Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#مبانی_دمکراسی
#سکولاریسم_به_زبان_ساده
قسمت نهم
• #منتقدان_سکولاريسم ( 2 )
يک نقد ديگر به سکولاريسم، که رابطه ی خيلی نزديکی با انتقاد قبلی دارد، اين است که :
سکولاريسم نمی تواند مبنای محکمی برای اخلاقيات فراهم کند.
به گفته ی منتقدانی که اين ايراد را پيش می کشند، اخلاقيات نيازمند وجود اصول يا ارزش هايی ماوراءطبيعي، ابدي، و مطلق است و فلسفه های ماترياليستی يا اين جهانی نمی توانند چنين اصولی را فراهم کنند.
هنگامی که نظام های سياسی و اجتماعی از چنين اصول و ارزش هايی رويگردان شوند، در قلمرو اخلاق نيز حرفی برای گفتن ندارند – و چنين نظام اجتماعی فاقد اخلاقی به هرج و مرج، فساد، و نابودی می انجامد.
مشکل اصلی اين ايراد آن است که فرضيات بسياری می کند که نمی تواند درستی شان را نشان دهد.
اگر خدا وجود داشته باشد، اگر ارزش های ماوراءطبيعی وجود داشته باشد، اگر اين ارزش ها برای اخلاقيات ضروری باشند، و اگر فلسفه های ماترياليستی نتوانند مبنايی برای اخلاقيات فراهم کنند – و بسياری فرض های ديگر که درستی شان همين قدر جای سئوال دارد، آنگاه اين ايراد می تواند درست باشد. متأسفانه، هر کدام از اين فرض ها به راحتی ممکن است غلط از آب درآيند.
و دلايلی قوی داريم که بگوييم بسياری از اين فرض ها حقيقتاً غلط هستند.
تنها چيزی که برای ردّ اين ايراد لازم است، اين است که يکی از فرض هايش غلط باشند، و از آنجا که بسياری از آنها مشکوک هستند، خود ايراد هم در بهترين حالت مشکوک است.
يک مشکل ديگر اين ايراد اين است که حتی اگر بپذيريم که همه ی فرضيات آن به معنای عام درست هستند، چگونه می توانيم بپذيريم که به معنای خاص هم درست باشند؟
به بيان ساده، ما نمی توانيم وجود خدايی عام و ارزش های ماوراءطبيعی عامی را بپذيريم، بلکه بايد وجود خدايی خاص، ارزش هايی خاص و نظام اخلاقی خاصی را بپذيريم.
اما کدام نظام را بايد پذيرفت و آن را به عنوان مبنای نظام اجتماعی و سياسی به کار بست، چنان که بر کسانی هم که خدايی ديگر و اصول دينی ديگری دارند قابل اعمال باشد؟
اگر نتوان پاسخ درستی به اين پرسش داد، آنگاه برای يک جامعه ی آزاد و تکثر گرا، سکولاريسمی بی طرف ارجحيت می يابد که هيچ نظام دينی خاصی را نپذيرد، بر صدر ننشاند و نکوشد تا آن را بر همگان تحميل کند.
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#مبانی_دمکراسی
#سکولاریسم_به_زبان_ساده
قسمت نهم
• #منتقدان_سکولاريسم ( 2 )
يک نقد ديگر به سکولاريسم، که رابطه ی خيلی نزديکی با انتقاد قبلی دارد، اين است که :
سکولاريسم نمی تواند مبنای محکمی برای اخلاقيات فراهم کند.
به گفته ی منتقدانی که اين ايراد را پيش می کشند، اخلاقيات نيازمند وجود اصول يا ارزش هايی ماوراءطبيعي، ابدي، و مطلق است و فلسفه های ماترياليستی يا اين جهانی نمی توانند چنين اصولی را فراهم کنند.
هنگامی که نظام های سياسی و اجتماعی از چنين اصول و ارزش هايی رويگردان شوند، در قلمرو اخلاق نيز حرفی برای گفتن ندارند – و چنين نظام اجتماعی فاقد اخلاقی به هرج و مرج، فساد، و نابودی می انجامد.
مشکل اصلی اين ايراد آن است که فرضيات بسياری می کند که نمی تواند درستی شان را نشان دهد.
اگر خدا وجود داشته باشد، اگر ارزش های ماوراءطبيعی وجود داشته باشد، اگر اين ارزش ها برای اخلاقيات ضروری باشند، و اگر فلسفه های ماترياليستی نتوانند مبنايی برای اخلاقيات فراهم کنند – و بسياری فرض های ديگر که درستی شان همين قدر جای سئوال دارد، آنگاه اين ايراد می تواند درست باشد. متأسفانه، هر کدام از اين فرض ها به راحتی ممکن است غلط از آب درآيند.
و دلايلی قوی داريم که بگوييم بسياری از اين فرض ها حقيقتاً غلط هستند.
تنها چيزی که برای ردّ اين ايراد لازم است، اين است که يکی از فرض هايش غلط باشند، و از آنجا که بسياری از آنها مشکوک هستند، خود ايراد هم در بهترين حالت مشکوک است.
يک مشکل ديگر اين ايراد اين است که حتی اگر بپذيريم که همه ی فرضيات آن به معنای عام درست هستند، چگونه می توانيم بپذيريم که به معنای خاص هم درست باشند؟
به بيان ساده، ما نمی توانيم وجود خدايی عام و ارزش های ماوراءطبيعی عامی را بپذيريم، بلکه بايد وجود خدايی خاص، ارزش هايی خاص و نظام اخلاقی خاصی را بپذيريم.
اما کدام نظام را بايد پذيرفت و آن را به عنوان مبنای نظام اجتماعی و سياسی به کار بست، چنان که بر کسانی هم که خدايی ديگر و اصول دينی ديگری دارند قابل اعمال باشد؟
اگر نتوان پاسخ درستی به اين پرسش داد، آنگاه برای يک جامعه ی آزاد و تکثر گرا، سکولاريسمی بی طرف ارجحيت می يابد که هيچ نظام دينی خاصی را نپذيرد، بر صدر ننشاند و نکوشد تا آن را بر همگان تحميل کند.
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#مبانی_دمکراسی
#سکولاریسم_به_زبان_ساده
قسمت دهم
#منتقدان_سکولاريسم ( 3 )
سرانجام، ايراد بی مايه ای که مطرح می شود اين است که :
فرآيند سکولاريزاسيون موجب می شود که مردم از ريشه های دينی و فرهنگی خود بيگانه شوند.
عموماً اين ايراد از جانب مسيحيان محافظه کار مطرح می شود، اما مسمانان و يهوديان محافظه کار هم چنين ايرادی به سکولاريسم گرفته اند.
به نظر اينان، در يک جامعه ی سکولار، زوال سيطره ی سنت دينی باعث می شود که مردم هرچه کمتر مجال يابند تا سنت دينی و آموزه هايی را بيآموزند که مبانی فرهنگ شان را تشکيل می دهند.
اين استدلال جالب، اما بی ثمری است.
درست است که آمريکايی های امروز بسيار کمتر از آمريکايی های قرن نوزدهم در مورد مسيحيت می دانند، اما با اينکه اين واقعيت از منظر صرف تعليمی جای تأسف دارد، اما نمی تواند يک استدلال سياسی يا اجتماعی محسوب شود.
مردم از تاريخ يونان باستان يا دين، سياست، و فرهنگ رومی هم کمتر از گذشته می دانند – فرهنگ هايی که بی شک نقش مهمی در شکل گيری کل فرهنگ غربی داشته اند.
اين جهل اسف بار است، اما دليل نمی شود که ارزش های دينی يونانی يا رومی را وارد نظام سياسی يا نهادهای فرهنگی مان کنيم.
فقدان معلومات مردم از تاريخ مسيحيت و سنت های آن هم به همين دليل اسف بار است و نه بيشتر.
البته، رهبران محافظه کار دينی با اين پاسخ موافق نيستند.
هدف آنان ارتقای نظام دينی شان ، با جذب پيروان جديد و با تشويق پيروان فعلی به وفاداری بيشتر است.
هنگامی که تسلط بر دولت و نيز سيطره بر فرهنگ عمومی را از دست بدهند، نيل به اين اهداف هرچه دشوار تر می شود.
هنگامی که قرار باشد به عنوان يک حريف برابر با ديگر اديان و فلسفه ها به هماوردی بپردازند، احتمال غلبه ی عام يافتن شان هرچه کمتر می شود.
طبيعتاً، آنها موافق چنين وضعی نيستند – اما، در جامعه ی سکولار ، در اين مورد کار چندانی از دست رهبران دينی بر نمی آيد.
اگر عقايدشان طالب پيدا کند، اين تنها به خاطر جذابيت خود آن عقايد است.
هنگامی که از دولت يا فرهنگ استمداد می طلبند، در اصل پذيرفته اند که عقايدشان به تنهايی از پس جلب مخاطب برنمی آيند.
مسلماً هيچ خطايی در اين ادعا نيست که مردم نبايد سکولاريسم را به عنوان مبنای فلسفه ی شخصی شان، و مبنای پيشبرد زندگی شان بپذيرند – در بازار عقايد، حضور ديدگاه های گوناگون و رقيب غنيمتی است. اما تنها آن فلسفه هايی می توانند به درستی و صادقانه طالب کنار نهادن سکولاريسم به عنوان ميدان عمومی رقابت اديان بر سر اعتقادات شهروندان باشند که در پی چيرگی بر جامعه و تعطيلی اين بازار هستند.
مردم می توانند از دين روی گردانند.
خطای دوم اينکه، هر کوششی برای حمله به سکولاريسم اساساً حاکی از پذيرش اين مطلب است که متوليان دين تنها با اتکا به انتخاب فردي، خصوصی و اختياری مردم، قادر به جلب نظر و حمايت آنان نيستند.
اين مطلب می تواند کاملاً درست باشد، اما پذيرش آن برای دين مداران ويرانگر است - هرچند به نظر می رسد که هنوز هم رهبران دينی دشمن سکولاريسم متوجه اين نکته نشده اند.
آنها، به دلايلي، از فهم اين نکته باز می مانند که دينی که با حمايت و/ يا اجبار عمومی به مردم تحميل شود فاقد ارزش است.
اگر آنها واقعاً معتقد باشند که زور و اجبار تنها راه بقای دين است، آنگاه پذيرفته اند که خود دين فاقد ارزش است – و اين مطلب نظر سکولارها را تأييد می کند که برای رسيدن به خير عمومي، دين اصلاً ضرورتی ندارد.
#پایان .
در سلسله گفتارهای فوق که در 10 بخش ارایه گردید ، ابعاد مختلف سکولاریسم به زبان ساده تبیین شده است .
امید که برای افزایش شناخت گرامی ها مفید واقع شده باشد .
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#مبانی_دمکراسی
#سکولاریسم_به_زبان_ساده
قسمت دهم
#منتقدان_سکولاريسم ( 3 )
سرانجام، ايراد بی مايه ای که مطرح می شود اين است که :
فرآيند سکولاريزاسيون موجب می شود که مردم از ريشه های دينی و فرهنگی خود بيگانه شوند.
عموماً اين ايراد از جانب مسيحيان محافظه کار مطرح می شود، اما مسمانان و يهوديان محافظه کار هم چنين ايرادی به سکولاريسم گرفته اند.
به نظر اينان، در يک جامعه ی سکولار، زوال سيطره ی سنت دينی باعث می شود که مردم هرچه کمتر مجال يابند تا سنت دينی و آموزه هايی را بيآموزند که مبانی فرهنگ شان را تشکيل می دهند.
اين استدلال جالب، اما بی ثمری است.
درست است که آمريکايی های امروز بسيار کمتر از آمريکايی های قرن نوزدهم در مورد مسيحيت می دانند، اما با اينکه اين واقعيت از منظر صرف تعليمی جای تأسف دارد، اما نمی تواند يک استدلال سياسی يا اجتماعی محسوب شود.
مردم از تاريخ يونان باستان يا دين، سياست، و فرهنگ رومی هم کمتر از گذشته می دانند – فرهنگ هايی که بی شک نقش مهمی در شکل گيری کل فرهنگ غربی داشته اند.
اين جهل اسف بار است، اما دليل نمی شود که ارزش های دينی يونانی يا رومی را وارد نظام سياسی يا نهادهای فرهنگی مان کنيم.
فقدان معلومات مردم از تاريخ مسيحيت و سنت های آن هم به همين دليل اسف بار است و نه بيشتر.
البته، رهبران محافظه کار دينی با اين پاسخ موافق نيستند.
هدف آنان ارتقای نظام دينی شان ، با جذب پيروان جديد و با تشويق پيروان فعلی به وفاداری بيشتر است.
هنگامی که تسلط بر دولت و نيز سيطره بر فرهنگ عمومی را از دست بدهند، نيل به اين اهداف هرچه دشوار تر می شود.
هنگامی که قرار باشد به عنوان يک حريف برابر با ديگر اديان و فلسفه ها به هماوردی بپردازند، احتمال غلبه ی عام يافتن شان هرچه کمتر می شود.
طبيعتاً، آنها موافق چنين وضعی نيستند – اما، در جامعه ی سکولار ، در اين مورد کار چندانی از دست رهبران دينی بر نمی آيد.
اگر عقايدشان طالب پيدا کند، اين تنها به خاطر جذابيت خود آن عقايد است.
هنگامی که از دولت يا فرهنگ استمداد می طلبند، در اصل پذيرفته اند که عقايدشان به تنهايی از پس جلب مخاطب برنمی آيند.
مسلماً هيچ خطايی در اين ادعا نيست که مردم نبايد سکولاريسم را به عنوان مبنای فلسفه ی شخصی شان، و مبنای پيشبرد زندگی شان بپذيرند – در بازار عقايد، حضور ديدگاه های گوناگون و رقيب غنيمتی است. اما تنها آن فلسفه هايی می توانند به درستی و صادقانه طالب کنار نهادن سکولاريسم به عنوان ميدان عمومی رقابت اديان بر سر اعتقادات شهروندان باشند که در پی چيرگی بر جامعه و تعطيلی اين بازار هستند.
مردم می توانند از دين روی گردانند.
خطای دوم اينکه، هر کوششی برای حمله به سکولاريسم اساساً حاکی از پذيرش اين مطلب است که متوليان دين تنها با اتکا به انتخاب فردي، خصوصی و اختياری مردم، قادر به جلب نظر و حمايت آنان نيستند.
اين مطلب می تواند کاملاً درست باشد، اما پذيرش آن برای دين مداران ويرانگر است - هرچند به نظر می رسد که هنوز هم رهبران دينی دشمن سکولاريسم متوجه اين نکته نشده اند.
آنها، به دلايلي، از فهم اين نکته باز می مانند که دينی که با حمايت و/ يا اجبار عمومی به مردم تحميل شود فاقد ارزش است.
اگر آنها واقعاً معتقد باشند که زور و اجبار تنها راه بقای دين است، آنگاه پذيرفته اند که خود دين فاقد ارزش است – و اين مطلب نظر سکولارها را تأييد می کند که برای رسيدن به خير عمومي، دين اصلاً ضرورتی ندارد.
#پایان .
در سلسله گفتارهای فوق که در 10 بخش ارایه گردید ، ابعاد مختلف سکولاریسم به زبان ساده تبیین شده است .
امید که برای افزایش شناخت گرامی ها مفید واقع شده باشد .
🆔👉 @iran_novin1