Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#الیت
#ELIT
4) #نخبه_گرایی_مدرن:.
ب) #جیمز_برنهام:
جیمز برنهام با مارکس در این مساله موافق است که قدرت در دست کسانی است که وسایل تولید را کنترل میکنند اما صاحبان این وسایل تولید را در کتاب « #انقلاب_مدیریت » در سال 1940م متفاوت از مارکس، طبقهی حاکمهی جدیدی به نام مدیران و فنسالاران یا نخبگان جدید (اعضای بوروکراسی) میداند که بتدریج جای صاحبان سرمایه یا سرمایهداری را خواهند گرفت، وی «مهمترین ویژگی جامعهی نوین خود را در این کتاب فرایند جدایی مالکیت و کنترل وسایل تولید بیان میکند....»
برنهام منظور از « انقلاب مدیران را تصرف مناصب قدرت هم در حکومت و هم در نظام اقتصادی توسط مردان جاهطلبی [طبقهی مدیران] میداند که جای سرمایهداران قدیم را میگیرند و زمانی که سلطهی آنها کامل شد، سرمایهداری لیبرال و دموکراسی سنتی ناپدید خواهند شد.»
بنابراین برنهام معتقد است اگر انقلابی در جوامع صنعتی رخ داده #انقلاب_در_مدیریت بوده، و انقلابات آینده هم انقلاب در مدیریت است نه انقلاب کارگری و دهقانی که مارکس پیشبینی کرده است.
در پایان باید متذکر شد که درحالیکه « میلز » برخلاف « برنهام » طبقهی مدیران و سرمایهداران را از نظر سیاسی و تداخل منافع، یک طبقهی اجتماعی میداند اما هر دو قبول نخبگان را تهدید اصلی برای دمکراسی میدانند و مانند دیگر اشکال نخبهگرایی مفهوم اکونومیستی مارکسیسم ( اقتصاد تعیینکنندهی نهایی پویایی اجتماعی است ) انکار میکنند.
از نظر نخبهگرایی مدرن [ برخلاف دیگر نخبهگرایان ] ظهور نخبگان نه ضرورتی اجتنابناپذیر، بلکه ناشی از ساختارهای اقتصادی و سیاسی خاصی است و دیدگاههای نشات گرفته از آن، تصدیق کنندهی عدم وحدت در آن است که در پارهای موارد رقابت نخبگان، تضمین کنندهی اظهارنظرهای سیاسی گروهای غیرنخبه است.
#دیدگاههای_درون آن عبارتند از:
1) #کورپوراتیسم:
این مکتب معتقد است چون شهروندان قادر به درک مسایل سیاسی پیچیده نیستند
پس نباید در سیاستهای دولت و حاکمیت دخالت کنند فقط میتوانند دربارهی شغل و حرفهی خود نظر دهند. فلسفهی کورپوراتیسم، حکومت را شایستهی نخبگان و سردمداران سیاسی جامعه میداند که از مسائل پیچیدهی سیاست سر درمیآورند.
این فلسفهی مورد نظر موسولینی دیکتاتوری ایتالیایی بود اما موفق نشد.
2) #نو_کورپوراتیسم در نقد کثرتگرایی است و چرخش نخبگان این دیدگاه همانند نظریهی پیشوای وبر است که به آن اشاره کردم.
3) #نخبهگرایی_دموکراتیک
4) #کثرتگرایی
پایان.
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#الیت
#ELIT
4) #نخبه_گرایی_مدرن:.
ب) #جیمز_برنهام:
جیمز برنهام با مارکس در این مساله موافق است که قدرت در دست کسانی است که وسایل تولید را کنترل میکنند اما صاحبان این وسایل تولید را در کتاب « #انقلاب_مدیریت » در سال 1940م متفاوت از مارکس، طبقهی حاکمهی جدیدی به نام مدیران و فنسالاران یا نخبگان جدید (اعضای بوروکراسی) میداند که بتدریج جای صاحبان سرمایه یا سرمایهداری را خواهند گرفت، وی «مهمترین ویژگی جامعهی نوین خود را در این کتاب فرایند جدایی مالکیت و کنترل وسایل تولید بیان میکند....»
برنهام منظور از « انقلاب مدیران را تصرف مناصب قدرت هم در حکومت و هم در نظام اقتصادی توسط مردان جاهطلبی [طبقهی مدیران] میداند که جای سرمایهداران قدیم را میگیرند و زمانی که سلطهی آنها کامل شد، سرمایهداری لیبرال و دموکراسی سنتی ناپدید خواهند شد.»
بنابراین برنهام معتقد است اگر انقلابی در جوامع صنعتی رخ داده #انقلاب_در_مدیریت بوده، و انقلابات آینده هم انقلاب در مدیریت است نه انقلاب کارگری و دهقانی که مارکس پیشبینی کرده است.
در پایان باید متذکر شد که درحالیکه « میلز » برخلاف « برنهام » طبقهی مدیران و سرمایهداران را از نظر سیاسی و تداخل منافع، یک طبقهی اجتماعی میداند اما هر دو قبول نخبگان را تهدید اصلی برای دمکراسی میدانند و مانند دیگر اشکال نخبهگرایی مفهوم اکونومیستی مارکسیسم ( اقتصاد تعیینکنندهی نهایی پویایی اجتماعی است ) انکار میکنند.
از نظر نخبهگرایی مدرن [ برخلاف دیگر نخبهگرایان ] ظهور نخبگان نه ضرورتی اجتنابناپذیر، بلکه ناشی از ساختارهای اقتصادی و سیاسی خاصی است و دیدگاههای نشات گرفته از آن، تصدیق کنندهی عدم وحدت در آن است که در پارهای موارد رقابت نخبگان، تضمین کنندهی اظهارنظرهای سیاسی گروهای غیرنخبه است.
#دیدگاههای_درون آن عبارتند از:
1) #کورپوراتیسم:
این مکتب معتقد است چون شهروندان قادر به درک مسایل سیاسی پیچیده نیستند
پس نباید در سیاستهای دولت و حاکمیت دخالت کنند فقط میتوانند دربارهی شغل و حرفهی خود نظر دهند. فلسفهی کورپوراتیسم، حکومت را شایستهی نخبگان و سردمداران سیاسی جامعه میداند که از مسائل پیچیدهی سیاست سر درمیآورند.
این فلسفهی مورد نظر موسولینی دیکتاتوری ایتالیایی بود اما موفق نشد.
2) #نو_کورپوراتیسم در نقد کثرتگرایی است و چرخش نخبگان این دیدگاه همانند نظریهی پیشوای وبر است که به آن اشاره کردم.
3) #نخبهگرایی_دموکراتیک
4) #کثرتگرایی
پایان.
🆔👉 @iran_novin1