Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
#تفکر_سیستمی
#برخی_از_ویزگیهای_مهم_سیستمها که اکثر نویسندگان و تحلیلگران بر روی آنها اتفاقنظر دارند را با هم مرور میکنیم:
(۱) سیستم از اجزای متعدد تشکیل میشود
به عبارت دیگر یک قطعه را به تنهایی به عنوان یک سیستم در نظر نمیگیریم.
وقتی دو یا چند المان در کنار یکدیگر قرار میگیرند و مجموعهی آنها – از دید ما – هویت پیدا میکند میتوانیم بگوییم یک سیستم به وجود آمده است.
(۲) اجزای سیستم با هم در ارتباط و تعامل هستند
یکی از مهمترین ویژگیهای یک سیستم این است که اجزای آن با هم تعامل دارند و بر روی یکدیگر تاثیر میگذارند.
هر یک از اجزای یک سیستم را که انتخاب کنید، میتوانید تشخیص دهید که بر روی کدامیک اجزای سیستم تأثیر میگذارد.
همچنین با بررسی سیستم میتوانید بگویید که آن جزء خود از چه بخشهایی از سیستم اثر میپذیرد.
تا وقتی تعامل وجود ندارد صرفاً یک مجموعه داریم و نه یک سیستم.
بسیاری از شرکتها و سازمانها، مجموعهای از دپارتمانها هستند نه یک سیستم سازمانی.
میدانید که یکی از بحثهای رایج در کار تیمی، بررسی تفاوت تیم و گروه است.
اگر بخواهیم از ادبیات سیستمی استفاده کنیم میتوانیم بگوییم گروه، تیمی است که تعامل و تأثیرگذاری میان اعضای آن حذف شده است.
یا بالعکس میتوانیم بگوییم یک گروه از انسانها را وقتی میتوانیم به یک تیم تبدیل کنیم که با یکدیگر تعامل داشته باشند و بر روی کار یکدیگر تاثیر بگذارند و از یکدیگر تأثیر بپذیرند.
(۳) برای سیستمها میتوان از چیزی به نام رفتار حرف زد
وقتی اجزای سیستم با هم تعامل دارند و بر روی یکدیگر تأثیر میگذارند، به تدریج چیزی به نام رفتار سیستم به وجود میآید و پدیدار میشود.
این رفتار، چیزی فراتر از ویژگیها یا تغییرات یک بخش خاص است و از ترکیبِ تعامل همهی اجزا تشکیل میشود.
(۴) برای سیستمها معمولاً یک مرز تعریف میشود
تقریباً هر سیستمی که انتخاب کنید و در موردش حرف بزنید، مرز (Border) هم دارد؛ مگر اینکه بخواهید تمام عالم هستی را به عنوان یک سیستم بگیرید.
مرز سیستم یک واقعیت بیرونی نیست. بلکه ما انسانها مرزها را تعریف میکنیم.
ممکن است پدر یک خانواده، مرزهای سیستم خانوادهی خود را، چاردیواری خانه تعیین کند و به فرزندان خود هم بیاموزد که آنچه بیرون از این خانه میبینید محیط است و چنین شود که فرزندان، وقتی زبالهها را از خانه بیرون بردند، احساس میکنند «مشکل زبالهها، در سیستم خانواده حل شده است».
چنین است که شاید در برخی مجتمعها دیده باشید که ساکنان برای تزیینات خانهی خود، بی حد و حصر هزینه میکنند اما برای گلکاری حیاط، حاضر به پرداخت کمترین هزینه نیستند.
خانوادهی دیگری را هم ممکن است بیابید که مرزهای سیستم خود را مرزهای استان خود بداند و یا مرزهای سیاسی کشور خود یا کرهی زمین.
بسیاری از راهحلهای غیرسیستمی از آنجا ناشی میشوند که ما مرزهای سیستم خود را بسیار محدود تعریف میکنیم.
(۵) برای بسیاری از سیستمها میتوان هدف تعریف کرد
دقت کنید که نگفتهایم برای همهی سیستمها بایدهدف تعریف شود و سیستم حتماً باید هدف داشته باشد.
با همین استدلال (و استدلالهای مشابه) کسانی که نظریه سیستمها را به شکل عام میخوانند و دنبال میکنند، ترجیح میدهند این مورد را به عنوان یکی از ویژگیهای یک سیستم مطرح نکنند.
اما برای کسانی مثل ما که در متمم تفکر سیستمیرا برای استفاده در درسهای مدیریت و اقتصاد میخوانند و میآموزند، مناسبتر است هدف و هدفمندی را هم به عنوان یک ویژگی سیستم در نظر بگیریم و فرض کنیم بر بسیاری از سیستمهامیتوان یک یا چند هدف تعریف کرد.
ما اگر میگوییم سازمان را میتوان یک سیستم در نظر گرفت و بعد میخواهیم به عنوان تحلیلگر سیستمی در مورد موفق بودن یا نبودن سازمان صحبت کنیم، باید این موفقیت را در مقایسه با یک یا چند هدف بسنجیم.
همچنان وقتی سیاستگذاران در اقتصاد کشور از اصلاح سیستم اقتصادی سخن میگویند، باید محور و معیار و هدفی برای سیستم اقتصادی وجود داشته باشد تا بتوان از هدف آن حرف زد.
بنابراین معمولاً در تحلیل سیستمها در درسهای اقتصاد و مدیریت (بر خلاف نظریه عمومی سیستمها)، از هدف سیستم صحبت میشود.
البته همه میدانیم که این ما هستیم که به عنوان تحلیلگر و ناظر برای سیستم هدف تعریف میکنیم.
#برخی_از_ویزگیهای_مهم_سیستمها که اکثر نویسندگان و تحلیلگران بر روی آنها اتفاقنظر دارند را با هم مرور میکنیم:
(۱) سیستم از اجزای متعدد تشکیل میشود
به عبارت دیگر یک قطعه را به تنهایی به عنوان یک سیستم در نظر نمیگیریم.
وقتی دو یا چند المان در کنار یکدیگر قرار میگیرند و مجموعهی آنها – از دید ما – هویت پیدا میکند میتوانیم بگوییم یک سیستم به وجود آمده است.
(۲) اجزای سیستم با هم در ارتباط و تعامل هستند
یکی از مهمترین ویژگیهای یک سیستم این است که اجزای آن با هم تعامل دارند و بر روی یکدیگر تاثیر میگذارند.
هر یک از اجزای یک سیستم را که انتخاب کنید، میتوانید تشخیص دهید که بر روی کدامیک اجزای سیستم تأثیر میگذارد.
همچنین با بررسی سیستم میتوانید بگویید که آن جزء خود از چه بخشهایی از سیستم اثر میپذیرد.
تا وقتی تعامل وجود ندارد صرفاً یک مجموعه داریم و نه یک سیستم.
بسیاری از شرکتها و سازمانها، مجموعهای از دپارتمانها هستند نه یک سیستم سازمانی.
میدانید که یکی از بحثهای رایج در کار تیمی، بررسی تفاوت تیم و گروه است.
اگر بخواهیم از ادبیات سیستمی استفاده کنیم میتوانیم بگوییم گروه، تیمی است که تعامل و تأثیرگذاری میان اعضای آن حذف شده است.
یا بالعکس میتوانیم بگوییم یک گروه از انسانها را وقتی میتوانیم به یک تیم تبدیل کنیم که با یکدیگر تعامل داشته باشند و بر روی کار یکدیگر تاثیر بگذارند و از یکدیگر تأثیر بپذیرند.
(۳) برای سیستمها میتوان از چیزی به نام رفتار حرف زد
وقتی اجزای سیستم با هم تعامل دارند و بر روی یکدیگر تأثیر میگذارند، به تدریج چیزی به نام رفتار سیستم به وجود میآید و پدیدار میشود.
این رفتار، چیزی فراتر از ویژگیها یا تغییرات یک بخش خاص است و از ترکیبِ تعامل همهی اجزا تشکیل میشود.
(۴) برای سیستمها معمولاً یک مرز تعریف میشود
تقریباً هر سیستمی که انتخاب کنید و در موردش حرف بزنید، مرز (Border) هم دارد؛ مگر اینکه بخواهید تمام عالم هستی را به عنوان یک سیستم بگیرید.
مرز سیستم یک واقعیت بیرونی نیست. بلکه ما انسانها مرزها را تعریف میکنیم.
ممکن است پدر یک خانواده، مرزهای سیستم خانوادهی خود را، چاردیواری خانه تعیین کند و به فرزندان خود هم بیاموزد که آنچه بیرون از این خانه میبینید محیط است و چنین شود که فرزندان، وقتی زبالهها را از خانه بیرون بردند، احساس میکنند «مشکل زبالهها، در سیستم خانواده حل شده است».
چنین است که شاید در برخی مجتمعها دیده باشید که ساکنان برای تزیینات خانهی خود، بی حد و حصر هزینه میکنند اما برای گلکاری حیاط، حاضر به پرداخت کمترین هزینه نیستند.
خانوادهی دیگری را هم ممکن است بیابید که مرزهای سیستم خود را مرزهای استان خود بداند و یا مرزهای سیاسی کشور خود یا کرهی زمین.
بسیاری از راهحلهای غیرسیستمی از آنجا ناشی میشوند که ما مرزهای سیستم خود را بسیار محدود تعریف میکنیم.
(۵) برای بسیاری از سیستمها میتوان هدف تعریف کرد
دقت کنید که نگفتهایم برای همهی سیستمها بایدهدف تعریف شود و سیستم حتماً باید هدف داشته باشد.
با همین استدلال (و استدلالهای مشابه) کسانی که نظریه سیستمها را به شکل عام میخوانند و دنبال میکنند، ترجیح میدهند این مورد را به عنوان یکی از ویژگیهای یک سیستم مطرح نکنند.
اما برای کسانی مثل ما که در متمم تفکر سیستمیرا برای استفاده در درسهای مدیریت و اقتصاد میخوانند و میآموزند، مناسبتر است هدف و هدفمندی را هم به عنوان یک ویژگی سیستم در نظر بگیریم و فرض کنیم بر بسیاری از سیستمهامیتوان یک یا چند هدف تعریف کرد.
ما اگر میگوییم سازمان را میتوان یک سیستم در نظر گرفت و بعد میخواهیم به عنوان تحلیلگر سیستمی در مورد موفق بودن یا نبودن سازمان صحبت کنیم، باید این موفقیت را در مقایسه با یک یا چند هدف بسنجیم.
همچنان وقتی سیاستگذاران در اقتصاد کشور از اصلاح سیستم اقتصادی سخن میگویند، باید محور و معیار و هدفی برای سیستم اقتصادی وجود داشته باشد تا بتوان از هدف آن حرف زد.
بنابراین معمولاً در تحلیل سیستمها در درسهای اقتصاد و مدیریت (بر خلاف نظریه عمومی سیستمها)، از هدف سیستم صحبت میشود.
البته همه میدانیم که این ما هستیم که به عنوان تحلیلگر و ناظر برای سیستم هدف تعریف میکنیم.