Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#جامعه_شناسی
♢1
#کارکردگرایی_ساختاری
#Structural_Functionalism
نظریه کارکردگرایی ساختاری(ساختی) یکی از عمدهترین نظریهها پس از شکلگیری جامعهشناسی است.
این نظریه تمایز دهنده دوره #کلاسیک جامعهشناسی با دوره #مدرن است و به طور عمده از گرایشی کلی به سوی تحلیل کارکردگرایانه در قرن 19 نشأت میگیرد.
کارکردگرایی ساختاری از رهیافتی بهره میبرد که جامعه را شامل نظامی از اجزاء مختلف به هم پیوسته میداند که ساختارهای گوناگون را شکل میدهند و هر کدام کارکردی خاص در کل نظام دارند.
کارکردگرایی ساختاری ریشه در آثار #کنت، #اسپنسر، #دورکیم و تعلق آنها به ارگانیسم، نیازهای اجتماعی، ساختارها و کارکردها دارد.
#پیش_فرضهای_کارکردگرایی:
سهم پارسونز در شکلگیری کارکردگرایی ساختاری بیش از سایرین است.
وی با تکیه بر پیشفرضهای مطرح شده در زیر به طرح نظریه کارکردگرایی ساختی پرداخته است:
1. سیستم اجتماعی یک کل دارای بخشهای مرتبط با یکدیگر، از قبیل سازمانها و نهادهای اجتماعی است؛
2. سیستم اجتماعی دارای حیات و در حال استمرار و بقاست؛
3. سیستم اجتماعی به گونهای طراحی شده که امکان ارتباط با سیستمهای دیگر را داشته باشد؛
4. سیستم اجتماعی با مشکلاتی از قبیل نیازها یا درخواستهایی روبروست که موجب بقا و ادامه حیات سیستمها میشوند؛
5. سیستم اجتماعی دارای خصوصیات نظم و تعادل است و اجزای آن به یکدیگر وابستهاند؛
6. ثبات و تغییر در آن توأمان است؛
7. سیستمها به واسطه شرایط محیطی محدود میشوند.
پارسونز معتقد است کارکرد، مجموعه فعالیتهایی است که در جهت برآوردن یک نیاز یا نیازهای نظام انجام میگیرد.
وی با این تعریف معتقد است 4 تکلیف برای همه نظامها ضرورت دارد:
1. #تطبیق( Adaptation# )؛
هر نظامی باید خودش را با موقعیتی که در آن قرار گرفته تطبیق دهد؛
2. #دستیابی_به_هدف
( #Goal_Attainment)
یک نظام باید هدفهای اصلیاش را تعیین کند و به آنها دست یابد؛
3. #یکپارچگی_و_انسجام
( #Integration )
هر نظامی باید روابط متقابل میان اجزایش را تنظیم کرده و به رابطه میان چهار تکلیف کارکردیاش نیز انسجام ببخشد؛
4. #پایداری(Latency# )؛
هر نظامی باید انگیزشهای افراد و الگوهای فرهنگی آفریننده و نگهدارنده این انگیزشها را ایجاد، نگهداری و تجدید کند.
این چهار تکلیف با چهار نظام کنش، « #سیستم_زیستی» از طریق سازگاری و تغییر شکل جهان خارجی، « #سیستم_شخصیتی» از طریق تعیین هدف نظام و بسیج منافع برای دستیابی به آنها، « #سیستم_اجتماعی» از طریق کارکرد یکپارچگی و « #سیستم_فرهنگی» که از طریق وضوحبخشی به اهداف و ارائه الگوهای فرهنگی، پایداری را ایجاد میکنند، رابطه دارد.
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#جامعه_شناسی
♢1
#کارکردگرایی_ساختاری
#Structural_Functionalism
نظریه کارکردگرایی ساختاری(ساختی) یکی از عمدهترین نظریهها پس از شکلگیری جامعهشناسی است.
این نظریه تمایز دهنده دوره #کلاسیک جامعهشناسی با دوره #مدرن است و به طور عمده از گرایشی کلی به سوی تحلیل کارکردگرایانه در قرن 19 نشأت میگیرد.
کارکردگرایی ساختاری از رهیافتی بهره میبرد که جامعه را شامل نظامی از اجزاء مختلف به هم پیوسته میداند که ساختارهای گوناگون را شکل میدهند و هر کدام کارکردی خاص در کل نظام دارند.
کارکردگرایی ساختاری ریشه در آثار #کنت، #اسپنسر، #دورکیم و تعلق آنها به ارگانیسم، نیازهای اجتماعی، ساختارها و کارکردها دارد.
#پیش_فرضهای_کارکردگرایی:
سهم پارسونز در شکلگیری کارکردگرایی ساختاری بیش از سایرین است.
وی با تکیه بر پیشفرضهای مطرح شده در زیر به طرح نظریه کارکردگرایی ساختی پرداخته است:
1. سیستم اجتماعی یک کل دارای بخشهای مرتبط با یکدیگر، از قبیل سازمانها و نهادهای اجتماعی است؛
2. سیستم اجتماعی دارای حیات و در حال استمرار و بقاست؛
3. سیستم اجتماعی به گونهای طراحی شده که امکان ارتباط با سیستمهای دیگر را داشته باشد؛
4. سیستم اجتماعی با مشکلاتی از قبیل نیازها یا درخواستهایی روبروست که موجب بقا و ادامه حیات سیستمها میشوند؛
5. سیستم اجتماعی دارای خصوصیات نظم و تعادل است و اجزای آن به یکدیگر وابستهاند؛
6. ثبات و تغییر در آن توأمان است؛
7. سیستمها به واسطه شرایط محیطی محدود میشوند.
پارسونز معتقد است کارکرد، مجموعه فعالیتهایی است که در جهت برآوردن یک نیاز یا نیازهای نظام انجام میگیرد.
وی با این تعریف معتقد است 4 تکلیف برای همه نظامها ضرورت دارد:
1. #تطبیق( Adaptation# )؛
هر نظامی باید خودش را با موقعیتی که در آن قرار گرفته تطبیق دهد؛
2. #دستیابی_به_هدف
( #Goal_Attainment)
یک نظام باید هدفهای اصلیاش را تعیین کند و به آنها دست یابد؛
3. #یکپارچگی_و_انسجام
( #Integration )
هر نظامی باید روابط متقابل میان اجزایش را تنظیم کرده و به رابطه میان چهار تکلیف کارکردیاش نیز انسجام ببخشد؛
4. #پایداری(Latency# )؛
هر نظامی باید انگیزشهای افراد و الگوهای فرهنگی آفریننده و نگهدارنده این انگیزشها را ایجاد، نگهداری و تجدید کند.
این چهار تکلیف با چهار نظام کنش، « #سیستم_زیستی» از طریق سازگاری و تغییر شکل جهان خارجی، « #سیستم_شخصیتی» از طریق تعیین هدف نظام و بسیج منافع برای دستیابی به آنها، « #سیستم_اجتماعی» از طریق کارکرد یکپارچگی و « #سیستم_فرهنگی» که از طریق وضوحبخشی به اهداف و ارائه الگوهای فرهنگی، پایداری را ایجاد میکنند، رابطه دارد.
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#جامعه_شناسی
#کارکردگرایی_ساختاری
#Structural_Functionalism
☆1
نظریه کارکردگرایی ساختاری(ساختی) یکی از عمدهترین نظریهها پس از شکلگیری جامعهشناسی است.
این نظریه تمایز دهنده دوره کلاسیک جامعهشناسی با دوره مدرن است و به طور عمده از گرایشی کلی به سوی تحلیل کارکردگرایانه در قرن 19 نشأت میگیرد.
کارکردگرایی ساختاری از رهیافتی بهره میبرد که جامعه را شامل نظامی از اجزاء مختلف به هم پیوسته میداند که ساختارهای گوناگون را شکل میدهند و هر کدام کارکردی خاص در کل نظام دارند.
کارکردگرایی ساختاری ریشه در آثار #کنت، #اسپنسر، #دورکیم و تعلق آنها به #ارگانیسم، #نیازهای_اجتماعی، #ساختارها و #کارکردها دارد.
#پیش_فرضهای_کارکردگرایی :
سهم #پارسونز در شکلگیری کارکردگرایی ساختاری بیش از سایرین است.
وی با تکیه بر پیشفرضهای مطرح شده در زیر به طرح نظریه کارکردگرایی ساختی پرداخته است:
1. سیستم اجتماعی یک کل دارای بخشهای مرتبط با یکدیگر، از قبیل سازمانها و نهادهای اجتماعی است؛
2. سیستم اجتماعی دارای حیات و در حال استمرار و بقاست؛
3. سیستم اجتماعی به گونهای طراحی شده که امکان ارتباط با سیستمهای دیگر را داشته باشد؛
4. سیستم اجتماعی با مشکلاتی از قبیل نیازها یا درخواستهایی روبروست که موجب بقا و ادامه حیات سیستمها میشوند؛
5. سیستم اجتماعی دارای خصوصیات نظم و تعادل است و اجزای آن به یکدیگر وابستهاند؛
6. ثبات و تغییر در آن توأمان است؛
7. سیستمها به واسطه شرایط محیطی محدود میشوند.
پارسونز معتقد است کارکرد، مجموعه فعالیتهایی است که در جهت برآوردن یک نیاز یا نیازهای نظام انجام میگیرد.
وی با این تعریف معتقد است 4 تکلیف برای همه نظامها ضرورت دارد:
1. #تطبیق
( #Adaptation )؛
هر نظامی باید خودش را با موقعیتی که در آن قرار گرفته تطبیق دهد؛
2. #دستیابی_به_هدف
( #Goal_Attainment)
یک نظام باید هدفهای اصلیاش را تعیین کند و به آنها دست یابد؛
3. #یکپارچگی_و_انسجام
( #Integration )
هر نظامی باید روابط متقابل میان اجزایش را تنظیم کرده و به رابطه میان چهار تکلیف کارکردیاش نیز انسجام ببخشد؛
4. #پایداری
( #Latency)
هر نظامی باید انگیزشهای افراد و الگوهای فرهنگی آفریننده و نگهدارنده این انگیزشها را ایجاد، نگهداری و تجدید کند.
این چهار تکلیف با چهار نظام کنش، « #سیستم_زیستی» از طریق سازگاری و تغییر شکل جهان خارجی،
« #سیستم_شخصیتی»
از طریق تعیین هدف نظام و بسیج منافع برای دستیابی به آنها،
« #سیستم_اجتماعی»
از طریق کارکرد یکپارچگی و
«#سیستم_فرهنگی»
که از طریق وضوحبخشی به اهداف و ارائه الگوهای فرهنگی، پایداری را ایجاد میکنند، رابطه دارد.
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#جامعه_شناسی
#کارکردگرایی_ساختاری
#Structural_Functionalism
☆1
نظریه کارکردگرایی ساختاری(ساختی) یکی از عمدهترین نظریهها پس از شکلگیری جامعهشناسی است.
این نظریه تمایز دهنده دوره کلاسیک جامعهشناسی با دوره مدرن است و به طور عمده از گرایشی کلی به سوی تحلیل کارکردگرایانه در قرن 19 نشأت میگیرد.
کارکردگرایی ساختاری از رهیافتی بهره میبرد که جامعه را شامل نظامی از اجزاء مختلف به هم پیوسته میداند که ساختارهای گوناگون را شکل میدهند و هر کدام کارکردی خاص در کل نظام دارند.
کارکردگرایی ساختاری ریشه در آثار #کنت، #اسپنسر، #دورکیم و تعلق آنها به #ارگانیسم، #نیازهای_اجتماعی، #ساختارها و #کارکردها دارد.
#پیش_فرضهای_کارکردگرایی :
سهم #پارسونز در شکلگیری کارکردگرایی ساختاری بیش از سایرین است.
وی با تکیه بر پیشفرضهای مطرح شده در زیر به طرح نظریه کارکردگرایی ساختی پرداخته است:
1. سیستم اجتماعی یک کل دارای بخشهای مرتبط با یکدیگر، از قبیل سازمانها و نهادهای اجتماعی است؛
2. سیستم اجتماعی دارای حیات و در حال استمرار و بقاست؛
3. سیستم اجتماعی به گونهای طراحی شده که امکان ارتباط با سیستمهای دیگر را داشته باشد؛
4. سیستم اجتماعی با مشکلاتی از قبیل نیازها یا درخواستهایی روبروست که موجب بقا و ادامه حیات سیستمها میشوند؛
5. سیستم اجتماعی دارای خصوصیات نظم و تعادل است و اجزای آن به یکدیگر وابستهاند؛
6. ثبات و تغییر در آن توأمان است؛
7. سیستمها به واسطه شرایط محیطی محدود میشوند.
پارسونز معتقد است کارکرد، مجموعه فعالیتهایی است که در جهت برآوردن یک نیاز یا نیازهای نظام انجام میگیرد.
وی با این تعریف معتقد است 4 تکلیف برای همه نظامها ضرورت دارد:
1. #تطبیق
( #Adaptation )؛
هر نظامی باید خودش را با موقعیتی که در آن قرار گرفته تطبیق دهد؛
2. #دستیابی_به_هدف
( #Goal_Attainment)
یک نظام باید هدفهای اصلیاش را تعیین کند و به آنها دست یابد؛
3. #یکپارچگی_و_انسجام
( #Integration )
هر نظامی باید روابط متقابل میان اجزایش را تنظیم کرده و به رابطه میان چهار تکلیف کارکردیاش نیز انسجام ببخشد؛
4. #پایداری
( #Latency)
هر نظامی باید انگیزشهای افراد و الگوهای فرهنگی آفریننده و نگهدارنده این انگیزشها را ایجاد، نگهداری و تجدید کند.
این چهار تکلیف با چهار نظام کنش، « #سیستم_زیستی» از طریق سازگاری و تغییر شکل جهان خارجی،
« #سیستم_شخصیتی»
از طریق تعیین هدف نظام و بسیج منافع برای دستیابی به آنها،
« #سیستم_اجتماعی»
از طریق کارکرد یکپارچگی و
«#سیستم_فرهنگی»
که از طریق وضوحبخشی به اهداف و ارائه الگوهای فرهنگی، پایداری را ایجاد میکنند، رابطه دارد.
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
مقاله علمی
#روش_شناسی_نظریه_سیستمی_در_علوم_سیاسی
#ویژگیهای_یک_سیستم
☆4
۱) #حفظ_تعادل => #ادامه_حیات_سیستم
حفظ موجودیت
۲) #واکنش_به_حالت_موجود_و_ایجاد_تغییر_در_خود => #تعادل_جدید =>
ادامه حیات
آنچه باعث ایجاد و تحقق تعادل در سیستم می نماید تغییر درمحدوده حیاتی متغیرهای ضروری وکارکرد درست چرخه بازخورد یا کنترل است .
#متغییرهای_ضروری :
متغیر های حاکم بر یک سیستم در محدوده خاصی تغییر می کنند حال اگر از محدوده مشخص یا در اصطلاح حیاتی فراتر روند سیستم دچار مرگ و نابودی می شود. اگر این متغیرهای از بعد ماهوی تغییر یابند سیستم دچار استحاله شده و ماهیت اصلی خود را ازدست خواهد داد برای مثال ارزش های حاکم بر هر جامعه اگر دچار تغییر شوند ماهیت جامعه و نظام حاکم بر آن تغییر خواهد کرد و نظام قبلی منطبق بر آن ارزش دچار مرگ معنوی یا ماهوی شده است و اگر متغیرهای فیزیکی باشند نظام یا سیستم دچار فروپاشی فیزیکی می شود برای مثال انقلاب در یک جامعه و تغییر حاکمان و نظام سیاسی.
در چهارچوب این موضوع لازم است که به دو مفهوم مهم نیز بپردازیم :
الف – #پایداری :
شاخصه ای است که هنگامی که سیستم از حالت تعادل خارج می شود مانع از فروپاشی سیستم می شود و زمان لازم را در اختیار سیستم می گذارد تا به تعادل جدید برسد؛ این پایداری نتیجه وجود چرخه هایی است که با داشتن اطلاعات صحیح، دقیق و سریع رفتار سیستم را تصحیح و سیستم را به سمت ایجاد تعادل هدایت می کند.
#چرخه_بازخورد_منفی :
اگر بازخورد باعث خنثی و بی اثر کردن عوامل برهم زننده تعادل شود بازخورد منفی می گوییم.
این نوع بازخورد تلاش می کند عامل بی نظمی در دورن سیستم را خنثی کند و باعث خود تثبیتی سیستم شود. نظام های خود تثبیت به تغییرات فعالانه پاسخ داده و فضای باز معقول را ترویج می کنند.
#بازخورد_مثبت:
هرگاه سیستم خود دست به تغییر زده و یا از تغییرات استقبال کرده و مورد حمایت قرار دهد، شاهد بازخورد مثبت هستیم. اصلاحات از بالا به پایین از جمله این نوع بازخورد است.
#زمان_واکنش:
اگر تغییرات آنقدر سریع باشد که سیستم نتواند با بازخورد منفی آن را مدیریت کند، دچار فروپاشی خواهد شد. برای مثال در زمان تحرک اجتماعی توسعه سیاسی بدون نهادسازی و عقلانیت و حرکت منطقی و تدریجی موجب پوپولیستی شدن فرهنگ و سیاست شده و تعادل سیستم ( نظام سیاسی و جامعه ) را برهم زده و باعث فشار بر سیستم شده و پایداری را تضعیف می کند، در صورت استمرار آن نظام سیاسی دچار بحران شده در این زمان نظام سیاسی با خشونت و سرکوب سعی در حفظ پایداری خود نموده و در صورت عدم توانایی دچار فروپاشی خواهد شد .
ادامه دارد
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
مقاله علمی
#روش_شناسی_نظریه_سیستمی_در_علوم_سیاسی
#ویژگیهای_یک_سیستم
☆4
۱) #حفظ_تعادل => #ادامه_حیات_سیستم
حفظ موجودیت
۲) #واکنش_به_حالت_موجود_و_ایجاد_تغییر_در_خود => #تعادل_جدید =>
ادامه حیات
آنچه باعث ایجاد و تحقق تعادل در سیستم می نماید تغییر درمحدوده حیاتی متغیرهای ضروری وکارکرد درست چرخه بازخورد یا کنترل است .
#متغییرهای_ضروری :
متغیر های حاکم بر یک سیستم در محدوده خاصی تغییر می کنند حال اگر از محدوده مشخص یا در اصطلاح حیاتی فراتر روند سیستم دچار مرگ و نابودی می شود. اگر این متغیرهای از بعد ماهوی تغییر یابند سیستم دچار استحاله شده و ماهیت اصلی خود را ازدست خواهد داد برای مثال ارزش های حاکم بر هر جامعه اگر دچار تغییر شوند ماهیت جامعه و نظام حاکم بر آن تغییر خواهد کرد و نظام قبلی منطبق بر آن ارزش دچار مرگ معنوی یا ماهوی شده است و اگر متغیرهای فیزیکی باشند نظام یا سیستم دچار فروپاشی فیزیکی می شود برای مثال انقلاب در یک جامعه و تغییر حاکمان و نظام سیاسی.
در چهارچوب این موضوع لازم است که به دو مفهوم مهم نیز بپردازیم :
الف – #پایداری :
شاخصه ای است که هنگامی که سیستم از حالت تعادل خارج می شود مانع از فروپاشی سیستم می شود و زمان لازم را در اختیار سیستم می گذارد تا به تعادل جدید برسد؛ این پایداری نتیجه وجود چرخه هایی است که با داشتن اطلاعات صحیح، دقیق و سریع رفتار سیستم را تصحیح و سیستم را به سمت ایجاد تعادل هدایت می کند.
#چرخه_بازخورد_منفی :
اگر بازخورد باعث خنثی و بی اثر کردن عوامل برهم زننده تعادل شود بازخورد منفی می گوییم.
این نوع بازخورد تلاش می کند عامل بی نظمی در دورن سیستم را خنثی کند و باعث خود تثبیتی سیستم شود. نظام های خود تثبیت به تغییرات فعالانه پاسخ داده و فضای باز معقول را ترویج می کنند.
#بازخورد_مثبت:
هرگاه سیستم خود دست به تغییر زده و یا از تغییرات استقبال کرده و مورد حمایت قرار دهد، شاهد بازخورد مثبت هستیم. اصلاحات از بالا به پایین از جمله این نوع بازخورد است.
#زمان_واکنش:
اگر تغییرات آنقدر سریع باشد که سیستم نتواند با بازخورد منفی آن را مدیریت کند، دچار فروپاشی خواهد شد. برای مثال در زمان تحرک اجتماعی توسعه سیاسی بدون نهادسازی و عقلانیت و حرکت منطقی و تدریجی موجب پوپولیستی شدن فرهنگ و سیاست شده و تعادل سیستم ( نظام سیاسی و جامعه ) را برهم زده و باعث فشار بر سیستم شده و پایداری را تضعیف می کند، در صورت استمرار آن نظام سیاسی دچار بحران شده در این زمان نظام سیاسی با خشونت و سرکوب سعی در حفظ پایداری خود نموده و در صورت عدم توانایی دچار فروپاشی خواهد شد .
ادامه دارد
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from Attach Master
👑 هوشنگ ابتهاج: پر سوم سیمرغ
در شاهنامه فردوسی روایت عجیبی وجود دارد
وقتی زال میخواست از سیمرغ خداحافظی کند، سیمرغ سه پَر از پَرهای خود را به زال میدهد و میگوید:
هر وقت در تنگنا قرار گرفتی پرها را به آتش بکش تا من به یاریات بشتابم.
سالها میگذرد…
رودابه، همسرِ زال، رستم را آبستن میشود و ناتوان از وضعحمل در بستر مرگ می افتد.
زال هراسان اولین پر سیمرغ را به آتش می کشد. سیمرغ به یاری همسر و فرزندش میآید و از مرگ میرهاندشان.
زال در اواخر عمر و قبل از مرگش دو پر دیگر را به رستم می دهد تا در تنگنا آنها را به آتش بکشد…
سالها می گذرد و رستم در جنگ با پهلوانی به نام اسفندیار دچار زخمهای فراوان میشود و مستاصل از شکست او…
رستم پر دوم را به آتش می کشد.
سیمرغ آشکار می گردد.
رستم را درمان می کند و راز شکست اسفندیار را برملا مینماید.
رستم پیروز می شود…
اما راز سر به مُهری که فردوسی قرنهاست آن را پنهان کرده، اینجاست.
فردوسی تکلیف پر سوم را مشخص نکرده .!!
در هیچ جای شاهنامه نشان و خبری از پر سوم نیست. سرنوشت پر سوم در پرده معماست. حتی هنگامی که رستم در هفتخوان، در نبرد دیو سیاه و سپید گرفتار می گردد، و یا در رزم اول از سهراب شکست می خورد، پر سوم را به آتش نمیکشد؛ یا هنگامی که در چاه شغاد نابرادر به تیرهای زهرگون گرفتار میآید، کشته میشود، ولی پر سوم را به آتش نمیکشد. !
چه چیز با ارزش تر از جانش که مرگ را میپذیرد، ولی پر سوم را نگاه می دارد؟
چرا؟
رستم پر سوم را به چه کسی سپردهاست؟ پر سوم باید به دست چه کسی برسد؟ و در چه زمانی به آتش کشیدهشود؟
ادبیات اساطیری ایران شعلهگاهِ کنایهها و نشانههای ژرف و رازآلود است.
اشاراتی که خاستگاهش، همان تجسمِ آمال و آرزوهای ساکنان فلات ایران میباشد.
فردوسی با هوشِ تاریخی و جامعهشناسی اش، پیشبینی روزهای تیرگون میهنش را نموده بود. او نیک میدانست گردش گردون بر ایرانیان روزهای همدیسِ حاکمیتِ ضحاک را بازمیآورد؛
چو ضحاک شد بر جهان شهریار
بر او سالیان انجمن شد هزار
نهان گشت آیین فرزانگان
پراگنده شد نام دیوانگان
هنر خوار شد، جادویی، ارجمند
نهان راستی، آشکارا، گزند
ندانست جز کژی آموختن
جز از کشتن و غارت و سوختن
فردوسی در تعبیری عاشقانه و رازآلود، صبح امیدِ رهاییبخش از تیرهبختی ایرانیان در هر دورهای از این تاریخ را، درصدفی مکتوم قرار داده است.
باور این که هنوز راهی بر سعادتمندی ایرانیان وجود دارد.
تاریخ گواه این مدعاست.
ایران خانهی سیمرغ است و ما نوادگان رستم و زالیم…
سومین پر سیمرغ را به آتش خواهیم کشید، تا سیمرغ خِرد و شادی و سعادتمندی، از پس این ظلام وحشت و تیرهروزی بر فلات ایران لبخند بزند.
ما وارثان پر سوم سیمرغیم.
👑 پ ن
تاریخ ثابت کرده، تقدیر چنین است #ایران #جاودان و پایدار بماند، و سنت سیاسی شاهنشاهی ایران بعنوان اولین الگوی حکومت متمدن و کشورداری مبتنی بر #فرکیانی، هماره برقرار باشد.
در فلسفه ایرانیان، تک تک ملت پادشاهانی هستند، که اجرای قوانین حکومت را به یکی از ایرانیان که فرکیانی را در وجود او گواه هستند و عشق به ایران و ایرانی و نیکی و #دادگری در وجودش شعله ور بوده، و #خرد_کیهانی در پندار و گفتار و کردار او هویداست و #شجاعت و #پایداری و #از_خودگذشتگی در دفاع از #ایران با تکیه بر روح ایرانی در وجودش نهادینه شده، و هوش و دانش او بر مردمان روشن است، توسط #خردمندان و شایستگان، و بر اساس خواست عموم تعیین می شود، تا به نمایندگی از ملت بعنوان شاهنشاه آنها، #تاج بر سر نهاده و بعنوان نمادملی و راهبر بر #تخت_سلطنت نشسته و فرمانده و رئیس کشور ایران باشد.
بدین سان اگر #شاهنشاه وارث سیاسی و #ولیعهد برگزیده اوست، اما تک تک ملت ایران میراث دار اجتماعی و تاریخی #سامانه_پادشاهی هستند.
امروز ایران در دست #ضحاک گرفتار شده و هر روز ایرانیانی قربانی می شوند. و کمتر خانه ایرانی است که به یکی از اشکال، قربانی #ستمکاری دیوپلید نشده باشد.
بدین سبب جنبش #من_هم_یک_کاوه_هستم پیامی برای شاهزاده رضاپهلوی است، که از زمان اشغال ایران توسط #فرقه_تبهکار، دور از میهن، در مبارزه با دشمنان ایران است، و ملت ایران بارها بعنوان #کاوه ، فریدون زمان را فریاد کرده و با ندای خود پَر سوم سیمرغ را به آتش میگیرند تا #سیمرغ برای یاری ایرانیان آشکار شود.
#نهم_آبان سالگرد #زادروز_شاهزاده_رضاپهلوی #فریدون زمان و امید #آزادی_ایران است.
این روز #اهورایی را به همه ملت ایران خجسته باد می گوییم.
به یاد داشته باشیم پَر سوم سیمرغ در وجود تک تک ایرانیان به میراث گذاشته شده است. با فریاد نام #شاهزاده_رضا_پهلوی و پیوستن به " #پیمان_نوین" و فریاد "" #جاوید_شاه "" آن را به آتش بگیریم تا سیمرغ خردمند یرای بازپس گرفتن میهن از دست #اشغالگران یاریگر ما باشد.
✊ #ایران_را_پس_میگیریم ✌
در شاهنامه فردوسی روایت عجیبی وجود دارد
وقتی زال میخواست از سیمرغ خداحافظی کند، سیمرغ سه پَر از پَرهای خود را به زال میدهد و میگوید:
هر وقت در تنگنا قرار گرفتی پرها را به آتش بکش تا من به یاریات بشتابم.
سالها میگذرد…
رودابه، همسرِ زال، رستم را آبستن میشود و ناتوان از وضعحمل در بستر مرگ می افتد.
زال هراسان اولین پر سیمرغ را به آتش می کشد. سیمرغ به یاری همسر و فرزندش میآید و از مرگ میرهاندشان.
زال در اواخر عمر و قبل از مرگش دو پر دیگر را به رستم می دهد تا در تنگنا آنها را به آتش بکشد…
سالها می گذرد و رستم در جنگ با پهلوانی به نام اسفندیار دچار زخمهای فراوان میشود و مستاصل از شکست او…
رستم پر دوم را به آتش می کشد.
سیمرغ آشکار می گردد.
رستم را درمان می کند و راز شکست اسفندیار را برملا مینماید.
رستم پیروز می شود…
اما راز سر به مُهری که فردوسی قرنهاست آن را پنهان کرده، اینجاست.
فردوسی تکلیف پر سوم را مشخص نکرده .!!
در هیچ جای شاهنامه نشان و خبری از پر سوم نیست. سرنوشت پر سوم در پرده معماست. حتی هنگامی که رستم در هفتخوان، در نبرد دیو سیاه و سپید گرفتار می گردد، و یا در رزم اول از سهراب شکست می خورد، پر سوم را به آتش نمیکشد؛ یا هنگامی که در چاه شغاد نابرادر به تیرهای زهرگون گرفتار میآید، کشته میشود، ولی پر سوم را به آتش نمیکشد. !
چه چیز با ارزش تر از جانش که مرگ را میپذیرد، ولی پر سوم را نگاه می دارد؟
چرا؟
رستم پر سوم را به چه کسی سپردهاست؟ پر سوم باید به دست چه کسی برسد؟ و در چه زمانی به آتش کشیدهشود؟
ادبیات اساطیری ایران شعلهگاهِ کنایهها و نشانههای ژرف و رازآلود است.
اشاراتی که خاستگاهش، همان تجسمِ آمال و آرزوهای ساکنان فلات ایران میباشد.
فردوسی با هوشِ تاریخی و جامعهشناسی اش، پیشبینی روزهای تیرگون میهنش را نموده بود. او نیک میدانست گردش گردون بر ایرانیان روزهای همدیسِ حاکمیتِ ضحاک را بازمیآورد؛
چو ضحاک شد بر جهان شهریار
بر او سالیان انجمن شد هزار
نهان گشت آیین فرزانگان
پراگنده شد نام دیوانگان
هنر خوار شد، جادویی، ارجمند
نهان راستی، آشکارا، گزند
ندانست جز کژی آموختن
جز از کشتن و غارت و سوختن
فردوسی در تعبیری عاشقانه و رازآلود، صبح امیدِ رهاییبخش از تیرهبختی ایرانیان در هر دورهای از این تاریخ را، درصدفی مکتوم قرار داده است.
باور این که هنوز راهی بر سعادتمندی ایرانیان وجود دارد.
تاریخ گواه این مدعاست.
ایران خانهی سیمرغ است و ما نوادگان رستم و زالیم…
سومین پر سیمرغ را به آتش خواهیم کشید، تا سیمرغ خِرد و شادی و سعادتمندی، از پس این ظلام وحشت و تیرهروزی بر فلات ایران لبخند بزند.
ما وارثان پر سوم سیمرغیم.
👑 پ ن
تاریخ ثابت کرده، تقدیر چنین است #ایران #جاودان و پایدار بماند، و سنت سیاسی شاهنشاهی ایران بعنوان اولین الگوی حکومت متمدن و کشورداری مبتنی بر #فرکیانی، هماره برقرار باشد.
در فلسفه ایرانیان، تک تک ملت پادشاهانی هستند، که اجرای قوانین حکومت را به یکی از ایرانیان که فرکیانی را در وجود او گواه هستند و عشق به ایران و ایرانی و نیکی و #دادگری در وجودش شعله ور بوده، و #خرد_کیهانی در پندار و گفتار و کردار او هویداست و #شجاعت و #پایداری و #از_خودگذشتگی در دفاع از #ایران با تکیه بر روح ایرانی در وجودش نهادینه شده، و هوش و دانش او بر مردمان روشن است، توسط #خردمندان و شایستگان، و بر اساس خواست عموم تعیین می شود، تا به نمایندگی از ملت بعنوان شاهنشاه آنها، #تاج بر سر نهاده و بعنوان نمادملی و راهبر بر #تخت_سلطنت نشسته و فرمانده و رئیس کشور ایران باشد.
بدین سان اگر #شاهنشاه وارث سیاسی و #ولیعهد برگزیده اوست، اما تک تک ملت ایران میراث دار اجتماعی و تاریخی #سامانه_پادشاهی هستند.
امروز ایران در دست #ضحاک گرفتار شده و هر روز ایرانیانی قربانی می شوند. و کمتر خانه ایرانی است که به یکی از اشکال، قربانی #ستمکاری دیوپلید نشده باشد.
بدین سبب جنبش #من_هم_یک_کاوه_هستم پیامی برای شاهزاده رضاپهلوی است، که از زمان اشغال ایران توسط #فرقه_تبهکار، دور از میهن، در مبارزه با دشمنان ایران است، و ملت ایران بارها بعنوان #کاوه ، فریدون زمان را فریاد کرده و با ندای خود پَر سوم سیمرغ را به آتش میگیرند تا #سیمرغ برای یاری ایرانیان آشکار شود.
#نهم_آبان سالگرد #زادروز_شاهزاده_رضاپهلوی #فریدون زمان و امید #آزادی_ایران است.
این روز #اهورایی را به همه ملت ایران خجسته باد می گوییم.
به یاد داشته باشیم پَر سوم سیمرغ در وجود تک تک ایرانیان به میراث گذاشته شده است. با فریاد نام #شاهزاده_رضا_پهلوی و پیوستن به " #پیمان_نوین" و فریاد "" #جاوید_شاه "" آن را به آتش بگیریم تا سیمرغ خردمند یرای بازپس گرفتن میهن از دست #اشغالگران یاریگر ما باشد.
✊ #ایران_را_پس_میگیریم ✌
Telegram
📎