[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#اثبات_گرایی_منطقی:
☆1
نمونه بارز دیدگاهی که عقیده دارد وظیفه ی فلسفه پرداختن به تحلیل منطقی است.
در میان گروهی از فیلسوفان اروپایی ظهور یافت که به اثبات گرایان منطقی معروف شدند.
این حرکت از دل سمینارهایی درباره ی فلسفه علم بیرون آمد که در اوایل دهه ی 1920 توسط پروفسور #موریتس_شلیک در دانشگاه وین برگزار شد.
گروه اصلی که خود را(( #حلقه_وین )) می نامید، عمدتا از دانشمندان علاقمند به فلسفه تشکیل می شد که می خواستند با علمی کردن فلسفه بر ارج و قرب آن بیفزایند.
منبع الهام فنی آنها در وهله ی اول آثار کسانی از قبیل #ارنست_ماخ، #ژول_پوانکاره، #آلبرت_اینشتین بود.
الگوی تحلیلی منطقی خود را از کتاب اصول ریاضیات #راسل و #وایتهد و رساله ی منطقی-فلسفی #ویتگنشتاین به عاریت گرفتند (به رغم تمایل شدید اعضای این حلقه، ویتگنشتاین به آنها نپیوست.)
حلقه ی وین در مقابل بخش اعظم تاریخ فلسفه دیدگاهی تعارض آمیز داشت و تنها تجربه گرایی #هیوم و موضع ضد متافیزیکی #کانت را در خور توجه می دانست.
علاوه بر #شلیک( که در سال 1936 روی پله های دانشگاه وین به دست یک دانشجوی دیوانه کشته شد!) سایر اعضای این جنبش عبارت بودند از:
#اوتو_نیورات، #هانس_رایشنباخ، #ا_ج_آ_یر و #ردلف_کارناپ.
در اوایل دهه ی 1930 شور و شوق آنها برای دست یافتن به حقیقت علمی شهره شده بود، ولذا نازی ها با آنها میانه خوبی نداشتند.
اعضای این حلقه نیز از نازی ها خوششان نمی آمد و به قدرت رسیدن هیتلر آنها را در دانشگاه های بریتانیا و آمریکا پراکنده کرد.
به قیمت ساده کردن بیش از حد برنامه ی اثبات گرایی منطقی ( البته فقط اندکی ) می توانم بگویم که پروژه اصلی حلقه ی وین، احیاء و روز آمد کردن دو شاخه ی هیوم بود.
می توان نشان داد که همه ی گزاره های شناخته شده یا تحلیلی اند(همان گویی که نفی اش به تناقض با خود منجر می شود ) یا ترکیبی( گزاره هایی که تائیدشان به مشاهده و آزمایش وابسته است )، یا بی معنا.
بنابراین نتیجه گیری اثبات گرایان از بسیاری جهات به نتیجه گیری هیوم شباهت داشت.
از دیدگاه اثبات گرایان حتی پاره ای تأملات شکاکامه ی هیوم نیز بیش از حد متافیزیکی به شمار می آمد.
هیوم ادعا می کرد دلیلی وجود ندارد که باور کنیم رویدادی باعث وقوع رویداد دیگری می شود، زیرا هیچ داده ی حسی، علت را نشان نمی دهد، داده های حسی فقط سلسله ای از رویدادها را به نمایش می گذارند.
اما از نظر شلیک، جستجوی هیوم برای یافتن موجودیتی که با نام ((علت)) منطبق باشد، خود اقدامی مشکوک بود.
شلیک می گوید:
((واژه ی علت)) آن طور که در زندگی روزمره به کار می رود، معنایی جز منظم بودن توالی ندارد، زیرا برای اثبات گزاره هایی که (( علت)) در آنها به کار گرفته می شود، هیچ راه دیگری وجود ندارد... معیار علیت، پیش بینی موفقیت آمیز است. این تمام چیزی است که می توانیم بگوییم.
اظهار نظر های شلیک درباره ی علیت، وجه دیگری از دیدگاه اثبات گرایانه را آشکار می سازد.
و آن این است که در مورد گزاره های ترکیبی، معنای یک گزاره، روش اثبات آن است.
علاوه بر این، زبان اثبات باید به جمله های موسوم به (( #پروتکلی)) تقلیل یابد.
جمله های پروتکلی جمله هایی هستند که واقعیات خام و قابل اثبات را با سادگی کامل بیان می کنند.
از دیدگاه شلیک، (( این جمله ها نقطه های آغاز مطلقا بی شک و شبهه ی هرگونه شناخت اند ))، نمونه چنین جمله ای عبارت است از:
(( موریتس شلیک در تاریخ ششم ماه مه سال 1934، در ساعت 3 و 3 دقیقه بعد از ظهر، اتاق شماره 301 تالار فلسفه، در دانشگاه وین، قرمز را درک کرد.))
اثبات گرایا منطقی که در جستجوی ناگزیری به عنوان شالوده ی علم بودند، به این نتیجه رسیدند که حتی جملات پروتکلی نیز به اندازه کافی قطعیت ندارند، زیرا ساده ترین واقعیات را مشخص نمی کنند.
لذا سعی کردند جملات پروتکلی را باز تقلیل دهند تا به (( #جملات_تأییدی )) برسند.
نمونه ی چنین جملاتی عبارت است از: ((قرمز این جا اکنون))، این جملات قطعی تر بودند. زیرا به اندازه جملات پروتکلی پیچیده نبودند.
اما مشکل این جملات آن بود که عمل نوشتن عبارت (( این جا اکنون )) معنایی پدید می آورد که با معنی جمله ی تاییدی هنگامی که بیان می شد، یکی نبود.
مشکل به همین جا ختم نمی شد، بلکه به نظر می رسید که نامیدن یک تجربه با واژه ی (( قرمز ))، از طریق مقوله بندی آن به مثابه عضوی از طبقه ی تجربیات قرمز، از خود این رویداد ادراکی فراتر می رود، و به چیزی بیش از آنچه به واقع در تجربه حضور دارد اشاره می کند.
در نهایت، به این نتیجه رسیدند که قطعیت را فقط می توان در عمل اشاره کردن و تایید از بیخ گلو یافت.
👇👇👇
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#اثبات_گرایی_منطقی:
☆1
نمونه بارز دیدگاهی که عقیده دارد وظیفه ی فلسفه پرداختن به تحلیل منطقی است.
در میان گروهی از فیلسوفان اروپایی ظهور یافت که به اثبات گرایان منطقی معروف شدند.
این حرکت از دل سمینارهایی درباره ی فلسفه علم بیرون آمد که در اوایل دهه ی 1920 توسط پروفسور #موریتس_شلیک در دانشگاه وین برگزار شد.
گروه اصلی که خود را(( #حلقه_وین )) می نامید، عمدتا از دانشمندان علاقمند به فلسفه تشکیل می شد که می خواستند با علمی کردن فلسفه بر ارج و قرب آن بیفزایند.
منبع الهام فنی آنها در وهله ی اول آثار کسانی از قبیل #ارنست_ماخ، #ژول_پوانکاره، #آلبرت_اینشتین بود.
الگوی تحلیلی منطقی خود را از کتاب اصول ریاضیات #راسل و #وایتهد و رساله ی منطقی-فلسفی #ویتگنشتاین به عاریت گرفتند (به رغم تمایل شدید اعضای این حلقه، ویتگنشتاین به آنها نپیوست.)
حلقه ی وین در مقابل بخش اعظم تاریخ فلسفه دیدگاهی تعارض آمیز داشت و تنها تجربه گرایی #هیوم و موضع ضد متافیزیکی #کانت را در خور توجه می دانست.
علاوه بر #شلیک( که در سال 1936 روی پله های دانشگاه وین به دست یک دانشجوی دیوانه کشته شد!) سایر اعضای این جنبش عبارت بودند از:
#اوتو_نیورات، #هانس_رایشنباخ، #ا_ج_آ_یر و #ردلف_کارناپ.
در اوایل دهه ی 1930 شور و شوق آنها برای دست یافتن به حقیقت علمی شهره شده بود، ولذا نازی ها با آنها میانه خوبی نداشتند.
اعضای این حلقه نیز از نازی ها خوششان نمی آمد و به قدرت رسیدن هیتلر آنها را در دانشگاه های بریتانیا و آمریکا پراکنده کرد.
به قیمت ساده کردن بیش از حد برنامه ی اثبات گرایی منطقی ( البته فقط اندکی ) می توانم بگویم که پروژه اصلی حلقه ی وین، احیاء و روز آمد کردن دو شاخه ی هیوم بود.
می توان نشان داد که همه ی گزاره های شناخته شده یا تحلیلی اند(همان گویی که نفی اش به تناقض با خود منجر می شود ) یا ترکیبی( گزاره هایی که تائیدشان به مشاهده و آزمایش وابسته است )، یا بی معنا.
بنابراین نتیجه گیری اثبات گرایان از بسیاری جهات به نتیجه گیری هیوم شباهت داشت.
از دیدگاه اثبات گرایان حتی پاره ای تأملات شکاکامه ی هیوم نیز بیش از حد متافیزیکی به شمار می آمد.
هیوم ادعا می کرد دلیلی وجود ندارد که باور کنیم رویدادی باعث وقوع رویداد دیگری می شود، زیرا هیچ داده ی حسی، علت را نشان نمی دهد، داده های حسی فقط سلسله ای از رویدادها را به نمایش می گذارند.
اما از نظر شلیک، جستجوی هیوم برای یافتن موجودیتی که با نام ((علت)) منطبق باشد، خود اقدامی مشکوک بود.
شلیک می گوید:
((واژه ی علت)) آن طور که در زندگی روزمره به کار می رود، معنایی جز منظم بودن توالی ندارد، زیرا برای اثبات گزاره هایی که (( علت)) در آنها به کار گرفته می شود، هیچ راه دیگری وجود ندارد... معیار علیت، پیش بینی موفقیت آمیز است. این تمام چیزی است که می توانیم بگوییم.
اظهار نظر های شلیک درباره ی علیت، وجه دیگری از دیدگاه اثبات گرایانه را آشکار می سازد.
و آن این است که در مورد گزاره های ترکیبی، معنای یک گزاره، روش اثبات آن است.
علاوه بر این، زبان اثبات باید به جمله های موسوم به (( #پروتکلی)) تقلیل یابد.
جمله های پروتکلی جمله هایی هستند که واقعیات خام و قابل اثبات را با سادگی کامل بیان می کنند.
از دیدگاه شلیک، (( این جمله ها نقطه های آغاز مطلقا بی شک و شبهه ی هرگونه شناخت اند ))، نمونه چنین جمله ای عبارت است از:
(( موریتس شلیک در تاریخ ششم ماه مه سال 1934، در ساعت 3 و 3 دقیقه بعد از ظهر، اتاق شماره 301 تالار فلسفه، در دانشگاه وین، قرمز را درک کرد.))
اثبات گرایا منطقی که در جستجوی ناگزیری به عنوان شالوده ی علم بودند، به این نتیجه رسیدند که حتی جملات پروتکلی نیز به اندازه کافی قطعیت ندارند، زیرا ساده ترین واقعیات را مشخص نمی کنند.
لذا سعی کردند جملات پروتکلی را باز تقلیل دهند تا به (( #جملات_تأییدی )) برسند.
نمونه ی چنین جملاتی عبارت است از: ((قرمز این جا اکنون))، این جملات قطعی تر بودند. زیرا به اندازه جملات پروتکلی پیچیده نبودند.
اما مشکل این جملات آن بود که عمل نوشتن عبارت (( این جا اکنون )) معنایی پدید می آورد که با معنی جمله ی تاییدی هنگامی که بیان می شد، یکی نبود.
مشکل به همین جا ختم نمی شد، بلکه به نظر می رسید که نامیدن یک تجربه با واژه ی (( قرمز ))، از طریق مقوله بندی آن به مثابه عضوی از طبقه ی تجربیات قرمز، از خود این رویداد ادراکی فراتر می رود، و به چیزی بیش از آنچه به واقع در تجربه حضور دارد اشاره می کند.
در نهایت، به این نتیجه رسیدند که قطعیت را فقط می توان در عمل اشاره کردن و تایید از بیخ گلو یافت.
👇👇👇
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#پوزیتیویسم
#اثباتگرایی
مقاله
#پوزیتیویسم_و_نقد_آن
☆1
#پوزیتویسم، به طور کلی مکتبی است که ابتدا در علوم تجربی معنا پیدا کرد.
بر این اساس، در علومی مانند فیزیک و شیمی، مبنای بحث را اثبات تجربی قرار دادند.
وقتی این مبنای اثبات گرایانه به حوزه منطق کشیده شد و ارزش قضایا و گزارهها از این منظر مورد بحث قرار گرفت، #پوزیتیویسم_منطقی شکل گرفت.
در رابطه با مبانی اثبات گرایی، بیان چند نکته واجد اهمیت است؛
نخست اینکه، این مکتب ریشه در مباحث فکری قرن هفدهم دارد. اما از اواسط قرن نوزدهم تا اواسط قرن بیستم دوران شکوفایی خود را سپری نمود.
مبنای اصلی اثباتگرایی منطقی این است که ارزش یک گزاره یا قضیه به اثبات تجربی آن است.
به عبارت دیگر، اثبات تجربی یا علمی در تعریف اثباتگرایی، محوریت دارد؛ و اثبات گرایی، معیار صدق را اثبات از طریق مشاهده و شهود به شکل عینی(objective ) میداند.
بنابراین گزاره های مابعدالطبیعی، ارزشی و دینی از تعریف و شمول اثباتگرایی خارج میشوند. زیرا این گزاره ها، نه به وسیله تجربه قابل اثبات هستند و نه قابلیت ابطال دارند.
به بیان دیگر، اثباتگرایان معتقدند که قضایای ارزشی و متافیزیکی در حوزه علم ( science ) قرار نمیگیرند و در نتیجه قضایای علمی نیستند.
در اوایل قرن بیستم، #حلقه_وین اصطلاحی را به نام #علم_یگانه طرح کردند.
مقصود آنها از علم یگانه این بود که میتوان روششناسی مشترکی را بین همه علوم تعریف نمود، به طوری از حیث روش، همه علوم در یک طبقه قرار گیرند.
به عبارت دیگر، اصحاب دایره المعارف به دنبال کشف « #علم_یگانه» و دستهبندی علوم به وسیله روشهای تجربی بودند.
بر این اساس، کلیه علوم دارای روش واحدی خواهند شد که همان روش #تجربی_و_علمی است.
بنابراین تفاوت چندانی بین علوم تجربی مانند فیزیک یا شیمی و علوم انسانی مانند جامعه شناسی و علوم سیاسی وجود نخواهد داشت.
براین اساس، علوم اجتماعی باید از روشهایی که در علوم تجربی مورد استفاده قرار میگیرند، تبعیت کنند.
#روشهای_علوم_تجربی عبارتند از:
✔️مشاهده،
✔️پردازش فرضیه،
✔️آزمون فرضیه به شکل تجربی یا به عبارت دیگر، تایید یا رد آن فرضیه براساس تجربه و بالاخره
✔️رسیدن به قانون در راستای فرضیه.
نکته مهم دیگر در زمینه اثباتگرایی این نکته است که افراد حلقه وین با استفاده از رساله #تراکتاتوس_ویتگنشتاین متقدم، معتقد بودند که گزاره های متافیزیکی مهمل اند و بنابر این نه صادق و نه کاذب هستند.
در نتیجه میتوان گفت که مبانی اثباتگرایی، هرچند که با مبانی دینی هیچ نوع ضدیتی ندارند، هیچ گونه سازگاری نیز بین آنها وجود ندارد. زیرا اثبات گرایی، اساسا هر نوع گزاره متافیزیکی و دینی را خارج از «علم» می داند.
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#پوزیتیویسم
#اثباتگرایی
مقاله
#پوزیتیویسم_و_نقد_آن
☆1
#پوزیتویسم، به طور کلی مکتبی است که ابتدا در علوم تجربی معنا پیدا کرد.
بر این اساس، در علومی مانند فیزیک و شیمی، مبنای بحث را اثبات تجربی قرار دادند.
وقتی این مبنای اثبات گرایانه به حوزه منطق کشیده شد و ارزش قضایا و گزارهها از این منظر مورد بحث قرار گرفت، #پوزیتیویسم_منطقی شکل گرفت.
در رابطه با مبانی اثبات گرایی، بیان چند نکته واجد اهمیت است؛
نخست اینکه، این مکتب ریشه در مباحث فکری قرن هفدهم دارد. اما از اواسط قرن نوزدهم تا اواسط قرن بیستم دوران شکوفایی خود را سپری نمود.
مبنای اصلی اثباتگرایی منطقی این است که ارزش یک گزاره یا قضیه به اثبات تجربی آن است.
به عبارت دیگر، اثبات تجربی یا علمی در تعریف اثباتگرایی، محوریت دارد؛ و اثبات گرایی، معیار صدق را اثبات از طریق مشاهده و شهود به شکل عینی(objective ) میداند.
بنابراین گزاره های مابعدالطبیعی، ارزشی و دینی از تعریف و شمول اثباتگرایی خارج میشوند. زیرا این گزاره ها، نه به وسیله تجربه قابل اثبات هستند و نه قابلیت ابطال دارند.
به بیان دیگر، اثباتگرایان معتقدند که قضایای ارزشی و متافیزیکی در حوزه علم ( science ) قرار نمیگیرند و در نتیجه قضایای علمی نیستند.
در اوایل قرن بیستم، #حلقه_وین اصطلاحی را به نام #علم_یگانه طرح کردند.
مقصود آنها از علم یگانه این بود که میتوان روششناسی مشترکی را بین همه علوم تعریف نمود، به طوری از حیث روش، همه علوم در یک طبقه قرار گیرند.
به عبارت دیگر، اصحاب دایره المعارف به دنبال کشف « #علم_یگانه» و دستهبندی علوم به وسیله روشهای تجربی بودند.
بر این اساس، کلیه علوم دارای روش واحدی خواهند شد که همان روش #تجربی_و_علمی است.
بنابراین تفاوت چندانی بین علوم تجربی مانند فیزیک یا شیمی و علوم انسانی مانند جامعه شناسی و علوم سیاسی وجود نخواهد داشت.
براین اساس، علوم اجتماعی باید از روشهایی که در علوم تجربی مورد استفاده قرار میگیرند، تبعیت کنند.
#روشهای_علوم_تجربی عبارتند از:
✔️مشاهده،
✔️پردازش فرضیه،
✔️آزمون فرضیه به شکل تجربی یا به عبارت دیگر، تایید یا رد آن فرضیه براساس تجربه و بالاخره
✔️رسیدن به قانون در راستای فرضیه.
نکته مهم دیگر در زمینه اثباتگرایی این نکته است که افراد حلقه وین با استفاده از رساله #تراکتاتوس_ویتگنشتاین متقدم، معتقد بودند که گزاره های متافیزیکی مهمل اند و بنابر این نه صادق و نه کاذب هستند.
در نتیجه میتوان گفت که مبانی اثباتگرایی، هرچند که با مبانی دینی هیچ نوع ضدیتی ندارند، هیچ گونه سازگاری نیز بین آنها وجود ندارد. زیرا اثبات گرایی، اساسا هر نوع گزاره متافیزیکی و دینی را خارج از «علم» می داند.
🆔👉 @iran_novin1