Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#مبانی_دمکراسی
#سکولاریسم_بزبان_ساده
قسمت ششم
• #سکولاريسم_و_سکولاريزاسيون :
(کنار گذاشتن دين از امور سياسی و اجتماعي)
اگرچه معانی سکولاريسم و سکولاريزاسيون ارتباط نزديکی با هم دارند، اما يکی نيستند.
تفاوت آنها در پاسخی است که به پرسش از نقش دين در جامعه می دهند.
سکولاريسم مدعی قلمرو ای برای معرفت، ارزش ها و کنش هاست که مستقل از مرجعيت دين باشد، اما ضرورتاً نقش دين را در امور سياسی و اجتماعی کنار نفی نمی کند.
سکولاريزاسيون اما، فرآيند کنار گذاشتن دين از اين حيطه هاست.
در خلال فرآيند سکولاريزاسيون، مؤسسات - سازمان های اقتصادي، سياسی و اجتماعی – از سيطره ی دين خارج می شود.
پيش از سکولاريزاسيون، ممکن است اين سيطره مستقيم باشد، يعنی اداره ی مؤسسات اجتماع در دست مراجع دينی باشد – مثلاً، هنگامی که کشيشان مسئول اداره ی تنها مدارس موجود بودند. (مانند حکومت ولایت فقیه اسلامی یا حکومت برهمنها در تاریخ هند )
يا اينکه سيطره ی دين غيرمستقيم باشد، يعنی اصول دينی مبنای اداره ی امور باشند، مثلاً هنگامی که حقوق شهروندی افراد بر اساس معيار های دينی تعيين می شود.
سيطره ی دين به هر شکلی که باشد، چه اين مؤسسات کاملاً از دست مراجع دينی خارج شوند و به رهبران سياسی سپرده شوند، و چه رقبايی برايشان ايجاد شود، استقلال يافتن اين مؤسسات مصداق فرآيند سکولاريزاسيون است.
اين فرآيند به افراد امکان می دهد که از مراجع دينی استقلال حاصل کنند – و ديگر نياز نداشته باشند که خارج از حيطه ی کليسا يا معبد تابع مرجعيت دين باشند.
يک پيامد عملی سکولاريزاسيون #جدايی_کليسا_و_دولت است – در حقيقت، اين پيامد چنان يادآور سکولاريزاسيون است که اغلب اين دو را يک پديده می شمارند، و اغلب به جای سکولاريزاسيون از " #جدايی_کليسا_و_دولت " سخن می گويند.
اما بايد در نظر داشت که سکولاريزاسيون فرآيندی است که در متن جامعه صورت می گيرد، در حالی که جدايی نهاد دين و دولت تنها توصيف اتفاقی است که در عرصه ی سياسی رخ می دهد.
جدا شدن نهاد دين و دولت در فرآيند سکولاريزاسيون بدين معناست که مؤسسات خاص سياسی – که به درجات مختلف تحت اداره ی دولت هستند – از سيطره ی مستقيم يا غيرمستقيم دين رها می شوند.
اين بدان معنا نيست که نهادهای دينی ديگر نمی توانند در مورد مسائل عمومی و سياسی حرفی بزنند، بلکه بدين معناست که ديدگاه های اين نهادها ديگر نبايد بر جامعه تحميل شوند، و يا مبنای سياست عمومی قرار گيرند.
در عمل، دولت بايد تا حد امکان نسبت به عقايد گوناگون و متفاوت دينی بی طرف بماند؛ نه مانع آنها شود نه مجری شان.
اگرچه فرآيند سکولاريزاسيون می تواند آرام و مسالمت آميز پيش رود، اما در واقع اغلب چنين نشده است.
تاريخ نشان داده است که مراجع دينی برخوردار از قدرت مادي، اين قدرت را بدون مقاومت تسليم دولت مدنی نکرده اند.
به ويژه هنگامی که اين مراجع رابطه ی تنگاتنگی با نيروهای محافظه کار سياسی داشته اند، اين مقاومت سخت تر بوده است.
در نتيجه، سکولاريزاسيون اغلب توأم با #انقلاب های_سياسی بوده است.
در فرانسه کليسا و دولت پس از انقلابی خونين جدا شدند،
در آمريکا اين جدايی مسالمت آميزتر بود، اما تنها پس از يک انقلاب و تشکيل يک دولت جديد ميسر شد.
البته، مقاصد سکولاريسم همواره بی طرفانه نبوده است.
هيچ گاه لازم نبوده که سکولاريسم ضددين باشد، اما سکولاريسم اغلب حامی و مشوّق فرآيند سکولاريزاسيون بوده است.
کسی سکولاريست می شود که دست کم وجود يک قلمرو اضافه بر قلمرو دين را لازم بداند.
اما محتمل تر آن است که چنين شخصي، دست کم در مسائل معين اجتماعي، معتقد به برتری حيطه ی سکولار نيز باشد.
بنابراين، تفاوت ميان سکولاريسم و سکولاريزاسيون اين است که :
سکولاريسم بيشتر يک #موضع_فلسفی در مورد بايستگی وضع امور است،
اما سکولاريزاسيون تلاشی است برای #اِعمال_اين_فلسفه – تلاشی که در صورت لزوم به زور هم متوسل می شود.
در جامعه ی سکولاريزه صدای نهادهای دينی خاموش نمی شود.
اين نهادها همچنان می توانند علناً در مورد امور عمومی اظهار نظر کنند، اما مرجعيت و اقتدار آنها کاملاً به حيطه ی خصوصی محدود می شود:
کسانی که رفتار خود را با ارزشهای دينی همسو می يابند، اين همسويی را آزادانه انتخاب می کنند، بدون اينکه از سوی دولت مورد تشويق يا تنبيه قرار گيرند.
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#مبانی_دمکراسی
#سکولاریسم_بزبان_ساده
قسمت ششم
• #سکولاريسم_و_سکولاريزاسيون :
(کنار گذاشتن دين از امور سياسی و اجتماعي)
اگرچه معانی سکولاريسم و سکولاريزاسيون ارتباط نزديکی با هم دارند، اما يکی نيستند.
تفاوت آنها در پاسخی است که به پرسش از نقش دين در جامعه می دهند.
سکولاريسم مدعی قلمرو ای برای معرفت، ارزش ها و کنش هاست که مستقل از مرجعيت دين باشد، اما ضرورتاً نقش دين را در امور سياسی و اجتماعی کنار نفی نمی کند.
سکولاريزاسيون اما، فرآيند کنار گذاشتن دين از اين حيطه هاست.
در خلال فرآيند سکولاريزاسيون، مؤسسات - سازمان های اقتصادي، سياسی و اجتماعی – از سيطره ی دين خارج می شود.
پيش از سکولاريزاسيون، ممکن است اين سيطره مستقيم باشد، يعنی اداره ی مؤسسات اجتماع در دست مراجع دينی باشد – مثلاً، هنگامی که کشيشان مسئول اداره ی تنها مدارس موجود بودند. (مانند حکومت ولایت فقیه اسلامی یا حکومت برهمنها در تاریخ هند )
يا اينکه سيطره ی دين غيرمستقيم باشد، يعنی اصول دينی مبنای اداره ی امور باشند، مثلاً هنگامی که حقوق شهروندی افراد بر اساس معيار های دينی تعيين می شود.
سيطره ی دين به هر شکلی که باشد، چه اين مؤسسات کاملاً از دست مراجع دينی خارج شوند و به رهبران سياسی سپرده شوند، و چه رقبايی برايشان ايجاد شود، استقلال يافتن اين مؤسسات مصداق فرآيند سکولاريزاسيون است.
اين فرآيند به افراد امکان می دهد که از مراجع دينی استقلال حاصل کنند – و ديگر نياز نداشته باشند که خارج از حيطه ی کليسا يا معبد تابع مرجعيت دين باشند.
يک پيامد عملی سکولاريزاسيون #جدايی_کليسا_و_دولت است – در حقيقت، اين پيامد چنان يادآور سکولاريزاسيون است که اغلب اين دو را يک پديده می شمارند، و اغلب به جای سکولاريزاسيون از " #جدايی_کليسا_و_دولت " سخن می گويند.
اما بايد در نظر داشت که سکولاريزاسيون فرآيندی است که در متن جامعه صورت می گيرد، در حالی که جدايی نهاد دين و دولت تنها توصيف اتفاقی است که در عرصه ی سياسی رخ می دهد.
جدا شدن نهاد دين و دولت در فرآيند سکولاريزاسيون بدين معناست که مؤسسات خاص سياسی – که به درجات مختلف تحت اداره ی دولت هستند – از سيطره ی مستقيم يا غيرمستقيم دين رها می شوند.
اين بدان معنا نيست که نهادهای دينی ديگر نمی توانند در مورد مسائل عمومی و سياسی حرفی بزنند، بلکه بدين معناست که ديدگاه های اين نهادها ديگر نبايد بر جامعه تحميل شوند، و يا مبنای سياست عمومی قرار گيرند.
در عمل، دولت بايد تا حد امکان نسبت به عقايد گوناگون و متفاوت دينی بی طرف بماند؛ نه مانع آنها شود نه مجری شان.
اگرچه فرآيند سکولاريزاسيون می تواند آرام و مسالمت آميز پيش رود، اما در واقع اغلب چنين نشده است.
تاريخ نشان داده است که مراجع دينی برخوردار از قدرت مادي، اين قدرت را بدون مقاومت تسليم دولت مدنی نکرده اند.
به ويژه هنگامی که اين مراجع رابطه ی تنگاتنگی با نيروهای محافظه کار سياسی داشته اند، اين مقاومت سخت تر بوده است.
در نتيجه، سکولاريزاسيون اغلب توأم با #انقلاب های_سياسی بوده است.
در فرانسه کليسا و دولت پس از انقلابی خونين جدا شدند،
در آمريکا اين جدايی مسالمت آميزتر بود، اما تنها پس از يک انقلاب و تشکيل يک دولت جديد ميسر شد.
البته، مقاصد سکولاريسم همواره بی طرفانه نبوده است.
هيچ گاه لازم نبوده که سکولاريسم ضددين باشد، اما سکولاريسم اغلب حامی و مشوّق فرآيند سکولاريزاسيون بوده است.
کسی سکولاريست می شود که دست کم وجود يک قلمرو اضافه بر قلمرو دين را لازم بداند.
اما محتمل تر آن است که چنين شخصي، دست کم در مسائل معين اجتماعي، معتقد به برتری حيطه ی سکولار نيز باشد.
بنابراين، تفاوت ميان سکولاريسم و سکولاريزاسيون اين است که :
سکولاريسم بيشتر يک #موضع_فلسفی در مورد بايستگی وضع امور است،
اما سکولاريزاسيون تلاشی است برای #اِعمال_اين_فلسفه – تلاشی که در صورت لزوم به زور هم متوسل می شود.
در جامعه ی سکولاريزه صدای نهادهای دينی خاموش نمی شود.
اين نهادها همچنان می توانند علناً در مورد امور عمومی اظهار نظر کنند، اما مرجعيت و اقتدار آنها کاملاً به حيطه ی خصوصی محدود می شود:
کسانی که رفتار خود را با ارزشهای دينی همسو می يابند، اين همسويی را آزادانه انتخاب می کنند، بدون اينکه از سوی دولت مورد تشويق يا تنبيه قرار گيرند.
🆔👉 @iran_novin1