Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#پان_ایرانیسم
قسمت دوم
#پان_ایرانیسم_چیست؟
پان ایرانیستها، پان ایرانیسم را بر پایه #ناسیونالیسم میدانند.
ناسیونالیسم، برگرفته از واژه (ناسیون) به معنی ملت است و به اندیشهای گفته میشود که در آن ملت به نام یک واحد قائم به خود شناخته شدهاست.
در مقایسه با مکتبهای فردگراها که واحد مورد نظر فرد است و در قوانین آنها همیشه تلاش میشود حقوق این افراد محفوظ بماند و آزادی آنها محدود نشود، ناسیونالیستها اعتقاد دارند که واحد اصلی و اصیل ملتها هستند.
بنا به اعتقاد پان ایرانیستها، در #سوسیالیستهای نخستین سخن از این بود که واحد مورد نظر اجتماع است و در قوانین و مقررات بجای آنکه حقوق فرد محفوظ باشد حقوق اجتماع را مقدم میداشتند و باور داشتند که قوانین باید برای پیشرفت و تکامل اجتماع وضع شود؛ اما این پندار در زیر ماسک #مارکسیسم تغییر شگفتی کرد، به این معنی که به جایگاه انفرادی تنزل یافت، به نحوی که یک فرد مارکسیست معتقد است که هر کس در پی منافع روزمره خویش است و بنیان همهٔ دگرگونیهای جهان بر همین فرمول استوار میگردد ( #تضاد_طبقاتی).
از دید پان ایرانیستها با توجه به اینکه مارکسیسم باعث تجزیه واحد ملی به طبقات متخاصم میشود، قابل قبول نیست.
#ملت یک مقوله #تاریخی است نه یک #قرارداد_سیاسی (قرارداد سیاسی مورد نظر فرد گرایان -روسو-)، لذا اگر قسمتی از مردم ایران را در قطعه خاکی محصور کنند و نام آن را ایران گذارند و خصوصاً چنین کشوری را به تصویب مجامع بینالمللی برسانند ساکنین این قطعه خاک، ملت ایران نخواهند شد زیرا ملت بنابر تعریف سیاستمداران به وجود نمیآید بلکه موجودیتی است که به کمک تاریخ شناخته میشود و ملت ایران را آن گونه که موجودیت حقیقی و تاریخی معرفی میکند و یگانگی و یکپارچگی را درقلب ایرانی برمیانگیزد.
در دکترین پانایرانیسم براینکه #سرمایه_ملت از کدام شخص یا کدام طبقه باشد بحث نخواهد شد بلکه معلوم میکند از سرمایه ملت چگونه باید برای آمادگی ملت بهره گرفت و نیز بحث نخواهد شد که کدام دسته از مردم حق #حکومت دارند بلکه حکومت (حاکمیت ملت) باید دستگاههای موجود را چنان بکار اندازد که از همکاری آنها بیشترین بهرهبرداری از آن ملت بشود.
در مقام تحلیل نظری، ایدهٔ ناسیونالیسم و #راسیسم ( #نژاد_پرستی ) یکی نبوده و از دیدگاه تکوین و معنا و هدف متفاوت و حتی متضاد هستند، زیرا بازهم اصالت دادن به یک نژاد، باعث ایجاد شکاف بین ملت خواهد بود.
ایدهٔ ملت و ناسیونالیسم در فرانسه به لحاظ تکوین، طرحی برای #وحدت_ملی و گذار از صورت قبلی زندگی و نظام #کاست و امتیازات آن بود و به عامه مردم اجازهٔ حضور در حیات سیاسی میداد که نمایندگان خود را برای قانونگذاری برگزینند.
اما ایدهٔ راسیسم در برابر این وحدت و برابریِ ملی تکوین یافت.
#ایران_بزرگ
مهدی توکلی اندیشمند ایرانی، یکی از اعضای پانایرانیسم در مورد ایران بزرگ میگوید:
طی یک صد سال گذشته و از سال ۱۱۹۲ خورشیدی (۱۸۱۳ میلادی)، ایران دچار یک رشته #تجزیه شدهاست و به دنبال هر تجزیه، باقی ماندهٔ سرزمین، نام « #ایران » را نگاه داشتهاست.
تمامی کشورهایی که #نژادهای_ایرانی دارند باید با یکدیگر متحد شوند و #ایران_بزرگ را بسازند.
آنچه به نام ایران نامیده میشود، ایران نیست.
باید ایران را در مفهوم واقعی آن به هم میهنان خود بشناسانیم.
سبب ضعف و ناتوانی واحدی که امروز به عنوان ایران از آن نام میبرند، واحدی که امروز به نام #افغانستان از آن نام میبرند، واحدی که امروز به نام #قفقاز زیر چنگ روسها افتاده، (و بعد از استقلال جعلی که به انها هدیه داده شده است تحث سلطه دیگر قدرتها درامده و بجان هم افتاده اند ) دلیل ضعف و ناتوانی مناطقی که آنها را به نام جعلی « #ترکستان_روس » مینامند، ایناست که از یک دیگر جدا افتادهاند.
پس راه نجات، رسیدن به وحدت و یگانگی است.
مناطقی مانند افغانستان، تاجیکستان و مناطق تاجیک نشین چین باید به ایران بپیوندند.
مناطق #کرد_نشین_ترکیه، #سوریه و #عراق باید به ایران بپیوندند.
#آذریها و #ارمنیهای قفقاز نیز همینطور.
به نظر من انجام این حرکت در برابر حرکتهایی که قصد تجاوز ارضی دارند مانند #پان_عربیسم یا #پان_ترکیسم لازم است تا در کنار برادران #آریاییمان از تمدن آریاییمان دفاع کنیم.
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#پان_ایرانیسم
قسمت دوم
#پان_ایرانیسم_چیست؟
پان ایرانیستها، پان ایرانیسم را بر پایه #ناسیونالیسم میدانند.
ناسیونالیسم، برگرفته از واژه (ناسیون) به معنی ملت است و به اندیشهای گفته میشود که در آن ملت به نام یک واحد قائم به خود شناخته شدهاست.
در مقایسه با مکتبهای فردگراها که واحد مورد نظر فرد است و در قوانین آنها همیشه تلاش میشود حقوق این افراد محفوظ بماند و آزادی آنها محدود نشود، ناسیونالیستها اعتقاد دارند که واحد اصلی و اصیل ملتها هستند.
بنا به اعتقاد پان ایرانیستها، در #سوسیالیستهای نخستین سخن از این بود که واحد مورد نظر اجتماع است و در قوانین و مقررات بجای آنکه حقوق فرد محفوظ باشد حقوق اجتماع را مقدم میداشتند و باور داشتند که قوانین باید برای پیشرفت و تکامل اجتماع وضع شود؛ اما این پندار در زیر ماسک #مارکسیسم تغییر شگفتی کرد، به این معنی که به جایگاه انفرادی تنزل یافت، به نحوی که یک فرد مارکسیست معتقد است که هر کس در پی منافع روزمره خویش است و بنیان همهٔ دگرگونیهای جهان بر همین فرمول استوار میگردد ( #تضاد_طبقاتی).
از دید پان ایرانیستها با توجه به اینکه مارکسیسم باعث تجزیه واحد ملی به طبقات متخاصم میشود، قابل قبول نیست.
#ملت یک مقوله #تاریخی است نه یک #قرارداد_سیاسی (قرارداد سیاسی مورد نظر فرد گرایان -روسو-)، لذا اگر قسمتی از مردم ایران را در قطعه خاکی محصور کنند و نام آن را ایران گذارند و خصوصاً چنین کشوری را به تصویب مجامع بینالمللی برسانند ساکنین این قطعه خاک، ملت ایران نخواهند شد زیرا ملت بنابر تعریف سیاستمداران به وجود نمیآید بلکه موجودیتی است که به کمک تاریخ شناخته میشود و ملت ایران را آن گونه که موجودیت حقیقی و تاریخی معرفی میکند و یگانگی و یکپارچگی را درقلب ایرانی برمیانگیزد.
در دکترین پانایرانیسم براینکه #سرمایه_ملت از کدام شخص یا کدام طبقه باشد بحث نخواهد شد بلکه معلوم میکند از سرمایه ملت چگونه باید برای آمادگی ملت بهره گرفت و نیز بحث نخواهد شد که کدام دسته از مردم حق #حکومت دارند بلکه حکومت (حاکمیت ملت) باید دستگاههای موجود را چنان بکار اندازد که از همکاری آنها بیشترین بهرهبرداری از آن ملت بشود.
در مقام تحلیل نظری، ایدهٔ ناسیونالیسم و #راسیسم ( #نژاد_پرستی ) یکی نبوده و از دیدگاه تکوین و معنا و هدف متفاوت و حتی متضاد هستند، زیرا بازهم اصالت دادن به یک نژاد، باعث ایجاد شکاف بین ملت خواهد بود.
ایدهٔ ملت و ناسیونالیسم در فرانسه به لحاظ تکوین، طرحی برای #وحدت_ملی و گذار از صورت قبلی زندگی و نظام #کاست و امتیازات آن بود و به عامه مردم اجازهٔ حضور در حیات سیاسی میداد که نمایندگان خود را برای قانونگذاری برگزینند.
اما ایدهٔ راسیسم در برابر این وحدت و برابریِ ملی تکوین یافت.
#ایران_بزرگ
مهدی توکلی اندیشمند ایرانی، یکی از اعضای پانایرانیسم در مورد ایران بزرگ میگوید:
طی یک صد سال گذشته و از سال ۱۱۹۲ خورشیدی (۱۸۱۳ میلادی)، ایران دچار یک رشته #تجزیه شدهاست و به دنبال هر تجزیه، باقی ماندهٔ سرزمین، نام « #ایران » را نگاه داشتهاست.
تمامی کشورهایی که #نژادهای_ایرانی دارند باید با یکدیگر متحد شوند و #ایران_بزرگ را بسازند.
آنچه به نام ایران نامیده میشود، ایران نیست.
باید ایران را در مفهوم واقعی آن به هم میهنان خود بشناسانیم.
سبب ضعف و ناتوانی واحدی که امروز به عنوان ایران از آن نام میبرند، واحدی که امروز به نام #افغانستان از آن نام میبرند، واحدی که امروز به نام #قفقاز زیر چنگ روسها افتاده، (و بعد از استقلال جعلی که به انها هدیه داده شده است تحث سلطه دیگر قدرتها درامده و بجان هم افتاده اند ) دلیل ضعف و ناتوانی مناطقی که آنها را به نام جعلی « #ترکستان_روس » مینامند، ایناست که از یک دیگر جدا افتادهاند.
پس راه نجات، رسیدن به وحدت و یگانگی است.
مناطقی مانند افغانستان، تاجیکستان و مناطق تاجیک نشین چین باید به ایران بپیوندند.
مناطق #کرد_نشین_ترکیه، #سوریه و #عراق باید به ایران بپیوندند.
#آذریها و #ارمنیهای قفقاز نیز همینطور.
به نظر من انجام این حرکت در برابر حرکتهایی که قصد تجاوز ارضی دارند مانند #پان_عربیسم یا #پان_ترکیسم لازم است تا در کنار برادران #آریاییمان از تمدن آریاییمان دفاع کنیم.
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#احــــــزاب_ســــــیاســـی :
قسمت چهارم
#تعریف_احزاب_سیاسی:
در این زمینه نظریات متعددی بیان شده است که گاهاً در تضاد با یکدیگر قرار دارند. این تضاد به دلیل گزینش محورهای متفاوت در راستای عامل وحدت زا در درون حزب نمود می یابد. ادموند بریک منافع عمومی را عامل وحدت زا بر می گزیند و چنین بیان می دارد:
«حزب گروهی از افرادند که برپایه اصول خاص پذیرفته شده ای اتحاد یافته و با تلاش مشترکشان منافع ملی را ارتقا می دهند.»
در مقابل ژوزف شومپیتر منافع شخصی را عامل وحدت زا در درون حزب می داند:
«حزب گروهیست که اعضاء آن متحداً در تنازع رقابت آمیز برای کسب قدرت فعالیت می کنند.»
برخی نیز در تعریف حزب به بزرگنمایی مشخصه انتخاباتی آن پرداخته اند:
«حزب هرگروه سیاسی را گویند که رسمیت داشته دارای سازمان رسمی جهت مرتبط ساختن مرکز و مناطق باشددر انتخابات حضور یابد و از طریق انتخابات (آزاد یا غیر آزاد) نامزدهایی را برای پست های دولتی معرفی کند.» (جفری اندرسون)
#ویژگی_های_احزاب_سیاسی:
ویژگیهای احزاب سیاسی در قیاس با تعریف حاکم بر آنان تبیین می شود و در صورت انتخاب هریک از تعاریف فوق برخی ویژگیهای احزاب به مثابه یک متغیر وابسنه دستخوش تحول میشوند لیکن حداقل هایی نیز وجود دارند که از آنان به ویژگیهای احزاب سیاسی تعبیر می شود. حداقل هایی همانند:
اتفاق نظر بر سر ایدئولوژی و برنامه مشخص در میان اعضاء، سازماندهی مرکزی، محلی و منطقه ای، تلاش در جهت نیل به آرمانهای حزب، تمرکزگرایی و…
«واینر» ویژگیهای احزاب سیاسی را چنین بر می شمارد:
سازماندهی مرکزی و رهبری پایدار و ماندنی، سازمانهای محلی پایدار و درپیوند همیشگی با سازمان های مرکزی، عزم رهبران حزب برای دراختیار گرفتن مناصب به کمک تشکیلات و یا به تنهایی، پشتیبانی توده ها.
#خاستگاه_احزاب_سیاسی :
عده ای شکافهای اجتماعی، سیاسی، قومی و یا جنسیتی را علت شکل گیری احزاب می دانند ( #مدیسون و #توکویل ) در مقابل #جفری_اندرسون با بیان اینکه تحزب محصول مدرنیته است و قدمت چندانی ندارد این نظریه را رد کرده و این شکافها را شرط لازم و نه کافی در این زمینه ارزیابی می کند.
به طور کلی سه نظریه گروه مشهور درخصوص خاستگاه احزاب سیاسی بیان شده است:
1- نظریه های #نهادی (انتخاباتی- پارلمانی):
طلایه داران این نظریه «دوروژه» و «وبر» می باشند و تشکیلات را بستری انتخاباتی برای جذب رأی دهندگان جدید که توسط رجال همفکر در مجالس شکل می گیرد و طرفداران حزبی را سازماندهی می کند در نظر می گیرند.
2- نظریه های #تضاد (تاریخی):
در این نظریه ظهور احزاب با برخی از انواع بحرانها همانند بحران مشروعیت یا انسجام ملی و یا مشارکت هم زمان می شود، همچنین تقاضا برای مشارکت سیاسی و یا حتی براندازی دولت نیز در ارتباط با شکل گیری احزاب است. (سارتوری)
3- نظریه های #توسعه_گرایانه:
این نظریه احزاب را نهاد ویژه سیاست مدرن می داند (ساموئل هانتیگتون) و احزاب سیاسی را محصول نوسازی اجتماعی و سیاسی و صنعتی شدن بیان می کند.
«سیاق دالدر» احزاب سیاسی نوین را به عنوان فرزندان انقلاب صنعتی در نظر می گیرد.
در کنار این نظریات نظریات دیگری همچون احزاب دولت ساخته (از ساختار دولت و قدرت نشأت می گیرند) و یا ظهور تقابلی احزاب جدید برخی خاستگاههای خاص و درجه دوم احزاب را بیان می دارند.
#کار_ویژه_های_حزب :
فراهم ساختن فرصت برای ظهور استعدادها در ساختار سیاسی و بسترسازی برای رشد افراد، رقابت های انتخاباتی و هدایت و جهت دهی آراء عمومی، حکومتداری و برعهده گرفتن مسئولیت حکومت، تدوین سیاست های عمومی و ارائه برنامه، آموزش و شکل دادن به افکار عمومی، بازتابنده نیازهای اجتماعی، رابط و عامل پیوند میان مردم و حکومت و…
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#احــــــزاب_ســــــیاســـی :
قسمت چهارم
#تعریف_احزاب_سیاسی:
در این زمینه نظریات متعددی بیان شده است که گاهاً در تضاد با یکدیگر قرار دارند. این تضاد به دلیل گزینش محورهای متفاوت در راستای عامل وحدت زا در درون حزب نمود می یابد. ادموند بریک منافع عمومی را عامل وحدت زا بر می گزیند و چنین بیان می دارد:
«حزب گروهی از افرادند که برپایه اصول خاص پذیرفته شده ای اتحاد یافته و با تلاش مشترکشان منافع ملی را ارتقا می دهند.»
در مقابل ژوزف شومپیتر منافع شخصی را عامل وحدت زا در درون حزب می داند:
«حزب گروهیست که اعضاء آن متحداً در تنازع رقابت آمیز برای کسب قدرت فعالیت می کنند.»
برخی نیز در تعریف حزب به بزرگنمایی مشخصه انتخاباتی آن پرداخته اند:
«حزب هرگروه سیاسی را گویند که رسمیت داشته دارای سازمان رسمی جهت مرتبط ساختن مرکز و مناطق باشددر انتخابات حضور یابد و از طریق انتخابات (آزاد یا غیر آزاد) نامزدهایی را برای پست های دولتی معرفی کند.» (جفری اندرسون)
#ویژگی_های_احزاب_سیاسی:
ویژگیهای احزاب سیاسی در قیاس با تعریف حاکم بر آنان تبیین می شود و در صورت انتخاب هریک از تعاریف فوق برخی ویژگیهای احزاب به مثابه یک متغیر وابسنه دستخوش تحول میشوند لیکن حداقل هایی نیز وجود دارند که از آنان به ویژگیهای احزاب سیاسی تعبیر می شود. حداقل هایی همانند:
اتفاق نظر بر سر ایدئولوژی و برنامه مشخص در میان اعضاء، سازماندهی مرکزی، محلی و منطقه ای، تلاش در جهت نیل به آرمانهای حزب، تمرکزگرایی و…
«واینر» ویژگیهای احزاب سیاسی را چنین بر می شمارد:
سازماندهی مرکزی و رهبری پایدار و ماندنی، سازمانهای محلی پایدار و درپیوند همیشگی با سازمان های مرکزی، عزم رهبران حزب برای دراختیار گرفتن مناصب به کمک تشکیلات و یا به تنهایی، پشتیبانی توده ها.
#خاستگاه_احزاب_سیاسی :
عده ای شکافهای اجتماعی، سیاسی، قومی و یا جنسیتی را علت شکل گیری احزاب می دانند ( #مدیسون و #توکویل ) در مقابل #جفری_اندرسون با بیان اینکه تحزب محصول مدرنیته است و قدمت چندانی ندارد این نظریه را رد کرده و این شکافها را شرط لازم و نه کافی در این زمینه ارزیابی می کند.
به طور کلی سه نظریه گروه مشهور درخصوص خاستگاه احزاب سیاسی بیان شده است:
1- نظریه های #نهادی (انتخاباتی- پارلمانی):
طلایه داران این نظریه «دوروژه» و «وبر» می باشند و تشکیلات را بستری انتخاباتی برای جذب رأی دهندگان جدید که توسط رجال همفکر در مجالس شکل می گیرد و طرفداران حزبی را سازماندهی می کند در نظر می گیرند.
2- نظریه های #تضاد (تاریخی):
در این نظریه ظهور احزاب با برخی از انواع بحرانها همانند بحران مشروعیت یا انسجام ملی و یا مشارکت هم زمان می شود، همچنین تقاضا برای مشارکت سیاسی و یا حتی براندازی دولت نیز در ارتباط با شکل گیری احزاب است. (سارتوری)
3- نظریه های #توسعه_گرایانه:
این نظریه احزاب را نهاد ویژه سیاست مدرن می داند (ساموئل هانتیگتون) و احزاب سیاسی را محصول نوسازی اجتماعی و سیاسی و صنعتی شدن بیان می کند.
«سیاق دالدر» احزاب سیاسی نوین را به عنوان فرزندان انقلاب صنعتی در نظر می گیرد.
در کنار این نظریات نظریات دیگری همچون احزاب دولت ساخته (از ساختار دولت و قدرت نشأت می گیرند) و یا ظهور تقابلی احزاب جدید برخی خاستگاههای خاص و درجه دوم احزاب را بیان می دارند.
#کار_ویژه_های_حزب :
فراهم ساختن فرصت برای ظهور استعدادها در ساختار سیاسی و بسترسازی برای رشد افراد، رقابت های انتخاباتی و هدایت و جهت دهی آراء عمومی، حکومتداری و برعهده گرفتن مسئولیت حکومت، تدوین سیاست های عمومی و ارائه برنامه، آموزش و شکل دادن به افکار عمومی، بازتابنده نیازهای اجتماعی، رابط و عامل پیوند میان مردم و حکومت و…
🆔👉 @iran_novin1