Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#هنر
#ارشتیکت
#سبک_چیست؟
قسمت اول
اطلاعات به دو دسته زیبا شناختی و سمانتیک یا معنایی تقسیم می گردند .
شعور ما یا به تعبیری علم با اطلاعات معنایی سروکار دارد
در حالی که در مورد احساس ما یا به تعبیری هنر اطلاعات زیباشناختی نقش اساسی را به عهده دارند.
تبادل اطلاعات تنها وقتی امکان پذیر است که علائم متشکله پیام متعلق به هر دو مجموعه علائم شناخته شده توسط فرستنده و گیرنده باشند.
در مورد اطلاعات معنایی علائم مجموعه علائمی هستند با مفهوم کاملاً مشخص .
مثلاً عمل ترکیب دو ماده شیمیایی را میتوان با نوشتن یک فرمول شیمیایی به دقت مشخص کرد. اطلاعات موجود در این فرمول اطلاعاتی هستند با مفهوم کاملاً مشخص و جای هیچگونه تاویل و تفسیر شخصی را باقی نمی گذارند.
اما علائم متشکله یک مجموعه علائم زیباشناختی علاوه بر مفهوم عینی شان دارای مفاهیم ذهنی و نمادین نیز هستند و به این ترتیب قابل تفسیر شخصی میباشند.
هر اطلاعاتی از مقداری علامت تشکیل شده است.
هر چه احتمال پیش آمدن یک علامت یا ترکیبی از چند علامت خاص در یک پیام خاص بیشتر باشد پیام از بداعت کمتری برخوردار است و در مقابل با #قالب_از_پیش_ساخته_شده_ذهنی ما که به آن #سبک می گوییم تطابق بیشتری دارد.
این جمله می توانست چنین معنی دهد که :
یک اثر هنری اگر بنا باشد که مطابق سبک باشد بایستی از هر عامل جدیدی خالی باشد
یا به عبارت دیگر اثر هنری سبک دار چیزی نمی بود جز یک کپی خوب از یک اثر بدیع .
این نظریه صدها سال از اعتبار محض برخوردار بود.
و واقعاً کسی به دنبال نوآوری و بداعت نمی رفت.
این بدان معنی بود که اطلاعات معنایی آثار مختلف هنری که از طریق چشم قابل ادراک بودند بخصوص آثاری که بیشتر با فرم سرو کار داشتند با یکدیگر مطابق بودند ، این نوع برخورد با #هنر جا را برای اطلاعات زیباشناختی تنگ کرده بود.
واقعیت دیگری نیز که به این مشکل افزوده می شد این بود که
هنر و از جمله معماری در طول قرون و حتی امروزه نیز قبل از هرچیز وسیله بیان #ایدئولوژی_های_مذهبی_اجتماعی_و_سیاسی بوده است و به این دلیل تمایلی هم در آزاد گذاشتن اشخاص در تفسیر شخصی این آثار وجود نداشت.
اما یک اثر هنری سبک دار به هیچ وجه نبایستی کپی یک اثر دیگر باشد و اگر چنین باشد ما امروزه آن را اصلاً اثر هنری نمی دانیم .
اطلاعات معنایی یک اثر هنری تا حدی مطابق فرم ذهنی، و از این طریق گویای سبک اثر است.
اما اطلاعات زیباشناختی آن میتواند به گونه ای باشد که با محتوای نمادین آن جایی برای #تفسیر_شخصی ما باز گذارد.
این اطلاعات زیباشناختی هستند که علی رغم جای داشتن اثر هنری در چارچوب یک سبک مشخص به آن « شخصیت فردی می دهند و این تازه آن چیزی است که یک اثر را تبدیل به یک اثر هنری میسازد . از دیدگاه نظریه اطلاعاتی باید گفت که وابستگی یک اثر هنری به یک سبک باعث زیاد شدن پِرت اطلاعاتی یا تکرار علائم از پیش شناخته با اینکه از طرفی به ما امکان شناخت علائم ویژه این اثر را می دهند اما از طرف دیگر جای اطلاعات زیباشناختی را می گیرند و به این ترتیب ما را در تفسیر شخصی مان از اثر محدودتر میسازند.
مقدار اطلاعات سمانتیک و زیباشناختی در یک پیام برابر نیستند . نسبت این دو به هم نه تنها در دوره ها و سبکهای مختلف تغییر می کنند که حتی در یک دوره ثابت نیز این نسبت متغیر است.
در معماری تقسیم بندی بین اطلاعات معنایی و زیباشناختی در پیام را شاهد هستیم. درحالی که در سبک مدرن پیروان سالیوان به دنبال گفته او که :” فرم تابعی است از عملکرد که بایستی به دنبال عملکرد بیاید ”
سعی کرده اند نوعی معماری ناب و کاربردی عرضه کنند ،
پیروان پست مدرن در معماری روی به ایهام آورده اند.
معماری مدرن اطلاعات بیشتری دارد و جای تفسیری باقی نمی گذارد .
اولین آثار معماری این سبک با توجه به مجموعه علائم شناخته شده از دنیای موجود چیزهای جدیدی بودند و این بداعت باعث کم شدن پرت اطلاعاتیشان شد. اما در مجموع بایستی گفت که اصلاً اطلاعاتشان کم بود و این اطلاعات کم با گسترش این سبک باز هم کمتر شد. به این وسیله امکان تشکیل طرحواره هم برای آنها روز به روز کمتر شد.
گذشته از این اطلاعات عرضه شده بیشتر علائم نحوی بودند و جایی برای تفسیر شخصی باز نمی گذاشتندو جوابگوی نیازهای احساسی نبودند.
سبک پست مدرن درست برعکس آن به عمد دارای ایهام است.
سوالات مطرح شده را بدون جواب نمی گذارد و به این ترتیب در ذهن فضایی باز برای هر نوع عکس العمل آزاد بدون جواب می کذارد .
سبک مدرن شعور را مخاطب قرار می دهد و پست مدرن احساس را.
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#هنر
#ارشتیکت
#سبک_چیست؟
قسمت اول
اطلاعات به دو دسته زیبا شناختی و سمانتیک یا معنایی تقسیم می گردند .
شعور ما یا به تعبیری علم با اطلاعات معنایی سروکار دارد
در حالی که در مورد احساس ما یا به تعبیری هنر اطلاعات زیباشناختی نقش اساسی را به عهده دارند.
تبادل اطلاعات تنها وقتی امکان پذیر است که علائم متشکله پیام متعلق به هر دو مجموعه علائم شناخته شده توسط فرستنده و گیرنده باشند.
در مورد اطلاعات معنایی علائم مجموعه علائمی هستند با مفهوم کاملاً مشخص .
مثلاً عمل ترکیب دو ماده شیمیایی را میتوان با نوشتن یک فرمول شیمیایی به دقت مشخص کرد. اطلاعات موجود در این فرمول اطلاعاتی هستند با مفهوم کاملاً مشخص و جای هیچگونه تاویل و تفسیر شخصی را باقی نمی گذارند.
اما علائم متشکله یک مجموعه علائم زیباشناختی علاوه بر مفهوم عینی شان دارای مفاهیم ذهنی و نمادین نیز هستند و به این ترتیب قابل تفسیر شخصی میباشند.
هر اطلاعاتی از مقداری علامت تشکیل شده است.
هر چه احتمال پیش آمدن یک علامت یا ترکیبی از چند علامت خاص در یک پیام خاص بیشتر باشد پیام از بداعت کمتری برخوردار است و در مقابل با #قالب_از_پیش_ساخته_شده_ذهنی ما که به آن #سبک می گوییم تطابق بیشتری دارد.
این جمله می توانست چنین معنی دهد که :
یک اثر هنری اگر بنا باشد که مطابق سبک باشد بایستی از هر عامل جدیدی خالی باشد
یا به عبارت دیگر اثر هنری سبک دار چیزی نمی بود جز یک کپی خوب از یک اثر بدیع .
این نظریه صدها سال از اعتبار محض برخوردار بود.
و واقعاً کسی به دنبال نوآوری و بداعت نمی رفت.
این بدان معنی بود که اطلاعات معنایی آثار مختلف هنری که از طریق چشم قابل ادراک بودند بخصوص آثاری که بیشتر با فرم سرو کار داشتند با یکدیگر مطابق بودند ، این نوع برخورد با #هنر جا را برای اطلاعات زیباشناختی تنگ کرده بود.
واقعیت دیگری نیز که به این مشکل افزوده می شد این بود که
هنر و از جمله معماری در طول قرون و حتی امروزه نیز قبل از هرچیز وسیله بیان #ایدئولوژی_های_مذهبی_اجتماعی_و_سیاسی بوده است و به این دلیل تمایلی هم در آزاد گذاشتن اشخاص در تفسیر شخصی این آثار وجود نداشت.
اما یک اثر هنری سبک دار به هیچ وجه نبایستی کپی یک اثر دیگر باشد و اگر چنین باشد ما امروزه آن را اصلاً اثر هنری نمی دانیم .
اطلاعات معنایی یک اثر هنری تا حدی مطابق فرم ذهنی، و از این طریق گویای سبک اثر است.
اما اطلاعات زیباشناختی آن میتواند به گونه ای باشد که با محتوای نمادین آن جایی برای #تفسیر_شخصی ما باز گذارد.
این اطلاعات زیباشناختی هستند که علی رغم جای داشتن اثر هنری در چارچوب یک سبک مشخص به آن « شخصیت فردی می دهند و این تازه آن چیزی است که یک اثر را تبدیل به یک اثر هنری میسازد . از دیدگاه نظریه اطلاعاتی باید گفت که وابستگی یک اثر هنری به یک سبک باعث زیاد شدن پِرت اطلاعاتی یا تکرار علائم از پیش شناخته با اینکه از طرفی به ما امکان شناخت علائم ویژه این اثر را می دهند اما از طرف دیگر جای اطلاعات زیباشناختی را می گیرند و به این ترتیب ما را در تفسیر شخصی مان از اثر محدودتر میسازند.
مقدار اطلاعات سمانتیک و زیباشناختی در یک پیام برابر نیستند . نسبت این دو به هم نه تنها در دوره ها و سبکهای مختلف تغییر می کنند که حتی در یک دوره ثابت نیز این نسبت متغیر است.
در معماری تقسیم بندی بین اطلاعات معنایی و زیباشناختی در پیام را شاهد هستیم. درحالی که در سبک مدرن پیروان سالیوان به دنبال گفته او که :” فرم تابعی است از عملکرد که بایستی به دنبال عملکرد بیاید ”
سعی کرده اند نوعی معماری ناب و کاربردی عرضه کنند ،
پیروان پست مدرن در معماری روی به ایهام آورده اند.
معماری مدرن اطلاعات بیشتری دارد و جای تفسیری باقی نمی گذارد .
اولین آثار معماری این سبک با توجه به مجموعه علائم شناخته شده از دنیای موجود چیزهای جدیدی بودند و این بداعت باعث کم شدن پرت اطلاعاتیشان شد. اما در مجموع بایستی گفت که اصلاً اطلاعاتشان کم بود و این اطلاعات کم با گسترش این سبک باز هم کمتر شد. به این وسیله امکان تشکیل طرحواره هم برای آنها روز به روز کمتر شد.
گذشته از این اطلاعات عرضه شده بیشتر علائم نحوی بودند و جایی برای تفسیر شخصی باز نمی گذاشتندو جوابگوی نیازهای احساسی نبودند.
سبک پست مدرن درست برعکس آن به عمد دارای ایهام است.
سوالات مطرح شده را بدون جواب نمی گذارد و به این ترتیب در ذهن فضایی باز برای هر نوع عکس العمل آزاد بدون جواب می کذارد .
سبک مدرن شعور را مخاطب قرار می دهد و پست مدرن احساس را.
🆔👉 @iran_novin1