Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
👇👇
#مدرنيته_و_مدرنيسم
Modenite & Modernism
قسمت اول
بحث از مدرنیته، تجدد، مدرنیسم مهمترین موضوع در عرصه عمل و اندیشه انسان در قرنهای اخیر است.
مدرنیته یعنی مدرن بودن.
مدرنیته یعنی منش و شیوه زندگی امروزی و جدید.
مدرنیته یعنی حذف مداوم سنت ها و باورهای کهنه ای که با شیوه زندگی امروزی همراه شده اند.
میان مدرنیته و مدرنیسم تفاوت وجود دارد.
مدرنیسم در معنای کلی به معنی نوسازی، پیشرفت و توسعه است.
نوعی ایدئولوژی است که در پی جایگزین کردن نو به جای کهنه است.
و نو و مدرن را برتر از کهنه می داند.
مدرنیسم اعراض و نمود بیرونی تفکر مدرن است.
به بیانی دقیق تر :
مدرنیسم شکل بیرونی مدرنیته و مدرنیته هویت و روح مدرنیسم است.
در ترجمه فارسی #مدرنیته از واژه هایی چون
#تجدد،
#نو_اندیشی،
#امروزگی و... استفاده می شود و
#مدرنیسم را به
#تجددگرایی،
#نوگرایی و
#نوسازی ترجمه کرده اند.
تجددگرایی در مقابل سنت است؛ متضمن همه امور صرفا بشری است.
آشکار است که سنت همواره ملازم و همراه حیات انسان و در واقع وجه ممیزه ی آن بوده است، و حال آنکه تجددگرایی پدیده ی بسیار متاخری است.
«ایدئولوژی مدرنیسم همپای نو شدن مدرنیزاسیون جوامع اروپایی در طول سده ها شکل گرفته است یعنی به موازات
قدرت یابی جامعه مدنی در برابر . دولت،
قاعده بندی زندگی و مناسبات با قانون،
اهمیت یافتن فردانیت،
پیدایش دولتهای دموکراتیک و مهمتر، این همه را
« تحقق پیروزی خرد انسانی» دانستن.
خرد آدمی را هم ضابطه ای نهایی و هم توجیه پیشرفت انگاشتن و در اثبات جامعه مدرن نسبت به جامعه سنتی و دینی بود.
خرد بود که هم علم را موجه جلوه می داد، و هم موقعیت های زندگی اجتماعی را.»
« مدرنیته متضمن این امر است که :
تمدن مدرن یک تمدن یکتا و بی نظیر در تاریخ بشر است.
هر کس میپذیرد که اروپا و آمریکا پیشرفت کرده است و یک تکنیک جدید و قدرتمند را برای مطالعه طبیعت و تکنولوژی های ماشینی جدید و...
این شکلی از مدرنیته است که امروزه به عنوان پیشرفت در دنیای غیر غربی استفاده میشود .
در غرب ویژگیهای دیگری نیز برای آن بر میشمرند از قبیل:
#آزادی_بیان،
#فرهنگ_سکولار،
#دموکراسی_آزاد،
#فردگرایی،
#عقلگرایی،
#انسانگرایی و...»
#ویژگیهای_اصلی_مدرنیته :
مدرنیته یک عهد و یک عالم است.
جهان مدرن به طور ماهوی با قرون وسطی و جهان باستان غربی و نیز عالم دینی تفاوت دارد.
مدرنیته به لحاظ نظری دارای این ویژگیها است:
- بشرانگاری و #اومانیسم
- تاکید و تکیه بر عقل جزوی انسان مدار ( #عقل_مدرن)
- اعتقاد به اصل #پیشرفت_تاریخی
- اصالت.علم جدید ( #ساینتیسم )
- تکنولوژی جدید و نظام #تکنوکراسی
- #سکولاریزم و سکولاریزه کردن امور
- #بوروکراسی پیچیده مدرن
- #نیهیلیسم به عنوان صفت ذات
- اعتقاد به قانون گذاری توسط عقل بشری و حق #حاکمیت_بشری
- سرمایه داری( #کاپیتالیسم )
#نگرش_دوره_مدرنیته :
«نظریه تجدد ، #خداوند را از صدرنشینی جامعه خلع میکند و #علم را به جای آن میگمارد و باورهای دینی را به درون زندگی شخصی روانه میکند.
کاربردهای فنی عمل برای سخن گفتن از جامعه جدید کافی نیست.
علاوه بر این لازم است که فعالیت فکری از سلطه تبلیغات سیاسی و باورهای دینی حفاظت شود.
هویت غیر شخصی قانون از فساد پیشگیری کند.
نظام اداری دولتی و خصوصی ابزار قدرت شخصی نشود،
حیات فردی از حیات جمعی و
ثروت خصوصی از بودجه دولت و بنگاه های اقتصادی تفکیک گردد.»
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
👇👇
#مدرنيته_و_مدرنيسم
Modenite & Modernism
قسمت اول
بحث از مدرنیته، تجدد، مدرنیسم مهمترین موضوع در عرصه عمل و اندیشه انسان در قرنهای اخیر است.
مدرنیته یعنی مدرن بودن.
مدرنیته یعنی منش و شیوه زندگی امروزی و جدید.
مدرنیته یعنی حذف مداوم سنت ها و باورهای کهنه ای که با شیوه زندگی امروزی همراه شده اند.
میان مدرنیته و مدرنیسم تفاوت وجود دارد.
مدرنیسم در معنای کلی به معنی نوسازی، پیشرفت و توسعه است.
نوعی ایدئولوژی است که در پی جایگزین کردن نو به جای کهنه است.
و نو و مدرن را برتر از کهنه می داند.
مدرنیسم اعراض و نمود بیرونی تفکر مدرن است.
به بیانی دقیق تر :
مدرنیسم شکل بیرونی مدرنیته و مدرنیته هویت و روح مدرنیسم است.
در ترجمه فارسی #مدرنیته از واژه هایی چون
#تجدد،
#نو_اندیشی،
#امروزگی و... استفاده می شود و
#مدرنیسم را به
#تجددگرایی،
#نوگرایی و
#نوسازی ترجمه کرده اند.
تجددگرایی در مقابل سنت است؛ متضمن همه امور صرفا بشری است.
آشکار است که سنت همواره ملازم و همراه حیات انسان و در واقع وجه ممیزه ی آن بوده است، و حال آنکه تجددگرایی پدیده ی بسیار متاخری است.
«ایدئولوژی مدرنیسم همپای نو شدن مدرنیزاسیون جوامع اروپایی در طول سده ها شکل گرفته است یعنی به موازات
قدرت یابی جامعه مدنی در برابر . دولت،
قاعده بندی زندگی و مناسبات با قانون،
اهمیت یافتن فردانیت،
پیدایش دولتهای دموکراتیک و مهمتر، این همه را
« تحقق پیروزی خرد انسانی» دانستن.
خرد آدمی را هم ضابطه ای نهایی و هم توجیه پیشرفت انگاشتن و در اثبات جامعه مدرن نسبت به جامعه سنتی و دینی بود.
خرد بود که هم علم را موجه جلوه می داد، و هم موقعیت های زندگی اجتماعی را.»
« مدرنیته متضمن این امر است که :
تمدن مدرن یک تمدن یکتا و بی نظیر در تاریخ بشر است.
هر کس میپذیرد که اروپا و آمریکا پیشرفت کرده است و یک تکنیک جدید و قدرتمند را برای مطالعه طبیعت و تکنولوژی های ماشینی جدید و...
این شکلی از مدرنیته است که امروزه به عنوان پیشرفت در دنیای غیر غربی استفاده میشود .
در غرب ویژگیهای دیگری نیز برای آن بر میشمرند از قبیل:
#آزادی_بیان،
#فرهنگ_سکولار،
#دموکراسی_آزاد،
#فردگرایی،
#عقلگرایی،
#انسانگرایی و...»
#ویژگیهای_اصلی_مدرنیته :
مدرنیته یک عهد و یک عالم است.
جهان مدرن به طور ماهوی با قرون وسطی و جهان باستان غربی و نیز عالم دینی تفاوت دارد.
مدرنیته به لحاظ نظری دارای این ویژگیها است:
- بشرانگاری و #اومانیسم
- تاکید و تکیه بر عقل جزوی انسان مدار ( #عقل_مدرن)
- اعتقاد به اصل #پیشرفت_تاریخی
- اصالت.علم جدید ( #ساینتیسم )
- تکنولوژی جدید و نظام #تکنوکراسی
- #سکولاریزم و سکولاریزه کردن امور
- #بوروکراسی پیچیده مدرن
- #نیهیلیسم به عنوان صفت ذات
- اعتقاد به قانون گذاری توسط عقل بشری و حق #حاکمیت_بشری
- سرمایه داری( #کاپیتالیسم )
#نگرش_دوره_مدرنیته :
«نظریه تجدد ، #خداوند را از صدرنشینی جامعه خلع میکند و #علم را به جای آن میگمارد و باورهای دینی را به درون زندگی شخصی روانه میکند.
کاربردهای فنی عمل برای سخن گفتن از جامعه جدید کافی نیست.
علاوه بر این لازم است که فعالیت فکری از سلطه تبلیغات سیاسی و باورهای دینی حفاظت شود.
هویت غیر شخصی قانون از فساد پیشگیری کند.
نظام اداری دولتی و خصوصی ابزار قدرت شخصی نشود،
حیات فردی از حیات جمعی و
ثروت خصوصی از بودجه دولت و بنگاه های اقتصادی تفکیک گردد.»
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
.:
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
👇👇
#مدرنيته_و_مدرنيسم
Modenite & Modernism
قسمت دوم
#عومل_موثر_در_شکل_تفکر_مدرنیته را می توانیم به شکل کامل تری در ذیل 5 محور بررسی کنیم:
1. نخست آنکه موضع انسان در جهان تغییر کرده است.
همان گونه که از زمان کوپرنیک زمین به دور خورشید میگردد با دکارت نیز سوژه مدرن در مرکز کائنات قرار می گیرد و سرور و مالک طبیعت میشود:
سوژه مدرن دست به خود بنیادی خودش می زند. انسان بنیان همه چیز قرار می گیرد و همه چیز از طریق انسان شناخته می شود و همه چیز همان چیزی ست که انسان نظر میدهد.
2. از سوی دیگر عقلانی سازی برآمده از فلسفه دکارت و فیزیک گالیله به قلمرو سیاست نیز گسترش می یابد.
با ظهور مدرنیته جامعه سیاسی تدریجا از همه قیود ماوراء طبیعی رها می شود و دولت به مثابه نهادی مدرن مسئول و ضامن حفظ آزادی تولید و تداوم قراردادهای اجتماعی می گردد. تا پیش از این انسان ها تحت حاکمیت کلیساها بودند زیرا پدران روحانی را نمایندگان حاکمیت خداوند در زمین می دانستند حال با حاکمیت عقل نقش دین در عرصه سیاست کمرنگ شد و به تدریج از بین رفت.
3. با کانت است که عصر مدرنیته در فلسفه آغاز میشود.
کانت نخستین کسی است که جهان فیزیکی و جهان متافیزیکی را از یکدیگر جدا می کند.
به تعریف او جهان فیزیکی قابل مشاهده و تبیین علمی است در حالیکه جهان متافیزیکی خارج از ادارک و فهم قرار میگیرد.
کانت در فلسفه اش در نهایت به این نتیجه می رسد که عقل توانایی شناخت هر آنچه که در عالم محسوسات حضور دارند را دارد و بنابر نگاه کانت عقل نمی تواند پای در شناخت عالم مابعدالطبیعه گذارد چرا که لوازم شناخت آن را ندارد و در برابر آن هیچ حکمی نمی دهد و سکوت میکند.،{(لا ادری یعنی نمیدانم)
البته این نمیدانم از گونه نادانستن بر پایه نادانی نیست بلکه با علم بر اینکه ابزار درک موضوعی را در دست ندارد عاقلانه میبیند که نه رد کند و نه قبول کند، مشابه سه سکوت بودا؛ یعنی ابزار واکاوی آن در دست نیست لذا بحث در آن جائز میباشد. و باید مسکوت گذاشت.
4. چهارمین محور مدرنیته تکنولوژی است که شاید بتوان آن را شکل نمادین این آرزوی پرومته وار مدرنیته یعنی _ سرور و مالک طبیعت گشتن _ دانست.
تکنولوژی و فن آوری، نمود بیرونی نگرش عقل محور و خردمدار تفکر مدرنیته نیروی وارد بازوان و فکر انسان ها برای شناخت طبیعت و کارآمد کردن آن شد.
از خصوصیات اصلی عقل ساده کردن است که دکارت به آن اشاره کرد. انسان با عقل به دنبال ساده و آسان کردن و کم کردن رنج برای بشر است که سعی کرد از طریق تکنولوژی به این هدف برسد.[ هدف اصلی تکنولوژی این است که رفاه نسبی را برای بشر فراهم آورده و او را در رسیدن به اهداف و آروزهایش یاریگر بوده و کارهای سخت را آسان سازد. مثال دولتهای رفاه محور توسط تکنوکراتها]
5. بی تردید مهم ترین محور مدرنیته شکل گیری فرد است به مثابه چهره اصلی جهان مدرن به عبارت دیگر مدرنیته را می توان نظامی از اندیشه ها و ارزش هایی دانست که به پیدایش فردگرایی در جهان مدرن انجامیده است. از این جهت، تمدن مدرن با سایر تمدن ها و فرهنگ ها از بنیاد متفاوت است، چون این تمدن اولین و تنها تمدنی است که به فرد به مثابه موجودی اخلاقی، خود مختار و مستقل بها می دهد.
در نظر قدما، انسان موجودی است که در طبیعت قرار گرفته است و طبیعت مجموعه ای منظم است و لذا اصل اساسی فیزیک ارسطویی ها همانا اصل اساسی حقوق ماقبل مدرن نیز هست، پس همان طور که در فیزیک ارسطو هر جسم میلی عام به پیوستن به محلی معین دارد که بر طبق قوانین طبیعت به آن اختصاص یافته است به همان نحو حقوق نیز به فاعل های مفرد حقوق ارتباط ندارد، بلکه بر رابطه فاعل سازمان یافته است.
حال آن که از نقطه نظر اندیشه مدرن با آن که برخی از نقش های اجتماعی به کسانی که آن نقش ها را اعمال می کنند اختیاراتی خاص می دهند اما این اختیارات به هیچ وجه موجب امتیاز یا حق طبیعی نمی گردند.
در جوامع سنتی امتیازات به موجب طبیعت به نام افرادی که از آنها برخوردارند، ثبت می شوند. در نگاه سنتی انسان ها در طبقات مختلف قرار می گرفتند و بنابر آن حقوقی در موردشان اعمال می شد، اینکه انسان در چه جایگاهی قرار گیرد، امری ذاتی و به نوعی موروثی بود، اما در تلقی انسان مدرن، انسانها بر اساس قابلیت شان و استعدادهایشان به انجام کارها میپردازند و همه افراد باید بر اساس قانون که به صلاحدید فرد انسانی تدوین شده عمل میکنند.
🆔👉 @iran_novin1
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
👇👇
#مدرنيته_و_مدرنيسم
Modenite & Modernism
قسمت دوم
#عومل_موثر_در_شکل_تفکر_مدرنیته را می توانیم به شکل کامل تری در ذیل 5 محور بررسی کنیم:
1. نخست آنکه موضع انسان در جهان تغییر کرده است.
همان گونه که از زمان کوپرنیک زمین به دور خورشید میگردد با دکارت نیز سوژه مدرن در مرکز کائنات قرار می گیرد و سرور و مالک طبیعت میشود:
سوژه مدرن دست به خود بنیادی خودش می زند. انسان بنیان همه چیز قرار می گیرد و همه چیز از طریق انسان شناخته می شود و همه چیز همان چیزی ست که انسان نظر میدهد.
2. از سوی دیگر عقلانی سازی برآمده از فلسفه دکارت و فیزیک گالیله به قلمرو سیاست نیز گسترش می یابد.
با ظهور مدرنیته جامعه سیاسی تدریجا از همه قیود ماوراء طبیعی رها می شود و دولت به مثابه نهادی مدرن مسئول و ضامن حفظ آزادی تولید و تداوم قراردادهای اجتماعی می گردد. تا پیش از این انسان ها تحت حاکمیت کلیساها بودند زیرا پدران روحانی را نمایندگان حاکمیت خداوند در زمین می دانستند حال با حاکمیت عقل نقش دین در عرصه سیاست کمرنگ شد و به تدریج از بین رفت.
3. با کانت است که عصر مدرنیته در فلسفه آغاز میشود.
کانت نخستین کسی است که جهان فیزیکی و جهان متافیزیکی را از یکدیگر جدا می کند.
به تعریف او جهان فیزیکی قابل مشاهده و تبیین علمی است در حالیکه جهان متافیزیکی خارج از ادارک و فهم قرار میگیرد.
کانت در فلسفه اش در نهایت به این نتیجه می رسد که عقل توانایی شناخت هر آنچه که در عالم محسوسات حضور دارند را دارد و بنابر نگاه کانت عقل نمی تواند پای در شناخت عالم مابعدالطبیعه گذارد چرا که لوازم شناخت آن را ندارد و در برابر آن هیچ حکمی نمی دهد و سکوت میکند.،{(لا ادری یعنی نمیدانم)
البته این نمیدانم از گونه نادانستن بر پایه نادانی نیست بلکه با علم بر اینکه ابزار درک موضوعی را در دست ندارد عاقلانه میبیند که نه رد کند و نه قبول کند، مشابه سه سکوت بودا؛ یعنی ابزار واکاوی آن در دست نیست لذا بحث در آن جائز میباشد. و باید مسکوت گذاشت.
4. چهارمین محور مدرنیته تکنولوژی است که شاید بتوان آن را شکل نمادین این آرزوی پرومته وار مدرنیته یعنی _ سرور و مالک طبیعت گشتن _ دانست.
تکنولوژی و فن آوری، نمود بیرونی نگرش عقل محور و خردمدار تفکر مدرنیته نیروی وارد بازوان و فکر انسان ها برای شناخت طبیعت و کارآمد کردن آن شد.
از خصوصیات اصلی عقل ساده کردن است که دکارت به آن اشاره کرد. انسان با عقل به دنبال ساده و آسان کردن و کم کردن رنج برای بشر است که سعی کرد از طریق تکنولوژی به این هدف برسد.[ هدف اصلی تکنولوژی این است که رفاه نسبی را برای بشر فراهم آورده و او را در رسیدن به اهداف و آروزهایش یاریگر بوده و کارهای سخت را آسان سازد. مثال دولتهای رفاه محور توسط تکنوکراتها]
5. بی تردید مهم ترین محور مدرنیته شکل گیری فرد است به مثابه چهره اصلی جهان مدرن به عبارت دیگر مدرنیته را می توان نظامی از اندیشه ها و ارزش هایی دانست که به پیدایش فردگرایی در جهان مدرن انجامیده است. از این جهت، تمدن مدرن با سایر تمدن ها و فرهنگ ها از بنیاد متفاوت است، چون این تمدن اولین و تنها تمدنی است که به فرد به مثابه موجودی اخلاقی، خود مختار و مستقل بها می دهد.
در نظر قدما، انسان موجودی است که در طبیعت قرار گرفته است و طبیعت مجموعه ای منظم است و لذا اصل اساسی فیزیک ارسطویی ها همانا اصل اساسی حقوق ماقبل مدرن نیز هست، پس همان طور که در فیزیک ارسطو هر جسم میلی عام به پیوستن به محلی معین دارد که بر طبق قوانین طبیعت به آن اختصاص یافته است به همان نحو حقوق نیز به فاعل های مفرد حقوق ارتباط ندارد، بلکه بر رابطه فاعل سازمان یافته است.
حال آن که از نقطه نظر اندیشه مدرن با آن که برخی از نقش های اجتماعی به کسانی که آن نقش ها را اعمال می کنند اختیاراتی خاص می دهند اما این اختیارات به هیچ وجه موجب امتیاز یا حق طبیعی نمی گردند.
در جوامع سنتی امتیازات به موجب طبیعت به نام افرادی که از آنها برخوردارند، ثبت می شوند. در نگاه سنتی انسان ها در طبقات مختلف قرار می گرفتند و بنابر آن حقوقی در موردشان اعمال می شد، اینکه انسان در چه جایگاهی قرار گیرد، امری ذاتی و به نوعی موروثی بود، اما در تلقی انسان مدرن، انسانها بر اساس قابلیت شان و استعدادهایشان به انجام کارها میپردازند و همه افراد باید بر اساس قانون که به صلاحدید فرد انسانی تدوین شده عمل میکنند.
🆔👉 @iran_novin1