🔥 کانال ایران نوین (مردم سالاری انجمن های مردمی) 🔥
393 subscribers
8.07K photos
3.11K videos
71 files
4.61K links
🔥 کانال ایران نوین ( مردم سالاری انجمن های مردمی) 🔥

ایرانی آگاه

آزاد

و اباد

و با رفاه


🔥با ایران نوین، تا ایران نوین🔥
Download Telegram
[({🔥 @iran_novin1🔥})]

]🔥 ایران نوین 🔥[

#فلسفه_غرب :

#جان_لاک:

تمام معلومات ما از طریق حس و تجربه بدست می اید و انچه نخست به حس در نیاید در ذهن وجود ندارد.
هنگام تولد ذهن بعنوان لوحی سفید خالی از هر نقشی است بعد حس و تجربه هزاران نقش بر ان می نگارد . بعد محسوسات حفط را بوجود میاورند و سپس حفط افکار و مفاهیم را ایجاد میکنند.

#اسقف_جرج_برکلی :

این تجربه و تحلیلی که لاک از علم و درک انسانی ارائه داده ثابت میکند که ماده ایی وجود ندارد و فقط شکلی از ذهن انسانی است.

مگر لاک نگفته است که علم فقط از راه حواس حاصل میشود ؟ بنابر این تمام معلومات ما منحصر میشود به محسوساتی از ماده ، و مفاهیم و معانی نیز از همین محسوسات بدست می اید .

پس یک شی چیزی نیست جز جز مجموعه ایی از معانی و مفاهیم .
یعنی محسوساتی که طبقه بندی شده و تاویل کشته است

#دیوید_هیوم :

ما ذهن و ماده را بوسیله ادراک می شناسیم ؛ اگرچه ادراک ذهن ادراک باطنی است، ما هیچ حقیقت و ماهیتی بنام ذهن درک نمیکنیم ؛ آنچه درک میکنیم عبارت است از امور جداگانه ایی از قبیل تصورات و خاطرات و احساسات و غیره .
ذهن جوهر و یا عضوی که تصورات و اظهار را شامل باشد نیست، بلکه اسمی است که مجموع تصورات و افکار انتزاع شده است؛ ذهن همان ادراکات و خاطرات و احساسات است و در پشت سر سلسله افکار و تصورات موجود قابل ادراکی بنام روح وجود ندارد.

ما اصلا علت و معلول و قوانین طبیعی را ادراک نمیکنیم ؛ انچه ادراک میکنیم حوادث و نتایج و توالی امور است؛ علیت و ضرورت استنباط ماست .

قانون طبیعت یک ضرورت ابدی که تمام حوادث مجبور به اطاعت از ان باشد نیست، بلکه تلخیص و تعبیری است که دستگاه تجربه ما به عمل اورده است .

ما نمیتوانیم تضمین کنیم که خوادثی که تاکنون همیشه بدنبال هم می آمدند در اینده نیز بدون تغییر خواهند آمد.
قوانین طبیعت عبارتند از عادتی که ما به توالی حوادث پیدا کرده ایم و عادت را نمیتوان ضرورت نام نهاد.

فقط فرمولهای ریاضی ضروری هستند. علت آن هم این است که این فورمولها تکرار بیهوده ایی هستند ، محمول عین موضوع است و باصطلاح حمل شی بر نفس است و چیزی بر آن اضافه نمیکند .
پس علم باید محدود به ریاضیات و تجربه مستقیم باشد ؛ به استنباطات و قیاسات غیر محقق ناشی از قوانین و قواعد نمیتوان اعتماد کرد.
👇👇

🆔👉 @iran_novin1
🔥 کانال ایران نوین 🔥:
‌ [({🔥 @iran_novin1🔥})]

]🔥 ایران نوین 🔥[

#فلسفه_غرب
#برتراند_راسل

#فیثاغورس
قسمت4

اقليدس اين استقلال ( استقلال علم هندسه ) را مسلم ساخت. وي در جلد دوم كتاب خود قضاياي بسياري را كه ما بالطبع از راه جبـر اثبـات مي كنيم ؛ از راه هندسه اثبات مي كند ؛ مانند اين قضيه:

(a+b)^2 =a^2 +2ab+b^2

در نتيجة اشكالاتي كه در مـورد اعـداد گنگ پديد آمد، اقليدس اين راه را لازم دانست.

عين همين امر در مورد بحث وي درباره نسبت در جلـدهاي پـنجم و ششم نيز صدق مي كند.

روش وي از لحاظ منطقي تماماً رضايت بخش است و در دقت از رياضيدانهاي قـرن نـوزدهم گرو مي برد. تا هنگامي كه يك نظرية حسابي كافي براي اعداد گنگ وجود نداشت، روش اقليدس بهترين روشي بـود كه در هندسه امكان داشت.

هنگامي كه دكارت هندسة تحليلي را ابداع كرد، و بدين ترتيب حسـاب بـار ديگـر تفـوق خود را به دست آورد، وي حل مسئله اعداد گنگ را ممكن شناخت، گو اينكه در زمان او هنوز راه حل پيدا نشده بود .

تأثير هندسه در فلسفه و روش علمي عميق بوده است.
هندسه، به شكلي كه يونانيان آن را بنياد كردند، با اصـول بديهي و آشكاري آغاز مي شود كه به خودي خـود مسـلمند (يـا چنـين انگاشـته مـي شـوند )، و آنگـاه بـا اسـتدلال استنتاجي پيش مي رود و به قضايايي مي رسد كه نه تنها به خودي خود مسلم نيستند بلكـه از چنـين حـالي بسـيار دورند.

فرض اين است كه اصول بديهي در فضاي واقعي، يعني آنچه در عمل وجود دارد، صدق مي كند. بدين طريـق ممكن به نظر مي رسد كه از دنياي واقع چيزهايي كشف كنيم - از اين راه كه نخست دريابيم كه چيزهايي به خودي خود مسلمند، و آنگاه از اين چيزها نتيجه گيري كنيم.

اين نظر عقيده افلاطون و كانت و بيشتر فلاسفة بين اين دو را تشکیل می دهد.

هنگامی که «اعلامية استقلال امريكا» مي گويد:
«در نظر ما اين حقايق به خودي خود مسلمند در »
حقيقت از اقليدس سرمشق مي گيرد.

نظریه «حقوق طبيعي»« كه در قرن هجدهم پديـد آمـد كوششـي اسـت بـراي يافتن اصول بديهي اقليدسي در زمينه سياست.

اصـول «رسالة Principia »نيوتـون نيـز، هرچنـد از لحـاظ موضـوع تجربي است، از حيث شكل كاملاً تحت تأثير اقليدس قرار دارد.

اشكال كاملاً مدرسي (اسكولاسـتيك ) الهيـات نيـز در روش خود از همين منبع الهام گرفته اند.

مذاهب شخصـي از روش «وجـد و حـال» گرفتـه شـده اسـت و الهيـات از رياضيات؛ و اين هر دو را در فيثاغورس میتوان يافت.

🆔👉 @iran_novin1
[({🔥 @iran_novin1🔥})]

]🔥 ایران نوین 🔥[

#فلسفه_غرب
#برتراند_راسل

#فیثاغورس
قسمت5

به نظر من بزرگترين منشأ اعتقاد به حقيقت كامل و ابدي، و نيـز اعتقـاد بـه دنيـاي مفهـوم و نامحسـوس همـان رياضيات است.
هندسه از دايره هاي كامل بحث مي كند، اما هيچ شيء محسوسي« كاملا» مـدور نيسـت، هـر انـدازه پرگار را با دقت به كار بريم باز نقايص و ناسازيهايي در دايره اي كه مي كشيم وجود خواهد داشت. از اينجا ايـن نظـر پيش مي آيد كه برهانهاي دقيق و كامل با « شيء آرماني»(در مقابل شيء محسوس) قابل انطباق اسـت. پـس امـري است طبيعي كه ما باز هم پيشتر برويم و بگوييم كه فكر از حس اصيلتر است، و اشياي فكري يا ذهني از اشيايي كـه به ادراك حسي تعلق دارند واقعيترند. نظريات عرفاني درباره نسبت زمـان و ابـديت نيـز بـه وسـيله رياضـيات مطلـق تقويت مي شود؛ زيرا اشياي رياضي، مانند اعداد، اگر اصولاً واقعيتي داشته باشند ابدي هستند و در بسـتر زمـان قـرار ندارند. چنين اشياي ابدي را مي توان افكار خدا پنداشت.

نظرية افلاطون كه مي گويد خدا «مهنـدس» (geometer) است
و عقيده سر جيمز جينز Sir James jeans كه می گويد خدا به علم حساب معتاد است از اينجـا آب مـي خـورد.

دين تعقلي، در برابر دين اشراقي، از زمان فيثاغورس و خاصه از زمـان افلاطـون تـاكنون كـاملاً متـأثر از رياضـيات و
اسلوب رياضي بوده است .

تركيب رياضيات و الهيات كه با فيثاغورس آغاز شد، در يونان و قرون وسطي و عصر جديد تا شخص كانت صـفت مشخص فلسفه ديني شد. پيش از فيثاغورس كيش اورفئوسي به آن اديان آسـيايي كـه داراي مناسـك سـري بودنـد شباهت داشت. ولي در نظريات افلاطون و اگوستين قديس St. Augustine و تومـاس اكوينـاس Thomas Aquinas و دكارت و اسپينوزا و لايب نيتس، آميزش گرمي ميان دين و عقل، شوق و تحسين منطقي آنچـه ابـدي اسـت، وجـود دارد. اين آميزش از فيثاغورس سرچشمه مي گيرد و به الهيات اروپا جنبة تعقلي مي دهـد و آن را از عرفـان آسـيايي كه ساده تر است متمايز ميسازد. تنها در زمانهاي اخير بود كه ممكن شد موارد فساد نظريـات فيثـاغورس بـه طـور قطعي و روشن معلوم گردد. من جز فيثاغورس كسي را نمي شناسم كه در عالم فكر به اين اندازه مؤثر بوده باشد. اين را بدين جهت مي گويم كه آنچه در بادي امر به عنوان مذهب افلاطوني جلوه مي كند، پس از تجزيه و تحليل همـان مذهب فيثاغوري از آب درمي آيد. مفهوم جهان ابدي، جهاني كه بر عقل مكشوف مي شود اما بر حس مكشوف نمـي شود، تماماً از فيثاغورس گرفته شده است.
اگر فيثاغورس نمي بود، مسيحيان عيسي را «كلمه»نمي پنداشتند، اگر او
نم

ي بود حكماي الهي در پي دلايل طقيمن وجود خدا و جاودانگي نمي گشتند. چيزي كه هست همه اين مطالـب در نظريات فيثاغورس در پس پرده ابهام است.
اينكه اين ابهام چگونه از ميان برخاست، نكته اي اسـت كـه در ضـمن بحثهاي اينده ما روشن خواهد شد.

🆔👉 @iran_novin1