Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#آشنایی_با_یکی_از_مکاتب_بزرگ_اقتصادی_دنیا
☆3
#گفتههای_نئوکلاسیکها
#آلفرد_مارشال (1924-1842) اقتصاد دان انگلیسی و مدون کننده نظریه عرضه و تقاضا و مطلوبیت نهایی در علم اقتصاد.
کتابهای مارشال به ویژه اصول علم اقتصاد، سالها درسنامه دانشکدههای اقتصادی انگلستان و جهان بود.
« سرمایه، آن بخش از دارایی است که از درون آن ثروت تازه پدید آید. »
« حق مالکیت افراد، برآمده از قوانین مدنی و بینالمللی یا دست کم عرف است که قدرت آن از قانون کمتر نیست. »
#جان_مینارد_کینز (1946-1883)، اقتصاددانان انگلیسی که آرای او به شکلگیری مکتب کینز انجامید.
آرای کینز بر نظریههای اقتصادی پس از او و رفتار دولتها به ویژه در سیاست گذاریهای سالانه تاثیر عمیقی گذاشت.
« دولتها در دورههایی که تورم به صورت پیوسته وجود دارد، بخش بزرگی از دارایی شهروندان خود را به صورت پنهانی مصادره میکنند. »
« مساله این نیست که مردم را چگونه به قبول افکار جدید متقاعد کنیم. مساله اصلی این است که چطور به آنها بقبولانیم عقاید کهنه را فراموش کنند. »
« در درازمدت هم مردهایم. (پس راهحلهای اقتصادی باید معطوف به حل مسائل آنی باشد). »
#اقتصاد_نئوكلاسيك
اقتصاددانان به طور علني با يكديگر مخالفت ميكنند، ميزان اين مخالفت در حدي است كـه گـاهي مورد تمسخر قرار ميگيرند. افرادي غير از اقتصاددانان ممكن است هنـوز پـي نبـرده باشـند كـه ايـن مخالفتها بيشتر در مورد جزئيات است اما وقتي نظريه كلي اقتصاد مطرح ميشود اغلب اقتصاددانان با يكديگر موافقند.
ريچارد نيكسون رئيس جمهورآمريكا، در دفاع از كسري بودجـه در مقابـل اتهـام محافظه كاران مبني بر اينكه اين يك اقدام كينزي است، پاسخ داد كه:
«اكنون ما همه كينزي هستيم».
در واقع آنچه او با يد ميگفت اين بود: «اكنون ما همه نئوكلاسيك هستيم، حتي كينزيها»، زيرا آنچه بــه دانــشجويان آمــوزش داده مــيشــود و آنچــه امــروزه در جريــان اصــلي اقتــصاد اســت، اقتــصاد نئوكلاسيك است.
در اواسط قرن نوزدهم، اقتصاددانان انگليسي زبان به ديدگاه مشتركي در مـورد نظريـه ارزش و نظريه توزيع دست يافتند.
به عنوان مثال چنين فكر ميكردند كه ارزش يك پيمانه (بوشل) ذرت، بـه
هزينه هاي صرف شده براي توليد آن پيمانه بـستگي دارد. تـصور مـيشـد سـتانده يـا محـصول يـك اقتصاد هم ميان گروههاي اجتماعي مختلف بايد تقسيم يا توزيـع شـود، مطـابق هزينـه هـايي كـه ايـن گروهها براي توليد اين محصول متحمل شده اند. اين تقريباً همان « #نظريه_كلاسيك » بـود كـه توسـط آدام اسميت، ديويد ريكاردو و كـارل مـاركس، جـان اسـتوارت ميـل، توماس رابـرت مـال توس توسعه يافت.
در اين رويكرد، مشكلاتي وجود داشت. اصليترين مشكل ايـن بـود كـه قيمتهـاي بـازار لزومـاً بازتابي از «ارزشي» نبودند كه تعريف ميشد زيرا افراد اغلب تمايـل دارنـد بـراي يـك شـيء مبلغـي بيش از ارزش آن بپردازند. نظريه هاي « #ارزش_ذاتي » كلاسيكها كه ارزش را دارايي ميدانستند كـه در يك شيء به طور ذاتي وجود دارد، به تدريج جاي خود را به اين ديدگاه دادند كـه در آن ارزش بـه رابطة ميان آن شي و شخص به دسـت آورنـده آن بـستگي داشـت. چنـدين اقتـصاددان در مكانهـاي مختلف در زماني يكسان (دهه 1870 و دهه 1880)، ارزش را براساس رابطة ميان هزينه هاي توليـد و «عناصر ذهني» كه بعدها «عرضه» و«تقاضا» ناميـده شـد مـيدانـستند. ايـن ديـدگاه بـا عنـوان انقـلاب در علم اقتصاد معروف شد و نظريه فراگيري كه از ايـن ايـده هـا بـه وجـود آمـد ،
« #اقتـصاد_مارجينال_نئوكلاسيك» نام گرفت.
به نظرميرسد اولين شخصي كه از اصطلاح « #اقتصاد_نئوكلاسيك» اسـتفاده كرد، اقتصاددان آمريكايي #تورستن_وبلن بوده است.
ادامه دارد
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#آشنایی_با_یکی_از_مکاتب_بزرگ_اقتصادی_دنیا
☆3
#گفتههای_نئوکلاسیکها
#آلفرد_مارشال (1924-1842) اقتصاد دان انگلیسی و مدون کننده نظریه عرضه و تقاضا و مطلوبیت نهایی در علم اقتصاد.
کتابهای مارشال به ویژه اصول علم اقتصاد، سالها درسنامه دانشکدههای اقتصادی انگلستان و جهان بود.
« سرمایه، آن بخش از دارایی است که از درون آن ثروت تازه پدید آید. »
« حق مالکیت افراد، برآمده از قوانین مدنی و بینالمللی یا دست کم عرف است که قدرت آن از قانون کمتر نیست. »
#جان_مینارد_کینز (1946-1883)، اقتصاددانان انگلیسی که آرای او به شکلگیری مکتب کینز انجامید.
آرای کینز بر نظریههای اقتصادی پس از او و رفتار دولتها به ویژه در سیاست گذاریهای سالانه تاثیر عمیقی گذاشت.
« دولتها در دورههایی که تورم به صورت پیوسته وجود دارد، بخش بزرگی از دارایی شهروندان خود را به صورت پنهانی مصادره میکنند. »
« مساله این نیست که مردم را چگونه به قبول افکار جدید متقاعد کنیم. مساله اصلی این است که چطور به آنها بقبولانیم عقاید کهنه را فراموش کنند. »
« در درازمدت هم مردهایم. (پس راهحلهای اقتصادی باید معطوف به حل مسائل آنی باشد). »
#اقتصاد_نئوكلاسيك
اقتصاددانان به طور علني با يكديگر مخالفت ميكنند، ميزان اين مخالفت در حدي است كـه گـاهي مورد تمسخر قرار ميگيرند. افرادي غير از اقتصاددانان ممكن است هنـوز پـي نبـرده باشـند كـه ايـن مخالفتها بيشتر در مورد جزئيات است اما وقتي نظريه كلي اقتصاد مطرح ميشود اغلب اقتصاددانان با يكديگر موافقند.
ريچارد نيكسون رئيس جمهورآمريكا، در دفاع از كسري بودجـه در مقابـل اتهـام محافظه كاران مبني بر اينكه اين يك اقدام كينزي است، پاسخ داد كه:
«اكنون ما همه كينزي هستيم».
در واقع آنچه او با يد ميگفت اين بود: «اكنون ما همه نئوكلاسيك هستيم، حتي كينزيها»، زيرا آنچه بــه دانــشجويان آمــوزش داده مــيشــود و آنچــه امــروزه در جريــان اصــلي اقتــصاد اســت، اقتــصاد نئوكلاسيك است.
در اواسط قرن نوزدهم، اقتصاددانان انگليسي زبان به ديدگاه مشتركي در مـورد نظريـه ارزش و نظريه توزيع دست يافتند.
به عنوان مثال چنين فكر ميكردند كه ارزش يك پيمانه (بوشل) ذرت، بـه
هزينه هاي صرف شده براي توليد آن پيمانه بـستگي دارد. تـصور مـيشـد سـتانده يـا محـصول يـك اقتصاد هم ميان گروههاي اجتماعي مختلف بايد تقسيم يا توزيـع شـود، مطـابق هزينـه هـايي كـه ايـن گروهها براي توليد اين محصول متحمل شده اند. اين تقريباً همان « #نظريه_كلاسيك » بـود كـه توسـط آدام اسميت، ديويد ريكاردو و كـارل مـاركس، جـان اسـتوارت ميـل، توماس رابـرت مـال توس توسعه يافت.
در اين رويكرد، مشكلاتي وجود داشت. اصليترين مشكل ايـن بـود كـه قيمتهـاي بـازار لزومـاً بازتابي از «ارزشي» نبودند كه تعريف ميشد زيرا افراد اغلب تمايـل دارنـد بـراي يـك شـيء مبلغـي بيش از ارزش آن بپردازند. نظريه هاي « #ارزش_ذاتي » كلاسيكها كه ارزش را دارايي ميدانستند كـه در يك شيء به طور ذاتي وجود دارد، به تدريج جاي خود را به اين ديدگاه دادند كـه در آن ارزش بـه رابطة ميان آن شي و شخص به دسـت آورنـده آن بـستگي داشـت. چنـدين اقتـصاددان در مكانهـاي مختلف در زماني يكسان (دهه 1870 و دهه 1880)، ارزش را براساس رابطة ميان هزينه هاي توليـد و «عناصر ذهني» كه بعدها «عرضه» و«تقاضا» ناميـده شـد مـيدانـستند. ايـن ديـدگاه بـا عنـوان انقـلاب در علم اقتصاد معروف شد و نظريه فراگيري كه از ايـن ايـده هـا بـه وجـود آمـد ،
« #اقتـصاد_مارجينال_نئوكلاسيك» نام گرفت.
به نظرميرسد اولين شخصي كه از اصطلاح « #اقتصاد_نئوكلاسيك» اسـتفاده كرد، اقتصاددان آمريكايي #تورستن_وبلن بوده است.
ادامه دارد
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#آشنایی_با_یکی_از_مکاتب_بزرگ_اقتصادی_دنیا
☆4
#اقتصاد_نئوکلاسیک
چارچوب اقتصاد نئوكلاسيك چنين خلاصه شده است:
خريداران تلاش ميكنند تا نفع شان از
به دست آوردن كالاها را به حداكثر برسانند و ا ين كار را با افزايش خريدهاي خود از يك كـالا تـا جايي انجام ميدهند كه آنچه آنها از يك واحد اضافه به دست ميآورنـد بـا آنچـه آنهـا بايـد از آن صرفنظر كنند تا آنرا به دست آورند، موازنه شود.
به اين ترتيب آنها «مطلوبيت» خود را به حداكثر ميرسانند، يعني رضـايتمندي همـراه بـا مـصرف كالاهـا و خـدمات . بـه همـين ترتيـب، افـراد بـرا ي بنگاههايي كه ميخواهند آنها را استخدام كنند، نيروي كار خود را عرضه ميكنند، با موازنـه كـردن منافع از ارائه واحد نهايي خدماتشان (دستمزدي كه به دست خواهند آورد) با عدم مطلوبيت خود از نيروي كار يا از دسـت دادن فراغـت.
بـه ايـن ترتيـب افـراد انتخابهايـشان را در وضـع نهـايي انجام ميدهند. نتيجه اين جريان، #نظريه_تقاضاي_كالا_و_عرضه_عوامل_مولد است.
به طور مشابه، توليدكنندگان تلاش ميكنند كه واحدهاي كالاي خود را به گونه اي توليد كنند كه هزينة توليد واحد بيشتر يا نهايي با درآمد حاصل از آن موازنه شود. به اين طريق آنها سـود خـود را به حداكثر ميرسانند.
بنگاهها نيز تا جايي نيروي كار استخدام ميكنند كه هزينه اسـتخدام اضـافي
آنها با ارزش محصولي كه نيروي كار اضافي توليد ميكند، موازنه شود.
بنابراين، ديدگاه نئوكلاسيكي با كارگزاران اقتصادي سروكار دارد كه خانوار يا بنگاه هستند و بهينه سازي ميكنند (با انجام آنچه ميتوانند انجام دهنـد) مـشروط بـه تمـام قيـدهاي (محـدوديتهاي) مربوط.
ارزش با تمايلات نامحدود ارتباط دارد و خواسته ها با محدوديتها يا كميابي در تـضاد اسـت.
مسائل مربوط به تصميم گيري در بازارها دائماً وجود دارد. قيمتها، علامت هايي هستند كه به خانوارها و بنگاهها ميگويند كه آيا تمايلات متضادشان ميتواند با يكديگر منطبق شود يا خير؟
به عنوان مثـال، در برخي قيمت اتوموبيل ها، من ميخواهم اتومبيل جديدي بخرم.
در همان قيمت، ديگران ممكن است بخواهند اتومبيلهايي بخرند،
اما صنعتگران ممكن است نخواهند آنقدر اتومبيل توليد كنند كه همه مـا خریداران میخواهیم.
يأس (نا اميدي) ممكن است ما را به حـراج بالقوه و تشويق برخي توليد كنندگان نهايي (مارجينال) سوق دهد.
با تغييـر قيمـت، عـدم تـوازن ميـان سفارش خريد و سفارش فروش كاهش مي يابد.
بـه ايـن ترتيـب بهينـه سـازي بـا قيـد (محـدوديت) و وابستگي متقابل بازار به تعادل اقتصادي منتهي ميشود.
اين همان ديدگاه #نئوكلاسيكي است.
اقتصاد نئوكلاسيك همان چيزي است كه #فرا_نظريه نامیده شده است .
یعنی آن مجموعه ایی از قواعد ضمني يا شناخت هايي كه براي ساختن نظريه هاي اقتصادي رضايت بخش است. اين يك برنامه تحقيقی علمي است كه نظريه هاي اقتصادي ايجاد ميكند.
فروض اساسي آن، موارد قابل بحثي نيستند که از طريق آنها بتوان شناخت مشترك افرادي كه خود را اقتصاددانان نئوكلاسيك مينامند يا اقتصاددانان
بدون عنواني خاص را تعريف كرد.
ادامه دارد
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#آشنایی_با_یکی_از_مکاتب_بزرگ_اقتصادی_دنیا
☆4
#اقتصاد_نئوکلاسیک
چارچوب اقتصاد نئوكلاسيك چنين خلاصه شده است:
خريداران تلاش ميكنند تا نفع شان از
به دست آوردن كالاها را به حداكثر برسانند و ا ين كار را با افزايش خريدهاي خود از يك كـالا تـا جايي انجام ميدهند كه آنچه آنها از يك واحد اضافه به دست ميآورنـد بـا آنچـه آنهـا بايـد از آن صرفنظر كنند تا آنرا به دست آورند، موازنه شود.
به اين ترتيب آنها «مطلوبيت» خود را به حداكثر ميرسانند، يعني رضـايتمندي همـراه بـا مـصرف كالاهـا و خـدمات . بـه همـين ترتيـب، افـراد بـرا ي بنگاههايي كه ميخواهند آنها را استخدام كنند، نيروي كار خود را عرضه ميكنند، با موازنـه كـردن منافع از ارائه واحد نهايي خدماتشان (دستمزدي كه به دست خواهند آورد) با عدم مطلوبيت خود از نيروي كار يا از دسـت دادن فراغـت.
بـه ايـن ترتيـب افـراد انتخابهايـشان را در وضـع نهـايي انجام ميدهند. نتيجه اين جريان، #نظريه_تقاضاي_كالا_و_عرضه_عوامل_مولد است.
به طور مشابه، توليدكنندگان تلاش ميكنند كه واحدهاي كالاي خود را به گونه اي توليد كنند كه هزينة توليد واحد بيشتر يا نهايي با درآمد حاصل از آن موازنه شود. به اين طريق آنها سـود خـود را به حداكثر ميرسانند.
بنگاهها نيز تا جايي نيروي كار استخدام ميكنند كه هزينه اسـتخدام اضـافي
آنها با ارزش محصولي كه نيروي كار اضافي توليد ميكند، موازنه شود.
بنابراين، ديدگاه نئوكلاسيكي با كارگزاران اقتصادي سروكار دارد كه خانوار يا بنگاه هستند و بهينه سازي ميكنند (با انجام آنچه ميتوانند انجام دهنـد) مـشروط بـه تمـام قيـدهاي (محـدوديتهاي) مربوط.
ارزش با تمايلات نامحدود ارتباط دارد و خواسته ها با محدوديتها يا كميابي در تـضاد اسـت.
مسائل مربوط به تصميم گيري در بازارها دائماً وجود دارد. قيمتها، علامت هايي هستند كه به خانوارها و بنگاهها ميگويند كه آيا تمايلات متضادشان ميتواند با يكديگر منطبق شود يا خير؟
به عنوان مثـال، در برخي قيمت اتوموبيل ها، من ميخواهم اتومبيل جديدي بخرم.
در همان قيمت، ديگران ممكن است بخواهند اتومبيلهايي بخرند،
اما صنعتگران ممكن است نخواهند آنقدر اتومبيل توليد كنند كه همه مـا خریداران میخواهیم.
يأس (نا اميدي) ممكن است ما را به حـراج بالقوه و تشويق برخي توليد كنندگان نهايي (مارجينال) سوق دهد.
با تغييـر قيمـت، عـدم تـوازن ميـان سفارش خريد و سفارش فروش كاهش مي يابد.
بـه ايـن ترتيـب بهينـه سـازي بـا قيـد (محـدوديت) و وابستگي متقابل بازار به تعادل اقتصادي منتهي ميشود.
اين همان ديدگاه #نئوكلاسيكي است.
اقتصاد نئوكلاسيك همان چيزي است كه #فرا_نظريه نامیده شده است .
یعنی آن مجموعه ایی از قواعد ضمني يا شناخت هايي كه براي ساختن نظريه هاي اقتصادي رضايت بخش است. اين يك برنامه تحقيقی علمي است كه نظريه هاي اقتصادي ايجاد ميكند.
فروض اساسي آن، موارد قابل بحثي نيستند که از طريق آنها بتوان شناخت مشترك افرادي كه خود را اقتصاددانان نئوكلاسيك مينامند يا اقتصاددانان
بدون عنواني خاص را تعريف كرد.
ادامه دارد
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#آشنایی_با_یکی_از_مکاتب_بزرگ_اقتصادی_دنیا
☆5
#اقتصاد_نئوکلاسیک
#فروض_اساسي_اقتصاد_نئوكلاسيك شامل اين موارد است :
_ افراد، ترجيحات عقلاني ميان نتايج (پيامدها) دارند.
- افراد، مطلوبيت و بنگاهها سود را به حداكثر ميرسانند.
- افراد، به طور مستقل براساس اطلاعات كامل و مرتبط عمل ميكنند.
نظريه هاي بر اساس يا تحت تـأثير ايـن فـروض، نظريـه هـاي نئوكلاسـيكي هـستند. بنـابراين مـا ميتوانيم از يك نظريه نئوكلاسيكي سود، اشتغال، رشد يا پول، سخن بگوييم.
مـا مـيتـوانيم روابـط توليد نئوكلاسيكي ميان نهاده ها و ستانده ها ايجاد كنيم يا نظريه هاي نئوكلاسيكي ازدواج يـا طـلاق و ايجاد فاصله ميان تولدها را ارائه كنيم.
به عنوان مثال، اخراج را در نظر بگيريد. نظريـه اي كـه فـرض ميكند تصميمات اخراج كردن توسط يك بنگاه، مبتني بر موازنه ميـان منـافع اخـراج يـك كـارگر
اضافي و هزينه هاي همراه با آن اقدام، يك نظريه نئوكلاسيكي خواهد بود. اما نظريـه اي كـه توضـيح ميدهد تصميم اخراج براساس تغييـر سـليقه هـاي مـديران در مـورد كاركنـان بـا ويژگيهـاي خـاص صورت گرفته، يك نظريه نئوكلاسيكي نخواهد بود.
مكتب اقتصادي نئوكلاسيك با چه مكتبي ميتواند مقايسه شود؟
برخـي گفتـه انـد كـه در علـم
اقتصاد كنوني، چندين مكتب فكري وجود دارد.
آنها مكتب هايي از قبيـل اقتـصاد (نئـو) ماركسيـستي، اقتصاد (نئو) اتريشي، اقتصاد پسا كينزي يا اقتصاد نهادي جديد را به عنوان چارچوبهاي «فرا نظـري»
جايگزين براي ساختن نظريه هاي اقتصادي شناسايي ميكنند. انجمن هاي علمي و مجـلات، ايـده هـاي همراه با دیدگاههایی(بینشهایی ) را منتشر کرده اند. برخـي از ايـن مكتبهـا داراي ديـدگاههایی بوده اند كه اقتصاددانان نئوكلاسـيك از آنهـا فـرا گرفتـه انـد. ديـدگاههاي مكتـب اتريـشي در مـورد كارآفريني مثالي از مطلب يـاد شـده اسـت. امـا تـا آنجـا كـه ا يـن مكاتـب، اجـزاي سـازنده اصـلي (مركزي) اقتصاد نئوكلاسيك را رد ميكنند - مانند مكتب اتريشي كه بهينه سـازي را رد مـيكنـد-
آنها از ديدگاه اقتصاددانان نئوكلاسيك جريان اصلي، به عنوان مـدافعان علتهـاي مفقـود شـده يـا بـه عنوان آدمهاي عجيب و غريب، منتقدان گمراه و افراد غيرعادي ضد علمي، بـه حـساب آمـده انـد.
وضع اقتصاددانان غيرنئوكلاسيك در دپارتمانهاي اقتصاد در دانشگاههاي انگليسي زبان، مشابه وضـع طرفـداران زمـين مـسطح(غيركـروي) در دپارتمانهـاي جغرافـي اسـت. مطمـئن تـر اسـت تـا چنـين ديـدگاههايي پـس از رسـمي شـدن، شـرايط اسـتخدامي عـضو هيئـت علمـي ابـراز شـود، البتـه اگـر اقتصاددانان غيرنئوكلاسيك اصلاً بتوانند آنها را بيان كنند.
تلاش خاصي براي بي اعتبار كردن اقتـصاد نئوكلاسـيك، از سـوي اقتـصاددان انگليـسي، جـون رابينسون و همكاران و دانشجويان وي در دانشگاه كمبريج در اواخر دهة 1950 و اوايل دهـة 1960 انجــام شــد.
مناقــشه در مــورد ســرمايه ميــان بــه اصــطلاح دو كمبــريج، ظــاهراً دربــاره پيامــدها و محـدوديتهاي جمعـي سـازي سـرمايه توسـط پـل ساموئلـسون و رابـرت سـولو و در نظـر گـرفتن
جمعي سازي به عنوان يك نهاده در تابع توليد. با اين حـال ايـن مناقـشه در رويـارويي ديـدگاهها در مورد نظريه «قابل قبول» درباره «توزيع درآمد» ريشه داشت.
آنچه موضع پساكينزي شد، آن بـود كـه توزيع درآمد با تفاوت قدرت ميان كارگران و سرمايه داران، بهتر توضيح داده شـده اسـت در حـالي كه توضيح نئوكلاسيكي، از يك نظريه بازار براي قيمت عوامل حاصل ميشد. سرانجام ايـن مناقـشه خيلي زياد حل و فصل نشد (و به توافـق نرسـيدند) و بـه همـين جهـت كنـار گذاشـته شـد و اقتـصاد نئوكلاسيكي، جريان اصلي اقتصاد شد.
ادامه دارد
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#آشنایی_با_یکی_از_مکاتب_بزرگ_اقتصادی_دنیا
☆5
#اقتصاد_نئوکلاسیک
#فروض_اساسي_اقتصاد_نئوكلاسيك شامل اين موارد است :
_ افراد، ترجيحات عقلاني ميان نتايج (پيامدها) دارند.
- افراد، مطلوبيت و بنگاهها سود را به حداكثر ميرسانند.
- افراد، به طور مستقل براساس اطلاعات كامل و مرتبط عمل ميكنند.
نظريه هاي بر اساس يا تحت تـأثير ايـن فـروض، نظريـه هـاي نئوكلاسـيكي هـستند. بنـابراين مـا ميتوانيم از يك نظريه نئوكلاسيكي سود، اشتغال، رشد يا پول، سخن بگوييم.
مـا مـيتـوانيم روابـط توليد نئوكلاسيكي ميان نهاده ها و ستانده ها ايجاد كنيم يا نظريه هاي نئوكلاسيكي ازدواج يـا طـلاق و ايجاد فاصله ميان تولدها را ارائه كنيم.
به عنوان مثال، اخراج را در نظر بگيريد. نظريـه اي كـه فـرض ميكند تصميمات اخراج كردن توسط يك بنگاه، مبتني بر موازنه ميـان منـافع اخـراج يـك كـارگر
اضافي و هزينه هاي همراه با آن اقدام، يك نظريه نئوكلاسيكي خواهد بود. اما نظريـه اي كـه توضـيح ميدهد تصميم اخراج براساس تغييـر سـليقه هـاي مـديران در مـورد كاركنـان بـا ويژگيهـاي خـاص صورت گرفته، يك نظريه نئوكلاسيكي نخواهد بود.
مكتب اقتصادي نئوكلاسيك با چه مكتبي ميتواند مقايسه شود؟
برخـي گفتـه انـد كـه در علـم
اقتصاد كنوني، چندين مكتب فكري وجود دارد.
آنها مكتب هايي از قبيـل اقتـصاد (نئـو) ماركسيـستي، اقتصاد (نئو) اتريشي، اقتصاد پسا كينزي يا اقتصاد نهادي جديد را به عنوان چارچوبهاي «فرا نظـري»
جايگزين براي ساختن نظريه هاي اقتصادي شناسايي ميكنند. انجمن هاي علمي و مجـلات، ايـده هـاي همراه با دیدگاههایی(بینشهایی ) را منتشر کرده اند. برخـي از ايـن مكتبهـا داراي ديـدگاههایی بوده اند كه اقتصاددانان نئوكلاسـيك از آنهـا فـرا گرفتـه انـد. ديـدگاههاي مكتـب اتريـشي در مـورد كارآفريني مثالي از مطلب يـاد شـده اسـت. امـا تـا آنجـا كـه ا يـن مكاتـب، اجـزاي سـازنده اصـلي (مركزي) اقتصاد نئوكلاسيك را رد ميكنند - مانند مكتب اتريشي كه بهينه سـازي را رد مـيكنـد-
آنها از ديدگاه اقتصاددانان نئوكلاسيك جريان اصلي، به عنوان مـدافعان علتهـاي مفقـود شـده يـا بـه عنوان آدمهاي عجيب و غريب، منتقدان گمراه و افراد غيرعادي ضد علمي، بـه حـساب آمـده انـد.
وضع اقتصاددانان غيرنئوكلاسيك در دپارتمانهاي اقتصاد در دانشگاههاي انگليسي زبان، مشابه وضـع طرفـداران زمـين مـسطح(غيركـروي) در دپارتمانهـاي جغرافـي اسـت. مطمـئن تـر اسـت تـا چنـين ديـدگاههايي پـس از رسـمي شـدن، شـرايط اسـتخدامي عـضو هيئـت علمـي ابـراز شـود، البتـه اگـر اقتصاددانان غيرنئوكلاسيك اصلاً بتوانند آنها را بيان كنند.
تلاش خاصي براي بي اعتبار كردن اقتـصاد نئوكلاسـيك، از سـوي اقتـصاددان انگليـسي، جـون رابينسون و همكاران و دانشجويان وي در دانشگاه كمبريج در اواخر دهة 1950 و اوايل دهـة 1960 انجــام شــد.
مناقــشه در مــورد ســرمايه ميــان بــه اصــطلاح دو كمبــريج، ظــاهراً دربــاره پيامــدها و محـدوديتهاي جمعـي سـازي سـرمايه توسـط پـل ساموئلـسون و رابـرت سـولو و در نظـر گـرفتن
جمعي سازي به عنوان يك نهاده در تابع توليد. با اين حـال ايـن مناقـشه در رويـارويي ديـدگاهها در مورد نظريه «قابل قبول» درباره «توزيع درآمد» ريشه داشت.
آنچه موضع پساكينزي شد، آن بـود كـه توزيع درآمد با تفاوت قدرت ميان كارگران و سرمايه داران، بهتر توضيح داده شـده اسـت در حـالي كه توضيح نئوكلاسيكي، از يك نظريه بازار براي قيمت عوامل حاصل ميشد. سرانجام ايـن مناقـشه خيلي زياد حل و فصل نشد (و به توافـق نرسـيدند) و بـه همـين جهـت كنـار گذاشـته شـد و اقتـصاد نئوكلاسيكي، جريان اصلي اقتصاد شد.
ادامه دارد
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#آشنایی_با_یکی_از_مکاتب_بزرگ_اقتصادی_دنیا
#اقتصاد_نئوکلاسیک
☆6
#چگونه_چنين_ارتدوكسي_توانست_غالب_شود؟
به طور خلاصه ميتوان گفت كه موفقيت اقتصاد نئوكلاسيك مربوط به علمي كردن يا «رياضي شدن» علم اقتصاد در قرن بيستم است.
دانستن اين مطالب اهميت دارد كه بدانيم برخي مارجيناليستهاي اوليه، اقتصادداناني نظير ويليام اسـتنلي جـونز اجورث در انگلستان، لئون والراس در لوزان وايروينگ فيشر در آمريكا خواستند كه از طريق يكسري اصول علمي، علم اقتصاد را مشروعيت ببخشند.
در آن زمان، به دليل موفقيتهـاي مربـوط بـه فنآوري، همه نسبت به آ ينده خوشبين بودند و پيشرفت در جامعه اي كه داراي بهترين دانش علمي باشد، امري تضمين شده است.
اگر اصول علمي بتوانند برنامه هاي اجتمـاعي را سـازماندهـي كننـد،
آنگاه رسيدن به اهداف اجتماعي امكانپذير خواهـد بـود .
«سوسياليـسم علمـي» و«مـديريت علمـي» اصطلاحاتي بودند كه از قلمهاي نظريه پردازان اجتماعي پديد آمدند.
اقتصاد نئوكلاسيك، كارگزاران، خانوارها و بنگاهها را به عنوان بازيگران عاقل، مفهوم سـازي كرد.
كارگزاران به عنوان بهينه سازاني كه به نتـايج «بهتـر» سـوق داده مـيشـدند، مـدلسـازي شـدند. تعادل، حاصل «بهترين» بود، به اين معنا كه هر تخصيص ديگري از كالاها و خدمات ميتوانـست بـه بدتر شدن وضـع فـرد ديگـري بيانجامـد. بنـابراين از ديـدگاه نئوكلاسـيكي، نظـام اجتمـاعي، ديگـر
تـضادهاي حـل نـشدني نداشـت. اصـطلاح «نظـام اجتمـاعي» يـك انـدازه گيـري از موفقيـت اقتـصاد نئوكلاسيكي است. چون ايده يك نظام با اجزاي تعاملي آن، متغيرها و پارامترها و محدوديتهاي آن، زبان فيزيك در اواسط قرن نوزدهم است.
اين شاخه از مكانيكهاي عقلانـي، مـدلي بـراي چـارچوب نئوكلاسيكي بود.
كارگزاران مانند اتمها بودند، مطلوبيت مانند انرژي بـود، حداكثرسـازي مطلوبيـت مانند حداقل سازي انرژي بالقوه بود.
به اين طريق خطابه علـم موفـق ، بـا نظريـه نئوكلاسـيكي و علـم پيوند خورد.
اينكه آيا اين پيوند توسط مارجيناليستهاي اوليه طـرح ريـزي شـده اقتصاد با علم تجربي بود يا به بيان دقيـق تـر، يـك ويژگـي موفقيـت عمـومي خـود علـم تجربـي بـود، اهميـت كمتـري از پيامدهاي آن پيوند دارد چون مادامي كه اقتصاد نئوكلاسيك با اقتصاد علمي پيوند خورده است، بـه چالش كشيدن رويكرد نئوكلاسيك، به چالش كشيدن علم و پيشرفت و مدرنيته خواهد بـود.
ارزش اقتصاد نئوكلاسيكي ميتواند از طريق مجموعة حقايق (صـدق هـاي) آن مـورد ارز يـابي قـرار گيـرد.
حقايقي دربـارة انگيـزه هـا، قيمتهـا و اطلاعـات، وابـستگي متقابـل تـصميمات وپيامـدهاي ناخواسـته دربـاره انتخابها، همه مواردي هستند كه در نظريه هـاي نئوكلاسـيكي گـسترش يافتنـد.
خودآگـاهي استفاده از شواهد نيز چنين است.
به عنوان مثال، در طرح ريزي براي نيازهـاي آينـده بـه بـرق در يـك ايالـت آمريكـا، كميـسيون (آب و برق و گاز و تلفن ) ، تقاضا(تقاضاي نئوكلاسيك) را پيشبيني نمـود و آن مطلوبيت هاي عمومي را به تحليل هزينه (نئوكلاسيك) براي ايجاد تسهيلات در اندازه ها و انـواع مختلـف مـرتبط كـرد.
بـه عنوان مثال يك كارخانه ذغال سنگ با سولفور پـايين 800 مگـاواتي و يـك طـرح رشـد سيـستم بـا كمترين هزينه و يك راهبرد قيمت گذاري (نئوكلاسيكي) براي اجراي آن طرح. آنها در مورد تمـام
ابعاد موضوع، از صنعت گرفته تا شهرداريها، از شركتهاي برق تا گروههاي زيست محيطـي، همـه بـا يك زبان از كشش هاي تقاضا و حداقل سازي هزينه، از هزينـه هـاي نهـايي و نرخهـاي بـازدهي سـخن ميگفتند.
قواعد گسترش نظريه و ارزيابي در اقتـصاد نئوكلاسـيكي روشـن هـستند و ايـن وضـوح، بـراي جامعه اقتصاددانان بسيار مفيد است. به اين ترتيب، علمي بودن اقتصاد نئوكلاسـيك از ايـن ديـدگاه، ضعف اقتصاد نئوكلاسيك نيست، بلكه از نقاط قوت آن است.
ادامه دارد
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#آشنایی_با_یکی_از_مکاتب_بزرگ_اقتصادی_دنیا
#اقتصاد_نئوکلاسیک
☆6
#چگونه_چنين_ارتدوكسي_توانست_غالب_شود؟
به طور خلاصه ميتوان گفت كه موفقيت اقتصاد نئوكلاسيك مربوط به علمي كردن يا «رياضي شدن» علم اقتصاد در قرن بيستم است.
دانستن اين مطالب اهميت دارد كه بدانيم برخي مارجيناليستهاي اوليه، اقتصادداناني نظير ويليام اسـتنلي جـونز اجورث در انگلستان، لئون والراس در لوزان وايروينگ فيشر در آمريكا خواستند كه از طريق يكسري اصول علمي، علم اقتصاد را مشروعيت ببخشند.
در آن زمان، به دليل موفقيتهـاي مربـوط بـه فنآوري، همه نسبت به آ ينده خوشبين بودند و پيشرفت در جامعه اي كه داراي بهترين دانش علمي باشد، امري تضمين شده است.
اگر اصول علمي بتوانند برنامه هاي اجتمـاعي را سـازماندهـي كننـد،
آنگاه رسيدن به اهداف اجتماعي امكانپذير خواهـد بـود .
«سوسياليـسم علمـي» و«مـديريت علمـي» اصطلاحاتي بودند كه از قلمهاي نظريه پردازان اجتماعي پديد آمدند.
اقتصاد نئوكلاسيك، كارگزاران، خانوارها و بنگاهها را به عنوان بازيگران عاقل، مفهوم سـازي كرد.
كارگزاران به عنوان بهينه سازاني كه به نتـايج «بهتـر» سـوق داده مـيشـدند، مـدلسـازي شـدند. تعادل، حاصل «بهترين» بود، به اين معنا كه هر تخصيص ديگري از كالاها و خدمات ميتوانـست بـه بدتر شدن وضـع فـرد ديگـري بيانجامـد. بنـابراين از ديـدگاه نئوكلاسـيكي، نظـام اجتمـاعي، ديگـر
تـضادهاي حـل نـشدني نداشـت. اصـطلاح «نظـام اجتمـاعي» يـك انـدازه گيـري از موفقيـت اقتـصاد نئوكلاسيكي است. چون ايده يك نظام با اجزاي تعاملي آن، متغيرها و پارامترها و محدوديتهاي آن، زبان فيزيك در اواسط قرن نوزدهم است.
اين شاخه از مكانيكهاي عقلانـي، مـدلي بـراي چـارچوب نئوكلاسيكي بود.
كارگزاران مانند اتمها بودند، مطلوبيت مانند انرژي بـود، حداكثرسـازي مطلوبيـت مانند حداقل سازي انرژي بالقوه بود.
به اين طريق خطابه علـم موفـق ، بـا نظريـه نئوكلاسـيكي و علـم پيوند خورد.
اينكه آيا اين پيوند توسط مارجيناليستهاي اوليه طـرح ريـزي شـده اقتصاد با علم تجربي بود يا به بيان دقيـق تـر، يـك ويژگـي موفقيـت عمـومي خـود علـم تجربـي بـود، اهميـت كمتـري از پيامدهاي آن پيوند دارد چون مادامي كه اقتصاد نئوكلاسيك با اقتصاد علمي پيوند خورده است، بـه چالش كشيدن رويكرد نئوكلاسيك، به چالش كشيدن علم و پيشرفت و مدرنيته خواهد بـود.
ارزش اقتصاد نئوكلاسيكي ميتواند از طريق مجموعة حقايق (صـدق هـاي) آن مـورد ارز يـابي قـرار گيـرد.
حقايقي دربـارة انگيـزه هـا، قيمتهـا و اطلاعـات، وابـستگي متقابـل تـصميمات وپيامـدهاي ناخواسـته دربـاره انتخابها، همه مواردي هستند كه در نظريه هـاي نئوكلاسـيكي گـسترش يافتنـد.
خودآگـاهي استفاده از شواهد نيز چنين است.
به عنوان مثال، در طرح ريزي براي نيازهـاي آينـده بـه بـرق در يـك ايالـت آمريكـا، كميـسيون (آب و برق و گاز و تلفن ) ، تقاضا(تقاضاي نئوكلاسيك) را پيشبيني نمـود و آن مطلوبيت هاي عمومي را به تحليل هزينه (نئوكلاسيك) براي ايجاد تسهيلات در اندازه ها و انـواع مختلـف مـرتبط كـرد.
بـه عنوان مثال يك كارخانه ذغال سنگ با سولفور پـايين 800 مگـاواتي و يـك طـرح رشـد سيـستم بـا كمترين هزينه و يك راهبرد قيمت گذاري (نئوكلاسيكي) براي اجراي آن طرح. آنها در مورد تمـام
ابعاد موضوع، از صنعت گرفته تا شهرداريها، از شركتهاي برق تا گروههاي زيست محيطـي، همـه بـا يك زبان از كشش هاي تقاضا و حداقل سازي هزينه، از هزينـه هـاي نهـايي و نرخهـاي بـازدهي سـخن ميگفتند.
قواعد گسترش نظريه و ارزيابي در اقتـصاد نئوكلاسـيكي روشـن هـستند و ايـن وضـوح، بـراي جامعه اقتصاددانان بسيار مفيد است. به اين ترتيب، علمي بودن اقتصاد نئوكلاسـيك از ايـن ديـدگاه، ضعف اقتصاد نئوكلاسيك نيست، بلكه از نقاط قوت آن است.
ادامه دارد
🆔👉 @iran_novin1