Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#جامعه_شناسی
#کارکردگرایی_ساختاری
#Structural_Functionalism
☆1
نظریه کارکردگرایی ساختاری(ساختی) یکی از عمدهترین نظریهها پس از شکلگیری جامعهشناسی است.
این نظریه تمایز دهنده دوره کلاسیک جامعهشناسی با دوره مدرن است و به طور عمده از گرایشی کلی به سوی تحلیل کارکردگرایانه در قرن 19 نشأت میگیرد.
کارکردگرایی ساختاری از رهیافتی بهره میبرد که جامعه را شامل نظامی از اجزاء مختلف به هم پیوسته میداند که ساختارهای گوناگون را شکل میدهند و هر کدام کارکردی خاص در کل نظام دارند.
کارکردگرایی ساختاری ریشه در آثار #کنت، #اسپنسر، #دورکیم و تعلق آنها به #ارگانیسم، #نیازهای_اجتماعی، #ساختارها و #کارکردها دارد.
#پیش_فرضهای_کارکردگرایی :
سهم #پارسونز در شکلگیری کارکردگرایی ساختاری بیش از سایرین است.
وی با تکیه بر پیشفرضهای مطرح شده در زیر به طرح نظریه کارکردگرایی ساختی پرداخته است:
1. سیستم اجتماعی یک کل دارای بخشهای مرتبط با یکدیگر، از قبیل سازمانها و نهادهای اجتماعی است؛
2. سیستم اجتماعی دارای حیات و در حال استمرار و بقاست؛
3. سیستم اجتماعی به گونهای طراحی شده که امکان ارتباط با سیستمهای دیگر را داشته باشد؛
4. سیستم اجتماعی با مشکلاتی از قبیل نیازها یا درخواستهایی روبروست که موجب بقا و ادامه حیات سیستمها میشوند؛
5. سیستم اجتماعی دارای خصوصیات نظم و تعادل است و اجزای آن به یکدیگر وابستهاند؛
6. ثبات و تغییر در آن توأمان است؛
7. سیستمها به واسطه شرایط محیطی محدود میشوند.
پارسونز معتقد است کارکرد، مجموعه فعالیتهایی است که در جهت برآوردن یک نیاز یا نیازهای نظام انجام میگیرد.
وی با این تعریف معتقد است 4 تکلیف برای همه نظامها ضرورت دارد:
1. #تطبیق
( #Adaptation )؛
هر نظامی باید خودش را با موقعیتی که در آن قرار گرفته تطبیق دهد؛
2. #دستیابی_به_هدف
( #Goal_Attainment)
یک نظام باید هدفهای اصلیاش را تعیین کند و به آنها دست یابد؛
3. #یکپارچگی_و_انسجام
( #Integration )
هر نظامی باید روابط متقابل میان اجزایش را تنظیم کرده و به رابطه میان چهار تکلیف کارکردیاش نیز انسجام ببخشد؛
4. #پایداری
( #Latency)
هر نظامی باید انگیزشهای افراد و الگوهای فرهنگی آفریننده و نگهدارنده این انگیزشها را ایجاد، نگهداری و تجدید کند.
این چهار تکلیف با چهار نظام کنش، « #سیستم_زیستی» از طریق سازگاری و تغییر شکل جهان خارجی،
« #سیستم_شخصیتی»
از طریق تعیین هدف نظام و بسیج منافع برای دستیابی به آنها،
« #سیستم_اجتماعی»
از طریق کارکرد یکپارچگی و
«#سیستم_فرهنگی»
که از طریق وضوحبخشی به اهداف و ارائه الگوهای فرهنگی، پایداری را ایجاد میکنند، رابطه دارد.
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#جامعه_شناسی
#کارکردگرایی_ساختاری
#Structural_Functionalism
☆1
نظریه کارکردگرایی ساختاری(ساختی) یکی از عمدهترین نظریهها پس از شکلگیری جامعهشناسی است.
این نظریه تمایز دهنده دوره کلاسیک جامعهشناسی با دوره مدرن است و به طور عمده از گرایشی کلی به سوی تحلیل کارکردگرایانه در قرن 19 نشأت میگیرد.
کارکردگرایی ساختاری از رهیافتی بهره میبرد که جامعه را شامل نظامی از اجزاء مختلف به هم پیوسته میداند که ساختارهای گوناگون را شکل میدهند و هر کدام کارکردی خاص در کل نظام دارند.
کارکردگرایی ساختاری ریشه در آثار #کنت، #اسپنسر، #دورکیم و تعلق آنها به #ارگانیسم، #نیازهای_اجتماعی، #ساختارها و #کارکردها دارد.
#پیش_فرضهای_کارکردگرایی :
سهم #پارسونز در شکلگیری کارکردگرایی ساختاری بیش از سایرین است.
وی با تکیه بر پیشفرضهای مطرح شده در زیر به طرح نظریه کارکردگرایی ساختی پرداخته است:
1. سیستم اجتماعی یک کل دارای بخشهای مرتبط با یکدیگر، از قبیل سازمانها و نهادهای اجتماعی است؛
2. سیستم اجتماعی دارای حیات و در حال استمرار و بقاست؛
3. سیستم اجتماعی به گونهای طراحی شده که امکان ارتباط با سیستمهای دیگر را داشته باشد؛
4. سیستم اجتماعی با مشکلاتی از قبیل نیازها یا درخواستهایی روبروست که موجب بقا و ادامه حیات سیستمها میشوند؛
5. سیستم اجتماعی دارای خصوصیات نظم و تعادل است و اجزای آن به یکدیگر وابستهاند؛
6. ثبات و تغییر در آن توأمان است؛
7. سیستمها به واسطه شرایط محیطی محدود میشوند.
پارسونز معتقد است کارکرد، مجموعه فعالیتهایی است که در جهت برآوردن یک نیاز یا نیازهای نظام انجام میگیرد.
وی با این تعریف معتقد است 4 تکلیف برای همه نظامها ضرورت دارد:
1. #تطبیق
( #Adaptation )؛
هر نظامی باید خودش را با موقعیتی که در آن قرار گرفته تطبیق دهد؛
2. #دستیابی_به_هدف
( #Goal_Attainment)
یک نظام باید هدفهای اصلیاش را تعیین کند و به آنها دست یابد؛
3. #یکپارچگی_و_انسجام
( #Integration )
هر نظامی باید روابط متقابل میان اجزایش را تنظیم کرده و به رابطه میان چهار تکلیف کارکردیاش نیز انسجام ببخشد؛
4. #پایداری
( #Latency)
هر نظامی باید انگیزشهای افراد و الگوهای فرهنگی آفریننده و نگهدارنده این انگیزشها را ایجاد، نگهداری و تجدید کند.
این چهار تکلیف با چهار نظام کنش، « #سیستم_زیستی» از طریق سازگاری و تغییر شکل جهان خارجی،
« #سیستم_شخصیتی»
از طریق تعیین هدف نظام و بسیج منافع برای دستیابی به آنها،
« #سیستم_اجتماعی»
از طریق کارکرد یکپارچگی و
«#سیستم_فرهنگی»
که از طریق وضوحبخشی به اهداف و ارائه الگوهای فرهنگی، پایداری را ایجاد میکنند، رابطه دارد.
🆔👉 @iran_novin1
✅ #عناصر_محافظه_کاری
1️⃣ #سنت: درون مایه اصلی تفکر محافظه کاری، یعنی تمایل به حفظ کردن، با فضیلت های شناخته شده سنت، احترام به آداب و رسوم دیرینه، و نهادهایی که در گذر زمان ماندگار مانده اند، پیوند تنگاتنگ دارد. از این نظر، سنت بازتاب خرد اندوخته شده از گذشته است و نهادها و عملکردهایی را نشان میدهد که زمان آنها را آزموده است و باید به سود نسل حاضر و نسل های آینده محفوظ بمانند. همچنین سنت به دلیل دادن حس تعلق اجتماعی و تاریخی به افراد، موجب پیشبرد ثبات و امنیت می شود.
2️⃣ #عمل_گرایی: محافظه کاران به طور سنتی بر محدودیتهای عقلانی انسان تأکید کرده اند - محدودیت هایی که به گفته آنها از پیچیدگی بیکران جهانی که در آن زندگی میکنیم ناشی می شود. بنابراین، به گمان آنها اصول و نظام های انتزاعی قابل اعتماد نیستند و به جای ایمان، باید به تجربه، تاریخ و مهم تر از همه، به عمل گرایی تأکید کرد: یعنی به این باور که کنش باید حاصل اوضاع و احوال و هدف های واقعی باشد، یعنی حاصل «آن چه کار می کند» از این رو، محافظه کاران ترجیح داده اند باورهای خاص خود را به صورت رفتار ذهنی با رویکرد به زندگی توصیف کنند نه به صورت یک ایدئولوژی، گرچه این اندیشه را نیز نمی پذیرند که این کار به فرصت طلبی غیر اصولی می انجامد.
3️⃣ #کامل_نبودن_انسان: محافظه کاری دیدگاهی کاملا بدبینانه نسبت به طبیعت بشر است. بنابه این نظر، انسان آفریده ای کم هوش، نیازمند، و امنیت جو است، به چیزهای آشنا و مطمئن و آزموده تمایل دارد، و به زندگی در اجتماعات باثبات و دارای نظم نیازمند است. افزون بر این، افراد از لحاظ اخلاق فسادپذیرند: خودخواهی، آزمندی و ولع قدرت آنها را تباه کرده است. بنابراین، ریشه های جرم و بی نظمی درون خود انسان است، نه در جامعه از این رو حفظ نظم به دولت قوی، اجرای دقیق قوانین و مجازات های شدید نیازمند است.
4️⃣ #ارگانیسم_گرایی (organicism): محافظه کاران به جای اینکه جامعه را ساخته و محصول مهارت و ابتکار انسان بدانند، آن را به طور سنتی کلیتی ارگانیک، یا موجودی زنده می بینند. از این رو، به اعتقاد آنها ضرورت طبیعی، با نهادهای گوناگونش، با بافت جامعه (خانواده، اجتماع محلی، ملت و مانند آنها)، با کمک به سلامت و ثبات جامعه، آن را ساختاربندی کرده است. کل از جمع یکایک اجزای خود بیشتر است. ارزش های مشترک (اغلب سنتی) و فرهنگی مشترک نیز برای نگه داشتن جماعت و اجتماع و همبستگی اجتماعی حیاتی اند.
5️⃣ #سلسله_مراتب: از نظر محافظه کاری، درجه بندی موقعیت، مرتبه و جایگاه اجتماعی در جامعه ای ارگانیک، طبیعی و ناگزیر است. این وضع و حال، نقش های متفاوت و مسئولیت های افراد، برای مثال کارفرماها و کارگران، آموزگاران و شاگردان، والدین و فرزندان را نشان می دهد. با این همه از این نظر، سلسله مراتب و نابرابری به درگیری نمی انجامد، زیرا جامعه را تعهدات متقابل و وظایف دوسویه به هم پیوند داده است. درواقع، جایگاه زندگی شخص را بخت و حادثه تولد تعیین می کند، و اشخاص موفق و توانگر هم مسئولیت ویژه مراقبت از اشخاص کم شانس تر را بر عهده دارند.
6️⃣ #اقتدار: محافظه کاران معتقدند که در مورد کسانی که دانش، تجربه با آموزش ندارند تا در جهت منافع خود خردمندانه عمل کنند، اقتدار با رهبری ، راهنمایی و پشتیبانی تاحدی همیشه از بالا اعمال شده است. نمونه ای از آن اقتدار والدین بر فرزندان است. اگرچه اندیشه آریستوکراسی طبیعی زمانی پرنفوذ بود، اما امروز اقتدار و رهبری به طور عام تر نتیجه تجربه و تربیت تلقی می شود. فضیلت اقتدار آن است که خاستگاه همبستگی اجتماعی است، و به مردم این حس روشن را می دهد که چه کسی هستند و از آنها چه انتظار می رود. بنابراین، آزادی باید با مسئولیت همزیست باشد؛ پس آزادی به طور عمده از تمایل به قبول تعهدات و وظایف به وجود می آید.
7️⃣ #مالکیت: محافظه کاران داشتن مالكيت را حیاتی می دانند و معتقدند مالكيت به مردم امنیت و تا حدی استقلال از حکومت می دهد، و مردم را تشویق می کند به قانون و مالکیت دیگران احترام بگذارند، مالكيت همچنین شخصیت مردم را نمودار می سازد، زیرا افراد می توانند خودشان را در آنچه دارند ببینند: در خانه هایشان، در اتومبیل هایشان، و مانند آنها. اما داشتن مالكيت علاوه بر حقوق، وظایفی هم به دنبال دارد. از این لحاظ، ما در یک معنا فقط پاسداران دارایی هایی هستیم که از نسل های گذشته به ما به ارث رسیده (نقرجات خانوادگی)، یا ممکن است برای نسل های آینده ارزشمند باشد.
#محافظه_کاری
#آموزش_سیاسی
#علوم_سیاسی
1️⃣ #سنت: درون مایه اصلی تفکر محافظه کاری، یعنی تمایل به حفظ کردن، با فضیلت های شناخته شده سنت، احترام به آداب و رسوم دیرینه، و نهادهایی که در گذر زمان ماندگار مانده اند، پیوند تنگاتنگ دارد. از این نظر، سنت بازتاب خرد اندوخته شده از گذشته است و نهادها و عملکردهایی را نشان میدهد که زمان آنها را آزموده است و باید به سود نسل حاضر و نسل های آینده محفوظ بمانند. همچنین سنت به دلیل دادن حس تعلق اجتماعی و تاریخی به افراد، موجب پیشبرد ثبات و امنیت می شود.
2️⃣ #عمل_گرایی: محافظه کاران به طور سنتی بر محدودیتهای عقلانی انسان تأکید کرده اند - محدودیت هایی که به گفته آنها از پیچیدگی بیکران جهانی که در آن زندگی میکنیم ناشی می شود. بنابراین، به گمان آنها اصول و نظام های انتزاعی قابل اعتماد نیستند و به جای ایمان، باید به تجربه، تاریخ و مهم تر از همه، به عمل گرایی تأکید کرد: یعنی به این باور که کنش باید حاصل اوضاع و احوال و هدف های واقعی باشد، یعنی حاصل «آن چه کار می کند» از این رو، محافظه کاران ترجیح داده اند باورهای خاص خود را به صورت رفتار ذهنی با رویکرد به زندگی توصیف کنند نه به صورت یک ایدئولوژی، گرچه این اندیشه را نیز نمی پذیرند که این کار به فرصت طلبی غیر اصولی می انجامد.
3️⃣ #کامل_نبودن_انسان: محافظه کاری دیدگاهی کاملا بدبینانه نسبت به طبیعت بشر است. بنابه این نظر، انسان آفریده ای کم هوش، نیازمند، و امنیت جو است، به چیزهای آشنا و مطمئن و آزموده تمایل دارد، و به زندگی در اجتماعات باثبات و دارای نظم نیازمند است. افزون بر این، افراد از لحاظ اخلاق فسادپذیرند: خودخواهی، آزمندی و ولع قدرت آنها را تباه کرده است. بنابراین، ریشه های جرم و بی نظمی درون خود انسان است، نه در جامعه از این رو حفظ نظم به دولت قوی، اجرای دقیق قوانین و مجازات های شدید نیازمند است.
4️⃣ #ارگانیسم_گرایی (organicism): محافظه کاران به جای اینکه جامعه را ساخته و محصول مهارت و ابتکار انسان بدانند، آن را به طور سنتی کلیتی ارگانیک، یا موجودی زنده می بینند. از این رو، به اعتقاد آنها ضرورت طبیعی، با نهادهای گوناگونش، با بافت جامعه (خانواده، اجتماع محلی، ملت و مانند آنها)، با کمک به سلامت و ثبات جامعه، آن را ساختاربندی کرده است. کل از جمع یکایک اجزای خود بیشتر است. ارزش های مشترک (اغلب سنتی) و فرهنگی مشترک نیز برای نگه داشتن جماعت و اجتماع و همبستگی اجتماعی حیاتی اند.
5️⃣ #سلسله_مراتب: از نظر محافظه کاری، درجه بندی موقعیت، مرتبه و جایگاه اجتماعی در جامعه ای ارگانیک، طبیعی و ناگزیر است. این وضع و حال، نقش های متفاوت و مسئولیت های افراد، برای مثال کارفرماها و کارگران، آموزگاران و شاگردان، والدین و فرزندان را نشان می دهد. با این همه از این نظر، سلسله مراتب و نابرابری به درگیری نمی انجامد، زیرا جامعه را تعهدات متقابل و وظایف دوسویه به هم پیوند داده است. درواقع، جایگاه زندگی شخص را بخت و حادثه تولد تعیین می کند، و اشخاص موفق و توانگر هم مسئولیت ویژه مراقبت از اشخاص کم شانس تر را بر عهده دارند.
6️⃣ #اقتدار: محافظه کاران معتقدند که در مورد کسانی که دانش، تجربه با آموزش ندارند تا در جهت منافع خود خردمندانه عمل کنند، اقتدار با رهبری ، راهنمایی و پشتیبانی تاحدی همیشه از بالا اعمال شده است. نمونه ای از آن اقتدار والدین بر فرزندان است. اگرچه اندیشه آریستوکراسی طبیعی زمانی پرنفوذ بود، اما امروز اقتدار و رهبری به طور عام تر نتیجه تجربه و تربیت تلقی می شود. فضیلت اقتدار آن است که خاستگاه همبستگی اجتماعی است، و به مردم این حس روشن را می دهد که چه کسی هستند و از آنها چه انتظار می رود. بنابراین، آزادی باید با مسئولیت همزیست باشد؛ پس آزادی به طور عمده از تمایل به قبول تعهدات و وظایف به وجود می آید.
7️⃣ #مالکیت: محافظه کاران داشتن مالكيت را حیاتی می دانند و معتقدند مالكيت به مردم امنیت و تا حدی استقلال از حکومت می دهد، و مردم را تشویق می کند به قانون و مالکیت دیگران احترام بگذارند، مالكيت همچنین شخصیت مردم را نمودار می سازد، زیرا افراد می توانند خودشان را در آنچه دارند ببینند: در خانه هایشان، در اتومبیل هایشان، و مانند آنها. اما داشتن مالكيت علاوه بر حقوق، وظایفی هم به دنبال دارد. از این لحاظ، ما در یک معنا فقط پاسداران دارایی هایی هستیم که از نسل های گذشته به ما به ارث رسیده (نقرجات خانوادگی)، یا ممکن است برای نسل های آینده ارزشمند باشد.
#محافظه_کاری
#آموزش_سیاسی
#علوم_سیاسی