[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#مقاله_علمی
پارادايمهاي سه گانه اثباتگرايي ، تفسيري و هرمنوتيك در مطالعات مديريت و سازمان
☆3A
#علوم_انساني_چيست؟
« مراد از علوم انساني، دانشی است كه موضوع تحقيق آنها فعاليتهاي مختلف بشر است، يعني فعاليتهايي كه متضمن روابط افراد بشر با يكديگر و روابط اين افراد با اشياء و نيز آثار و نهادها و مناسبات ناشي از اينهاست»(فروند، 3 :1372)؛ اما با اين قيد كه «روش تحقيق در آن، تجربي است و در صدد است تا آن فعاليتهاي مختلف را به قالب نظمهاي تجربه پذير بريزد»(سروش، 24 :1366).
برداشت از تجربه و تجربه پذيري در ميان عالمان علوم اجتماعي متفاوت است؛ برخي مدل علوم طبيعي تجربي را براي علوم انساني ميپذيرند به زعم آنان خروج از اين مدل، علوم انساني را از حوزه علم بودن خارج ميكند. اما برخي ديگر با نقد وحدت انگاري در مدل، به تنوع مدلها در تبيين رفتارها و پديده هاي انساني معتقدند.
اين تفاوت ديدگاه، در واقع از قرن هفدهم پديد آمد.
با شكفتن سريع علوم طبيعي، فاصله اي ميان علوم مادي و علوم انساني به وجود آمد.
توسعه در علوم طبيعي و ركود علوم انساني، اين سؤال را پيش آورد كه آيا احتمالا تفاوتي ميان اين دو شاخه علمي به لحاظ علميت وجود ندارد؟
اين سؤال سبب موضع گيريهاي متعددي در اين زمينه شد.
برخي علوم طبيعي را مدل مناسب براي علمي بودن مي پنداشتند و معتقد بودند علوم انساني بايد هنجارها و روشهاي علوم طبيعي را بپذيرد.
به سخن ديگر، دنياي اجتماعي شبيه دنياي طبيعي است و به همان طريق ميتواند مورد مطالعه قرارگيرد. همانگونه که هدف از معرفت در علوم طبيعي، کشف روابط علّي ميان پديده هاي قابل مشاهده است، در علوم انساني نيز اين هدف بايد به عنوان هدف اصلي براي پژوهشگران علوم انساني تعريف شود زيرا امکان ارائه روابط علت و معلولي ميان پديده هاي اجتماعي وجود دارد. از منظر هستي شناسي جهان اجتماعي از عينيت برخوردار است و شأني وجودي وراي آگاهي و ذهنيت انساني وجود دارد (ايمان، 91 :1388).
رويکرد تجربي اثباتگرا و تأثير آن در علوم انساني با #اگوست_كنت در قرن نوزدهم آغاز شد.
اگر چه اليه هايي از اين رويکرد را نيز ميتوان در آثاري از #ديويد_هيوم و #فرانسيس_بيكن مشاهده کرد.
اگوست كنت بر اين باور بود که ميتوان و بايد پديده هاي انساني را در مقايسه و شبيه به پديده هاي طبيعي به مطالعه و بررسي پرداخت. از اين روي، روشهاي
به کار گرفته شده در علوم طبيعي و نيز در علوم انساني داراي ارزش يکساني است.
واژه #فيزيک_اجتماعي از اصطلاحاتي بود که او براي مطالعات #جامعه_شناسي وضع نمود تا نشان دهد رفتارهاي جمعي انسانها را نيز ميتوان همانند پديده هاي طبيعي با روش يکساني به مطالعه و بررسي پرداخت. بر اين مبنا پژوهش در زمينه پديده هاي اجتماعي مبتني بر مشاهده و تجربه، به منظور کشف قوانين حاکم بر رفتارهاي اجتماعي خواهد بود.
اين کشف پژوهشگر را جهت تبيين و پيش بيني رفتارها توانمند خواهد نمود. از منظر اين دسته از جامعه شناسان بهكارگيري روش علوم طبيعي در علوم انساني به معناي ساخته شدن عيني انساني در مقولاتي بود كه در آن عين طبيعي ساخته ميشد و به معناي يكي
گرفتن واقعيت انساني و واقعيت طبيعي بود. به اعتقاد افرادي چون « #ديويد_تامس »، اين شيوه كاربرد روش علوم طبيعي در علوم انساني براي تحقيق در علوم انساني صحيح و تأمينكننده هدف علم كه عبارت از تبيين علّي پديده هاي انساني و در نتيجه توانايي براي كنترل و پيشبيني است، ميباشد (سروش، 374 :1366).
جامعه شناسان بعدي نيز مانند #دورکيم اين رويکرد معرفتي و روشي را در مطالعات جامعه شناختي خود دنبال کردند.
جامعه در اين رويکرد به مثابه يک واقعيتي عيني تلقي ميشود که ميتوان با روشهاي تجربي قوانين حاکم بر آن را کشف کرد. از سويي ديگر، « دوركيم » در سبك پژوهش جامعه شناختي خود با دست باز از تعبير و تفسير بهره ميگرفت و معاني و مفاهيمي را در پديده هاي انساني پيشبيني ميكرد كه با #اثباتگرايي_امروزين همخواني چنداني ندارند و بيشتر شبيه نوعي روش شناسي ضد اثباتگرايي هستند كه در روزگار كنوني پيگيري ميشود.
👇👇👇👇ادامه
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#مقاله_علمی
پارادايمهاي سه گانه اثباتگرايي ، تفسيري و هرمنوتيك در مطالعات مديريت و سازمان
☆3A
#علوم_انساني_چيست؟
« مراد از علوم انساني، دانشی است كه موضوع تحقيق آنها فعاليتهاي مختلف بشر است، يعني فعاليتهايي كه متضمن روابط افراد بشر با يكديگر و روابط اين افراد با اشياء و نيز آثار و نهادها و مناسبات ناشي از اينهاست»(فروند، 3 :1372)؛ اما با اين قيد كه «روش تحقيق در آن، تجربي است و در صدد است تا آن فعاليتهاي مختلف را به قالب نظمهاي تجربه پذير بريزد»(سروش، 24 :1366).
برداشت از تجربه و تجربه پذيري در ميان عالمان علوم اجتماعي متفاوت است؛ برخي مدل علوم طبيعي تجربي را براي علوم انساني ميپذيرند به زعم آنان خروج از اين مدل، علوم انساني را از حوزه علم بودن خارج ميكند. اما برخي ديگر با نقد وحدت انگاري در مدل، به تنوع مدلها در تبيين رفتارها و پديده هاي انساني معتقدند.
اين تفاوت ديدگاه، در واقع از قرن هفدهم پديد آمد.
با شكفتن سريع علوم طبيعي، فاصله اي ميان علوم مادي و علوم انساني به وجود آمد.
توسعه در علوم طبيعي و ركود علوم انساني، اين سؤال را پيش آورد كه آيا احتمالا تفاوتي ميان اين دو شاخه علمي به لحاظ علميت وجود ندارد؟
اين سؤال سبب موضع گيريهاي متعددي در اين زمينه شد.
برخي علوم طبيعي را مدل مناسب براي علمي بودن مي پنداشتند و معتقد بودند علوم انساني بايد هنجارها و روشهاي علوم طبيعي را بپذيرد.
به سخن ديگر، دنياي اجتماعي شبيه دنياي طبيعي است و به همان طريق ميتواند مورد مطالعه قرارگيرد. همانگونه که هدف از معرفت در علوم طبيعي، کشف روابط علّي ميان پديده هاي قابل مشاهده است، در علوم انساني نيز اين هدف بايد به عنوان هدف اصلي براي پژوهشگران علوم انساني تعريف شود زيرا امکان ارائه روابط علت و معلولي ميان پديده هاي اجتماعي وجود دارد. از منظر هستي شناسي جهان اجتماعي از عينيت برخوردار است و شأني وجودي وراي آگاهي و ذهنيت انساني وجود دارد (ايمان، 91 :1388).
رويکرد تجربي اثباتگرا و تأثير آن در علوم انساني با #اگوست_كنت در قرن نوزدهم آغاز شد.
اگر چه اليه هايي از اين رويکرد را نيز ميتوان در آثاري از #ديويد_هيوم و #فرانسيس_بيكن مشاهده کرد.
اگوست كنت بر اين باور بود که ميتوان و بايد پديده هاي انساني را در مقايسه و شبيه به پديده هاي طبيعي به مطالعه و بررسي پرداخت. از اين روي، روشهاي
به کار گرفته شده در علوم طبيعي و نيز در علوم انساني داراي ارزش يکساني است.
واژه #فيزيک_اجتماعي از اصطلاحاتي بود که او براي مطالعات #جامعه_شناسي وضع نمود تا نشان دهد رفتارهاي جمعي انسانها را نيز ميتوان همانند پديده هاي طبيعي با روش يکساني به مطالعه و بررسي پرداخت. بر اين مبنا پژوهش در زمينه پديده هاي اجتماعي مبتني بر مشاهده و تجربه، به منظور کشف قوانين حاکم بر رفتارهاي اجتماعي خواهد بود.
اين کشف پژوهشگر را جهت تبيين و پيش بيني رفتارها توانمند خواهد نمود. از منظر اين دسته از جامعه شناسان بهكارگيري روش علوم طبيعي در علوم انساني به معناي ساخته شدن عيني انساني در مقولاتي بود كه در آن عين طبيعي ساخته ميشد و به معناي يكي
گرفتن واقعيت انساني و واقعيت طبيعي بود. به اعتقاد افرادي چون « #ديويد_تامس »، اين شيوه كاربرد روش علوم طبيعي در علوم انساني براي تحقيق در علوم انساني صحيح و تأمينكننده هدف علم كه عبارت از تبيين علّي پديده هاي انساني و در نتيجه توانايي براي كنترل و پيشبيني است، ميباشد (سروش، 374 :1366).
جامعه شناسان بعدي نيز مانند #دورکيم اين رويکرد معرفتي و روشي را در مطالعات جامعه شناختي خود دنبال کردند.
جامعه در اين رويکرد به مثابه يک واقعيتي عيني تلقي ميشود که ميتوان با روشهاي تجربي قوانين حاکم بر آن را کشف کرد. از سويي ديگر، « دوركيم » در سبك پژوهش جامعه شناختي خود با دست باز از تعبير و تفسير بهره ميگرفت و معاني و مفاهيمي را در پديده هاي انساني پيشبيني ميكرد كه با #اثباتگرايي_امروزين همخواني چنداني ندارند و بيشتر شبيه نوعي روش شناسي ضد اثباتگرايي هستند كه در روزگار كنوني پيگيري ميشود.
👇👇👇👇ادامه
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
☆☆● فرهنگ سیاسی ●☆☆:
#ليبراليسم_چيست؟
☆1
ليبراليسم به مجموعه روش ها، سياست ها و تفكراتى كه هدفشان فراهم آوردن آزادى هرچه بيشتر براى فرد باشد اطلاق مى شود.
ليبراليسم بيشتر نشان دهنده يك گرايش با جهت فكرى و سياسى است كه اصول كلى آن عبارت است از:
۱- #آزادى_بيان_عقايد
فرآيند ظهور ليبراليسم در اروپا در دوران پس از عصر اصلاحات دينى آغاز شد.
جنگ ها و كشت و كشتار مذهبى در آن دوران، يكى از زمينه هاى اوليه ايجاد محدوديت بر اقتدار حكومت بود.
در نتيجه آزادى بيان و #تساهل نسبت به عقايد و انديشه هاى ديگران مهمترين شرط يك حكومت ليبرالى شد.
۲- #تفكيك_قوا
حكومت محدود و مشروط براى اولين بار توسط منتسكيو فيلسوف فرانسوى مطرح شد.
به نظر او نهادهاى #قانونگذارى، #اجرايى و #قضايى به منظور نظارت و كنترل يكديگر تعبيه شده اند.
براى اينكه حاكم مستبد مسلط نشود و براى توازن قوا و منافع بايد بين اين سه نهاد حكومتى توازن برقرار كرد.
۳- #جامعه_مدنى
آزادى شهروندان نيازمند جامعه اى با انجمن ها، گروه هاى سياسى، فكرى، مذهبى و فلسفى فراوان است.
وجود چنين انجمن هايى باعث پراكندگى قدرت در جامعه مى گردد. در سياست نيز حضور گروه هاى متنوع باعث عدم تشكيل حكومتى يكپارچه و استبدادى مى گردد.
۴- #نظارت_و_كنترل_هميشگى_مردم_بر_حكومت
ليبراليسم به عنوان اصول خود نسبت به حكومت با بدبينى مى نگرد و حكومت را به منزله شر اجتناب ناپذير مى داند.
#جان_لاك فيلسوف انگليسى مى گويد: «سياستمداران به طور بالقوه جانوران درنده اى هستند كه از كاربرد خودسرانه قدرت در جهت منافع خويش ابايى ندارند.»
لذا فقط از طريق تاسيس نهادها، موانع اجتماعى قابل رؤيت و نظارت مستمر مى توان آنها را مهاركرد.
۵- #تمايز_حوزه_هاى_عمومى_و_خصوصى
ليبراليسم حريم شخصى هر فرد را محترم و مقدس و مصون از دخالت قدرت سياسى مى داند.
#جان_استوارت_ميل فيلسوف انگليسى در اين زمينه اعمال معطوف به خود و معطوف به ديگران را از هم جدا مى كرد. او دسته اول را حوزه #خصوصى و دسته ديگر را حوزه #عمومى و قابل مداخله به وسيله حكومت مى دانست.
۶- #مقاومت_در_برابر_قدرت
ليبراليسم در آغاز ايدئولوژى مقاومت در مقابل قدرت مطلقه و خودكامه بود.
#ماركى_دوكندورسه (۱۷۹۴-۱۷۴۳) معتقد بود ليبراليسم تضعيف كننده هرگونه قدرت و اقتدار اعم از قدرت دولت، كليسا و سنت است.
۷- #حق_مالكيت_خصوصى
از ديدگاه ليبراليسم مالكيت خصوصى يكى از ابزارهاى اصلى حفظ و استمرار آزادى سياسى و فكرى است. مالكيت خصوصى يكى از مهمترين منابع استقلال، خودمختارى فرد و مقاومت وى در مقابل قدرت و حكومت است. #منتسكيو معتقد است دادوستد روحيه تساهل و مدارا را تقويت مى كند. زيرا لازمه دادوستد رفتار غير شخصى است و نيازى به توجه به ويژگى هاى فكرى و مذهبى طرف مقابل نيست.
#ديويد_هيوم فيلسوف انگليسى مالكيت خصوصى را مهم ترين و اساسى ترين اصل دموكراسى مى داند. به نظر او كردارها و عادات مربوط به مالكيت، عقد قرارداد و تجارت و حسابرسى... عاملى مساعد براى رعايت قوانين است.
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
☆☆● فرهنگ سیاسی ●☆☆:
#ليبراليسم_چيست؟
☆1
ليبراليسم به مجموعه روش ها، سياست ها و تفكراتى كه هدفشان فراهم آوردن آزادى هرچه بيشتر براى فرد باشد اطلاق مى شود.
ليبراليسم بيشتر نشان دهنده يك گرايش با جهت فكرى و سياسى است كه اصول كلى آن عبارت است از:
۱- #آزادى_بيان_عقايد
فرآيند ظهور ليبراليسم در اروپا در دوران پس از عصر اصلاحات دينى آغاز شد.
جنگ ها و كشت و كشتار مذهبى در آن دوران، يكى از زمينه هاى اوليه ايجاد محدوديت بر اقتدار حكومت بود.
در نتيجه آزادى بيان و #تساهل نسبت به عقايد و انديشه هاى ديگران مهمترين شرط يك حكومت ليبرالى شد.
۲- #تفكيك_قوا
حكومت محدود و مشروط براى اولين بار توسط منتسكيو فيلسوف فرانسوى مطرح شد.
به نظر او نهادهاى #قانونگذارى، #اجرايى و #قضايى به منظور نظارت و كنترل يكديگر تعبيه شده اند.
براى اينكه حاكم مستبد مسلط نشود و براى توازن قوا و منافع بايد بين اين سه نهاد حكومتى توازن برقرار كرد.
۳- #جامعه_مدنى
آزادى شهروندان نيازمند جامعه اى با انجمن ها، گروه هاى سياسى، فكرى، مذهبى و فلسفى فراوان است.
وجود چنين انجمن هايى باعث پراكندگى قدرت در جامعه مى گردد. در سياست نيز حضور گروه هاى متنوع باعث عدم تشكيل حكومتى يكپارچه و استبدادى مى گردد.
۴- #نظارت_و_كنترل_هميشگى_مردم_بر_حكومت
ليبراليسم به عنوان اصول خود نسبت به حكومت با بدبينى مى نگرد و حكومت را به منزله شر اجتناب ناپذير مى داند.
#جان_لاك فيلسوف انگليسى مى گويد: «سياستمداران به طور بالقوه جانوران درنده اى هستند كه از كاربرد خودسرانه قدرت در جهت منافع خويش ابايى ندارند.»
لذا فقط از طريق تاسيس نهادها، موانع اجتماعى قابل رؤيت و نظارت مستمر مى توان آنها را مهاركرد.
۵- #تمايز_حوزه_هاى_عمومى_و_خصوصى
ليبراليسم حريم شخصى هر فرد را محترم و مقدس و مصون از دخالت قدرت سياسى مى داند.
#جان_استوارت_ميل فيلسوف انگليسى در اين زمينه اعمال معطوف به خود و معطوف به ديگران را از هم جدا مى كرد. او دسته اول را حوزه #خصوصى و دسته ديگر را حوزه #عمومى و قابل مداخله به وسيله حكومت مى دانست.
۶- #مقاومت_در_برابر_قدرت
ليبراليسم در آغاز ايدئولوژى مقاومت در مقابل قدرت مطلقه و خودكامه بود.
#ماركى_دوكندورسه (۱۷۹۴-۱۷۴۳) معتقد بود ليبراليسم تضعيف كننده هرگونه قدرت و اقتدار اعم از قدرت دولت، كليسا و سنت است.
۷- #حق_مالكيت_خصوصى
از ديدگاه ليبراليسم مالكيت خصوصى يكى از ابزارهاى اصلى حفظ و استمرار آزادى سياسى و فكرى است. مالكيت خصوصى يكى از مهمترين منابع استقلال، خودمختارى فرد و مقاومت وى در مقابل قدرت و حكومت است. #منتسكيو معتقد است دادوستد روحيه تساهل و مدارا را تقويت مى كند. زيرا لازمه دادوستد رفتار غير شخصى است و نيازى به توجه به ويژگى هاى فكرى و مذهبى طرف مقابل نيست.
#ديويد_هيوم فيلسوف انگليسى مالكيت خصوصى را مهم ترين و اساسى ترين اصل دموكراسى مى داند. به نظر او كردارها و عادات مربوط به مالكيت، عقد قرارداد و تجارت و حسابرسى... عاملى مساعد براى رعايت قوانين است.
🆔👉 @iran_novin1