Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#مقاله_علمی
#الیت
#ELITE
قسمت سوم
#نظرات_و_نظریه_پردازان_نخبه_گرایی_کلاسیک :
ب) #گائتانو_موسکا :
سیاستشناس ایتالیایی و دشمن دموکراسی، سیاست را مجمع اشراف میداند.
مهمترین کتاب او " #عناصر_علم_سیاست" در 1895م به رشتهی تحریر درآمد.
ایشان معتقد به طبقهبندی همهی جوامع به دو طبقهی کوچک (طبقهسیاسی و حکومتکننده همانند اصطلاح نخبگان حاکم در دیدگاه پارهتو است) و بزرگ (طبقهی غیرسیاسی و حکومتشونده) بود و معتقد بود
"هر اندازه اجتماع سیاسی پر جمعیتتر و بزرگتر باشد به همان نسبت گروه حکومتکننده کوچکتر و محدودتراند."
ایشان اذعان دارند که :
در جوامع بدوی
" #قدرت_نظامی "،
در جوامع پیشرفتهتر
"#نمادهای_مذهبی "،
در مرحلهی بعد از پیشرفت اجتماعی
" #ثروت "
و بالاخره در جوامع بسیار پیشرفته " #دانش "
از اهمیت اساسی برخوردارند.
ج) #روبرت_میشل ( #میخلز ):
وی شخصی رادیکال، سوسیالیست و آلمانی اصل بود که به دلیل عقایدش از تدریس در دانشگاههای آلمانی محروم شد.
اما در واقع این حزب سوسیال دموکرات آلمان بود که به علت تمایلش به الیگارشی باعث سرخوردگی میخلز گردید.
یکی از اصول دیدگاهیش، نقد مارکسیسم و کثرتگرایی در قالب غیرقابل اجتناب بودن بوروکراسی و الیگارشی یا حکومت نخبگان است که در نقد کثرتگرایی استدلال میکند : "حکومت مستقیم مردم، امری محال است چون نظام نمایندگی واقعی امکانپذیر نیست پس دموکراسی نمیتواند از به وجود آمدن ساختار سیاسی الیگارشی جلوگیری کند."
همین استدلال را در مورد احزاب سیاسی بهکار میبرد که
"کارویژههای فنی و اجرایی (اداری) احزاب سیاسی، موجب میشودتا وجود بوروکراسی و الیگارشی اجتنابناپذیر شوند."
میخلز برروی مفهوم سازمان (همین مفهوم " #سازمان " اساسی برای الیگارشی ماکس وبر قرار میگیرد) تاکید میکرد اما آنرا در معنای الیگارشی طرح، و در قالب مدل " #قانون _آهنین_الیگارشی" تشریح مینمود.
بقاء و تداوم سازمان بوروکراسی خود را در گروه رهبری میدانست که از یک طرف مدل مذکور سلطهی رهبری بر دیگران را تضمین میکند، از طرف دیگر ناکارآمدی تودهها پایهی تشکیلدهندهی سلطهی نخبگان و یا رهبران است. بنابراین میخلز نتیجه میگیرد چون کارآمدی فرآیند سیاسی (در انتخابات یا حزب) به سازماندهی است و تودههای اکثریت ناکارآمد به سازماندهی خود هستند لذا آنها نیاز به لیدر و ارشاد دارند و در همین سازماندهی است که سلطهی نخبگان و رهبران اجتنابناپذیر میگردد و تبعیت تودهها از خواستههای آنها را تضمین مینماید.
از مهمترین آثار او میتوان به " #جامعه_شناسی_احزاب_در_دموکراسیهای_مدرن" در سال 1911م و " #فاشیسم_و_سوسیالیسم_یک_جریان_سیاسی_در_ایتالیا" در دو جلد در سالهای 1926-1925م اشاره کرد.
وی همانند موسکا و پارهتو به دموکراسی بدبین، اما شر دموکراسی را کمتر از شر دیگر انواع حکومتها میداند.
ادامه دارد ...
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#مقاله_علمی
#الیت
#ELITE
قسمت سوم
#نظرات_و_نظریه_پردازان_نخبه_گرایی_کلاسیک :
ب) #گائتانو_موسکا :
سیاستشناس ایتالیایی و دشمن دموکراسی، سیاست را مجمع اشراف میداند.
مهمترین کتاب او " #عناصر_علم_سیاست" در 1895م به رشتهی تحریر درآمد.
ایشان معتقد به طبقهبندی همهی جوامع به دو طبقهی کوچک (طبقهسیاسی و حکومتکننده همانند اصطلاح نخبگان حاکم در دیدگاه پارهتو است) و بزرگ (طبقهی غیرسیاسی و حکومتشونده) بود و معتقد بود
"هر اندازه اجتماع سیاسی پر جمعیتتر و بزرگتر باشد به همان نسبت گروه حکومتکننده کوچکتر و محدودتراند."
ایشان اذعان دارند که :
در جوامع بدوی
" #قدرت_نظامی "،
در جوامع پیشرفتهتر
"#نمادهای_مذهبی "،
در مرحلهی بعد از پیشرفت اجتماعی
" #ثروت "
و بالاخره در جوامع بسیار پیشرفته " #دانش "
از اهمیت اساسی برخوردارند.
ج) #روبرت_میشل ( #میخلز ):
وی شخصی رادیکال، سوسیالیست و آلمانی اصل بود که به دلیل عقایدش از تدریس در دانشگاههای آلمانی محروم شد.
اما در واقع این حزب سوسیال دموکرات آلمان بود که به علت تمایلش به الیگارشی باعث سرخوردگی میخلز گردید.
یکی از اصول دیدگاهیش، نقد مارکسیسم و کثرتگرایی در قالب غیرقابل اجتناب بودن بوروکراسی و الیگارشی یا حکومت نخبگان است که در نقد کثرتگرایی استدلال میکند : "حکومت مستقیم مردم، امری محال است چون نظام نمایندگی واقعی امکانپذیر نیست پس دموکراسی نمیتواند از به وجود آمدن ساختار سیاسی الیگارشی جلوگیری کند."
همین استدلال را در مورد احزاب سیاسی بهکار میبرد که
"کارویژههای فنی و اجرایی (اداری) احزاب سیاسی، موجب میشودتا وجود بوروکراسی و الیگارشی اجتنابناپذیر شوند."
میخلز برروی مفهوم سازمان (همین مفهوم " #سازمان " اساسی برای الیگارشی ماکس وبر قرار میگیرد) تاکید میکرد اما آنرا در معنای الیگارشی طرح، و در قالب مدل " #قانون _آهنین_الیگارشی" تشریح مینمود.
بقاء و تداوم سازمان بوروکراسی خود را در گروه رهبری میدانست که از یک طرف مدل مذکور سلطهی رهبری بر دیگران را تضمین میکند، از طرف دیگر ناکارآمدی تودهها پایهی تشکیلدهندهی سلطهی نخبگان و یا رهبران است. بنابراین میخلز نتیجه میگیرد چون کارآمدی فرآیند سیاسی (در انتخابات یا حزب) به سازماندهی است و تودههای اکثریت ناکارآمد به سازماندهی خود هستند لذا آنها نیاز به لیدر و ارشاد دارند و در همین سازماندهی است که سلطهی نخبگان و رهبران اجتنابناپذیر میگردد و تبعیت تودهها از خواستههای آنها را تضمین مینماید.
از مهمترین آثار او میتوان به " #جامعه_شناسی_احزاب_در_دموکراسیهای_مدرن" در سال 1911م و " #فاشیسم_و_سوسیالیسم_یک_جریان_سیاسی_در_ایتالیا" در دو جلد در سالهای 1926-1925م اشاره کرد.
وی همانند موسکا و پارهتو به دموکراسی بدبین، اما شر دموکراسی را کمتر از شر دیگر انواع حکومتها میداند.
ادامه دارد ...
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#ELIT
#الیت
#نظریه_پردازان_نخبه_گرایی_کلاسیک
ب) #گائتانو_موسکا:
سیاستشناس ایتالیایی و دشمن دموکراسی، سیاست را مجمع اشراف میداند.
مهمترین کتاب او " #عناصر_علم_سیاست" در 1895م به رشتهی تحریر درآمد.
ایشان معتقد به طبقهبندی همهی جوامع به دو طبقهی کوچک (طبقهسیاسی و حکومتکننده همانند اصطلاح نخبگان حاکم در دیدگاه پارهتو است) و بزرگ (طبقهی غیرسیاسی و حکومتشونده) بود و معتقد بود :
"هر اندازه اجتماع سیاسی پر جمعیتتر و بزرگتر باشد به همان نسبت گروه حکومتکننده کوچکتر و محدودتراند."
ایشان اذعان دارند که در جوامع بدوی " #قدرت_نظامی"،
در جوامع پیشرفتهتر "#نمادهای_مذهبی"،
در مرحلهی بعد از پیشرفت اجتماعی " #ثروت"
و بالاخره در جوامع بسیار پیشرفته " #دانش" از اهمیت اساسی برخوردارند.
ج) #روبرت_میشل (میخلز):
وی شخصی رادیکال، سوسیالیست و آلمانی اصل بود که به دلیل عقایدش از تدریس در دانشگاههای آلمانی محروم شد.
اما در واقع این حزب سوسیال دموکرات آلمان بود که به علت تمایلش به الیگارشی باعث سرخوردگی میخلز گردید.
یکی از اصول دیدگاهیش، نقد مارکسیسم و کثرتگرایی در قالب غیرقابل اجتناب بودن بوروکراسی و الیگارشی یا حکومت نخبگان است که در نقد کثرتگرایی استدلال میکند "حکومت مستقیم مردم، امری محال است چون نظام نمایندگی واقعی امکانپذیر نیست پس دموکراسی نمیتواند از بهوجود آمدن ساختار سیاسی الیگارشی جلوگیری کند."
همین استدلال را در مورد احزاب سیاسی بهکار میبرد که
"کارویژههای فنی و اجرایی (اداری) احزاب سیاسی، موجب میشودتا وجود بوروکراسی و الیگارشی اجتنابناپذیر شوند."
میخلز برروی مفهوم سازمان (همین مفهوم "سازمان" اساسی برای الیگارشی ماکس وبر قرار میگیرد) تاکید میکرد اما آنرا در معنای الیگارشی طرح، و در قالب مدل "قانون آهنین الیگارشی" تشریح مینمود.
بقاء و تداوم سازمان بوروکراسی خود را در گروه رهبری میدانست که از یک طرف مدل مذکور سلطهی رهبری بر دیگران را تضمین میکند، از طرف دیگر ناکارآمدی تودهها پایهی تشکیلدهندهی سلطهی نخبگان و یا رهبران است. بنابراین میخلز نتیجه میگیرد:
چون کارآمدی فرآیند سیاسی (در انتخابات یا حزب) به سازماندهی است و تودههای اکثریت ناکارآمد به سازماندهی خود هستند, لذا آنها نیاز به لیدر و ارشاد دارند و در همین سازماندهی است که سلطهی نخبگان و رهبران اجتنابناپذیر میگردد و تبعیت تودهها از خواستههای آنها را تضمین مینماید.
از مهمترین آثار او میتوان به " #جامعه_شناسی_احزاب_در_دموکراسیهای_مدرن" در سال 1911م و " #فاشیسم_و_سوسیالیسم_یک_جریان_سیاسی_در_ایتالیا" در دو جلد در سالهای 1926-1925م اشاره کرد.
وی همانند #موسکا و #پارهتو به دموکراسی بدبین، اما شر دموکراسی را کمتر از شر دیگر انواع حکومتها میداند.
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#ELIT
#الیت
#نظریه_پردازان_نخبه_گرایی_کلاسیک
ب) #گائتانو_موسکا:
سیاستشناس ایتالیایی و دشمن دموکراسی، سیاست را مجمع اشراف میداند.
مهمترین کتاب او " #عناصر_علم_سیاست" در 1895م به رشتهی تحریر درآمد.
ایشان معتقد به طبقهبندی همهی جوامع به دو طبقهی کوچک (طبقهسیاسی و حکومتکننده همانند اصطلاح نخبگان حاکم در دیدگاه پارهتو است) و بزرگ (طبقهی غیرسیاسی و حکومتشونده) بود و معتقد بود :
"هر اندازه اجتماع سیاسی پر جمعیتتر و بزرگتر باشد به همان نسبت گروه حکومتکننده کوچکتر و محدودتراند."
ایشان اذعان دارند که در جوامع بدوی " #قدرت_نظامی"،
در جوامع پیشرفتهتر "#نمادهای_مذهبی"،
در مرحلهی بعد از پیشرفت اجتماعی " #ثروت"
و بالاخره در جوامع بسیار پیشرفته " #دانش" از اهمیت اساسی برخوردارند.
ج) #روبرت_میشل (میخلز):
وی شخصی رادیکال، سوسیالیست و آلمانی اصل بود که به دلیل عقایدش از تدریس در دانشگاههای آلمانی محروم شد.
اما در واقع این حزب سوسیال دموکرات آلمان بود که به علت تمایلش به الیگارشی باعث سرخوردگی میخلز گردید.
یکی از اصول دیدگاهیش، نقد مارکسیسم و کثرتگرایی در قالب غیرقابل اجتناب بودن بوروکراسی و الیگارشی یا حکومت نخبگان است که در نقد کثرتگرایی استدلال میکند "حکومت مستقیم مردم، امری محال است چون نظام نمایندگی واقعی امکانپذیر نیست پس دموکراسی نمیتواند از بهوجود آمدن ساختار سیاسی الیگارشی جلوگیری کند."
همین استدلال را در مورد احزاب سیاسی بهکار میبرد که
"کارویژههای فنی و اجرایی (اداری) احزاب سیاسی، موجب میشودتا وجود بوروکراسی و الیگارشی اجتنابناپذیر شوند."
میخلز برروی مفهوم سازمان (همین مفهوم "سازمان" اساسی برای الیگارشی ماکس وبر قرار میگیرد) تاکید میکرد اما آنرا در معنای الیگارشی طرح، و در قالب مدل "قانون آهنین الیگارشی" تشریح مینمود.
بقاء و تداوم سازمان بوروکراسی خود را در گروه رهبری میدانست که از یک طرف مدل مذکور سلطهی رهبری بر دیگران را تضمین میکند، از طرف دیگر ناکارآمدی تودهها پایهی تشکیلدهندهی سلطهی نخبگان و یا رهبران است. بنابراین میخلز نتیجه میگیرد:
چون کارآمدی فرآیند سیاسی (در انتخابات یا حزب) به سازماندهی است و تودههای اکثریت ناکارآمد به سازماندهی خود هستند, لذا آنها نیاز به لیدر و ارشاد دارند و در همین سازماندهی است که سلطهی نخبگان و رهبران اجتنابناپذیر میگردد و تبعیت تودهها از خواستههای آنها را تضمین مینماید.
از مهمترین آثار او میتوان به " #جامعه_شناسی_احزاب_در_دموکراسیهای_مدرن" در سال 1911م و " #فاشیسم_و_سوسیالیسم_یک_جریان_سیاسی_در_ایتالیا" در دو جلد در سالهای 1926-1925م اشاره کرد.
وی همانند #موسکا و #پارهتو به دموکراسی بدبین، اما شر دموکراسی را کمتر از شر دیگر انواع حکومتها میداند.
🆔👉 @iran_novin1