تشکیل ملت به ترتیب آنها را رد می‌نماید.
به دلیل اهمیت ارنست رنان در مباحث مربوط به ملت به نظرات و ردیه‌های او اشاراتی می‌نماییم.

۱- رنان #نظریه‌_آلمانی_‌نژاد را که بیان می‌داشت اکنون که تقسیمات فئودالی، امپراتوری و… منسوخ شده‌اند تنها عنصر استوار نژاد هر قومی است که استوار و دایمی است و بایستی مبنای تشکیل ملت قرار گیرد و این چنین بود که دولت آلمان مشروعیت می‌یافت تا نژاد ژرمن را حتی اگر خود نخواهند گردهم آورد.
نازی ها عامل نژادی را در تشکیل یک ملت و دولت اساسی می‌دانستند و به شدت متأثر از #رومانتیسیسم قرن نوزدهم همه پیچیدگی‌ها به یک فرمول ساده یعنی #نژاد (Race) تقلیل می‌یافت.
نظرات #هیتلر و حتی #ویلسون را می‌توان در ذیل نظریات نژادی دانست. هیتلر معتقد بود که تنها #نژاد_نوردیک منشأ تمدن بوده و تاریخ چیزی جز مبارزه‌ی مرگبار #آریایی و #یهودی نبوده است.
مکتب نژادی به مکتب آلمانی شهرت یافته است ولی پایه‌گذاران آن دو نفر فرانسوی به نامهای #گوبینو و #وارشر_دولاپوژ بودند و بعدها توسط #چمبرلن انگلیسی که تابعیت آلمانی گرفت در آلمان تبلیغ و ترویج شد.
رنان نژاد را ناکافی برای تشکیل ملت دانست و بیان می داشت اساساً نژاد خالص و واحد مفهومی موهوم و نایاب می‌باشد و از طرفی هم بررسی نژاد و تحول آنها در تاریخ دارای اهمیت است و در سیاست جایگاهی ندارد.

۲- #زبان نیز عنصر دیگری بود که عده‌ای آن را بنیان ملت می‌دانستند، #فیخته (۱۸۱۴-۱۷۶۲) معتقد بود افرادی که دارای زبان واحدی هستند یک ملت محسوب می شوند و جوهره ملت #زبان_مشترک است.
رنان در رد مبنا قرار گرفتن زبان بیان می‌داشت که زبان ممکن است ما را به اتحاد فراخواند اما مجبور به این کار نمی‌کند و می‌توان فراتر از زبانی خاص و در اردوی پهناور بشریت استنشاق کرد.

۳- #دین را نیز یکی از عناصر ملیت دانسته‌اند اما رنان آن را ناکافی برای تشکیل ملت می‌داند. چرا که دین و مذهب امری فردی شده است و به وجدان هر کسی مربوط می‌شود.

سخنرانی رنان در مارس ۱۸۸۲ بیان شده و تحولات صورت گرفته دو قرن گذشته را دربرنمی‌گیرد چرا که امروز مثال‌های متعددی از مبنا قرار گرفتن دین جهت تشکیل دولت – ملت وجود دارد، پاکستان، بنگلادش، اسرائیل و… مثال‌های بارز این مدعا می‌باشند.

۴- رنان بیان می‌دارد که #اشتراک_منافع_و_مصالح پیوندی محکم ایجاد می‌کند ولی برای ایجاد ملت کافی نیست چرا که ملت فراتر از منافع مادی امری عاطفی نیز هست و در آن واحد هم تن است و هم جان، بی‌شک اتحادیه گمرکی میهن ایجاد نمی‌کند.

۵- رنان اهمیت #جغرافیا_و_سرزمین را به‌عنوان عنصری از ملت درمی‌یابد، هرچند آن را ناکافی برای ملت‌سازی می‌داند.

در نهایت رنان ملت را مجموعه‌ای از عناصر ذکر شده با یادآوری گذشته و تلاش برای زیستن در کنار هم قلمداد می‌کند و بر رأی همگان جهت ادامه‌ی هستی ملت تأکید می‌ورزد همآن گونه که حیات فرد مساوی خواست دائم وی به ادامه زندگی است (فاضلی، 1387).

🆔👉 @iran_novin1