Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#مقاله_علمی
#عنوان : #نظریه_های_فشار_اجتماعی_مبتنی_بر_عدم_برابری_فرصتها_دورکیم_و_مرتون
#مبانی_و_کلیات_نظرات_فشار_اجتماعی
☆5
در جرم شناسی دورکیم، بزهکاری پدیده ای عادی و از نشانه های جامعه سالم است که در آن ارزش ها و هنجارهای مربوط به اکثریت، حاکم می باشند و به نحو طبیعی اقلیتی نیز وجود دارند که خواهان ارزش هایی متفاوتند و جرم نتیجه این تفاوت های اجتناب ناپذیر است. اما در لحظه ای که جامعه از ساختار سالم خود خارج شده و به شرایط بی هنجاری، بی قاعدگی، فقدان نظم بندی اجتماعی یا آنومی دچار گردد و خواسته های نا محدود فردی از کنترل وجدان جمعی خارج شود، افراد مجال و توان آن را نمی یابند که بر اساس نظامی از قواعد مشترک، نیازهای خود را ارضاء کنند (رفیع پور، 2129، ص21). و در نتیجه، نظم اجتماعی و فرهنگی، از هم پاشیده شده و این اضمحلال در ساختار فرهنگی، زمینه ی نقض ارزش های اجتماعی را مهیا خواهد ساخت.
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#مقاله_علمی
#عنوان : #نظریه_های_فشار_اجتماعی_مبتنی_بر_عدم_برابری_فرصتها_دورکیم_و_مرتون
#مبانی_و_کلیات_نظرات_فشار_اجتماعی
☆5
در جرم شناسی دورکیم، بزهکاری پدیده ای عادی و از نشانه های جامعه سالم است که در آن ارزش ها و هنجارهای مربوط به اکثریت، حاکم می باشند و به نحو طبیعی اقلیتی نیز وجود دارند که خواهان ارزش هایی متفاوتند و جرم نتیجه این تفاوت های اجتناب ناپذیر است. اما در لحظه ای که جامعه از ساختار سالم خود خارج شده و به شرایط بی هنجاری، بی قاعدگی، فقدان نظم بندی اجتماعی یا آنومی دچار گردد و خواسته های نا محدود فردی از کنترل وجدان جمعی خارج شود، افراد مجال و توان آن را نمی یابند که بر اساس نظامی از قواعد مشترک، نیازهای خود را ارضاء کنند (رفیع پور، 2129، ص21). و در نتیجه، نظم اجتماعی و فرهنگی، از هم پاشیده شده و این اضمحلال در ساختار فرهنگی، زمینه ی نقض ارزش های اجتماعی را مهیا خواهد ساخت.
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#نظریه_پست_مدرنیسم ( #فرانوگرایی ) /
#Post_Modernism
☆1
مفهوم علمی و اجتماعی پست مدرنیسم در دهه 1965 با پرسش و تردید در مورد #مرجعیت_عقل و وضع هرگونه نظریه جامع و مطلق پا به عرصه گذاشت و با دو مورد در ارتباط بود:
1. تغییر ساختار اقتصادی،
2. مبارزه با اصول بنیادی نظریهپردازان مدرنیسم.
در اینجا مبحث مبارزه پست مدرنیسم با اصول بنیادی نظریهپردازان مدرنیسم مورد بررسی قرار میگیرد.
#مبارزه_با_اصول_بنیادی_نظریهپردازان_مدرنیسم_و_نقد_آنها
پست مدرنیسم در تقابل با نوگرایی (مدرنیسم) شکل گرفته است.
از مدرنیستها به دلیل ارزش بی چون و چرایی که برای عقلانیت قابلند و کوششی که برای ارائه نظریههایی جامع و فراگیر بر مبنای اصول و روشهای عملی مبذول داشتهاند، انتقاد میشود.
نکته جالب توجه آن که در حوزه مطالعات سازمانی نیز نظریهپردازان مدرنیسم در ارائه نظریههایی نظیر نظریه عمومی سیستمها، درصدد ارائه نظریههایی جهان شمول و فراگیرند. (طاهر پور، 1387، ص 15)
پست مدرنیستها تعریف و تجسم یک آینده مطلوب برای همگان را (با توجه به تنوع علایق و خواستههای انسانها) غیرممکن میدانند.
پست مدرنیستها تنوع را به منزلهی ارزشی مهم در نظر میگیرند و بر این باورند که به طور کلی دانش نیز به صورت پراکنده به دست میآید و در قالب تکهها و اجزاء بسیار متفاوت تولید میشود.
بنابراین جمع کردن همهی دستاوردهای علمی و دانشهای پراکنده در یک دیدگاه جامع و منفرد امکانپذیر و معقول به نظر نمیرسد.
آنها معتقدند که آثار پراکندگی دانش دربارهی جهان از طریق فروریختن مرزهای میان ملتها و اختلاط فرهنگها و سیاستها و رفتارهای سیاسی و مذاهب (که در عصر صنعتی به طور کامل مرزبندی شده و جدا از هم بودند) جلوه گر شده است. (رضاییان، 1379، ص 81 و 82)
پست مدرنیستها به تفکیک و پیچیده ساختن فرایند اعمال قدرت بسیار علاقهمندند و بر اجتناب از تمرکز قدرت در یک نقطه تأکید دارند.
نظریهپردازان مدرنیسم مدعی آنند که هر چه مدیریت قدرتمندتر باشد، برای سازمان و جامعه سودمندتر خواهد بود؛ البته تا زمانی که مدیران برای هدایت و اداره سازمانها از شیوههای منطقی استفاده کنند.
ادعای پست مدرنیستهای انتقادگرا آن است که با افزایش قدرت مدیران، فقط سلطه آنها بر افراد تحت استخدامشان افزایش مییابد.
بنابراین تأکید مدرنیستها بر افزایش قدرت مدیران به تحکیم و توسعهی طبقه حاکم سرمایهدار میانجامد.
پیشنهاد پست مدرنیستها برای جبران عدم تعادل در توزیع قدرت آن است که به کسانی که تاکنون ساکت بوده و در ادارهی امور نقشی نداشتهاند (مانند زنان، اقلیتهای نژادی و فرهنگی، جوانترین و مسنترین کارکنان) امکان اظهار نظر داده شود؛ یعنی مشارکت بیشتر اعضای سازمان جلب شود. (رضاییان، 1379، ص 83)
به طور کلی مدرنیسم در جستجوی توصیفاتی برای شناسایی اشکال و طرحهای گوناگون سازمانها بود و به بررسی نتایجی که هر شکل سازمانی به بار میآورد، از لحاظ نحوهی عملکرد، میزان سود آوری و بازده آن، میپرداخت.
سازمان در این دیدگاه به مثابه یک شیء مادی با ابعاد قابل سنجش در نظر گرفته میشد؛ یعنی فرض میکردند که اندازه گیری ابعاد یک سازمان، همانند اندازه گیری ارتفاع یک میز یا سنجش وزن مواد اولیه است.
در دیدگاه پست مدرنیسم به جای سازمان نقد نظریه سازمان و نظریه پردازی دربارهی سازمان مدنظر قرار میگیرد؛ در این دیدگاه ابتدا به محقق و مدیری که سعی در شناخت سازمان دارد توجه میشود و پس از آن خود سازمان مورد توجه قرار میگیرد.
پست مدرنیستها معتقدند سیمای سازمان با تلاشهایی که به منظور شناخت آن صورت میپذیرد ساخته میشود.
جدول 2 ( زیر) تفاوتهای دیدگاههای مدرن و پست مدرن را در مورد نظریه سازمان نشان میدهد. (رضاییان، 1379، ص 84 و85 )
ادامه دارد
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#نظریه_پست_مدرنیسم ( #فرانوگرایی ) /
#Post_Modernism
☆1
مفهوم علمی و اجتماعی پست مدرنیسم در دهه 1965 با پرسش و تردید در مورد #مرجعیت_عقل و وضع هرگونه نظریه جامع و مطلق پا به عرصه گذاشت و با دو مورد در ارتباط بود:
1. تغییر ساختار اقتصادی،
2. مبارزه با اصول بنیادی نظریهپردازان مدرنیسم.
در اینجا مبحث مبارزه پست مدرنیسم با اصول بنیادی نظریهپردازان مدرنیسم مورد بررسی قرار میگیرد.
#مبارزه_با_اصول_بنیادی_نظریهپردازان_مدرنیسم_و_نقد_آنها
پست مدرنیسم در تقابل با نوگرایی (مدرنیسم) شکل گرفته است.
از مدرنیستها به دلیل ارزش بی چون و چرایی که برای عقلانیت قابلند و کوششی که برای ارائه نظریههایی جامع و فراگیر بر مبنای اصول و روشهای عملی مبذول داشتهاند، انتقاد میشود.
نکته جالب توجه آن که در حوزه مطالعات سازمانی نیز نظریهپردازان مدرنیسم در ارائه نظریههایی نظیر نظریه عمومی سیستمها، درصدد ارائه نظریههایی جهان شمول و فراگیرند. (طاهر پور، 1387، ص 15)
پست مدرنیستها تعریف و تجسم یک آینده مطلوب برای همگان را (با توجه به تنوع علایق و خواستههای انسانها) غیرممکن میدانند.
پست مدرنیستها تنوع را به منزلهی ارزشی مهم در نظر میگیرند و بر این باورند که به طور کلی دانش نیز به صورت پراکنده به دست میآید و در قالب تکهها و اجزاء بسیار متفاوت تولید میشود.
بنابراین جمع کردن همهی دستاوردهای علمی و دانشهای پراکنده در یک دیدگاه جامع و منفرد امکانپذیر و معقول به نظر نمیرسد.
آنها معتقدند که آثار پراکندگی دانش دربارهی جهان از طریق فروریختن مرزهای میان ملتها و اختلاط فرهنگها و سیاستها و رفتارهای سیاسی و مذاهب (که در عصر صنعتی به طور کامل مرزبندی شده و جدا از هم بودند) جلوه گر شده است. (رضاییان، 1379، ص 81 و 82)
پست مدرنیستها به تفکیک و پیچیده ساختن فرایند اعمال قدرت بسیار علاقهمندند و بر اجتناب از تمرکز قدرت در یک نقطه تأکید دارند.
نظریهپردازان مدرنیسم مدعی آنند که هر چه مدیریت قدرتمندتر باشد، برای سازمان و جامعه سودمندتر خواهد بود؛ البته تا زمانی که مدیران برای هدایت و اداره سازمانها از شیوههای منطقی استفاده کنند.
ادعای پست مدرنیستهای انتقادگرا آن است که با افزایش قدرت مدیران، فقط سلطه آنها بر افراد تحت استخدامشان افزایش مییابد.
بنابراین تأکید مدرنیستها بر افزایش قدرت مدیران به تحکیم و توسعهی طبقه حاکم سرمایهدار میانجامد.
پیشنهاد پست مدرنیستها برای جبران عدم تعادل در توزیع قدرت آن است که به کسانی که تاکنون ساکت بوده و در ادارهی امور نقشی نداشتهاند (مانند زنان، اقلیتهای نژادی و فرهنگی، جوانترین و مسنترین کارکنان) امکان اظهار نظر داده شود؛ یعنی مشارکت بیشتر اعضای سازمان جلب شود. (رضاییان، 1379، ص 83)
به طور کلی مدرنیسم در جستجوی توصیفاتی برای شناسایی اشکال و طرحهای گوناگون سازمانها بود و به بررسی نتایجی که هر شکل سازمانی به بار میآورد، از لحاظ نحوهی عملکرد، میزان سود آوری و بازده آن، میپرداخت.
سازمان در این دیدگاه به مثابه یک شیء مادی با ابعاد قابل سنجش در نظر گرفته میشد؛ یعنی فرض میکردند که اندازه گیری ابعاد یک سازمان، همانند اندازه گیری ارتفاع یک میز یا سنجش وزن مواد اولیه است.
در دیدگاه پست مدرنیسم به جای سازمان نقد نظریه سازمان و نظریه پردازی دربارهی سازمان مدنظر قرار میگیرد؛ در این دیدگاه ابتدا به محقق و مدیری که سعی در شناخت سازمان دارد توجه میشود و پس از آن خود سازمان مورد توجه قرار میگیرد.
پست مدرنیستها معتقدند سیمای سازمان با تلاشهایی که به منظور شناخت آن صورت میپذیرد ساخته میشود.
جدول 2 ( زیر) تفاوتهای دیدگاههای مدرن و پست مدرن را در مورد نظریه سازمان نشان میدهد. (رضاییان، 1379، ص 84 و85 )
ادامه دارد
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
دستیار زیر نویس و هایپر لینک:
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
☆5
#مکتب_ایده_آلیسم
#تأثیر_هستی_شناسی_ایده_آلیستها_در_تربیت
با توجه به طرز تلقی ایده آلیستها از ماهیت جهان و انسان ،تربیت باید به تدریج زمینه های رشد طبیعت آدمی را که روحانی و معنوی است، برای نیل به هدف هستی اش که عبارت از وابستگی نزدیک میان او و عناصر معنوی طبیعت است فراهم سازد. این موضوع را افلاطون به زبان دیگری بیان کرده و می گوید که روح آدمی مهمتر از تن اوست.
به نظر ایده آلیست ها تربیت باید سبب شکوفایی همه استعداد ها و تواناییهای بالقوه شاگردان بشود. این کار بدون اطلاع کامل درباره شاگرد امکان ندارد. بنابراین معلم باید دارای رشد و کمال بیشتر و تجربه وسیعتری باشد تا او را به تشریح معنی زندگی برای شاگردانش قادر سازد. بطور کلی معلم از نظر آنها، نقش اصلی و اساسی را در جریان تربیت ایفا می کند و به عنوان فردی که رشد یافته و در فن خود متخصص است مورد ستایش می باشد
#تربیت در نظر ایده آلیست ها عبارت است از نفوذ انسان رشید روی انسانی در حال رشد
و #هدف آن تحقق ذات تربیت شونده و به کمال رساندن اوست.
یا به قول #هرمان_هورن تربیت فرایند ابدی عالیترین تطابق انسان با خدا توسط انسانی است که از نظر روحی و جسمی رشد یافته و فردی آزاد و آگاه باشد.
چنین امری در محیط فکری، عاطفی و ارادی بشر متجلی می گردد..
#معرفت_شناسی_ایده_آلیسم
افلاطون به عنوان یک ایده آلیست در باب معرفت شناسی راه و روش استاد خود سقراط را پیموده و آن را در حد اعلائ خود رساند.
به این نحو که او در باره سوفیست ها چنین بیان می دارد که، از سوفیست ها نمی توان فلسفه آموخت. با این حال معرفت شناسی یا نظریه شناخت افلاطون بر اساس #نظریه_یادآوری مبتنی می باشد.
به موجب این نظریه حقایقی در ضمیر ناخودگاه انسانها وجود دارد، که انسان می تواند با کمک گرفتن از راهنمایی های دقیق عقل خویش و دیگران به حقیقت برسند.
یا به عبارتی " مسایل برای آنها یادآوری شود و در نتیجه شناخت حاصل گردد".
بنابرین کل معرفت شناسی افلاطون متاثر از این فرضیه وی می باشد.
او در این فرضیه خویش چنین استدلال میکند که:
جهان از دو قسمت #بود و #نمود(محسو سات و معقولات) تشکیل یافته است. و محسوسات را سایه ناقص معقولات می داند.
دانش واقعی فقط در معقولات است چنین دانشی از راه عقل میسر می باشد و لامتغیر و ازلی است.
دانشی که درباره محسوسات است چون متغیر و ناپایدار می باشد در نتیجه گمراه کننده و ناقص است
- تنها راه شناخت عقل است.
- یادگیری حاصل کمک معلم و تلاش دانش آموز است
- وجود موجود نهایی یا واقعیت یک اصل اساسی در معرفت شناسی ایده آل است.
- اعتقاد بر صلاحیت عقل در شناختن موجود نهایی.
- هستی و ارزش در جهان اولین چیز هستند و این دو قابل تفکیک نیستند.
اما در حوزة معرفتشناسی اصالت معنی در مقابل اصالت واقع قرار دارد، به این معنی که اگر به وجود اشیا قبل از اینکه شناخته شوند، معتقد باشیم و آنها را مستقل از ذهن فاعل شناسایی بدانیم... این نظریه « #اصالت_واقع» نامیده میشود.
اما اگر در جریان شناسایی، اشیا را تابع شناخت یا تابع ذهن فاعل شناخت بدانیم... این اعتقاد به #اصالت_معنی و در مقابل رئالیسم قرار دارد.
پس اصالت معنی در حوزة هستیشناسی به معنی:
تقدم موجود روحانی بر موجود مادی است
و در حوزة معرفتشناسی به معنی تقدم ذهن فاعلشناخت (که بنا بر فرض همان موجود روحانی است) بر متعلق شناخت است.
ادامه دارد
🆔👉 @iran_novin1
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
☆5
#مکتب_ایده_آلیسم
#تأثیر_هستی_شناسی_ایده_آلیستها_در_تربیت
با توجه به طرز تلقی ایده آلیستها از ماهیت جهان و انسان ،تربیت باید به تدریج زمینه های رشد طبیعت آدمی را که روحانی و معنوی است، برای نیل به هدف هستی اش که عبارت از وابستگی نزدیک میان او و عناصر معنوی طبیعت است فراهم سازد. این موضوع را افلاطون به زبان دیگری بیان کرده و می گوید که روح آدمی مهمتر از تن اوست.
به نظر ایده آلیست ها تربیت باید سبب شکوفایی همه استعداد ها و تواناییهای بالقوه شاگردان بشود. این کار بدون اطلاع کامل درباره شاگرد امکان ندارد. بنابراین معلم باید دارای رشد و کمال بیشتر و تجربه وسیعتری باشد تا او را به تشریح معنی زندگی برای شاگردانش قادر سازد. بطور کلی معلم از نظر آنها، نقش اصلی و اساسی را در جریان تربیت ایفا می کند و به عنوان فردی که رشد یافته و در فن خود متخصص است مورد ستایش می باشد
#تربیت در نظر ایده آلیست ها عبارت است از نفوذ انسان رشید روی انسانی در حال رشد
و #هدف آن تحقق ذات تربیت شونده و به کمال رساندن اوست.
یا به قول #هرمان_هورن تربیت فرایند ابدی عالیترین تطابق انسان با خدا توسط انسانی است که از نظر روحی و جسمی رشد یافته و فردی آزاد و آگاه باشد.
چنین امری در محیط فکری، عاطفی و ارادی بشر متجلی می گردد..
#معرفت_شناسی_ایده_آلیسم
افلاطون به عنوان یک ایده آلیست در باب معرفت شناسی راه و روش استاد خود سقراط را پیموده و آن را در حد اعلائ خود رساند.
به این نحو که او در باره سوفیست ها چنین بیان می دارد که، از سوفیست ها نمی توان فلسفه آموخت. با این حال معرفت شناسی یا نظریه شناخت افلاطون بر اساس #نظریه_یادآوری مبتنی می باشد.
به موجب این نظریه حقایقی در ضمیر ناخودگاه انسانها وجود دارد، که انسان می تواند با کمک گرفتن از راهنمایی های دقیق عقل خویش و دیگران به حقیقت برسند.
یا به عبارتی " مسایل برای آنها یادآوری شود و در نتیجه شناخت حاصل گردد".
بنابرین کل معرفت شناسی افلاطون متاثر از این فرضیه وی می باشد.
او در این فرضیه خویش چنین استدلال میکند که:
جهان از دو قسمت #بود و #نمود(محسو سات و معقولات) تشکیل یافته است. و محسوسات را سایه ناقص معقولات می داند.
دانش واقعی فقط در معقولات است چنین دانشی از راه عقل میسر می باشد و لامتغیر و ازلی است.
دانشی که درباره محسوسات است چون متغیر و ناپایدار می باشد در نتیجه گمراه کننده و ناقص است
- تنها راه شناخت عقل است.
- یادگیری حاصل کمک معلم و تلاش دانش آموز است
- وجود موجود نهایی یا واقعیت یک اصل اساسی در معرفت شناسی ایده آل است.
- اعتقاد بر صلاحیت عقل در شناختن موجود نهایی.
- هستی و ارزش در جهان اولین چیز هستند و این دو قابل تفکیک نیستند.
اما در حوزة معرفتشناسی اصالت معنی در مقابل اصالت واقع قرار دارد، به این معنی که اگر به وجود اشیا قبل از اینکه شناخته شوند، معتقد باشیم و آنها را مستقل از ذهن فاعل شناسایی بدانیم... این نظریه « #اصالت_واقع» نامیده میشود.
اما اگر در جریان شناسایی، اشیا را تابع شناخت یا تابع ذهن فاعل شناخت بدانیم... این اعتقاد به #اصالت_معنی و در مقابل رئالیسم قرار دارد.
پس اصالت معنی در حوزة هستیشناسی به معنی:
تقدم موجود روحانی بر موجود مادی است
و در حوزة معرفتشناسی به معنی تقدم ذهن فاعلشناخت (که بنا بر فرض همان موجود روحانی است) بر متعلق شناخت است.
ادامه دارد
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#نظریه_پست_مدرنیسم ( #فرانوگرایی ) /
#Post_Modernism
☆2
قبلاً به برخی از ویژگیهای دوره پست مدرنیسم اشاره شد، اما #شووارتز و #آجیلوی هفت دگرگونی بنیادی که در «نقشه» واقعیت – حداقل در غرب به وقوع پیوسته است – مثالوارهای نو را بجای کهنه نشانده و زمینه بروز تغییراتی را در تئوری سازمانی به وجود آورده است، مشخص ساخته و به خوبی شرح دادهاند.
در این بخش به بررسی سه مورد از این تغییرات با توجه به اهمیت آنها در بحثهای مدیریتی میپردازیم.
#دگرگونیهای_مؤثر_در_تغییرات_تئوری_سازمانی
#جابجایی_اول:
عبور از جهان سلسله مراتبی به جهانی چند مرتبهای یا دیگر مراتبی است.
این اعتقاد ما که نظام قدیم سلسله مراتبی، هرمی و بر « #نظام_قدرت » قوانین طبیعی و اجتماعی مبتنی است، جای خود را به این باور که بجای یک نظام، #نظامهایی_متعدد وجود دارد میدهد.
واژههای کلیدی فعلی تأثیر متقابل، محدودیتهای دوجانبه، علاقهها و منافع همزمان هستند. اینکه کدام نظام غالب میشود به مجموعه ای از عوامل متعامل و متغیر ارتباط پیدا میکند.
#جابجایی_دوم:
گذر از تجسم جهان به عنوان جهانی بیروح و ماشینی به تجسم جهان به شکل تمام نما و هلوگرافیک است.
برای روشن شدن مطلب قابل ذکر است که نمیتوان بخشی از یک فیلم معمول ویدیویی از بین رفته را احیا کرد. اما هلوگرافها اینطور نیستند. در هلوگرافی هرچند بخش گستردهای از تصاویر ضبط شده از بین برود، بخشهای باقیمانده به علت دارا بودن همه اطلاعات مربوط به کل، قسمتهای نابودشده را به سادگی بازسازی میکنند. در سازمانها نیز واحدها میتوانند اطلاعات مربوط به کل را دارا باشند.
#جابجایی_سوم:
رها کردن اعتقاد به ثابت و مشخص بودن جهان و پذیرش جهان به عنوان جایی نامشخص و نامعین است.
جهان و به خصوص جهانی اجتماعی که ما امروز میشناسیم به سادگی یا حتی با استفاده از پیشرفتهترین روشهای ریاضی قابل پیش بینی و مهار نیست. (رحمان سرشت، 1389)
#مؤلفههای_مدیریت_در_دیدگاه_پست_مدرنیسم
مضمون اصلی پست مدرنیسم در مفاهیمی همچون:
اختیار،
توانایی شکار موقعیت،
نسبیت گرایی،
زمان شتابنده،
درون گرایی،
فردگرایی،
فوریت،
ارتباطات و تعامل نهفته است و به عنوان یک پدیده فرهنگی، آمیزهای از سبکهاست که ابهام را تحمل میکند، بر تنوع تأکید دارد، نوآوری را ارج مینهد و بر ساختار زدایی از واقعیت اصرار دارد. (طاهر پور، 1387، ص 16).
مدیریت فرانوگرا، مؤلفههای مدیریت را به گونهای دیگر مطرح و تعریف میکند.
مؤلفههای
برنامه ریزی،
سازماندهی،
فرماندهی،
هماهنگی و کنترل در مدیریت فرانوگرا به ترتیب به صورت:
نوآوری و ابتکار،
سازماندهی فعال،
ترغیب،
هم آفرینی و خود کنترلی مطرح میشوند.
در ادامه هر یک از مفاهیم مطرح در مدیریت پست مدرنیسم، به طور خلاصه شرح داده میشود.
#نوآوری
سازمانها برای مؤثر بودن باید عدم قطعیت و هر احتمالی را در محیط اداره کنند.
عدم قطعیت به این معنا که: تصمیم گیرندگان اطلاعات زیادی در مورد محیط ندارند و برای پیشبینی تغییرات دچار مشکل هستند، بنابراین برای ماندگاری خود باید به طور مستمر ایدههای نو ارائه دهند.
علاوه بر آن، ارزشهای افراد و سازمانها همراه با واقعیات تغییر میکند و این تغییرات به نوبه خود تعدیل در برنامهها و تجدید نظر در هدفها و راههای رسیدن به هدفها را ضروری میسازد.
در نتیجه دیگر نمیتوان از برنامهریزی به مفهوم کلاسیک آن سخن گفت و مفاهیم نوآوری، اختراع و ابداع مطرح میشوند.
#سازماندهی_فعال
فرانوگرایی به دلیل اهمیتی که برای تمرکز زدایی قائل است، مفهوم سازماندهی فعال را در تقابل با سازماندهی مطرح میکند، که عبارت است از :
الگویی که بر مبنای اطلاعات حاصل از شناسایی شرایط محیط، هدفها و وظایف، اطلاعات و فناوری و موقعیت فنی و راهبردی سازمان انتخاب میشود و اتکای کمتری به ساختهای رسمی و روابط از پیش تعیین شده دارند.
سازماندهی پهن، غیر متمرکز، با لایهها و طبقات کم، منعطف و مسطح برای تیمهای خود مختار مورد تأکید است.
جدول (3) 👇به برخی از ویژگیهای سازمانها از دیدگاه مدرن و پست مدرن اشاره دارد. (طاهر پور، 1388، ص 30 )
ادامه دارد
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#نظریه_پست_مدرنیسم ( #فرانوگرایی ) /
#Post_Modernism
☆2
قبلاً به برخی از ویژگیهای دوره پست مدرنیسم اشاره شد، اما #شووارتز و #آجیلوی هفت دگرگونی بنیادی که در «نقشه» واقعیت – حداقل در غرب به وقوع پیوسته است – مثالوارهای نو را بجای کهنه نشانده و زمینه بروز تغییراتی را در تئوری سازمانی به وجود آورده است، مشخص ساخته و به خوبی شرح دادهاند.
در این بخش به بررسی سه مورد از این تغییرات با توجه به اهمیت آنها در بحثهای مدیریتی میپردازیم.
#دگرگونیهای_مؤثر_در_تغییرات_تئوری_سازمانی
#جابجایی_اول:
عبور از جهان سلسله مراتبی به جهانی چند مرتبهای یا دیگر مراتبی است.
این اعتقاد ما که نظام قدیم سلسله مراتبی، هرمی و بر « #نظام_قدرت » قوانین طبیعی و اجتماعی مبتنی است، جای خود را به این باور که بجای یک نظام، #نظامهایی_متعدد وجود دارد میدهد.
واژههای کلیدی فعلی تأثیر متقابل، محدودیتهای دوجانبه، علاقهها و منافع همزمان هستند. اینکه کدام نظام غالب میشود به مجموعه ای از عوامل متعامل و متغیر ارتباط پیدا میکند.
#جابجایی_دوم:
گذر از تجسم جهان به عنوان جهانی بیروح و ماشینی به تجسم جهان به شکل تمام نما و هلوگرافیک است.
برای روشن شدن مطلب قابل ذکر است که نمیتوان بخشی از یک فیلم معمول ویدیویی از بین رفته را احیا کرد. اما هلوگرافها اینطور نیستند. در هلوگرافی هرچند بخش گستردهای از تصاویر ضبط شده از بین برود، بخشهای باقیمانده به علت دارا بودن همه اطلاعات مربوط به کل، قسمتهای نابودشده را به سادگی بازسازی میکنند. در سازمانها نیز واحدها میتوانند اطلاعات مربوط به کل را دارا باشند.
#جابجایی_سوم:
رها کردن اعتقاد به ثابت و مشخص بودن جهان و پذیرش جهان به عنوان جایی نامشخص و نامعین است.
جهان و به خصوص جهانی اجتماعی که ما امروز میشناسیم به سادگی یا حتی با استفاده از پیشرفتهترین روشهای ریاضی قابل پیش بینی و مهار نیست. (رحمان سرشت، 1389)
#مؤلفههای_مدیریت_در_دیدگاه_پست_مدرنیسم
مضمون اصلی پست مدرنیسم در مفاهیمی همچون:
اختیار،
توانایی شکار موقعیت،
نسبیت گرایی،
زمان شتابنده،
درون گرایی،
فردگرایی،
فوریت،
ارتباطات و تعامل نهفته است و به عنوان یک پدیده فرهنگی، آمیزهای از سبکهاست که ابهام را تحمل میکند، بر تنوع تأکید دارد، نوآوری را ارج مینهد و بر ساختار زدایی از واقعیت اصرار دارد. (طاهر پور، 1387، ص 16).
مدیریت فرانوگرا، مؤلفههای مدیریت را به گونهای دیگر مطرح و تعریف میکند.
مؤلفههای
برنامه ریزی،
سازماندهی،
فرماندهی،
هماهنگی و کنترل در مدیریت فرانوگرا به ترتیب به صورت:
نوآوری و ابتکار،
سازماندهی فعال،
ترغیب،
هم آفرینی و خود کنترلی مطرح میشوند.
در ادامه هر یک از مفاهیم مطرح در مدیریت پست مدرنیسم، به طور خلاصه شرح داده میشود.
#نوآوری
سازمانها برای مؤثر بودن باید عدم قطعیت و هر احتمالی را در محیط اداره کنند.
عدم قطعیت به این معنا که: تصمیم گیرندگان اطلاعات زیادی در مورد محیط ندارند و برای پیشبینی تغییرات دچار مشکل هستند، بنابراین برای ماندگاری خود باید به طور مستمر ایدههای نو ارائه دهند.
علاوه بر آن، ارزشهای افراد و سازمانها همراه با واقعیات تغییر میکند و این تغییرات به نوبه خود تعدیل در برنامهها و تجدید نظر در هدفها و راههای رسیدن به هدفها را ضروری میسازد.
در نتیجه دیگر نمیتوان از برنامهریزی به مفهوم کلاسیک آن سخن گفت و مفاهیم نوآوری، اختراع و ابداع مطرح میشوند.
#سازماندهی_فعال
فرانوگرایی به دلیل اهمیتی که برای تمرکز زدایی قائل است، مفهوم سازماندهی فعال را در تقابل با سازماندهی مطرح میکند، که عبارت است از :
الگویی که بر مبنای اطلاعات حاصل از شناسایی شرایط محیط، هدفها و وظایف، اطلاعات و فناوری و موقعیت فنی و راهبردی سازمان انتخاب میشود و اتکای کمتری به ساختهای رسمی و روابط از پیش تعیین شده دارند.
سازماندهی پهن، غیر متمرکز، با لایهها و طبقات کم، منعطف و مسطح برای تیمهای خود مختار مورد تأکید است.
جدول (3) 👇به برخی از ویژگیهای سازمانها از دیدگاه مدرن و پست مدرن اشاره دارد. (طاهر پور، 1388، ص 30 )
ادامه دارد
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#نظریه_پست_مدرنیسم ( #فرانوگرایی ) /
#Post_Modernism
☆3
#ترغیب《= #فرماندهی
ترغیب که در فرانوگرایی در تقابل با فرماندهی مطرح میشود، به این اشاره دارد که مدیریت هنر و توانایی پیگیری آرزوهای جدید و ایجاد تعهد به پیجویی آرزوهاست.
در دوران جدید کارکنان فرهیخته هستند و در نتیجه مشارکت و همکاری در گروهها به یک آرمان مشترک دست مییابند و از این راه به هدفها متعهد میشوند و برای رسیدن به آنها تلاش میکنند، بنابراین دیگر نیازی به فرماندهی مستقیم ندارند.
مدیر سعی میکند از راه نفوذ و تأثیر گذاری به هدایت آنها بپردازد.
#هم_آفرینی《= #هماهنگی
در مدیریت فرانوگرا در تقابل با هماهنگی، هم آفرینی مطرح میشود. هنگامی که هماهنگی داوطلبانه، غیر رسمی، بدون تشریفات سازمانی توسط افراد و واحدهای سازمانی ایجاد شود، هم آفرینی صورت میپذیرد. (طاهر پور، 1387، ص 17)
#خود_کنترلی《= #کنترل
مفهوم کنترل و قدرت در فرانوگرایی از تعریف #وبر که فقط به کنترل اجتماعی و کارایی فردی تأکید دارد فاصله میگیرد و به صورت خود کنترلی مطرح میشود.
کنترل از راه مصاحبت اعمال میشود و ساختار مصاحبت ممکن است باعث تشویق زیردستان در یک سازمان شود و در نتیجه کنترل برابر است با درگیر شدن در یک گفتگوی دانش محور. خود کنترلی از راه پذیرش مسئولیت فردی برای کارهای خود صورت میپذیرد.
از آنجا که در سازمان فرانوگرا ارزشها و گرایشهای مشترک، اساس رابطه و حضور میباشد، انتظار میرود که به دلیل کششهای درونی کارکنان و جاذبههای بیرونی و موضوعات سازمانی، مشکلات انضباطی به کمترین میزان در آن پدیدار شود.
#سازمان_در_پست_مدرنیسم
این سازمان شبکهای از تنوع، خود رهبری و تیمهای خود کنترل با چندین مرکز است که رفتارهای سازمانی خود را به اقتضای شرایط محیط هماهنگ میکند.
این سازمان خواهان تغییر است و از آن استقبال میکند و مشارکت و تعاون به معنای واقعی کلمه و با حضور کارکنان ردههای مختلف سازمان محقق میشود.
فرانوگرا توصیه میکند که سازمانها ویژگیهایی همچون خودمختاری، استقلال داخلی، کار تیمی، رهبری مشارکتی و تنوع فرهنگی را توسعه دهند.
#تافلر سازمان متناسب با عصر پست مدرنیسم را #سازمان_موج_سوم مینامد و سه ویژگی قابلیت انعطاف، خلاقیت و نوآوری را برای آن برمیشمارد.
#جمعبندی_مبحث_پست_مدرنیسم
در روایت پست مدرنیته، فرد که قربانی سیستمی از مقوله های علمی موجود است، باید از حبس بودن در دنیای مادی و هدفهای سازمانی آزاد شود.
روایت پست مدرنیسم بر سازمان شبکهای، با خطوط مسطح، هماهنگی افقی و روابط موقتی بین فروشنده، مصرف کننده و کارکنان تأکید دارد؛ یک شبکه پاسخگو، موقتی و بخش بخش که همه مرزهای سازمانی را محو میسازد.
در این حالت پست مدرنیسم با محیط گرایی مرتبط میشود. در نتیجه این محیط گرایی توجه به تنوع و گوناگونی افزایش مییابد که این مخالف با ارزشهای مدرنیته بود.
نظریات پست مدرنیسم اکثر اصول مدیریت کلاسیک را به چالش میکشد. قدرت و اختیار به تعداد گستردهای از افراد، که به وسیله طرح ریزی متمرکز، سازماندهی متمرکز و رهبری و اقدامات کنترلی متمرکز، در حاشیه نگه داشته شده بودند، اعطا میشود و چنین میتوان گفت که در پست مدرنیسم رهبری واژه مناسبتتری از مدیریت است و درجه رهبری را میزان نفوذ در دیگران تعریف میکند. (طاهرپور، 1387، ص 18)
منابع و ماخذ:
رحمان سرشت (1389)، تئوریهای مدیریت از تجدد گرایی تا پساتجدد گرایی، جلد اول و دوم
رضاییان، علی (1379)، مبانی و سازمان مدیریت، انتشارات سمت، چاپ یازدهم
طاهرپور، فاطمه، (1387)، رجایی پور، سعید، فرانوگرایی در مدیریت، نشریه تدبیر شماره 200
طاهرپور، فاطمه، (1388)، سازماندهی فعال؛ نشانگری برای مدیریت فرانوگرا، نشریه تدبیر، شماره 210، سال بیستم
ادامه دارد
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#نظریه_پست_مدرنیسم ( #فرانوگرایی ) /
#Post_Modernism
☆3
#ترغیب《= #فرماندهی
ترغیب که در فرانوگرایی در تقابل با فرماندهی مطرح میشود، به این اشاره دارد که مدیریت هنر و توانایی پیگیری آرزوهای جدید و ایجاد تعهد به پیجویی آرزوهاست.
در دوران جدید کارکنان فرهیخته هستند و در نتیجه مشارکت و همکاری در گروهها به یک آرمان مشترک دست مییابند و از این راه به هدفها متعهد میشوند و برای رسیدن به آنها تلاش میکنند، بنابراین دیگر نیازی به فرماندهی مستقیم ندارند.
مدیر سعی میکند از راه نفوذ و تأثیر گذاری به هدایت آنها بپردازد.
#هم_آفرینی《= #هماهنگی
در مدیریت فرانوگرا در تقابل با هماهنگی، هم آفرینی مطرح میشود. هنگامی که هماهنگی داوطلبانه، غیر رسمی، بدون تشریفات سازمانی توسط افراد و واحدهای سازمانی ایجاد شود، هم آفرینی صورت میپذیرد. (طاهر پور، 1387، ص 17)
#خود_کنترلی《= #کنترل
مفهوم کنترل و قدرت در فرانوگرایی از تعریف #وبر که فقط به کنترل اجتماعی و کارایی فردی تأکید دارد فاصله میگیرد و به صورت خود کنترلی مطرح میشود.
کنترل از راه مصاحبت اعمال میشود و ساختار مصاحبت ممکن است باعث تشویق زیردستان در یک سازمان شود و در نتیجه کنترل برابر است با درگیر شدن در یک گفتگوی دانش محور. خود کنترلی از راه پذیرش مسئولیت فردی برای کارهای خود صورت میپذیرد.
از آنجا که در سازمان فرانوگرا ارزشها و گرایشهای مشترک، اساس رابطه و حضور میباشد، انتظار میرود که به دلیل کششهای درونی کارکنان و جاذبههای بیرونی و موضوعات سازمانی، مشکلات انضباطی به کمترین میزان در آن پدیدار شود.
#سازمان_در_پست_مدرنیسم
این سازمان شبکهای از تنوع، خود رهبری و تیمهای خود کنترل با چندین مرکز است که رفتارهای سازمانی خود را به اقتضای شرایط محیط هماهنگ میکند.
این سازمان خواهان تغییر است و از آن استقبال میکند و مشارکت و تعاون به معنای واقعی کلمه و با حضور کارکنان ردههای مختلف سازمان محقق میشود.
فرانوگرا توصیه میکند که سازمانها ویژگیهایی همچون خودمختاری، استقلال داخلی، کار تیمی، رهبری مشارکتی و تنوع فرهنگی را توسعه دهند.
#تافلر سازمان متناسب با عصر پست مدرنیسم را #سازمان_موج_سوم مینامد و سه ویژگی قابلیت انعطاف، خلاقیت و نوآوری را برای آن برمیشمارد.
#جمعبندی_مبحث_پست_مدرنیسم
در روایت پست مدرنیته، فرد که قربانی سیستمی از مقوله های علمی موجود است، باید از حبس بودن در دنیای مادی و هدفهای سازمانی آزاد شود.
روایت پست مدرنیسم بر سازمان شبکهای، با خطوط مسطح، هماهنگی افقی و روابط موقتی بین فروشنده، مصرف کننده و کارکنان تأکید دارد؛ یک شبکه پاسخگو، موقتی و بخش بخش که همه مرزهای سازمانی را محو میسازد.
در این حالت پست مدرنیسم با محیط گرایی مرتبط میشود. در نتیجه این محیط گرایی توجه به تنوع و گوناگونی افزایش مییابد که این مخالف با ارزشهای مدرنیته بود.
نظریات پست مدرنیسم اکثر اصول مدیریت کلاسیک را به چالش میکشد. قدرت و اختیار به تعداد گستردهای از افراد، که به وسیله طرح ریزی متمرکز، سازماندهی متمرکز و رهبری و اقدامات کنترلی متمرکز، در حاشیه نگه داشته شده بودند، اعطا میشود و چنین میتوان گفت که در پست مدرنیسم رهبری واژه مناسبتتری از مدیریت است و درجه رهبری را میزان نفوذ در دیگران تعریف میکند. (طاهرپور، 1387، ص 18)
منابع و ماخذ:
رحمان سرشت (1389)، تئوریهای مدیریت از تجدد گرایی تا پساتجدد گرایی، جلد اول و دوم
رضاییان، علی (1379)، مبانی و سازمان مدیریت، انتشارات سمت، چاپ یازدهم
طاهرپور، فاطمه، (1387)، رجایی پور، سعید، فرانوگرایی در مدیریت، نشریه تدبیر شماره 200
طاهرپور، فاطمه، (1388)، سازماندهی فعال؛ نشانگری برای مدیریت فرانوگرا، نشریه تدبیر، شماره 210، سال بیستم
ادامه دارد
🆔👉 @iran_novin1
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#نظریه_انفجار_نادانی
کاواساکی نظریهپرداز مدیریت و از مشاوران شرکت Apple، پدیدهای را در سازمانهای اداری و صنعتی عنوان میکند که استیو جابز از آن به عنوان «انفجار نادانی» نام می برد! این نظریه میگوید: مدیران درجه یک، کسانی را استخدام میکنند که از خودشان بهتر و تواناتر هستند؛ اما افراد درجه دو و پایینتر، با نگرانی از دست دادن جایگاه خود، افرادی از خود پایینتر را استخدام می کنند و همینطور نفرات ردههای پایینتر نیز همین چرخه باطل را ادامه میدهند (چون مسلماً آنها هم نفرات درجه یک نیستند).لذا پس از مدتی با موجی فراگیر از افراد ضعیف و ناتوان در ساختار سازمان مواجه میشوید که معدود افراد توانمند را نیز ناامید و فلج می کنند!
این نظریه را میشود هم در زندگی شخصی به کار برد، هم در راهبری سازمانی و هم در عرصه کشورداری:
از خودتان بپرسید آیا با کسانی دوست هستم، که از من باهوشترند و مرا به نقد میکشند یا کسانی هستند که همرده من یا پایینترند و بیشتر مرا تأیید می کنند؟
در سازمان، از خودتان بپرسید آیا از استخدام و بکارگیری کسانی که از من باهوشتر، مطلعتر و کاربلدتر هستند ترس دارم؟ آیا تعداد کسانی که از من باهوشتر هستند در سازمان من به تعداد انگشتان یک دست می رسد؟
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#نظریه_انفجار_نادانی
کاواساکی نظریهپرداز مدیریت و از مشاوران شرکت Apple، پدیدهای را در سازمانهای اداری و صنعتی عنوان میکند که استیو جابز از آن به عنوان «انفجار نادانی» نام می برد! این نظریه میگوید: مدیران درجه یک، کسانی را استخدام میکنند که از خودشان بهتر و تواناتر هستند؛ اما افراد درجه دو و پایینتر، با نگرانی از دست دادن جایگاه خود، افرادی از خود پایینتر را استخدام می کنند و همینطور نفرات ردههای پایینتر نیز همین چرخه باطل را ادامه میدهند (چون مسلماً آنها هم نفرات درجه یک نیستند).لذا پس از مدتی با موجی فراگیر از افراد ضعیف و ناتوان در ساختار سازمان مواجه میشوید که معدود افراد توانمند را نیز ناامید و فلج می کنند!
این نظریه را میشود هم در زندگی شخصی به کار برد، هم در راهبری سازمانی و هم در عرصه کشورداری:
از خودتان بپرسید آیا با کسانی دوست هستم، که از من باهوشترند و مرا به نقد میکشند یا کسانی هستند که همرده من یا پایینترند و بیشتر مرا تأیید می کنند؟
در سازمان، از خودتان بپرسید آیا از استخدام و بکارگیری کسانی که از من باهوشتر، مطلعتر و کاربلدتر هستند ترس دارم؟ آیا تعداد کسانی که از من باهوشتر هستند در سازمان من به تعداد انگشتان یک دست می رسد؟
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
مقاله علمی
#روش_شناسی_نظریه_سیستمی_در_علوم_سیاسی
#تعریف_مفاهیم_کلی :
#روش_شناسی :
روش به معنای ابزار کسب دانش ، هرگونه ابزار مناسب برای رسیدن به مقصود ، قواعدی که هنگام بررسی و پژوهش به کار می روند و انسان را به کشف مجهولات و حل مشکلات هدایت می کنند را تعریف نموده اند .
#نظریه: قوانین و چارچوبی تلقی می شود که مفاهیم و متغیر ها را با یکدیگر مرتبط می سازد. ابزار فکری است که به ما کمک می کند تا دانسته های خود را سامان دهیم، سوالات با اهمیت مطرح نماییم و قادر می سازد با انتخاب روش های تحقیق صحیح را به صورت منظم و نه تصادفی به کار برده و معلومات خود را به دانستنی های رشته های دیگر پیوند زنیم.
#سیستم : سیستم در لغت به معنای نظام می باشد و در اصطلاح: موجودیتی که حیات آن از طریق روابط متقابل میان اجزا امکان پذیر است.
#گذری_بر_تاریخچه_تفکر_ما_قبل_سیستمی :
باز خوانی تاریخ اندیشه بشری نشان از وجود و غلبه دو جریان فکری دارد:
تفکر تجزیه گرایانه یا #اتمیسم :
« این دیدگاه معتقد است که پدیده ها متشکل از اجرایی هستند و هیچ خاصیتی را در هیچ مجموعه ای نمی توان یافت مگر آنکه آن خاصیت به گونه ای در تمام اجزای مجموعه نیز وجود خواهد داشت.»
از نظر این دیدگاه، خواص پدیده ها از خواص اجزای تشکیل دهنده شان تعیین می گردد و خود آنها نیز بر اساس تعاریف و مشخصات مربوط به اجزایشان تعریف می شود. تفکر مکانیستی و اصل برقراری زنجیره علت و معلولی مبنای چنین تفکری است.
نگرش مکانیستی نسبت به جهان و تفکر تجزیه گرایانه در علوم – به ویژه در فیزیک – به رغم دستاوردهای فراوان ، در مسائلی که متغیرهای زیادی را شامل می شدند و یا زمانی که نظام مورد توجه بود، ابزار مناسبی به شمار نمی رفت .
« با ظهور مسیحیت تفکر تجزیه گرایانه به رغم پیشینه ای که در نزد متفکران و فیلسوفان یونان باستان همچون لئوسپیوس ، دمکریت و فیثاغورث (قرن پنجم و ششم قبل از میلاد ) داشت، از رونق افتاد. این نحوه تفکر در تفکر شرقی – اسلامی نزد متفکرانی چون محمد زکریای رازی و ابوالحسن اشعری ( بنیانگذار مکتب اشاعره ) نیز مقبولیت داشت.
با شروع رنسانس در اروپا و کوشش های دانشمندانی نظیر گالیله و فرانسیس بیکن نگرش تجزیه گرایانه مجددا احیا شد. طی قرون شانزده تا نوزده میلادی با تلاش دکارت و و نیوتن اعتلای این نگرش باعث شاخه جدیدی به نام تجزیه گرایی شد که توانست موقعیت خود را به عنوان روشی مطمئن در جهت انجام مطالعات علمی تثبیت کند.»
#تفکر_کل_گرایانه_یا_ارگانیستی :
این نگرش از پیشینه ای طولانی برخوردار است. فلسفه و علوم زمانی متولد شدند که یونانیان باستان کشف و تامل درباره یک نظام یا نظام جهان شمول را که قابل درک بوده و از این رو در حوزه اندیشه و منطق قابل کنترل بود، فرا گرفتند.
« ارسطو در جهان بینی و مفاهیم کل گرایانه خود از این نظم جهانی یاد کرده است، این جمله ارسطو که: کل بیش از اجزا آن است در واقع پایه تفکر سیستمی است که همچنان اعتبار دارد ؛ این نوع تفکر در تاریخ و فرهنگ باستانی چین، هند، ایران و یونان دارای ریشه عمیق است. در دوره بعد اسکندرانی، رواقی و نوافلاطونی استمرار یافت.»
#احساس_نیاز_به_نگرش_نوین :
در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم پیشرفت علوم موجب آشنایی بشر با مسائلی شد که از پیچیدگی بیشتری و نگرش مکانیستی (جزء نگر) توانایی پاسخگویی به ان را نداشت و در بین متفکرین ضرورت تغییر گرش و رویکرد به شدت مورد توجه قرار گرفت .
ادامه دارد
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
مقاله علمی
#روش_شناسی_نظریه_سیستمی_در_علوم_سیاسی
#تعریف_مفاهیم_کلی :
#روش_شناسی :
روش به معنای ابزار کسب دانش ، هرگونه ابزار مناسب برای رسیدن به مقصود ، قواعدی که هنگام بررسی و پژوهش به کار می روند و انسان را به کشف مجهولات و حل مشکلات هدایت می کنند را تعریف نموده اند .
#نظریه: قوانین و چارچوبی تلقی می شود که مفاهیم و متغیر ها را با یکدیگر مرتبط می سازد. ابزار فکری است که به ما کمک می کند تا دانسته های خود را سامان دهیم، سوالات با اهمیت مطرح نماییم و قادر می سازد با انتخاب روش های تحقیق صحیح را به صورت منظم و نه تصادفی به کار برده و معلومات خود را به دانستنی های رشته های دیگر پیوند زنیم.
#سیستم : سیستم در لغت به معنای نظام می باشد و در اصطلاح: موجودیتی که حیات آن از طریق روابط متقابل میان اجزا امکان پذیر است.
#گذری_بر_تاریخچه_تفکر_ما_قبل_سیستمی :
باز خوانی تاریخ اندیشه بشری نشان از وجود و غلبه دو جریان فکری دارد:
تفکر تجزیه گرایانه یا #اتمیسم :
« این دیدگاه معتقد است که پدیده ها متشکل از اجرایی هستند و هیچ خاصیتی را در هیچ مجموعه ای نمی توان یافت مگر آنکه آن خاصیت به گونه ای در تمام اجزای مجموعه نیز وجود خواهد داشت.»
از نظر این دیدگاه، خواص پدیده ها از خواص اجزای تشکیل دهنده شان تعیین می گردد و خود آنها نیز بر اساس تعاریف و مشخصات مربوط به اجزایشان تعریف می شود. تفکر مکانیستی و اصل برقراری زنجیره علت و معلولی مبنای چنین تفکری است.
نگرش مکانیستی نسبت به جهان و تفکر تجزیه گرایانه در علوم – به ویژه در فیزیک – به رغم دستاوردهای فراوان ، در مسائلی که متغیرهای زیادی را شامل می شدند و یا زمانی که نظام مورد توجه بود، ابزار مناسبی به شمار نمی رفت .
« با ظهور مسیحیت تفکر تجزیه گرایانه به رغم پیشینه ای که در نزد متفکران و فیلسوفان یونان باستان همچون لئوسپیوس ، دمکریت و فیثاغورث (قرن پنجم و ششم قبل از میلاد ) داشت، از رونق افتاد. این نحوه تفکر در تفکر شرقی – اسلامی نزد متفکرانی چون محمد زکریای رازی و ابوالحسن اشعری ( بنیانگذار مکتب اشاعره ) نیز مقبولیت داشت.
با شروع رنسانس در اروپا و کوشش های دانشمندانی نظیر گالیله و فرانسیس بیکن نگرش تجزیه گرایانه مجددا احیا شد. طی قرون شانزده تا نوزده میلادی با تلاش دکارت و و نیوتن اعتلای این نگرش باعث شاخه جدیدی به نام تجزیه گرایی شد که توانست موقعیت خود را به عنوان روشی مطمئن در جهت انجام مطالعات علمی تثبیت کند.»
#تفکر_کل_گرایانه_یا_ارگانیستی :
این نگرش از پیشینه ای طولانی برخوردار است. فلسفه و علوم زمانی متولد شدند که یونانیان باستان کشف و تامل درباره یک نظام یا نظام جهان شمول را که قابل درک بوده و از این رو در حوزه اندیشه و منطق قابل کنترل بود، فرا گرفتند.
« ارسطو در جهان بینی و مفاهیم کل گرایانه خود از این نظم جهانی یاد کرده است، این جمله ارسطو که: کل بیش از اجزا آن است در واقع پایه تفکر سیستمی است که همچنان اعتبار دارد ؛ این نوع تفکر در تاریخ و فرهنگ باستانی چین، هند، ایران و یونان دارای ریشه عمیق است. در دوره بعد اسکندرانی، رواقی و نوافلاطونی استمرار یافت.»
#احساس_نیاز_به_نگرش_نوین :
در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم پیشرفت علوم موجب آشنایی بشر با مسائلی شد که از پیچیدگی بیشتری و نگرش مکانیستی (جزء نگر) توانایی پاسخگویی به ان را نداشت و در بین متفکرین ضرورت تغییر گرش و رویکرد به شدت مورد توجه قرار گرفت .
ادامه دارد
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from پیوند نگار
💎 #الگوهای_لیبرالیسم
#سوسیال_دمکراسی
بحران در اقتصاد سرمایهداری آزاد در طی سالهای 32- 1929 که همراه با افزایش بیکاری، سقوط قیمت سهام شرکتها، ورشکستگی، رکود و کاهش در سرمایه گذاری خارجی بود تحول عمدهای در نظام سرمایهداری به دنبال آورد و موجب افزایش دخالت حکومت در اقتصاد و تحول در ساخت دولت گردید.
#جان_منیارد_کنیز اقتصاددان معروف انگلیسی در کتاب خود تحت عنوان #نظریه_عمومی_پول_بهره_و_اشتغال (1936) اصول نظری اقداماتی را عرضه کرد که از سال 1930 به بعد توسط حکومتهای غربی به منظور بارزه با بحران اقتصادی اتخاذ شده بود.
استدلال اصلی کنیز این بود که :
اقتصاد سرمایه داری آزاد نمیتواند تعادل عرضه و تقاضا را برقرار کند و از این رو ذاتاً ثبات است. از همین رو دخالت دولت به منظور ایجاد تعادل در اقتصاد ضرورت مییابد.
راه حل کنیز این بود که:
دولت باید قدرت خود را در زمینۀ وضع مالیات و افزایش هزینه عمومی به منظور تضمین تقاضای مؤثر و اشتغال کامل به کار گیرد.
در حقیقت اصطلاح
« #سوسیال_دمکراسی » در آغاز در رابطه با جنبش سیاسی طبقۀ کارگری در اروپا به کار برده میشد و به مفهوم #اجتماعی_کردن_دمکراسی بود.
#سوسیال_دمکراتها خواهان تشکیل یک دولت رفاهی در کشورهای سرمایه داری بودند تا آموزش و پرورش رایگان، بهداشت رایگان، پرداخت حقوق به بیکاران و ملّی کردن صنایع بزرگ و مادر را تحقق بخشد.
#سوسیال_دمکراسی
بحران در اقتصاد سرمایهداری آزاد در طی سالهای 32- 1929 که همراه با افزایش بیکاری، سقوط قیمت سهام شرکتها، ورشکستگی، رکود و کاهش در سرمایه گذاری خارجی بود تحول عمدهای در نظام سرمایهداری به دنبال آورد و موجب افزایش دخالت حکومت در اقتصاد و تحول در ساخت دولت گردید.
#جان_منیارد_کنیز اقتصاددان معروف انگلیسی در کتاب خود تحت عنوان #نظریه_عمومی_پول_بهره_و_اشتغال (1936) اصول نظری اقداماتی را عرضه کرد که از سال 1930 به بعد توسط حکومتهای غربی به منظور بارزه با بحران اقتصادی اتخاذ شده بود.
استدلال اصلی کنیز این بود که :
اقتصاد سرمایه داری آزاد نمیتواند تعادل عرضه و تقاضا را برقرار کند و از این رو ذاتاً ثبات است. از همین رو دخالت دولت به منظور ایجاد تعادل در اقتصاد ضرورت مییابد.
راه حل کنیز این بود که:
دولت باید قدرت خود را در زمینۀ وضع مالیات و افزایش هزینه عمومی به منظور تضمین تقاضای مؤثر و اشتغال کامل به کار گیرد.
در حقیقت اصطلاح
« #سوسیال_دمکراسی » در آغاز در رابطه با جنبش سیاسی طبقۀ کارگری در اروپا به کار برده میشد و به مفهوم #اجتماعی_کردن_دمکراسی بود.
#سوسیال_دمکراتها خواهان تشکیل یک دولت رفاهی در کشورهای سرمایه داری بودند تا آموزش و پرورش رایگان، بهداشت رایگان، پرداخت حقوق به بیکاران و ملّی کردن صنایع بزرگ و مادر را تحقق بخشد.
Telegram
attach📎
Forwarded from پیوند نگار
⭕️ #نظریه_در_باره_هارتلند ( #قلب_کره_زمین)
اصطلاح هارتلند را ظاهرا اولین بار سر هلفورد مکیندر جغرافیدان انگلیسی در آغار قرن بیستم ( ١٩٠٤ ) و با موضوع و نقش ژئواستراتژیک وضع کرد، و از لحاظ مکانی آنرا بر فضای جغرافیایی بین ارتفاعات اورال، البرز-هندوکش، سیبری و اقیانوس منجمد شمالی تطبیق داد. از آن زمان تا کنون هارتلند بلحاظ موضوعی و مکانی دچار تغییر و تحول بوده است.
هارتلند به معنی قلب زمین، به لحاظ مفهومی عبارت است از مکان و فضای جغرافیایی پر قدرت در سطح کره زمین، که یک یا چند امر جهانی، و یا سیاست جهانی به آن پیوند خورده باشد. به عبارتی هارتلند مکان و فضای جغرافیایی برخوردار از پتانسیل قدرت است که حاوی یک یا چند ارزش یا صفتی است که کارکرد جهانی و کروی دارد. بنابراین هارتلند از حیث زمانی و مکانی و حتی موضوعی، ناپایدار و متغییر است.
بدین معنی که هارتلندها ثابت و ابدی نیستند، یعنی در بعد زمانی و تاریخی ممکن است ارزش و نقش یک هارتلند کم یا زیاد شود و یا حتی از بین برود. از لحاظ مکانی نیز ممکن است هارتلند در سطح سیاره زمین جابجا شود. بلحاظ موضوعی نیز نقش و کارکرد هارتلند ممکن است تغییر کند و موضوعات و مسائل جدیدی در زندگی بشر و جهان پدید آید که از اهمیت فوق العاده ای برخوردار شوند. بطور همزمان نیز ممکن است کره زمین دارای چند قلب و یا هارتلند باشد. یعنی متناسب با هر موضوع و یا ارزش و نقشی که قدرتمندانه ایفا میکند یک قلب خاص با حوزه نفوذ و یا کارکرد جهانی و کروی داشته باشد.
بر این اساس توان گفت که هارتلندها در بعد موضوعی متکثّرند، در بعد مکانی جابجا می شوند، و در بعد زمانی دچار فراز و فرود میگردند. در هر صورت آنها از حوزه نفوذ و یا کارکرد جهانی و کروی قدرتمند برخوردارند.
امروزه کره زمین قلبها و هارتلندهای مختلفی دارد. مثلا: شمال غرب آمریکا و اروپا هارتلندهای مالی و پولی، غرب آمریکا (کالیفرنیا) هارتلند فضای مجازی و فناوری اطلاعات، خلیج فارس هارتلند انرژی فسیلی، آمریکای شمالی هارتلند علمی و تکنولوژیک، شرق اروپا و اقیانوس آرام هارتلند ژئواستراتژیک، و آسیای جنوب غربی هارتلند بحران خیز جهان می باشند.
#تئوری_ژئواستراتژیک
#هارتلند
اصطلاح هارتلند را ظاهرا اولین بار سر هلفورد مکیندر جغرافیدان انگلیسی در آغار قرن بیستم ( ١٩٠٤ ) و با موضوع و نقش ژئواستراتژیک وضع کرد، و از لحاظ مکانی آنرا بر فضای جغرافیایی بین ارتفاعات اورال، البرز-هندوکش، سیبری و اقیانوس منجمد شمالی تطبیق داد. از آن زمان تا کنون هارتلند بلحاظ موضوعی و مکانی دچار تغییر و تحول بوده است.
هارتلند به معنی قلب زمین، به لحاظ مفهومی عبارت است از مکان و فضای جغرافیایی پر قدرت در سطح کره زمین، که یک یا چند امر جهانی، و یا سیاست جهانی به آن پیوند خورده باشد. به عبارتی هارتلند مکان و فضای جغرافیایی برخوردار از پتانسیل قدرت است که حاوی یک یا چند ارزش یا صفتی است که کارکرد جهانی و کروی دارد. بنابراین هارتلند از حیث زمانی و مکانی و حتی موضوعی، ناپایدار و متغییر است.
بدین معنی که هارتلندها ثابت و ابدی نیستند، یعنی در بعد زمانی و تاریخی ممکن است ارزش و نقش یک هارتلند کم یا زیاد شود و یا حتی از بین برود. از لحاظ مکانی نیز ممکن است هارتلند در سطح سیاره زمین جابجا شود. بلحاظ موضوعی نیز نقش و کارکرد هارتلند ممکن است تغییر کند و موضوعات و مسائل جدیدی در زندگی بشر و جهان پدید آید که از اهمیت فوق العاده ای برخوردار شوند. بطور همزمان نیز ممکن است کره زمین دارای چند قلب و یا هارتلند باشد. یعنی متناسب با هر موضوع و یا ارزش و نقشی که قدرتمندانه ایفا میکند یک قلب خاص با حوزه نفوذ و یا کارکرد جهانی و کروی داشته باشد.
بر این اساس توان گفت که هارتلندها در بعد موضوعی متکثّرند، در بعد مکانی جابجا می شوند، و در بعد زمانی دچار فراز و فرود میگردند. در هر صورت آنها از حوزه نفوذ و یا کارکرد جهانی و کروی قدرتمند برخوردارند.
امروزه کره زمین قلبها و هارتلندهای مختلفی دارد. مثلا: شمال غرب آمریکا و اروپا هارتلندهای مالی و پولی، غرب آمریکا (کالیفرنیا) هارتلند فضای مجازی و فناوری اطلاعات، خلیج فارس هارتلند انرژی فسیلی، آمریکای شمالی هارتلند علمی و تکنولوژیک، شرق اروپا و اقیانوس آرام هارتلند ژئواستراتژیک، و آسیای جنوب غربی هارتلند بحران خیز جهان می باشند.
#تئوری_ژئواستراتژیک
#هارتلند
Telegram
attach📎
Forwarded from اتچ بات
🔴 #شایسته_سالاری
#نظریه_انفجار_نادانی
کاواساکی نظریهپرداز مدیریت و از مشاوران شرکت Apple، پدیدهای را در سازمانهای اداری و صنعتی عنوان میکند که استیو جابز از آن به عنوان «انفجار نادانی» نام می برد! این نظریه میگوید:
مدیران درجه یک، کسانی را استخدام میکنند که از خودشان بهتر و تواناتر هستند؛ اما افراد درجه دو و پایینتر، با نگرانی از دست دادن جایگاه خود، افرادی از خود پایینتر را استخدام می کنند و همینطور نفرات ردههای پایینتر نیز همین چرخه باطل را ادامه میدهند (چون مسلماً آنها هم نفرات درجه یک نیستند).
لذا پس از مدتی با موجی فراگیر از افراد ضعیف و ناتوان در ساختار سازمان مواجه میشوید که معدود افراد توانمند را نیز ناامید و فلج می کنند!
این نظریه را میشود هم در زندگی شخصی به کار برد، هم در راهبری سازمانی و هم در عرصه کشورداری:
از خودتان بپرسید آیا با کسانی دوست هستم، که از من باهوشترند و مرا به نقد میکشند یا کسانی هستند که همرده من یا پایینترند و بیشتر مرا تأیید می کنند؟
در سازمان، از خودتان بپرسید آیا از استخدام و بکارگیری کسانی که از من باهوشتر، مطلعتر و کاربلدتر هستند ترس دارم؟
آیا تعداد کسانی که از من باهوشتر هستند در سازمان من به تعداد انگشتان یک دست می رسد؟
در سازمان سیاسی کشور اگر شاهد بروز فساد سیستماتیک هستیم یکی از عوامل موثر همین مساله انفجار نادانی است . با این تفاوت این انفحار نادانی از بالاترین رده های کشوری شروع می شود و حتی رهبر در بیت خود افرادی را به کار می گمارد که از خود او کم هوشتر و بیشتر از گروه چاپلوسان و افراد مطیع هستند و به این روش همه ساختار مدیریتی کشور پر می شود از افرادی چاپلوس و ناتوان و ناکارآمد که جز منافع حقیر شخصی چیزی در مخیله شان راه ندارد و هزینه چاپلوسی خود را با دزدی و اختلاس و استفاده از رانت و بهره مندی ار سفره انقلاب دریافت کرده و هرآنچه انجام می دهند را مجاز و محق می دانند به همین دلیل هست که قبح فساد ریخته و حتی کسانی که تا گلو در فساد غوطه می خورند در مردم آن هشدار می دهند . در واقع دز چنین سیستمی هیچ جایی برای شابسته سالاری وجود ندارد و هیچ شخص شایسته را تحمل نمیشود و ریشه و دلیل فرار مغزها و استعدادها در حوزه های مختلف نیز همین انفجار نادانی در کشور هست .
#نظریه_انفجار_نادانی
کاواساکی نظریهپرداز مدیریت و از مشاوران شرکت Apple، پدیدهای را در سازمانهای اداری و صنعتی عنوان میکند که استیو جابز از آن به عنوان «انفجار نادانی» نام می برد! این نظریه میگوید:
مدیران درجه یک، کسانی را استخدام میکنند که از خودشان بهتر و تواناتر هستند؛ اما افراد درجه دو و پایینتر، با نگرانی از دست دادن جایگاه خود، افرادی از خود پایینتر را استخدام می کنند و همینطور نفرات ردههای پایینتر نیز همین چرخه باطل را ادامه میدهند (چون مسلماً آنها هم نفرات درجه یک نیستند).
لذا پس از مدتی با موجی فراگیر از افراد ضعیف و ناتوان در ساختار سازمان مواجه میشوید که معدود افراد توانمند را نیز ناامید و فلج می کنند!
این نظریه را میشود هم در زندگی شخصی به کار برد، هم در راهبری سازمانی و هم در عرصه کشورداری:
از خودتان بپرسید آیا با کسانی دوست هستم، که از من باهوشترند و مرا به نقد میکشند یا کسانی هستند که همرده من یا پایینترند و بیشتر مرا تأیید می کنند؟
در سازمان، از خودتان بپرسید آیا از استخدام و بکارگیری کسانی که از من باهوشتر، مطلعتر و کاربلدتر هستند ترس دارم؟
آیا تعداد کسانی که از من باهوشتر هستند در سازمان من به تعداد انگشتان یک دست می رسد؟
در سازمان سیاسی کشور اگر شاهد بروز فساد سیستماتیک هستیم یکی از عوامل موثر همین مساله انفجار نادانی است . با این تفاوت این انفحار نادانی از بالاترین رده های کشوری شروع می شود و حتی رهبر در بیت خود افرادی را به کار می گمارد که از خود او کم هوشتر و بیشتر از گروه چاپلوسان و افراد مطیع هستند و به این روش همه ساختار مدیریتی کشور پر می شود از افرادی چاپلوس و ناتوان و ناکارآمد که جز منافع حقیر شخصی چیزی در مخیله شان راه ندارد و هزینه چاپلوسی خود را با دزدی و اختلاس و استفاده از رانت و بهره مندی ار سفره انقلاب دریافت کرده و هرآنچه انجام می دهند را مجاز و محق می دانند به همین دلیل هست که قبح فساد ریخته و حتی کسانی که تا گلو در فساد غوطه می خورند در مردم آن هشدار می دهند . در واقع دز چنین سیستمی هیچ جایی برای شابسته سالاری وجود ندارد و هیچ شخص شایسته را تحمل نمیشود و ریشه و دلیل فرار مغزها و استعدادها در حوزه های مختلف نیز همین انفجار نادانی در کشور هست .
Telegram
attach 📎