Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
#حقیقت_پایگاه_سیصد_هزار_شهید_ایران_زمین
یکی گفته بود :
٣٠٠ هزار شهید دادیم تا حکومت اسلامی را حفظ کنیم، ٣٠٠هزار کشته بدین نظام مال شما.
در پاسخ باید گفت:
در علم آمار مفاهیمی بنام جامعه آماری و جامعه نمونه داریم که اعضای جامعه نمونه، حداقل در یک خصلت با افراد جامعه آماری شریک هستند .
حال اگر ما ان جانباختگان را جامعه نمونه قلمداد کنیم، این افراد زیرمجموعه جامعه آماری ایران هستند و با این جامعه مشترکاتی دارند.
حال وقتی یک اقلیت منفعت طلب میخواهد آنها را مصادره به مطلوب بکند، بخاطر ناآگاهی متوجه نمیشود که نمی تواند آنها را از جامعه آماری جدا کند و قطعا آن افراد، همراهانی داشتند که تصادفا الآن جزو جامعه ایران هستند و وقتی این افراد نظری دارند، در واقع نظر مشترک همان جانباختگان هم محسوب میشود و در این صورت این جامعه کلان هست که میتواند ادعا کند و بگوید :
ما ٣٠٠ هزار شهید ندادیم که امروز یک عده اقلیت فرصت طلب، سودجو، مفت خور، تنبل، بیکاره، چاپلوس، کلاش، ریاکار، بیسواد، کلاهبردار، هتاک، پرخاشگر، جنایتکار و رانت بگیر و چپاولگر کشور را به تاراج برده و مردم را بر خاک سیاه بنشانند.
این مطالبه، بحث منحصر به یک گروه خاصی از این جامعه نیست، بلکه نظر و رای مشترک همه آحاد جامعه ایران هست. حتی آن سپاهی و بسیجی و نیروی اطلاعاتی و ارتشی و کارمند و بازاری و دانشگاهی و قاضی و بازجو و وکیل و ...صادق و درستکار هم که خود را جزو جامعه ایران بداند، میبیند که نزدیکان و خانواده و برادران و فامیل و همسایه و هموطنان او هم در این جامعه دچار فلاکت و بدبختی شده اند.
وقتی یک عضو نیروی انتظامی می بیند، کمک هزینه تحصیل فرزندانشان را اختلاس میکنند، متوجه میشود که اقلیت غارتگر هیچ حد و مرزی در تعدی و تجاوز ندارد و طبعا خواهد گفت ما ٣٠٠ هزار شهید ندادیم که پس انداز کمک هزینه فرزندان ما را تاراج بکنند و کسی پاسخگویی هم نکند و بعد صحبت از امنیت ملی بکنند .
این میشود جایگاه و پایگاه واقعی این جانباختگان و شهدا که امروز فرزندانشان در داخل همین جامعه زندگی میکنند و آنها هم قربانیان این فجایع هستند .
اما وقتی همین اقلیت پرروی دغلباز، در مقابل حق طلبی مردم و عدالت خواهی آنها، مدعی تصاحب ان ٣٠٠ هزار شهید میشود، جایگاه و پایگاه مردمی آنها را نادیده میگیرد و چنان وانمود می کند که آنها کشته شده اند تا یک عده سهامدار سفره انقلاب شوند و ادعا کنند که اسلام این کشور را فتح کرده و هرآنچه دارد جزو عنایم جنگی است، و باید برخی خوشحال باشند که بعنوان برده ها و کنیزان غنیمت جنگی دست به زنان و دخترانشان زده نشده است . و یکی دیگر بگوید همه چیز صفی هست و حکومت هم صفی هست و امروز نوبت حکومت آخوند هست و حداقل باید پنجاه سال حکومت بکند.
آیا ٣٠٠هزار انسان شریف ایرانی جان باخته اند که چنین اراجیفی بیان شود و چنین چرندیات بی منطقی طرح گردد؟
این تناقضی آشکار است که یک آخوند ادعا کند ٣٠٠ هزار غیرآخوند کشته شده است که نوبت حکومت یک عده آخوند در صف نوبت برسد.
اگر اینها مدعی فتح ایران هستند نباید جوانان ایران را سرباز خود تصور کنند و اگر خود را ایرانی قلمداد کرده و یاران آن ٣٠٠ هزار شهید فرض کنند، طبعا باید امروز در کنار مردم حق طلب ایران قرار بگیرند؛ نه اینکه مدعی شوند که مردم ایران برای ایجاد تغییر باید کشته بدهند.
این مردم چهل سال صبر و تحمل کردند، انواع مصیبتها را با صبوری سپری کرده اند . امروز اگر صحبت از تغییر می کنند
اگر امروز پرچم براندازی بر دوش گرفته اند به این خاطر هست که می بینتد سیستم حاکم موجود هیچ علامتی از اصلاح و بهبود را نشان نمیدهد و هر روز بدتر از دیروز میشود.
می بیند محیط زیست هر روز بیشتر نابود میشود، فرهنگ جامعه هر روز مضمحل میشود، فساد اجتماعی گسترده تر میشود، انواع ناهنجاری و بزهکاری پنهان و آشکار مانند سرطان رشد می کند، منابع کشور بر باد میرود و طبقات اجتماعی همگی در حال سقوط هستند و همه بنیادها و زیرساختها در حال ویرانی است.
میبیند که زندگیشان در آستانه فروپاشی است و تا چند مدت دیگر فرزندانشان حتی نان برای خوردن هم ممکن است پیدا نکنند، در حالی که سهامداران سفره انقلاب چندین هزار میلیاردی اختلاس میکنند و فراموش میشوند و کسی هم پیگیر آنها نیست
در چنین شرایطی مطمئنا ان ٣٠٠ هزار شهید اگر زنده شوند، این بار قطعا برای احقاق حقوق مردم و آزادی هموطنانشان میجنگند و جانشان را نثار آزادی و عزت و شرف و آبادی میهنشان میکنند و این دقیقا همان هدفی است که بخاطر آن جانشان را از دست داده اند . و البته همین جوانان امروز هم اگر لازم باشد باز در جانبازی هیچ کم نمی گذارند. درست مانند برادران بزرگترشان که جانبازی کردند .
این است واقعیت وجودی و پایگاه و جایگاه آن ٣٠٠ هزار شهید، نه آنکه برخی نادان میخواهند انگونه طرح و مصادره به مطلوب بکنند.
یکی گفته بود :
٣٠٠ هزار شهید دادیم تا حکومت اسلامی را حفظ کنیم، ٣٠٠هزار کشته بدین نظام مال شما.
در پاسخ باید گفت:
در علم آمار مفاهیمی بنام جامعه آماری و جامعه نمونه داریم که اعضای جامعه نمونه، حداقل در یک خصلت با افراد جامعه آماری شریک هستند .
حال اگر ما ان جانباختگان را جامعه نمونه قلمداد کنیم، این افراد زیرمجموعه جامعه آماری ایران هستند و با این جامعه مشترکاتی دارند.
حال وقتی یک اقلیت منفعت طلب میخواهد آنها را مصادره به مطلوب بکند، بخاطر ناآگاهی متوجه نمیشود که نمی تواند آنها را از جامعه آماری جدا کند و قطعا آن افراد، همراهانی داشتند که تصادفا الآن جزو جامعه ایران هستند و وقتی این افراد نظری دارند، در واقع نظر مشترک همان جانباختگان هم محسوب میشود و در این صورت این جامعه کلان هست که میتواند ادعا کند و بگوید :
ما ٣٠٠ هزار شهید ندادیم که امروز یک عده اقلیت فرصت طلب، سودجو، مفت خور، تنبل، بیکاره، چاپلوس، کلاش، ریاکار، بیسواد، کلاهبردار، هتاک، پرخاشگر، جنایتکار و رانت بگیر و چپاولگر کشور را به تاراج برده و مردم را بر خاک سیاه بنشانند.
این مطالبه، بحث منحصر به یک گروه خاصی از این جامعه نیست، بلکه نظر و رای مشترک همه آحاد جامعه ایران هست. حتی آن سپاهی و بسیجی و نیروی اطلاعاتی و ارتشی و کارمند و بازاری و دانشگاهی و قاضی و بازجو و وکیل و ...صادق و درستکار هم که خود را جزو جامعه ایران بداند، میبیند که نزدیکان و خانواده و برادران و فامیل و همسایه و هموطنان او هم در این جامعه دچار فلاکت و بدبختی شده اند.
وقتی یک عضو نیروی انتظامی می بیند، کمک هزینه تحصیل فرزندانشان را اختلاس میکنند، متوجه میشود که اقلیت غارتگر هیچ حد و مرزی در تعدی و تجاوز ندارد و طبعا خواهد گفت ما ٣٠٠ هزار شهید ندادیم که پس انداز کمک هزینه فرزندان ما را تاراج بکنند و کسی پاسخگویی هم نکند و بعد صحبت از امنیت ملی بکنند .
این میشود جایگاه و پایگاه واقعی این جانباختگان و شهدا که امروز فرزندانشان در داخل همین جامعه زندگی میکنند و آنها هم قربانیان این فجایع هستند .
اما وقتی همین اقلیت پرروی دغلباز، در مقابل حق طلبی مردم و عدالت خواهی آنها، مدعی تصاحب ان ٣٠٠ هزار شهید میشود، جایگاه و پایگاه مردمی آنها را نادیده میگیرد و چنان وانمود می کند که آنها کشته شده اند تا یک عده سهامدار سفره انقلاب شوند و ادعا کنند که اسلام این کشور را فتح کرده و هرآنچه دارد جزو عنایم جنگی است، و باید برخی خوشحال باشند که بعنوان برده ها و کنیزان غنیمت جنگی دست به زنان و دخترانشان زده نشده است . و یکی دیگر بگوید همه چیز صفی هست و حکومت هم صفی هست و امروز نوبت حکومت آخوند هست و حداقل باید پنجاه سال حکومت بکند.
آیا ٣٠٠هزار انسان شریف ایرانی جان باخته اند که چنین اراجیفی بیان شود و چنین چرندیات بی منطقی طرح گردد؟
این تناقضی آشکار است که یک آخوند ادعا کند ٣٠٠ هزار غیرآخوند کشته شده است که نوبت حکومت یک عده آخوند در صف نوبت برسد.
اگر اینها مدعی فتح ایران هستند نباید جوانان ایران را سرباز خود تصور کنند و اگر خود را ایرانی قلمداد کرده و یاران آن ٣٠٠ هزار شهید فرض کنند، طبعا باید امروز در کنار مردم حق طلب ایران قرار بگیرند؛ نه اینکه مدعی شوند که مردم ایران برای ایجاد تغییر باید کشته بدهند.
این مردم چهل سال صبر و تحمل کردند، انواع مصیبتها را با صبوری سپری کرده اند . امروز اگر صحبت از تغییر می کنند
اگر امروز پرچم براندازی بر دوش گرفته اند به این خاطر هست که می بینتد سیستم حاکم موجود هیچ علامتی از اصلاح و بهبود را نشان نمیدهد و هر روز بدتر از دیروز میشود.
می بیند محیط زیست هر روز بیشتر نابود میشود، فرهنگ جامعه هر روز مضمحل میشود، فساد اجتماعی گسترده تر میشود، انواع ناهنجاری و بزهکاری پنهان و آشکار مانند سرطان رشد می کند، منابع کشور بر باد میرود و طبقات اجتماعی همگی در حال سقوط هستند و همه بنیادها و زیرساختها در حال ویرانی است.
میبیند که زندگیشان در آستانه فروپاشی است و تا چند مدت دیگر فرزندانشان حتی نان برای خوردن هم ممکن است پیدا نکنند، در حالی که سهامداران سفره انقلاب چندین هزار میلیاردی اختلاس میکنند و فراموش میشوند و کسی هم پیگیر آنها نیست
در چنین شرایطی مطمئنا ان ٣٠٠ هزار شهید اگر زنده شوند، این بار قطعا برای احقاق حقوق مردم و آزادی هموطنانشان میجنگند و جانشان را نثار آزادی و عزت و شرف و آبادی میهنشان میکنند و این دقیقا همان هدفی است که بخاطر آن جانشان را از دست داده اند . و البته همین جوانان امروز هم اگر لازم باشد باز در جانبازی هیچ کم نمی گذارند. درست مانند برادران بزرگترشان که جانبازی کردند .
این است واقعیت وجودی و پایگاه و جایگاه آن ٣٠٠ هزار شهید، نه آنکه برخی نادان میخواهند انگونه طرح و مصادره به مطلوب بکنند.
