🔥 کانال ایران نوین (مردم سالاری انجمن های مردمی) 🔥
411 subscribers
8.07K photos
3.11K videos
71 files
4.61K links
🔥 کانال ایران نوین ( مردم سالاری انجمن های مردمی) 🔥

ایرانی آگاه

آزاد

و اباد

و با رفاه


🔥با ایران نوین، تا ایران نوین🔥
Download Telegram
[({🔥 @iran_novin1🔥})]

]🔥 ایران نوین 🔥[

#حق_تعیین_سرنوشت_ملی

نظریه ی ناسیونالیستی در تاریخ معاصر از دو سرچشمه توأم برمی خیزد:
1 ) یکی تصور فرانسویان از حاکمیت مردم،
2و ) دیگری ناسیونالیسم رمانتیکهای آلمان که شالوده ی آن مردم شناسی بود.

دانشمندان علم سیاست در سده هجدهم، حاکمیت را به جای پادشاه، از آن مردم معرفی کردند و بدین وسیله به مردم حق دادند که رأساً نوع حکومت خویش را تعیین کنند. این کار متضمن هیچ خطری برای نظام موجود کشورها نبود، و در فرانسه و انگلستان که ملت به وجود خویش آگاه بود و حدود و ثغور آن کمابیش با مرزهای جاافتاده کشور مطابقت داشت و دولت از پیش نماد ملیت بود، باعث هیچ گونه ادغام طلبی نشد.
ولی در آلمان و ایتالیا، ملیت از مرزها سرریز شد. سخن بر سر این بود که اگر مردم حاکمیت دارند و، بنابراین، می توانند نظام سیاسی دلخواه خویش را برگزینند، و بعلاوه اگر «مردم» باید، صرف نظر از وضع موجود کشورها، برحسب ملیت تعریف شوند، پس خواست و اراده ی ملی برای نیل به وحدت و استقلال فی حد ذاته موجه است، ولو باعث تجزیه ی کشورهای موجود و بهم خوردن مشروعیت خاندانهای سلطنتی شود و جوازی قرار بگیرد برای تجاوزات رهایی بخش ملی کشوری به کشور دیگر.
ناسیونالیست ایتالیایی #جوزپه_ماتسینی در بیان این قضیه راه افراط پیمود و گفت معتقد است خداوند مقدر کرده است که هر ملتی در درون مرزهای طبیعی خویش از وحدت و استقلال سیاسی برخوردار باشد. #جان_استوارت_میل در کتاب #حکومت_انتخابی، به پیروی از خوی معتدل خویش، نظری ملایمتر ابراز داشت و نوشت:
هر جا که احساس ملیت کمابیش بشدت موجود باشد، می توان فرض را بر [لزوم] وحدت جمیع افراد آن ملیت تحت یک حکومت و [تأسیس] حکومتی جدا و مخصوص به ایشان قرار داد. معنای این سخن جز این نیست که بگوییم مردم تحت حکومت شایسته است خود مسأله حکومت را فیصله دهند. اگر هر بخشی از نوع بشر در تعیین این امر آزاد نباشد که می خواهد به کدام جمع از آدمیان بپیوندد، دیگر معلوم نیست مخیر به چه کاری خواهد بود.
با اینهمه، مفهوم حق تعیین سرنوشت فردی یا جمعی متضمن بسیاری مشکلات بزرگ است.
تصور دولت به عنوان #تشکیلاتی_مسلط_بر_همه_افراد در درون مرزهای کشور، با تصور محقق دانستن هر کس به اینکه #مخیر_در_وفادار ماندن به آن است، منافات دارد.
البته هرکس حق دارد در این امر منشأ اثر باشد که می خواهد چه کسی و چگونه بر او حکومت کند. ولی این به معنای حق مشارکت در جریان اخذ پاره ای تصمیمهای قانونی است که در آن وجود چارچوب سیاسی مسلم گرفته می شود، نه به معنای اینکه هر کس به دلخواه می تواند هر گونه که خواست رفتار کند.
مشکل #حق_جمعی نیز کمتر از این نیست.
در عمل، هیچ حدی از تجزیه و جدایی ممکن نیست هر کسی را در منطقه ای مانند بالکان در کشور دلخواه او قرار دهد.
اما مسأله ی اساسی تر، فیصله دادن به این نکته است که، از جهت حق تعیین سرنوشت، #گروه_ملی عبارت از چیست.
همانگونه که دیروز کنگوییها حق تعیین سرنوشت را از کاتانگا سلب کردند، امروز باز به نام وحدت ملی، ناسیونالیستهای غنا این حق را از آشانتیها سلب می کنند.
اگر آلمانیها ادعا کنند که همه مردم آلمانی زبان افراد ملت آلمانند و، بنابراین، باید جزء آلمان باشند، آیا، بر مبنای حق تعیین سرنوشت ملی، برای افراد باصطلاح آلمانی در خارج، اختیاری در این زمینه باقی می ماند؟ و اگر اعتراض کنند، به عنوان افراد آلمانی معترض شده اند یا غیرآلمانی؟
اگر آلمانی، آیا این امر با حق تعیین سرنوشت جمیع مردم آلمان منافات نخواهد داشت؟
پیداست که اگر بنا باشد برحسب ملاک های عینی، مانند زبان، درباره ملیت داوری شود، اصل حق تعیین سرنوشت ملی، صرف نظر از تمایلات خرده گروه ذی ربط، مؤید سیاستهای گسترشی ادغام طلبانه خواهد بود، زیرا فرض بر این است که برای ابراز خواست و اراده، بخش بزرگتر مبنای محکمتری از بخش کوچکتر است. ولی اگر قرار باشد ملیت بر پایه ی ملاکهای ذهنی، مانند اراده زیستن تحت یک حکومت، مورد قضاوت واقع شود، اینکه خرده گروه مزبور امتناع ورزیده بظاهر خود دلیلی کافی بر این خواهد بود که بگوییم بخشی از آن ملت نبوده است.
به همین سان، باز ممکن است اقلیتی مخالف در درون آن خرده گروه مدعی هویت ملی جداگانه ای شود و هکذا الی آخر.
اگر کسی ملاکهای ذهنی برای حق تعیین سرنوشت گروه را بپذیرد، دیگر دلیلی برای خودداری از تعمیم آنها برای حق تعیین سرنوشت فردی وجود نخواهد داشت.
ملاکهای عینی اغلب به آسانی قابل اعمال در موارد واقعی نیستند، ولی اصولی روشن برای تأسیس دولت به نحو درست بدست می دهند.
با این حال، نظریه ای که اصحاب آن فرد را اصل قرار می دهند و معتقدند که پایه ی تکالیف سیاسی رضایت و قبول فردی است، مؤید آن ملاکها نیست.
اصل [رضایت و قبول] نقش خود را در تاریخ ناسیونالیسم به انجام رسانیده است.
🆔👉 @iran_novin1