Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#ناسیونالیسم
#ماهیت_و_ملاکهای_ملیت
قسمت سوم
#تعریف_ملت_بر_حسب_میراث_مشترک
تصور ملیت به معنای زبان و فرهنگ، در 1882 درخطابه مشهوری به نام « #ملت_ چیست؟» سخت مورد تردید #ارنست_رنان قرار گرفت.
رنان می گفت :
خطاست که کسی ملتها را با گروههای قومی یا زبانی اشتباه کند.
اصل و ریشه مشترک نژادی یا زبان یا دین یا منافع اقتصادی مشترک یا حقایق جغرافیایی، برای تشکیل ملت کفایت نمی کند.
ملتهایی هستند، مانند سویسیها، که در اینگونه ویژگیها شریک نیستند، و برخی گروههای زبانی وجود دارند، مانند اقوام انگلیسی زبان، که دارای چنین خصوصیاتی هستند ولی ملت واحد تشکیل نمی دهند.
رنان معتقد بود که :
آنچه سبب تشکیل ملت می شود در مرتبه نخست داشتن #تاریخ_مشترک است، بویژه تاریخ رنجها و دردها، یعنی گنجینه ای مشترک از خاطره هایی که مایه همدلی و افتخار باشد.
ولی او در عین حال عقیده داشت که مهم است پاره ای از چیزها فراموش شوند، زیرا تا زخمهایی دیرین التیام نیابند، حس سهیم بودن در یک سنت مشترک قهرمانی پدید نخواهد آمد.
بنابراین، دومین شرط وجود ملیت، #خواست_و_اراده با هم زیستن و زنده نگاه داشتن میراث مشترک است.
به گفته رنان:
«[دو] شرط ضروری پدید آمدن یک قوم این است که [مردم] متفقاً #کارهای_بزرگ کرده باشند و بخواهند باز هم دست به چنین کارها بزنند... صرف وجود ملت... به منزله ی [جواب مثبت] به یک همه پرسی روزانه است.»
ولی حتی به فرض اهمیت اینکه شخص خویشتن را همبسته با سنتی مشترک در حیات ملت بداند، باز جای تردید است که تعبیر مجازی خاطرات مشترک، چندان تأثیری در روشن کردن این امر داشته باشد که آنچه به سنت ملی وحدت و مداومت می دهد، چیست.
خاطره از جهت خودشناسی و هویت فردی مهم است، اما افراد به این معنا نمی توانند به خاطر بیاورند که پیش از تولد آنان چه روی داده است. همچنین نیاکان قهرمانشان لازم نیست رابطه تکوینی با ایشان داشته باشند.
یک فرانسوی فقط به معنای مجازی می تواند ادعا کند که ژاندارک جده ی او بوده است، و تنها به این دلیل می داند چه کسی را نیای خود بنامد که از پیش شریک در سنن ملی بوده است. هر موقعیتی نیازمند نوع دیگری وفاداری است، و نیاکانی که شخص ایشان را از آن خود می داند ممکن است، بر وفق موقع، تفاوت کنند. یک امریکایی یهودی آلمانی تبار ممکن است گاهی خویشتن را با جفرسن، گاهی با یهودای مکابه و گاهی با فردریک کبیر همبسته ببیند.
وانگهی، افراد ممکن است به صرف اینکه با هم در فلان واقعه حضور داشته اند در خاطره ای شریک باشند، اما داشتن تاریخ مشترک تنها به این نیست که همه همان وقایع تاریخی را بدانند؛ به این است که خویشتن را با نمادهای تاریخی واحد همبسته ببینند و پیش خود به هنر نماییهای واحد بنازند و از اهانتهای واحد احساس خشم کنند.
یک فرانسوی ممکن است همانقدر که درباره ی ژاندارک می داند راجع به فردریک کبیر نیز بداند؛ اما به این جهت فرانسوی است که ژاندارک مال اوست و فردریک مال دیگران.
پس ملت جایی وجود دارد که گروهی از افراد بدینگونه به مجموعه ای از نمادهای مشترک علاقه داشته باشند، و خویشتن را همگروه و سهیم در نگرشی همانند نسبت به آن نمادها بدانند، و احساسی از وفاداری و غمخواری به یکدیگر داشته باشند که نخواهند آن را شامل حال دیگران کنند.
البته از لحاظ زبان و دین و قیافه نیز ممکن است ویژگیهایی باشد که تعیین کند چه کسانی باید بدین اوصاف شناخته شوند و اهمیت هریک از آنها احیاناً به اختلاف موقعیت، مختلف است.
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#ناسیونالیسم
#ماهیت_و_ملاکهای_ملیت
قسمت سوم
#تعریف_ملت_بر_حسب_میراث_مشترک
تصور ملیت به معنای زبان و فرهنگ، در 1882 درخطابه مشهوری به نام « #ملت_ چیست؟» سخت مورد تردید #ارنست_رنان قرار گرفت.
رنان می گفت :
خطاست که کسی ملتها را با گروههای قومی یا زبانی اشتباه کند.
اصل و ریشه مشترک نژادی یا زبان یا دین یا منافع اقتصادی مشترک یا حقایق جغرافیایی، برای تشکیل ملت کفایت نمی کند.
ملتهایی هستند، مانند سویسیها، که در اینگونه ویژگیها شریک نیستند، و برخی گروههای زبانی وجود دارند، مانند اقوام انگلیسی زبان، که دارای چنین خصوصیاتی هستند ولی ملت واحد تشکیل نمی دهند.
رنان معتقد بود که :
آنچه سبب تشکیل ملت می شود در مرتبه نخست داشتن #تاریخ_مشترک است، بویژه تاریخ رنجها و دردها، یعنی گنجینه ای مشترک از خاطره هایی که مایه همدلی و افتخار باشد.
ولی او در عین حال عقیده داشت که مهم است پاره ای از چیزها فراموش شوند، زیرا تا زخمهایی دیرین التیام نیابند، حس سهیم بودن در یک سنت مشترک قهرمانی پدید نخواهد آمد.
بنابراین، دومین شرط وجود ملیت، #خواست_و_اراده با هم زیستن و زنده نگاه داشتن میراث مشترک است.
به گفته رنان:
«[دو] شرط ضروری پدید آمدن یک قوم این است که [مردم] متفقاً #کارهای_بزرگ کرده باشند و بخواهند باز هم دست به چنین کارها بزنند... صرف وجود ملت... به منزله ی [جواب مثبت] به یک همه پرسی روزانه است.»
ولی حتی به فرض اهمیت اینکه شخص خویشتن را همبسته با سنتی مشترک در حیات ملت بداند، باز جای تردید است که تعبیر مجازی خاطرات مشترک، چندان تأثیری در روشن کردن این امر داشته باشد که آنچه به سنت ملی وحدت و مداومت می دهد، چیست.
خاطره از جهت خودشناسی و هویت فردی مهم است، اما افراد به این معنا نمی توانند به خاطر بیاورند که پیش از تولد آنان چه روی داده است. همچنین نیاکان قهرمانشان لازم نیست رابطه تکوینی با ایشان داشته باشند.
یک فرانسوی فقط به معنای مجازی می تواند ادعا کند که ژاندارک جده ی او بوده است، و تنها به این دلیل می داند چه کسی را نیای خود بنامد که از پیش شریک در سنن ملی بوده است. هر موقعیتی نیازمند نوع دیگری وفاداری است، و نیاکانی که شخص ایشان را از آن خود می داند ممکن است، بر وفق موقع، تفاوت کنند. یک امریکایی یهودی آلمانی تبار ممکن است گاهی خویشتن را با جفرسن، گاهی با یهودای مکابه و گاهی با فردریک کبیر همبسته ببیند.
وانگهی، افراد ممکن است به صرف اینکه با هم در فلان واقعه حضور داشته اند در خاطره ای شریک باشند، اما داشتن تاریخ مشترک تنها به این نیست که همه همان وقایع تاریخی را بدانند؛ به این است که خویشتن را با نمادهای تاریخی واحد همبسته ببینند و پیش خود به هنر نماییهای واحد بنازند و از اهانتهای واحد احساس خشم کنند.
یک فرانسوی ممکن است همانقدر که درباره ی ژاندارک می داند راجع به فردریک کبیر نیز بداند؛ اما به این جهت فرانسوی است که ژاندارک مال اوست و فردریک مال دیگران.
پس ملت جایی وجود دارد که گروهی از افراد بدینگونه به مجموعه ای از نمادهای مشترک علاقه داشته باشند، و خویشتن را همگروه و سهیم در نگرشی همانند نسبت به آن نمادها بدانند، و احساسی از وفاداری و غمخواری به یکدیگر داشته باشند که نخواهند آن را شامل حال دیگران کنند.
البته از لحاظ زبان و دین و قیافه نیز ممکن است ویژگیهایی باشد که تعیین کند چه کسانی باید بدین اوصاف شناخته شوند و اهمیت هریک از آنها احیاناً به اختلاف موقعیت، مختلف است.
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#نظریه_پردازان_قومیّت_و_ناسیونالیسم_قومی
بخشی از مهمترین مسائل اجتماعی دنیای معاصر مربوط به قومیت و ناسیونالیسم قومی میباشند و اندیشمندان علوم اجتماعی در طول چند دهه اخیر به طور فزایندهای در این راه گام برداشتهاند. این در حالی است که جامعهشناسان قرن 19 و 20، علاقه چندانی به این مباحث نشان نمیدادند.
آنچنان که مارکس و دورکیم ناسیونالیسم را ویرانگر میانگاشتند و بر این نظر بودند که ناسیونالیسم و احساسات مربوط به قومیت موجب افول رشد صنعت و ویرانی جهان نوین خواهد شد تنها وبر بود که زمان بسیاری را صرف تحلیل ناسیونالیسم کرد و از این ترسی نداشت که خود را ناسیونالیست بنامد.
با این همه حتی وبر هم نتوانست اهمیت ناسیونالیسم و مفهوم ملت را برای قرن بیستم به درستی پیشبینی کند.
از مهمترین کسانی که در طول یک سده اخیر در این حوزه نگاشته و کوشیدهاند می توان به
#دويچ،
#اريک_._جی_._هابزباوم؛ #فردريك_ليست،
#ديويد_ميلر،
#جان_آرمسترانگ،
#پل_براس،
#آنتونی.
#دی_اسمیت،
#ارنست_رنان،
#ارنست_گلنر و
#بنديكت_آندرسون اشاره کرد
در این گردآوری به بخشی از این اندیشمندان پرداخته میشود.
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#نظریه_پردازان_قومیّت_و_ناسیونالیسم_قومی
بخشی از مهمترین مسائل اجتماعی دنیای معاصر مربوط به قومیت و ناسیونالیسم قومی میباشند و اندیشمندان علوم اجتماعی در طول چند دهه اخیر به طور فزایندهای در این راه گام برداشتهاند. این در حالی است که جامعهشناسان قرن 19 و 20، علاقه چندانی به این مباحث نشان نمیدادند.
آنچنان که مارکس و دورکیم ناسیونالیسم را ویرانگر میانگاشتند و بر این نظر بودند که ناسیونالیسم و احساسات مربوط به قومیت موجب افول رشد صنعت و ویرانی جهان نوین خواهد شد تنها وبر بود که زمان بسیاری را صرف تحلیل ناسیونالیسم کرد و از این ترسی نداشت که خود را ناسیونالیست بنامد.
با این همه حتی وبر هم نتوانست اهمیت ناسیونالیسم و مفهوم ملت را برای قرن بیستم به درستی پیشبینی کند.
از مهمترین کسانی که در طول یک سده اخیر در این حوزه نگاشته و کوشیدهاند می توان به
#دويچ،
#اريک_._جی_._هابزباوم؛ #فردريك_ليست،
#ديويد_ميلر،
#جان_آرمسترانگ،
#پل_براس،
#آنتونی.
#دی_اسمیت،
#ارنست_رنان،
#ارنست_گلنر و
#بنديكت_آندرسون اشاره کرد
در این گردآوری به بخشی از این اندیشمندان پرداخته میشود.
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#نظریه_پردازان_قومیت_و_ناسیونالیسم_قومی :
#ارنست_رنان
A
جوزف ارنست رنان (متولد 28 فوريه 1823 در ترگيه فرانسه و فوت 2 اکتبر 1892، پاريس). فيلسوف، مورخ و محقق مذهب، از رهبران مکتب فلسفه انتقادي در فرانسه بود.
در کالج کليساي شهر ترگيه به تحصيل پرداخت و دورۀ آموزشي مربوط به کشيشي را گذراند. در سال 1838 بورسيه مدرسه سنت نيکلا دو شاردونه را دريافت کرد. سپس به مدرسه سنت سولپيس رفت که منجر به تحولاتي در اعتقاداتش شد و او به اکراه در سال 1845 کليساي کاتوليک را رها کرد. از ديدگاه وي تعاليم کليسايي با يافتههاي نقد تاريخي ناهماهنگ بود و او ايمان نيمه مسيحي به خدا داشت. موضوع اصلي اولين اثر او #اهميت_تاريخ_در_اصالت_مذاهب بود، او اعتقاد داشت علوم انساني ارزش يکساني با علوم طبيعي دارد.
در سال 1856 با کورنلي شفر ازدواج کرد. علاقه بسياري به سياست داشت. او گفته بود اگر علم مقدس نباشد ديگر هيچ امر مقدسي وجود ندارد.
علم از نظر وي مقدسترين مقدسات است.
او همه اميدهاي خود را به علم بسته بود تا آنجا که ميگفت چه باک که بر اثر پيشرفت علم و ترقي ايجابي، تاريخ آروزها و احساسات بشر به هيچ گرفته شود. «بگذاريد علم پيشرفت کند، ديگر هر چه ميخواهد بشود».
رنان علم و فلسفه را بالذات يوناني ميدانست و ورود علوم يوناني به جهان اسلام را چيزي جز نوعي عارضه تلقي نميکرد.
رنان مدعي بود آناني که به انديشه فلسفي و مذهب اصالت عقل ميگرايند قلباً به اسلام اعتقادي ندارند زيرا اسلام و عرب هيچ گونه استعدادي براي تفکر عقلي و علمي نداشته و نخواهند داشت. وي اساساً درباره اديان، از جمله اسلام نظري منفي دارد.
به عقيده او لازمه مطالعه اديان «بيديني».است و از همين منظر الحادي است. اين دانشجوي سابق علوم الهي تحت تأثير متفکران آلماني از مذهب کاتوليک فاصله ميگيرد و از کسوت روحانيت چشم ميپوشد. او رسالۀ دکتراي خود را با عنوان #ابن_رشد_و_نحله او به طبع رساند و به شهرت دست يافت و پس از اين به مطالعه عقلي و پوزيتيويستي مسيحيت پرداخت.
کتاب تاريخ منشأهاي مسيحيت و جلد اول آن زندگاني مسيح که در آن به نفع مطلق خوارق عادات و معجزات و کرامات و تثليث و الوهيت مسيح و قصص توارت و انجيل ميپردازد، به عنوان يک دين ستيز ملحد مورد اعتراض کليسا و مسيحيان مومن قرار گرفته است.
او به جاي دين، علم را تنها وسيله نجات بشريت تلقي ميکرد.
رنان به #برتري_نژاد_اروپايي و فضيلت يونان و اروپا در برابر مشرق زمين قائل بود و #خردانگاري را خاص اروپا ميدانست.
او منکر «علم اسلامي» بود، زيرا به پندار او اسلام با هيچ علمي در عالم کنار نميآيد و اگر علمي در جهان اسلام رونق يافته نه در ميان عرب، که مؤسسين دين اسلاماند، بلکه در ميان ايرانيان بوده است.
رنان قائل به هويت غير ديني و مستقل ذهن ايراني در برابر اسلام است و به همين جهت نيز تشيع را دين قومي ايرانيان ميداند.
به اعتقاد رنان ايرانيان جداي از اسلام و مسلمانان هستند، آنان بيشتر شيعه هستند تا مسلمان!
او بدين حقيقت معترف است که تأثير اسلام بر اذهان چنان است که موجب تضعيف گرايشات قومي و نژادي ميشود از جمله با گرايش به اسلام اقوام افغاني، چرکس، سوداني و مصري و بربر، مسلمان محسوب ميشوند نه اقوام افغاني و غيره.
در سال 1883 رنان در پاريس با #سيد_جمال_الدين_اسد_آبادي آشنا شد. وي در دارالفنون سوربن در پاريس خطابهاي درباره «اسلام و علم» که در آن خواسته، منافي بودن اسلام را با علم و تمدن اثبات کند و سيد در «ژورنال دو دبا» ردّيه ای مستدل بر اين خطابه نوشت و رنان قدرت برهان و درستي فرهنگ اسلامي را قبول کرد و از بسياري از نظريات خود درباره اسلام و قرآن که بر خلاف تمدن و عمران ميدانست منصرف شد، بالأخره فيلسوف فرانسوي دانست که انحطاط مسلمانان در اثر ناداني و کهنه پرستي پيشوايان مذهبي است.
سيد چنان تأثيري در وي بر جاي نهاد که نويسنده شهير فرانسوي نتوانست اشتياق خود را جز با کلمات زير اظهار نمايد: « آزادي انديشه او، منش بزرگ و مهرآميز او در اثناي محاوراتمان مرا متقاعد ساخت که در برابرم يکي از آشنايان دانشمند قديم چون ابن سينا، و ابن رشد يا يکي از آن دانشوران بزرگ که در طي پنج قرن ميراث روح انساني را عرضه کردند، دوباره زنده شده است » (عيناله زاده، بهارستان. 63)
👇👇
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#نظریه_پردازان_قومیت_و_ناسیونالیسم_قومی :
#ارنست_رنان
A
جوزف ارنست رنان (متولد 28 فوريه 1823 در ترگيه فرانسه و فوت 2 اکتبر 1892، پاريس). فيلسوف، مورخ و محقق مذهب، از رهبران مکتب فلسفه انتقادي در فرانسه بود.
در کالج کليساي شهر ترگيه به تحصيل پرداخت و دورۀ آموزشي مربوط به کشيشي را گذراند. در سال 1838 بورسيه مدرسه سنت نيکلا دو شاردونه را دريافت کرد. سپس به مدرسه سنت سولپيس رفت که منجر به تحولاتي در اعتقاداتش شد و او به اکراه در سال 1845 کليساي کاتوليک را رها کرد. از ديدگاه وي تعاليم کليسايي با يافتههاي نقد تاريخي ناهماهنگ بود و او ايمان نيمه مسيحي به خدا داشت. موضوع اصلي اولين اثر او #اهميت_تاريخ_در_اصالت_مذاهب بود، او اعتقاد داشت علوم انساني ارزش يکساني با علوم طبيعي دارد.
در سال 1856 با کورنلي شفر ازدواج کرد. علاقه بسياري به سياست داشت. او گفته بود اگر علم مقدس نباشد ديگر هيچ امر مقدسي وجود ندارد.
علم از نظر وي مقدسترين مقدسات است.
او همه اميدهاي خود را به علم بسته بود تا آنجا که ميگفت چه باک که بر اثر پيشرفت علم و ترقي ايجابي، تاريخ آروزها و احساسات بشر به هيچ گرفته شود. «بگذاريد علم پيشرفت کند، ديگر هر چه ميخواهد بشود».
رنان علم و فلسفه را بالذات يوناني ميدانست و ورود علوم يوناني به جهان اسلام را چيزي جز نوعي عارضه تلقي نميکرد.
رنان مدعي بود آناني که به انديشه فلسفي و مذهب اصالت عقل ميگرايند قلباً به اسلام اعتقادي ندارند زيرا اسلام و عرب هيچ گونه استعدادي براي تفکر عقلي و علمي نداشته و نخواهند داشت. وي اساساً درباره اديان، از جمله اسلام نظري منفي دارد.
به عقيده او لازمه مطالعه اديان «بيديني».است و از همين منظر الحادي است. اين دانشجوي سابق علوم الهي تحت تأثير متفکران آلماني از مذهب کاتوليک فاصله ميگيرد و از کسوت روحانيت چشم ميپوشد. او رسالۀ دکتراي خود را با عنوان #ابن_رشد_و_نحله او به طبع رساند و به شهرت دست يافت و پس از اين به مطالعه عقلي و پوزيتيويستي مسيحيت پرداخت.
کتاب تاريخ منشأهاي مسيحيت و جلد اول آن زندگاني مسيح که در آن به نفع مطلق خوارق عادات و معجزات و کرامات و تثليث و الوهيت مسيح و قصص توارت و انجيل ميپردازد، به عنوان يک دين ستيز ملحد مورد اعتراض کليسا و مسيحيان مومن قرار گرفته است.
او به جاي دين، علم را تنها وسيله نجات بشريت تلقي ميکرد.
رنان به #برتري_نژاد_اروپايي و فضيلت يونان و اروپا در برابر مشرق زمين قائل بود و #خردانگاري را خاص اروپا ميدانست.
او منکر «علم اسلامي» بود، زيرا به پندار او اسلام با هيچ علمي در عالم کنار نميآيد و اگر علمي در جهان اسلام رونق يافته نه در ميان عرب، که مؤسسين دين اسلاماند، بلکه در ميان ايرانيان بوده است.
رنان قائل به هويت غير ديني و مستقل ذهن ايراني در برابر اسلام است و به همين جهت نيز تشيع را دين قومي ايرانيان ميداند.
به اعتقاد رنان ايرانيان جداي از اسلام و مسلمانان هستند، آنان بيشتر شيعه هستند تا مسلمان!
او بدين حقيقت معترف است که تأثير اسلام بر اذهان چنان است که موجب تضعيف گرايشات قومي و نژادي ميشود از جمله با گرايش به اسلام اقوام افغاني، چرکس، سوداني و مصري و بربر، مسلمان محسوب ميشوند نه اقوام افغاني و غيره.
در سال 1883 رنان در پاريس با #سيد_جمال_الدين_اسد_آبادي آشنا شد. وي در دارالفنون سوربن در پاريس خطابهاي درباره «اسلام و علم» که در آن خواسته، منافي بودن اسلام را با علم و تمدن اثبات کند و سيد در «ژورنال دو دبا» ردّيه ای مستدل بر اين خطابه نوشت و رنان قدرت برهان و درستي فرهنگ اسلامي را قبول کرد و از بسياري از نظريات خود درباره اسلام و قرآن که بر خلاف تمدن و عمران ميدانست منصرف شد، بالأخره فيلسوف فرانسوي دانست که انحطاط مسلمانان در اثر ناداني و کهنه پرستي پيشوايان مذهبي است.
سيد چنان تأثيري در وي بر جاي نهاد که نويسنده شهير فرانسوي نتوانست اشتياق خود را جز با کلمات زير اظهار نمايد: « آزادي انديشه او، منش بزرگ و مهرآميز او در اثناي محاوراتمان مرا متقاعد ساخت که در برابرم يکي از آشنايان دانشمند قديم چون ابن سينا، و ابن رشد يا يکي از آن دانشوران بزرگ که در طي پنج قرن ميراث روح انساني را عرضه کردند، دوباره زنده شده است » (عيناله زاده، بهارستان. 63)
👇👇
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
☝️☝️
#نظریه_پردازان_قومیت_و_ناسیونالیسم_قومی :
#ارنست_رنان
B
ارنست رنان در رسالهی معروف خود « #ملت_چیست؟ » نگاه ویژهای به این پدیده دارد و ملت را حاصل #میراث_مشترک و #ارادهی_با_هم_بودن_و_ماندن میداند.
رنان با بررسی پنج نظریهی معروف تشکیل ملت به ترتیب آنها را رد مینماید.
به دلیل اهمیت ارنست رنان در مباحث مربوط به ملت به نظرات و ردیههای او اشاراتی مینماییم.
۱- رنان #نظریه_آلمانی_نژاد را که بیان میداشت اکنون که تقسیمات فئودالی، امپراتوری و… منسوخ شدهاند تنها عنصر استوار نژاد هر قومی است که استوار و دایمی است و بایستی مبنای تشکیل ملت قرار گیرد و این چنین بود که دولت آلمان مشروعیت مییافت تا نژاد ژرمن را حتی اگر خود نخواهند گردهم آورد.
نازی ها عامل نژادی را در تشکیل یک ملت و دولت اساسی میدانستند و به شدت متأثر از #رومانتیسیسم قرن نوزدهم همه پیچیدگیها به یک فرمول ساده یعنی #نژاد (Race) تقلیل مییافت.
نظرات #هیتلر و حتی #ویلسون را میتوان در ذیل نظریات نژادی دانست. هیتلر معتقد بود که تنها #نژاد_نوردیک منشأ تمدن بوده و تاریخ چیزی جز مبارزهی مرگبار #آریایی و #یهودی نبوده است.
مکتب نژادی به مکتب آلمانی شهرت یافته است ولی پایهگذاران آن دو نفر فرانسوی به نامهای #گوبینو و #وارشر_دولاپوژ بودند و بعدها توسط #چمبرلن انگلیسی که تابعیت آلمانی گرفت در آلمان تبلیغ و ترویج شد.
رنان نژاد را ناکافی برای تشکیل ملت دانست و بیان می داشت اساساً نژاد خالص و واحد مفهومی موهوم و نایاب میباشد و از طرفی هم بررسی نژاد و تحول آنها در تاریخ دارای اهمیت است و در سیاست جایگاهی ندارد.
۲- #زبان نیز عنصر دیگری بود که عدهای آن را بنیان ملت میدانستند، #فیخته (۱۸۱۴-۱۷۶۲) معتقد بود افرادی که دارای زبان واحدی هستند یک ملت محسوب می شوند و جوهره ملت #زبان_مشترک است.
رنان در رد مبنا قرار گرفتن زبان بیان میداشت که زبان ممکن است ما را به اتحاد فراخواند اما مجبور به این کار نمیکند و میتوان فراتر از زبانی خاص و در اردوی پهناور بشریت استنشاق کرد.
۳- #دین را نیز یکی از عناصر ملیت دانستهاند اما رنان آن را ناکافی برای تشکیل ملت میداند. چرا که دین و مذهب امری فردی شده است و به وجدان هر کسی مربوط میشود.
سخنرانی رنان در مارس ۱۸۸۲ بیان شده و تحولات صورت گرفته دو قرن گذشته را دربرنمیگیرد چرا که امروز مثالهای متعددی از مبنا قرار گرفتن دین جهت تشکیل دولت – ملت وجود دارد، پاکستان، بنگلادش، اسرائیل و… مثالهای بارز این مدعا میباشند.
۴- رنان بیان میدارد که #اشتراک_منافع_و_مصالح پیوندی محکم ایجاد میکند ولی برای ایجاد ملت کافی نیست چرا که ملت فراتر از منافع مادی امری عاطفی نیز هست و در آن واحد هم تن است و هم جان، بیشک اتحادیه گمرکی میهن ایجاد نمیکند.
۵- رنان اهمیت #جغرافیا_و_سرزمین را بهعنوان عنصری از ملت درمییابد، هرچند آن را ناکافی برای ملتسازی میداند.
در نهایت رنان ملت را مجموعهای از عناصر ذکر شده با یادآوری گذشته و تلاش برای زیستن در کنار هم قلمداد میکند و بر رأی همگان جهت ادامهی هستی ملت تأکید میورزد همآن گونه که حیات فرد مساوی خواست دائم وی به ادامه زندگی است (فاضلی، 1387).
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
☝️☝️
#نظریه_پردازان_قومیت_و_ناسیونالیسم_قومی :
#ارنست_رنان
B
ارنست رنان در رسالهی معروف خود « #ملت_چیست؟ » نگاه ویژهای به این پدیده دارد و ملت را حاصل #میراث_مشترک و #ارادهی_با_هم_بودن_و_ماندن میداند.
رنان با بررسی پنج نظریهی معروف تشکیل ملت به ترتیب آنها را رد مینماید.
به دلیل اهمیت ارنست رنان در مباحث مربوط به ملت به نظرات و ردیههای او اشاراتی مینماییم.
۱- رنان #نظریه_آلمانی_نژاد را که بیان میداشت اکنون که تقسیمات فئودالی، امپراتوری و… منسوخ شدهاند تنها عنصر استوار نژاد هر قومی است که استوار و دایمی است و بایستی مبنای تشکیل ملت قرار گیرد و این چنین بود که دولت آلمان مشروعیت مییافت تا نژاد ژرمن را حتی اگر خود نخواهند گردهم آورد.
نازی ها عامل نژادی را در تشکیل یک ملت و دولت اساسی میدانستند و به شدت متأثر از #رومانتیسیسم قرن نوزدهم همه پیچیدگیها به یک فرمول ساده یعنی #نژاد (Race) تقلیل مییافت.
نظرات #هیتلر و حتی #ویلسون را میتوان در ذیل نظریات نژادی دانست. هیتلر معتقد بود که تنها #نژاد_نوردیک منشأ تمدن بوده و تاریخ چیزی جز مبارزهی مرگبار #آریایی و #یهودی نبوده است.
مکتب نژادی به مکتب آلمانی شهرت یافته است ولی پایهگذاران آن دو نفر فرانسوی به نامهای #گوبینو و #وارشر_دولاپوژ بودند و بعدها توسط #چمبرلن انگلیسی که تابعیت آلمانی گرفت در آلمان تبلیغ و ترویج شد.
رنان نژاد را ناکافی برای تشکیل ملت دانست و بیان می داشت اساساً نژاد خالص و واحد مفهومی موهوم و نایاب میباشد و از طرفی هم بررسی نژاد و تحول آنها در تاریخ دارای اهمیت است و در سیاست جایگاهی ندارد.
۲- #زبان نیز عنصر دیگری بود که عدهای آن را بنیان ملت میدانستند، #فیخته (۱۸۱۴-۱۷۶۲) معتقد بود افرادی که دارای زبان واحدی هستند یک ملت محسوب می شوند و جوهره ملت #زبان_مشترک است.
رنان در رد مبنا قرار گرفتن زبان بیان میداشت که زبان ممکن است ما را به اتحاد فراخواند اما مجبور به این کار نمیکند و میتوان فراتر از زبانی خاص و در اردوی پهناور بشریت استنشاق کرد.
۳- #دین را نیز یکی از عناصر ملیت دانستهاند اما رنان آن را ناکافی برای تشکیل ملت میداند. چرا که دین و مذهب امری فردی شده است و به وجدان هر کسی مربوط میشود.
سخنرانی رنان در مارس ۱۸۸۲ بیان شده و تحولات صورت گرفته دو قرن گذشته را دربرنمیگیرد چرا که امروز مثالهای متعددی از مبنا قرار گرفتن دین جهت تشکیل دولت – ملت وجود دارد، پاکستان، بنگلادش، اسرائیل و… مثالهای بارز این مدعا میباشند.
۴- رنان بیان میدارد که #اشتراک_منافع_و_مصالح پیوندی محکم ایجاد میکند ولی برای ایجاد ملت کافی نیست چرا که ملت فراتر از منافع مادی امری عاطفی نیز هست و در آن واحد هم تن است و هم جان، بیشک اتحادیه گمرکی میهن ایجاد نمیکند.
۵- رنان اهمیت #جغرافیا_و_سرزمین را بهعنوان عنصری از ملت درمییابد، هرچند آن را ناکافی برای ملتسازی میداند.
در نهایت رنان ملت را مجموعهای از عناصر ذکر شده با یادآوری گذشته و تلاش برای زیستن در کنار هم قلمداد میکند و بر رأی همگان جهت ادامهی هستی ملت تأکید میورزد همآن گونه که حیات فرد مساوی خواست دائم وی به ادامه زندگی است (فاضلی، 1387).
🆔👉 @iran_novin1