آیا می دانید ۵۰۰۰ واژه فارسی در زبان عربی است؟
معرب= عربی شده
1⃣ العَسکر: معرب لشکر. از واژه پارسی لشکر گرفته شده است.
2⃣ القَند: معرب کَند (kand). از واژه پارسی کند گرفته شده است.
3⃣ الطبأَه: طبیعت. معرب تبار:نژاد،اصل. از واژه پارسی تبار گرفته شده است.
4⃣ "طَرسَعَ" الرجل: مرد از ترس تند دوید. معرب تَرسا: ترسنده و هراسان. از واژه پارسی ترسا گرفته شده است.
5⃣ الطازَج: معرب تازه. از واژه پارسی تازه گرفته شده است.
🔸برگرفته از کتاب "الالفاظ الفارسیه المعربه"
نوشته "السیّد ادّی شیر"
#معرب #زبان_فارسی #زبان_عربی
https://t.me/joinchat/AAAAAE4yQ1tz1K7CZL6vPQ
معرب= عربی شده
1⃣ العَسکر: معرب لشکر. از واژه پارسی لشکر گرفته شده است.
2⃣ القَند: معرب کَند (kand). از واژه پارسی کند گرفته شده است.
3⃣ الطبأَه: طبیعت. معرب تبار:نژاد،اصل. از واژه پارسی تبار گرفته شده است.
4⃣ "طَرسَعَ" الرجل: مرد از ترس تند دوید. معرب تَرسا: ترسنده و هراسان. از واژه پارسی ترسا گرفته شده است.
5⃣ الطازَج: معرب تازه. از واژه پارسی تازه گرفته شده است.
🔸برگرفته از کتاب "الالفاظ الفارسیه المعربه"
نوشته "السیّد ادّی شیر"
#معرب #زبان_فارسی #زبان_عربی
https://t.me/joinchat/AAAAAE4yQ1tz1K7CZL6vPQ
آیا می دانید حدود ۵۰۰۰ واژه فارسی در زبان عربی است؟
1⃣ العَسکر: معرب لشکر. از واژه پارسی لشکر گرفته شده است.
2⃣ القَند: معرب کَند (kand). از واژه پارسی کند گرفته شده است.
3⃣ الطبأَه: طبیعت. معرب تبار: نژاد، اصل. از واژه پارسی تبار گرفته شده است.
4⃣ "طَرسَعَ" الرجل: مرد از ترس تند دوید. معرب تَرسا: ترسنده و هراسان. از واژه پارسی ترسا گرفته شده است.
5⃣ الطازَج: معرب تازه. از واژه پارسی تازه گرفته شده است.
🔸برگرفته از کتاب "الالفاظ الفارسیه المعربه"
نوشته "السیّد ادّی شیر"
#زبان_فارسی #زبان_عربی #معرب
https://t.me/joinchat/AAAAAE4yQ1tz1K7CZL6vPQ
1⃣ العَسکر: معرب لشکر. از واژه پارسی لشکر گرفته شده است.
2⃣ القَند: معرب کَند (kand). از واژه پارسی کند گرفته شده است.
3⃣ الطبأَه: طبیعت. معرب تبار: نژاد، اصل. از واژه پارسی تبار گرفته شده است.
4⃣ "طَرسَعَ" الرجل: مرد از ترس تند دوید. معرب تَرسا: ترسنده و هراسان. از واژه پارسی ترسا گرفته شده است.
5⃣ الطازَج: معرب تازه. از واژه پارسی تازه گرفته شده است.
🔸برگرفته از کتاب "الالفاظ الفارسیه المعربه"
نوشته "السیّد ادّی شیر"
#زبان_فارسی #زبان_عربی #معرب
https://t.me/joinchat/AAAAAE4yQ1tz1K7CZL6vPQ
شخصی به نام #عبدالنبی_قیم که گویا خود را نویسنده و لغتنامهنویس معرفی کرده، در سایت عصر ایران اعلام کرده که ابناثیر هرگز سخنی مبنی بر اینکه "همتای #شاهنامه در #زبان_عربی یافت نمیشود" نگفته و دکتر #طباطبایی را به دروغگویی متهم کرده است:
http://www.asriran.com/fa/news/648214/جواد-طباطبایی-فردوسی-و-شعرای-عرب
و در پایان با وقاحت کمنظیری مینویسد:
""به عقیده من، شاهنامه را نمی توان حتی برای یک لحظه با معلقات عربی برابر و همسنگ دانست! ""
جالب اینجاست که ارجاع دقیق این مطلب #ابن_اثیر در کتاب انحطاط دکتر طباطبایی آمده است. اما از آنهم که بگذریم، در کتاب "سرچشمههای فردوسیشناسی" دکتر محمدامین ریاحی خویی در صفحهی ۲۳۸ این مطلب به دقت نوشته آمده است.
لذا ازین نویسنده (!) محترم خواهشمندیم پیش از اظهارنظر دربارهی آنچه نمیداند، ضمن کنترل تعصب نژادی خود، به جای تنیدن بر خوی قبیلهای، اندکی مطالعه کند!
@iran_khouzestan
http://www.asriran.com/fa/news/648214/جواد-طباطبایی-فردوسی-و-شعرای-عرب
و در پایان با وقاحت کمنظیری مینویسد:
""به عقیده من، شاهنامه را نمی توان حتی برای یک لحظه با معلقات عربی برابر و همسنگ دانست! ""
جالب اینجاست که ارجاع دقیق این مطلب #ابن_اثیر در کتاب انحطاط دکتر طباطبایی آمده است. اما از آنهم که بگذریم، در کتاب "سرچشمههای فردوسیشناسی" دکتر محمدامین ریاحی خویی در صفحهی ۲۳۸ این مطلب به دقت نوشته آمده است.
لذا ازین نویسنده (!) محترم خواهشمندیم پیش از اظهارنظر دربارهی آنچه نمیداند، ضمن کنترل تعصب نژادی خود، به جای تنیدن بر خوی قبیلهای، اندکی مطالعه کند!
@iran_khouzestan
دیرینگی #زبان_فارسی و تأثیر آن بر ادبیات عربی دورهی جاهلیت
تُردی بَردییِوا (بَردیزاده)
در دوران پیش از اسلام،شعر عرب به درجهی ممتازی از فصاحت،سلاست و نفاست کلام رسیده بود. شاعران عصر جاهلی اشعاری آفریدهاند که پژوهش در آن، گرههای پر پیچوتاب فرهنگ عرب و تشکیل #زبان_عربی را باز مینماید. در نظم جاهلی، عنصرهایی نیز هستند که ارزش بسیاری برای پیشبرد علم دارند.
این عنصرها در اصل متعلق به فارسیزبانان بوده و با سببهای گوناگون وارد زبان و فرهنگِ عرب شده است. در دیوان شاعران جاهلی، واژههای فراوان فارسی دیده میشوند که سخنوران عربزبانِ شبهجزیره آنها را با معنای اصلی فارسی بهکار میبردهاند.
«اَعشا» (اعشی) یکی از مشهورترین شاعران جاهلی است که شجرهاش «میمون بن قیس بن جندل بن شراهیل بن عوف بن سعد بن ضبیعه بن قیس بن ثعلبه» و تخلصاش «ابوبصیر» است. او در سال 529 میلادی (94 سال پیش از هجرت) متولد شده و در سال 630 میلادی (8 هجری) فوت کرده است. از شجرهنامهاش برمیآید که او عربتبار است و با مردمان فارسیزبان قرابتی ندارد. با وجود این در اشعار این شاعر، واژههای فراوانِ فارسی با آب و رنگ گوناگون وارد شده است.
ورود واژههای فارسی در نظم جاهلیت و موجودیت صنعت چامهسرایی در این نظم، ما را وادار نمود که عوامل تأثیر زبان و تمدن ایرانی در مدنیت عربی را تحقیق نماییم.
آشکار است که در دوران جاهلی، ارتباط فراوانی میان عجم و عرب وجود داشت. اهالی «حیره» (در جنوب عراق امروزی) در آن دوره با زبان فارسی بهخوبی آشنا بودند و از اشعار جاهلی هویداست که واژگان فراوان فارسی در آن به کار رفته است. برای آموختن تأثیر زبان فارسی در زبان عربی، ما چند قصیده و خَمریههای شاعران جاهلی عرب را مورد تحلیل قرار دادیم و به تحقیقات علمای عرب نیز تکیه نمودیم. از جمله از دیوان اعشا که به دایرتالمعارف شعر عربی مشهور است، استفاده کردهایم.
در آغاز میبایست بدانیم که شواهد گسترش و کاربرد زبان فارسی در نواحی عرب پیش از اسلام در کدام منابع ثبت شدهاند. یکی از منابع معتبر در این زمینه، «تاریخ طبری» است که در آن آمده است:
«چون یزدجرد بهملک بنشست، ملک عرب نعمان بود. یزدجرد کس فرستاد و ملک عرب را از حیره بخواند. نعمان بیامد و یزدجرد او را گرامی داشت و گفت: «این فرزند مرا بپرور بدان هوای بادیه و حیره تا مگر بزید». نعمان بهرام را بر گرفت و به جای خویش برد».
از این گزارش برمیآید که بهرام گور در دربار نعمان تربیت یافته و پس از وفات پدرش جانشین او شده است.
ابوالفرج علی بن حسین اصفهانی در کتاب بیست جلدی «الأغانی» نوشته است که پس از مرگ نعمان، شخصی به نام زید به امیری حیره انتخاب شد. پسر همین زید که عدی نام داشت به دلیل اینکه هر دو زبان عربی و فارسی را خوب میدانسته است، به عنوان کاتب و مترجم به دیوان شاهنشاه ایران فرستاده میشود.
از این مأخذ دانسته میشود که زبان فارسی در فاصله سالهای 399 تا 430 میلادی (224 تا 193 پیش از هجرت) یعنی در زمان حکمرانی نعمان و زید در حیره رواج داشته است.
بسیاری از پژوهشگران، عدی بن زید را که کاتب و مترجم دربار شاهنشاه ایران بوده است، شاعری خوشذوق معرفی نموده و عامل شکلگیری ذوق بدیعی او را تأثیرپذیری از تمدن ایرانی میدانند.
گسترش زبان فارسی از حیره تا یمن در بسیاری از منابع یاد شده و شعر جاهلی را متأثّر از آن دانستهاند. در اشعار شاعران جاهلیِ عرب، شواهدی وجود دارد که تحقیق در آنها تأثیر تمدن ساسانی در فرهنگ عربی را تصدیق میکنند. مثلاً در شعر اعشا آمده است:
«و کأس کعین الدیک باکرت حدها»؛ جامم چون چشم خروس و میشتابم به سوی او.
عبارت «عین الدیک» به معنای «چشم خروس» یک تشبیه تصادفی نیست. در موزهی قاهره یک ابریق برنجی از عصر ساسانی هست که آن را در شهر فیوم مصر یافتهاند. گردن این ابریق پُرنقشونگار به شکل استوانه و دستهاش به مانند ماری شاخدار است. بر سرپوش ابریق نیز سردیس یک شیر غرّان نهاده شده و لولهی ابریق به شکل خروسی است که در حال بانگ زدن است. چشمان خروس، بسیار زیبا و مانند چشمان سُرمهکشیدهی پریرویان است.
توصیف شاعرانه برابر با ترکیب اجزای این ابریق در شعر جاهلی بسیار دیده شده و شاعران گوناگونی چشمان خروس را وصف کردهاند. در «معلقه»ی عمرو ابن کلثوم آمده است: «و سید معشر قد توجوه/ بتاج الملک یحمی المحجرینا»؛ تاج زرین برایش گذاشتند، معشر ما چو شاه شد/ او حمایت میکند هم بوم ما، هم خون ما. در این بیت واژه و ترکیب «توجوه» و تاج الملک بهکار رفتهاند. واژهی تاج از زبان پهلوی است. در کتیبههای عربی و نظم جاهلی و آثار موزههای جهان، واژهی «تاج» و تصویر آن به فراوانی دیده شده است.
#معرب
دنباله نوشتار:
https://www.iranboom.ir/shekar-shekan/zaban-pajohi/3209-vaje-haye-farsi-arabi-shode.html
@iranboom_ir
T.me/iran_khouzestan
تُردی بَردییِوا (بَردیزاده)
در دوران پیش از اسلام،شعر عرب به درجهی ممتازی از فصاحت،سلاست و نفاست کلام رسیده بود. شاعران عصر جاهلی اشعاری آفریدهاند که پژوهش در آن، گرههای پر پیچوتاب فرهنگ عرب و تشکیل #زبان_عربی را باز مینماید. در نظم جاهلی، عنصرهایی نیز هستند که ارزش بسیاری برای پیشبرد علم دارند.
این عنصرها در اصل متعلق به فارسیزبانان بوده و با سببهای گوناگون وارد زبان و فرهنگِ عرب شده است. در دیوان شاعران جاهلی، واژههای فراوان فارسی دیده میشوند که سخنوران عربزبانِ شبهجزیره آنها را با معنای اصلی فارسی بهکار میبردهاند.
«اَعشا» (اعشی) یکی از مشهورترین شاعران جاهلی است که شجرهاش «میمون بن قیس بن جندل بن شراهیل بن عوف بن سعد بن ضبیعه بن قیس بن ثعلبه» و تخلصاش «ابوبصیر» است. او در سال 529 میلادی (94 سال پیش از هجرت) متولد شده و در سال 630 میلادی (8 هجری) فوت کرده است. از شجرهنامهاش برمیآید که او عربتبار است و با مردمان فارسیزبان قرابتی ندارد. با وجود این در اشعار این شاعر، واژههای فراوانِ فارسی با آب و رنگ گوناگون وارد شده است.
ورود واژههای فارسی در نظم جاهلیت و موجودیت صنعت چامهسرایی در این نظم، ما را وادار نمود که عوامل تأثیر زبان و تمدن ایرانی در مدنیت عربی را تحقیق نماییم.
آشکار است که در دوران جاهلی، ارتباط فراوانی میان عجم و عرب وجود داشت. اهالی «حیره» (در جنوب عراق امروزی) در آن دوره با زبان فارسی بهخوبی آشنا بودند و از اشعار جاهلی هویداست که واژگان فراوان فارسی در آن به کار رفته است. برای آموختن تأثیر زبان فارسی در زبان عربی، ما چند قصیده و خَمریههای شاعران جاهلی عرب را مورد تحلیل قرار دادیم و به تحقیقات علمای عرب نیز تکیه نمودیم. از جمله از دیوان اعشا که به دایرتالمعارف شعر عربی مشهور است، استفاده کردهایم.
در آغاز میبایست بدانیم که شواهد گسترش و کاربرد زبان فارسی در نواحی عرب پیش از اسلام در کدام منابع ثبت شدهاند. یکی از منابع معتبر در این زمینه، «تاریخ طبری» است که در آن آمده است:
«چون یزدجرد بهملک بنشست، ملک عرب نعمان بود. یزدجرد کس فرستاد و ملک عرب را از حیره بخواند. نعمان بیامد و یزدجرد او را گرامی داشت و گفت: «این فرزند مرا بپرور بدان هوای بادیه و حیره تا مگر بزید». نعمان بهرام را بر گرفت و به جای خویش برد».
از این گزارش برمیآید که بهرام گور در دربار نعمان تربیت یافته و پس از وفات پدرش جانشین او شده است.
ابوالفرج علی بن حسین اصفهانی در کتاب بیست جلدی «الأغانی» نوشته است که پس از مرگ نعمان، شخصی به نام زید به امیری حیره انتخاب شد. پسر همین زید که عدی نام داشت به دلیل اینکه هر دو زبان عربی و فارسی را خوب میدانسته است، به عنوان کاتب و مترجم به دیوان شاهنشاه ایران فرستاده میشود.
از این مأخذ دانسته میشود که زبان فارسی در فاصله سالهای 399 تا 430 میلادی (224 تا 193 پیش از هجرت) یعنی در زمان حکمرانی نعمان و زید در حیره رواج داشته است.
بسیاری از پژوهشگران، عدی بن زید را که کاتب و مترجم دربار شاهنشاه ایران بوده است، شاعری خوشذوق معرفی نموده و عامل شکلگیری ذوق بدیعی او را تأثیرپذیری از تمدن ایرانی میدانند.
گسترش زبان فارسی از حیره تا یمن در بسیاری از منابع یاد شده و شعر جاهلی را متأثّر از آن دانستهاند. در اشعار شاعران جاهلیِ عرب، شواهدی وجود دارد که تحقیق در آنها تأثیر تمدن ساسانی در فرهنگ عربی را تصدیق میکنند. مثلاً در شعر اعشا آمده است:
«و کأس کعین الدیک باکرت حدها»؛ جامم چون چشم خروس و میشتابم به سوی او.
عبارت «عین الدیک» به معنای «چشم خروس» یک تشبیه تصادفی نیست. در موزهی قاهره یک ابریق برنجی از عصر ساسانی هست که آن را در شهر فیوم مصر یافتهاند. گردن این ابریق پُرنقشونگار به شکل استوانه و دستهاش به مانند ماری شاخدار است. بر سرپوش ابریق نیز سردیس یک شیر غرّان نهاده شده و لولهی ابریق به شکل خروسی است که در حال بانگ زدن است. چشمان خروس، بسیار زیبا و مانند چشمان سُرمهکشیدهی پریرویان است.
توصیف شاعرانه برابر با ترکیب اجزای این ابریق در شعر جاهلی بسیار دیده شده و شاعران گوناگونی چشمان خروس را وصف کردهاند. در «معلقه»ی عمرو ابن کلثوم آمده است: «و سید معشر قد توجوه/ بتاج الملک یحمی المحجرینا»؛ تاج زرین برایش گذاشتند، معشر ما چو شاه شد/ او حمایت میکند هم بوم ما، هم خون ما. در این بیت واژه و ترکیب «توجوه» و تاج الملک بهکار رفتهاند. واژهی تاج از زبان پهلوی است. در کتیبههای عربی و نظم جاهلی و آثار موزههای جهان، واژهی «تاج» و تصویر آن به فراوانی دیده شده است.
#معرب
دنباله نوشتار:
https://www.iranboom.ir/shekar-shekan/zaban-pajohi/3209-vaje-haye-farsi-arabi-shode.html
@iranboom_ir
T.me/iran_khouzestan
www.iranboom.ir
واژههای فارسیِ عربی شده
💠 تاریخ جامع ایران، تاریخ آگاهی ما است
دکتر جواد #طباطبایی
ایران سرزمین کهنی است که تاریخی کهن و طولانی دارد اما همه کشورها مثل ایران زمین صاحب تاریخ کهن و ملی نیستند. من صحبتم را با تاکید بر نکته تاریخ ملی و اهمیت آن آغاز میکنم. در اینجا هم چندین بار گفته شده که #تاریخ نوشته شده تاریخ ملی ما است. به نظرم تاریخ ملی داشتن مساله مهمی است چرا که یک ملت میتواند تاریخ بنویسد اما باید گفت که خیلی از کشورها مانند #ایران نه تاریخ دارند و نه ملت. معمولا گفته میشود که در تاریخ فلسفه #هگل نیز آمده و در ایران نیز ترجمه شده تاریخ جهانی با ایران کوروش آغاز میشود، چرا که #کوروش نخستین بار دولت را با معنای دقیق امروزی آن درست کرد. اما اصطلاح مهمی که هگل به کار میبرد کلمه رایش است. هگل معتقد است که ایران یک امپراتوری عظیم و رایش بود. اما معادل همان کلمه رایش را ما قبلا داشتیم و آن شاهنشاه به فارسی بوده است. چرا هگل میگوید که ایران رایش بود؟ علت آن این است که در تاریخ فلسفه و تفکر آنچیزی که مهم است وحدت در کثرت است. میگوید که ایران آغاز تاریخ است. ایران نخستین امپراتوری که امروز از آن میفهمیم نیست. ایران اصولا وحدتی است از کثرات که نه این وحدت کثرات را از بین میبرد و نه کثرات اختلالی در وحدت ایجاد میکند. این تلقیای است که هگل از طریق نویسندگان یونانی از ایران پیدا کرده است. این سخن مهمی است به خاطر اینکه کارهای مهمی که پیش از این درمورد تاریخ پیش از اسلام صورت گرفته همین مساله را تاکید میکنند مانند خانم هلن اشمست، مورخ دوره هخامنشی است و او هم به همین نتیجه میرسد و در مقالهای اشارهای به گفته هگل که عرض کردم آورده است و میگوید که هگل دویست سال پیش همین نکته را درمورد ایران فهمیده بود که ایران تاریخ پیچیدهای داشته و قابل تامل فلسفی است و از طرف دیگر تاریخی است که برای نخستین بار تاریخ جهان با آن آغاز میشود. اما هگل یک نکته دیگر هم گفته که ما آن را نمیشناسیم و آن عبارت از این است که او این نکته را یکبار در تاریخ فلسفه و یکبار هم در درسگفتارهایش درمورد فلسفه دین اشاره کرده است. هگل در آنجا از #زرتشت به عنوان دین باستانی ایران یاد میکند و میگوید همانطور که گفتم تاریخ جهانی با ایرانیان آغاز میشود و معنای دقیق دولت در ایران شکل گرفت، باید گفت که در دین اینها هم اتفاقی افتاد که زرتشت میگوید #اهورامزدا نور است. حرف مهمی است و این نخستین بار در اینجاست که دین به معنای غیر تجسدی ظهور میکند و در تاریخ ادیان نیز این مساله بسیار مهمی است که هگل اصطلاح دین مبین را به کار میبرد که برای نخستین بار این را به کار میبرد. نوری که در اینجا گفته میشود هگل معتقد است که نور، عین آگاهی است. ایرانیها گفتند اهورامزدا نور، است یعنی نور علم است و خداوند علم است و به تعبیر هگل خداوند آگاهی است و این مفهوم دوم فلسفه هگل است. آنچیزی که من از این مطلب که بسیار اجمالی اشاره کردم، استنباط میکنم این است که ایرانیها به این اعتبار ملت بودند و در دورههایی حتی ملتها توانستهاند دولتهای خود را ایجاد کنند. این به آن معناست که ایرانیها ملتی بودند که با آگاهی از ملت بودن خودشان وقتی ما به دوره اسلامی میآییم میبینیم که این وضعیت در این دوره هم ادامه مییابد. در این دوره با اینکه #زبان_عربی هم در بین تاریخنویسان بوده اما کسانی هم بودند که با تاریخنگاری فارسی به #زبان_فارسی هم میاندیشیدند. البته بدیهی است که معنای ملت را که امروزه از کلمه Nation از انگلیسی ترجمه کردیم به این معنا به کار نمیرفته اما اینکه ایران و ایرانی به کار میرفت و به صورتی که در #شاهنامه هم به کار رفته هم جانشین مفهوم ملت و هم دولت است و از طرف دیگر آگاهی ملی ما است که در تاریخ ما بیان شده است.
@iran_khouzestan
دکتر جواد #طباطبایی
ایران سرزمین کهنی است که تاریخی کهن و طولانی دارد اما همه کشورها مثل ایران زمین صاحب تاریخ کهن و ملی نیستند. من صحبتم را با تاکید بر نکته تاریخ ملی و اهمیت آن آغاز میکنم. در اینجا هم چندین بار گفته شده که #تاریخ نوشته شده تاریخ ملی ما است. به نظرم تاریخ ملی داشتن مساله مهمی است چرا که یک ملت میتواند تاریخ بنویسد اما باید گفت که خیلی از کشورها مانند #ایران نه تاریخ دارند و نه ملت. معمولا گفته میشود که در تاریخ فلسفه #هگل نیز آمده و در ایران نیز ترجمه شده تاریخ جهانی با ایران کوروش آغاز میشود، چرا که #کوروش نخستین بار دولت را با معنای دقیق امروزی آن درست کرد. اما اصطلاح مهمی که هگل به کار میبرد کلمه رایش است. هگل معتقد است که ایران یک امپراتوری عظیم و رایش بود. اما معادل همان کلمه رایش را ما قبلا داشتیم و آن شاهنشاه به فارسی بوده است. چرا هگل میگوید که ایران رایش بود؟ علت آن این است که در تاریخ فلسفه و تفکر آنچیزی که مهم است وحدت در کثرت است. میگوید که ایران آغاز تاریخ است. ایران نخستین امپراتوری که امروز از آن میفهمیم نیست. ایران اصولا وحدتی است از کثرات که نه این وحدت کثرات را از بین میبرد و نه کثرات اختلالی در وحدت ایجاد میکند. این تلقیای است که هگل از طریق نویسندگان یونانی از ایران پیدا کرده است. این سخن مهمی است به خاطر اینکه کارهای مهمی که پیش از این درمورد تاریخ پیش از اسلام صورت گرفته همین مساله را تاکید میکنند مانند خانم هلن اشمست، مورخ دوره هخامنشی است و او هم به همین نتیجه میرسد و در مقالهای اشارهای به گفته هگل که عرض کردم آورده است و میگوید که هگل دویست سال پیش همین نکته را درمورد ایران فهمیده بود که ایران تاریخ پیچیدهای داشته و قابل تامل فلسفی است و از طرف دیگر تاریخی است که برای نخستین بار تاریخ جهان با آن آغاز میشود. اما هگل یک نکته دیگر هم گفته که ما آن را نمیشناسیم و آن عبارت از این است که او این نکته را یکبار در تاریخ فلسفه و یکبار هم در درسگفتارهایش درمورد فلسفه دین اشاره کرده است. هگل در آنجا از #زرتشت به عنوان دین باستانی ایران یاد میکند و میگوید همانطور که گفتم تاریخ جهانی با ایرانیان آغاز میشود و معنای دقیق دولت در ایران شکل گرفت، باید گفت که در دین اینها هم اتفاقی افتاد که زرتشت میگوید #اهورامزدا نور است. حرف مهمی است و این نخستین بار در اینجاست که دین به معنای غیر تجسدی ظهور میکند و در تاریخ ادیان نیز این مساله بسیار مهمی است که هگل اصطلاح دین مبین را به کار میبرد که برای نخستین بار این را به کار میبرد. نوری که در اینجا گفته میشود هگل معتقد است که نور، عین آگاهی است. ایرانیها گفتند اهورامزدا نور، است یعنی نور علم است و خداوند علم است و به تعبیر هگل خداوند آگاهی است و این مفهوم دوم فلسفه هگل است. آنچیزی که من از این مطلب که بسیار اجمالی اشاره کردم، استنباط میکنم این است که ایرانیها به این اعتبار ملت بودند و در دورههایی حتی ملتها توانستهاند دولتهای خود را ایجاد کنند. این به آن معناست که ایرانیها ملتی بودند که با آگاهی از ملت بودن خودشان وقتی ما به دوره اسلامی میآییم میبینیم که این وضعیت در این دوره هم ادامه مییابد. در این دوره با اینکه #زبان_عربی هم در بین تاریخنویسان بوده اما کسانی هم بودند که با تاریخنگاری فارسی به #زبان_فارسی هم میاندیشیدند. البته بدیهی است که معنای ملت را که امروزه از کلمه Nation از انگلیسی ترجمه کردیم به این معنا به کار نمیرفته اما اینکه ایران و ایرانی به کار میرفت و به صورتی که در #شاهنامه هم به کار رفته هم جانشین مفهوم ملت و هم دولت است و از طرف دیگر آگاهی ملی ما است که در تاریخ ما بیان شده است.
@iran_khouzestan
کشورهای مختلف جهان که عربی زبان رسمی آنها است
در جهان ۲۶ کشور وجود دارد که #زبان_عربی را بعنوان زبان رسمی شناخته اند اما ۱۸ کشور اکثریت مردم آنها زبان عربی را بعنوان زبان اول خود استفاده می کنند. در مجموع حدود ۴۲۰ میلیون نفر به زبان عربی در جهان صحبت میکنند و این زبان ششمین زبان زنده دنیا بشمار میرود. مصر پر جمعیت ترین کشور عرب و بحرین کم جمعیت ترین کشور عرب زبان شناخته میشود. سه فرم عربی وجود دارد: عربی استاندارد مدرن، کلاسیک قرآنی و محاوره ای.
گویش مصری = در مصر
خلیجی = بحرین، کویت، عمان، قطر، عربستان، امارات
حسنیا = موریتانیا، مراکش جنوبی، جنوب غرب الجزیره
خاوری = لبنان، اردن، فلسطین، سوریه
مغربی = الجزیره، لیبی، مراکش، تونس
عراقی = عراق، جنوب غربی ایران، شرق سوریه
سودانی = سودان، جنوب مصر
یمنی = یمن، سومالی، جنوب عربستان
مرکز مطالعات خلیج فارس
@iran_khouzestan
در جهان ۲۶ کشور وجود دارد که #زبان_عربی را بعنوان زبان رسمی شناخته اند اما ۱۸ کشور اکثریت مردم آنها زبان عربی را بعنوان زبان اول خود استفاده می کنند. در مجموع حدود ۴۲۰ میلیون نفر به زبان عربی در جهان صحبت میکنند و این زبان ششمین زبان زنده دنیا بشمار میرود. مصر پر جمعیت ترین کشور عرب و بحرین کم جمعیت ترین کشور عرب زبان شناخته میشود. سه فرم عربی وجود دارد: عربی استاندارد مدرن، کلاسیک قرآنی و محاوره ای.
گویش مصری = در مصر
خلیجی = بحرین، کویت، عمان، قطر، عربستان، امارات
حسنیا = موریتانیا، مراکش جنوبی، جنوب غرب الجزیره
خاوری = لبنان، اردن، فلسطین، سوریه
مغربی = الجزیره، لیبی، مراکش، تونس
عراقی = عراق، جنوب غربی ایران، شرق سوریه
سودانی = سودان، جنوب مصر
یمنی = یمن، سومالی، جنوب عربستان
مرکز مطالعات خلیج فارس
@iran_khouzestan
💠 خلاصه ای از شرح وقایع و دلایل سرکوب جنبش تروریستی و تجزیه طلب خلق عرب در اوایل انقلاب ۱۳۵۸
تشکیل گروهی با نام "جبهه التحریر" توسط حزب #بعث عراق در جهت پویایی حس تجزیه طلبی در خوزستان.
این حزب که تحت تاثیر مرامنامه پانعربیستی حزب بعث #عراق بود،توسط عراق پشتیبانی مالی و تسلیحاتی می شد. جبهه التحریر در العماره و بصره دارای دفتر بود و نوجوانان و جوانان #عرب خوزستانی را به بهانه اشتغال به عراق منتقل کرده و آنها را تحت تعالیم نظامی قرار می داد.
این اقدام کشور عراق پس از قرارداد الجزایر کمی فروکش کرد، اما پس از انقلاب ۵۷ جبهه التحریر که توسط #صدام_حسین تاسیس شده بود فعالیت خود را آغاز و تشدید کرد. در کنار جبهه التحریر، "جبهه الشعبیه لتحریر اهواز" نیز اعلام موجودیت کرد. این دو تشکل تروریستی تبدیل به گروهی با نام سازمان سیاسی #خلق_عرب شدند.
با توجه به ضعف دولت مرکزی در اوایل انقلاب فعالیت خلق عرب در #خرمشهر به شکل علنی فزونی یافته و مدرسه فرزندان کنسولگری عراق و همچنین ساختمان این کنسولگری در خرمشهر تبدیل به پایگاه نظامی خلق عرب شد.
در خرداد ۱۳۵۸ خلق عرب به شکل مسلحانه به خیابانهای خرمشهر آمدند. پمپ بنزین و خیابان فردوس را به آتش کشیدند. سه انبار مخابرات را آتش زدند و به #فرمانداری خرمشهر حمله مسلحانه کردند.
آنها به پایگاه دریایی خرمشهر حمله کرده و چند کشتی را به آتش کشیدند.
در آن روز چند ده غیرنظامی به شهادت رسیدند.
مردمی که در اعتراض به عملیاتهای مسلحانه خلق عرب در #مسجد_جامع تحصن کرده بودند، شبانه مورد حمله مسلحانه خلق عرب قرار گرفتند. ضمن اینکه در همان شب چندین مغازه نیز توسط تروریستهای خلق عرب به آتش کشیده شد.
مردمی که در برای مراسم ترحیم یکی از نظامیان که توسط خلق عرب به شهادت رسیده بود، در مسجد جامع گردهم آمده بودند توسط تروریستها با نارنجک مورد حمله قرار گرفتند. مردمی که از مسجد جان سالم بدر برده بودند،به محض خروج از مسجد در خیابان به رگبار بسته شدند. در آن روز تعداد زیادی از مردم بیگناه خرمشهر توسط اشرار خلق عرب به شهادت رسیدند.
حمله به پالایشگاه #آبادان، آتش یک قطار مسافربری و شهادت مسافران آن،تیراندازی های بی وقفه در خیابانهای خرمشهر به منظور ایجاد رعب و وحشت،حمله به پایگاه های نظامی،گروگانگیری و آتش زدن اموال مردم و ... از دیگر اقدامات جریان تروریستی و تجزیه طلب خلق عرب بود.
در این میان رادیو #صوت_الجماهیر عراق و رادیو عربی #کویت با نقل اخبار به گونهای تحریک آمیز، ادامه درگیری ها تا تحقق خودمختاری "ع ر ب س ت ا ن" را نوید دادند؛ و رادیو کویت در بخش اخبار عربی خود گزارش داد: اعراب ایران اعلام کردند که سلاح های خود را تحویل نخواهند داد،مگر پس از این که دولت خواست های آنها در مورد خودمختاری را تامین کند.
از سوی دیگر، رادیو #بغداد به #زبان_عربی مرتبا برای مردم عرب #خوزستان، پیام میفرستاد. نیروهای عراقی نیز در مقابل پاسگاههای مرزی به تجمع نیرو و اقدامات تحریک آمیز دست زدند و بالگردهای آنها در خسروآباد به پرواز درآمدند. علاوه بر این، سیل سلاح از آن سوی مرز #ایران و عراق به داخل خوزستان سرازیر شد. تا دو سه روز اول شروع درگیری خرمشهر، عراق اسلحه زیادی در منطقه توزیع کرد و شاید حدود بیست تا سی هزار قبضه اسلحه در نوار مرزی خرمشهر تخلیه نمود.
سرانجام مسئله خلق عرب و توطئه حزب بعث عراق برای تجزیه خوزستان، توسط #تیمسار_مدنی و با همراهی تکاوران نیروی دریایی ارتش و کانون فرهنگی نظامی خرمشهر به فرماندهی #محمد_جهان_آرا، به پایان رسید.
✅ پ. ن: یکی از مهمترین دلایل عدم موفقیت خلق عرب و صدام حسین در تجزیه خوزستان، عدم همراهی مردم شریف عرب خوزستان با اشرار و تروریستهای موسوم به خلق عرب بود. این رویه ایران پرستانه مردم عرب خوزستان را در دوران دفاع مقدس نیز شاهد بودیم.
منابع:
*حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، تهران، انتشارات اطلاعات، 1378، ص377
*مهدی انصاری، محمد درودیان و هادی نخعی، خرمشهر در جنگ طولانی، تهران، انتشارات مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، 1387، ص36
*احمدرضا شاه علی، احسان موحدیان، تاریخ تحولات سیاسی جمهوری اسلامی ایران ، جلد اول موسسه فرهنگی هنری مرکز اسناد انقلاب اسلامی،ص 464
*پژمان پورجباری، جنگ به روایت فرمانده ، بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس، ص 27
*مصاحبه با حجتالاسلام حسین علیاکبریان، آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی،جلسه سوم
*جواد حقگو، آمریکا و تجزیهطلبی قومی در ایران ، موسسه فرهنگی هنری مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 97
*روزنامه جمهوری اسلامی، سه شنبه 29 خرداد 1358، ص 7
*بتول واعظ، خاطرات امیر سرتیپ سید ابراهیم حجازی ، موسسه فرهنگی هنری مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 90
*روزنامه جمهوری اسلامی، دوشنبه 25 تیر 1358، ص 1 و 2
٭روزنامه ایران، یکشنبه 9خرداد 1389، ص 14
t.me/iran_khouzestan
تشکیل گروهی با نام "جبهه التحریر" توسط حزب #بعث عراق در جهت پویایی حس تجزیه طلبی در خوزستان.
این حزب که تحت تاثیر مرامنامه پانعربیستی حزب بعث #عراق بود،توسط عراق پشتیبانی مالی و تسلیحاتی می شد. جبهه التحریر در العماره و بصره دارای دفتر بود و نوجوانان و جوانان #عرب خوزستانی را به بهانه اشتغال به عراق منتقل کرده و آنها را تحت تعالیم نظامی قرار می داد.
این اقدام کشور عراق پس از قرارداد الجزایر کمی فروکش کرد، اما پس از انقلاب ۵۷ جبهه التحریر که توسط #صدام_حسین تاسیس شده بود فعالیت خود را آغاز و تشدید کرد. در کنار جبهه التحریر، "جبهه الشعبیه لتحریر اهواز" نیز اعلام موجودیت کرد. این دو تشکل تروریستی تبدیل به گروهی با نام سازمان سیاسی #خلق_عرب شدند.
با توجه به ضعف دولت مرکزی در اوایل انقلاب فعالیت خلق عرب در #خرمشهر به شکل علنی فزونی یافته و مدرسه فرزندان کنسولگری عراق و همچنین ساختمان این کنسولگری در خرمشهر تبدیل به پایگاه نظامی خلق عرب شد.
در خرداد ۱۳۵۸ خلق عرب به شکل مسلحانه به خیابانهای خرمشهر آمدند. پمپ بنزین و خیابان فردوس را به آتش کشیدند. سه انبار مخابرات را آتش زدند و به #فرمانداری خرمشهر حمله مسلحانه کردند.
آنها به پایگاه دریایی خرمشهر حمله کرده و چند کشتی را به آتش کشیدند.
در آن روز چند ده غیرنظامی به شهادت رسیدند.
مردمی که در اعتراض به عملیاتهای مسلحانه خلق عرب در #مسجد_جامع تحصن کرده بودند، شبانه مورد حمله مسلحانه خلق عرب قرار گرفتند. ضمن اینکه در همان شب چندین مغازه نیز توسط تروریستهای خلق عرب به آتش کشیده شد.
مردمی که در برای مراسم ترحیم یکی از نظامیان که توسط خلق عرب به شهادت رسیده بود، در مسجد جامع گردهم آمده بودند توسط تروریستها با نارنجک مورد حمله قرار گرفتند. مردمی که از مسجد جان سالم بدر برده بودند،به محض خروج از مسجد در خیابان به رگبار بسته شدند. در آن روز تعداد زیادی از مردم بیگناه خرمشهر توسط اشرار خلق عرب به شهادت رسیدند.
حمله به پالایشگاه #آبادان، آتش یک قطار مسافربری و شهادت مسافران آن،تیراندازی های بی وقفه در خیابانهای خرمشهر به منظور ایجاد رعب و وحشت،حمله به پایگاه های نظامی،گروگانگیری و آتش زدن اموال مردم و ... از دیگر اقدامات جریان تروریستی و تجزیه طلب خلق عرب بود.
در این میان رادیو #صوت_الجماهیر عراق و رادیو عربی #کویت با نقل اخبار به گونهای تحریک آمیز، ادامه درگیری ها تا تحقق خودمختاری "ع ر ب س ت ا ن" را نوید دادند؛ و رادیو کویت در بخش اخبار عربی خود گزارش داد: اعراب ایران اعلام کردند که سلاح های خود را تحویل نخواهند داد،مگر پس از این که دولت خواست های آنها در مورد خودمختاری را تامین کند.
از سوی دیگر، رادیو #بغداد به #زبان_عربی مرتبا برای مردم عرب #خوزستان، پیام میفرستاد. نیروهای عراقی نیز در مقابل پاسگاههای مرزی به تجمع نیرو و اقدامات تحریک آمیز دست زدند و بالگردهای آنها در خسروآباد به پرواز درآمدند. علاوه بر این، سیل سلاح از آن سوی مرز #ایران و عراق به داخل خوزستان سرازیر شد. تا دو سه روز اول شروع درگیری خرمشهر، عراق اسلحه زیادی در منطقه توزیع کرد و شاید حدود بیست تا سی هزار قبضه اسلحه در نوار مرزی خرمشهر تخلیه نمود.
سرانجام مسئله خلق عرب و توطئه حزب بعث عراق برای تجزیه خوزستان، توسط #تیمسار_مدنی و با همراهی تکاوران نیروی دریایی ارتش و کانون فرهنگی نظامی خرمشهر به فرماندهی #محمد_جهان_آرا، به پایان رسید.
✅ پ. ن: یکی از مهمترین دلایل عدم موفقیت خلق عرب و صدام حسین در تجزیه خوزستان، عدم همراهی مردم شریف عرب خوزستان با اشرار و تروریستهای موسوم به خلق عرب بود. این رویه ایران پرستانه مردم عرب خوزستان را در دوران دفاع مقدس نیز شاهد بودیم.
منابع:
*حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، تهران، انتشارات اطلاعات، 1378، ص377
*مهدی انصاری، محمد درودیان و هادی نخعی، خرمشهر در جنگ طولانی، تهران، انتشارات مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، 1387، ص36
*احمدرضا شاه علی، احسان موحدیان، تاریخ تحولات سیاسی جمهوری اسلامی ایران ، جلد اول موسسه فرهنگی هنری مرکز اسناد انقلاب اسلامی،ص 464
*پژمان پورجباری، جنگ به روایت فرمانده ، بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس، ص 27
*مصاحبه با حجتالاسلام حسین علیاکبریان، آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی،جلسه سوم
*جواد حقگو، آمریکا و تجزیهطلبی قومی در ایران ، موسسه فرهنگی هنری مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 97
*روزنامه جمهوری اسلامی، سه شنبه 29 خرداد 1358، ص 7
*بتول واعظ، خاطرات امیر سرتیپ سید ابراهیم حجازی ، موسسه فرهنگی هنری مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 90
*روزنامه جمهوری اسلامی، دوشنبه 25 تیر 1358، ص 1 و 2
٭روزنامه ایران، یکشنبه 9خرداد 1389، ص 14
t.me/iran_khouzestan
Telegram
خوزستان پاره تن ایران زمین است
پایگاه ایران پرستان و ملی گرایان خوزستان
ارتباط با مدیر کانال: @aadminn2
twitter.com/khouzestan_iran :توییتر
اینستاگرام instagram.com/iran__khouzestan
فیسبوک facebook.com/irankhouzestan
وبلاگ irankhouzestan.blogfa.com
یوتیوب youtube.com/@irankhouzestan
ارتباط با مدیر کانال: @aadminn2
twitter.com/khouzestan_iran :توییتر
اینستاگرام instagram.com/iran__khouzestan
فیسبوک facebook.com/irankhouzestan
وبلاگ irankhouzestan.blogfa.com
یوتیوب youtube.com/@irankhouzestan
اختصاصی کانال
💠العربیه:حروف عربی که واژههای ما را غیرعربی میکند،آنها را بشناسید
موضوع وجود واژگان مُعرّب،واردشده یا فارسی در #زبان_عربی،بخش زیادی از تالیفات عربی قدیم را به خود اختصاص داده است.دلیل این امر اهمیت بسیار بالایی است که لغویون و نویسندگان و نحویون به موضوع مفردات عربی که قوام تلفظ عمومی این زبان برای برقراری ارتباط،تعبیر و تفکر را شکل میدهد داده اند که خود این مفاهیم از ارزش والای زبان به عنوان بخشی از هویت فرهنگی و تاریخی نشات میگیرند.
بسیاری از نویسندگان کتابهای مهم عربی،استفاده از واژگان غیرعربی را،بجز آنها که در قرآن،احادیث،شعر جاهلی،یا در بخشی از ادبیات و نوشتارهای بعد از اسلام وارد شده اند را منع کردهاند؛دلیل این ممانعت تمیز دادن آن واژهها از واژههای عربی برای حفظ زبان عربی و تلاشی برای روشن کردن نحو و بیان این زبان عنوان شده است.
نویسندگان بسیاری درباره این واژههای #معرب یا واردشده به زبان عربی مطالبی نوشتهاند،خواه بعنوان فصلی از یک کتاب خواه در کتابی کامل در این باره؛مانند کتاب«المعرب من الکلام الأعجمی علی حروف المعجم»نوشته منصور الجوالیقی.
الجوالیقی تعداد بسیار زیادی واژه گردآوری کرد که در زبان عربی از آنها استفاده میشود ولی در اصل یا فارسی هستند یا معرب یا واژگان واردشده.
او فصلی از کتاب خودرا برای تشخیص واژه عربی اصیل از واژه غیرعربی اختصاص داد و نشان داد وجود یا عدم وجود ترکیب حروف خاصی در کلمه آن را غیرعربی یا عربی میکنند. با این حروف واژه غیرعربی میشود.
الجوالیقی مینویسد:
حروف «ج» و «ق»در یک کلمه عربی هر دو استفاده نمیشوند و اگر آنها در واژهای با هم آمدند بدانید که آن واژه عربی نیست. مثلا جرندق،أجوق،الجوق،القبج.
اگر حروف «ج» و «ص»هم در یک واژه استفاده شوند آن واژه عربی نیست. مثلا واژه معروفی که تا الان از آن استفاده میکنیم که آن «الجص»است یا الصولجان یا الصهریج.
الجوالیقی تاکیدمیکند که در اصول بنیادین زبان عربی اسمی که در آن حرف «ر»پس از «ن»بیاید وجود ندارد.پس هرگاه این دو پشت سرهم آمدند بدانید که واژه معرب است. مثلا:نرجس،نرس،نرجه.
وی با قطعیت اعلام میدارد که در زبان عربی هرگز در واژهای حرف «ز»بعد از «د» نمیآید. اگر چنین ترکیبی شکل گرفت آن واژه واردشده است. مانند: الهنداز،المهندز که به المهندس تغییر یافته است.
همچینین الجوالیقی میگوید تمامی قُدمایی که گفتههایشان به ما رسیده است،میگویند هیچ کلمهای در عربی که از ترکیب حروف «ب»،«ت» و «س»ساخته شده باشد وجود ندارد و اگر اینها در واژه ای گرد بیایند آن واژه واردشده است. مانند«بستان»که واژهای فارسی است.
سپس او،هویت زبان عربی را توضیح میدهد،که بهترین کلماتش،آنهایی هستند که بین حرفهایشان،فاصله در مخرجها(بخشی از دستگاه صوتی انسان که حرف از آنجا تولید میشود)وجود دارد.
همچنین لغویون عرب اشاره میکنند که «س» و «ذ»در واژه عربی با هم بکار نمیروند. مانند واژه ساذج و استاذ.
حروف «ط» و «ج»هم در اصل کلام عربی در یک کلمه قرار نمیگیرند.همچنین حروف «ت» و «ط»مانند الطست.
حروف «ک» و «ج»هم اگر با هم در واژه ای بیایند آن واژه عربی نیست.
حروف «ک» و «ق» واژه را غیرعربی میکنند. همچنین هرگاه «ش» پس از «ل» بیاید.
تعدادی از عروضیها و لغویها تصمیم گرفتند که برای تمیز دادن واژه عربی از غیرعربی از وزنها استفاده کنند و مشاهده کردند که در زبان عربی وزنهایی وجود دارند که جزو زبان عربی نیستند. مانند وزن «فاعُل» و کلمه کابل و «فعالل» مانند سرادق و «فعلل» مانند نرجس.
مثالهای بالا دربرگیرنده تمام ترکیباتی که باعث میشوند واژهای عربی نباشد نیستند،بلکه تنها معیاری فوری برای تشخیص دادن این واژههاست. واژههای غیرعربی بسیاری وجود دارد که با این معیار هماهنگی ندارند و جزو این ترکیبات نیستند.
گفته میشود که کلماتی که وارد زبان عربی شدهاند یا معرب هستند،پس از قرار گرفتن ذیل دستور زبان عربی بخشی از این زبان شدهاند،واژه واردشده جای واژه اصیل را گرفته و به وسیله تغییر تلفظ و نزدیک شدن به(تلفظ)زبانی که به آن منتقل شده،واژه معرب شده است. پس از این تغییرات،آنگونه که گویا این واژهها جزو واژگان اصیل عربی بودهاند،اعراب در سخن گفتنشان از آنها استفاده کردند و جزئی از اندوخته لفظی و بیانی آنها شدند به گونه ای که امکان عدم استفاده تعداد زیادی از آنها،با توجه به رسوخ آنها در نوشتار و گفتار و بیان چه پیش از #اسلام چه بعد از آن و چه در حال حاضر،دیگر مقدور نیست.
زمانی که واژههایی را معرب یا واردشده معرفی میکنند به این معنا نیست که آنها را ترک کرده و از آنها استفاده نکنیم؛بلکه هدف فقط ثبت نحو و بیان و نگارش الفاظ و ساختار جمله و قوانین کلی زبان است.
♦️مترجم:مجید بچاوی
www.alarabiya.net/ar/mob/last-page/2018/04/02/حروف-عربية-تجعل-كلماتنا-غير-عربية-تعرّف-عليها.html
@iran_khouzestan
💠العربیه:حروف عربی که واژههای ما را غیرعربی میکند،آنها را بشناسید
موضوع وجود واژگان مُعرّب،واردشده یا فارسی در #زبان_عربی،بخش زیادی از تالیفات عربی قدیم را به خود اختصاص داده است.دلیل این امر اهمیت بسیار بالایی است که لغویون و نویسندگان و نحویون به موضوع مفردات عربی که قوام تلفظ عمومی این زبان برای برقراری ارتباط،تعبیر و تفکر را شکل میدهد داده اند که خود این مفاهیم از ارزش والای زبان به عنوان بخشی از هویت فرهنگی و تاریخی نشات میگیرند.
بسیاری از نویسندگان کتابهای مهم عربی،استفاده از واژگان غیرعربی را،بجز آنها که در قرآن،احادیث،شعر جاهلی،یا در بخشی از ادبیات و نوشتارهای بعد از اسلام وارد شده اند را منع کردهاند؛دلیل این ممانعت تمیز دادن آن واژهها از واژههای عربی برای حفظ زبان عربی و تلاشی برای روشن کردن نحو و بیان این زبان عنوان شده است.
نویسندگان بسیاری درباره این واژههای #معرب یا واردشده به زبان عربی مطالبی نوشتهاند،خواه بعنوان فصلی از یک کتاب خواه در کتابی کامل در این باره؛مانند کتاب«المعرب من الکلام الأعجمی علی حروف المعجم»نوشته منصور الجوالیقی.
الجوالیقی تعداد بسیار زیادی واژه گردآوری کرد که در زبان عربی از آنها استفاده میشود ولی در اصل یا فارسی هستند یا معرب یا واژگان واردشده.
او فصلی از کتاب خودرا برای تشخیص واژه عربی اصیل از واژه غیرعربی اختصاص داد و نشان داد وجود یا عدم وجود ترکیب حروف خاصی در کلمه آن را غیرعربی یا عربی میکنند. با این حروف واژه غیرعربی میشود.
الجوالیقی مینویسد:
حروف «ج» و «ق»در یک کلمه عربی هر دو استفاده نمیشوند و اگر آنها در واژهای با هم آمدند بدانید که آن واژه عربی نیست. مثلا جرندق،أجوق،الجوق،القبج.
اگر حروف «ج» و «ص»هم در یک واژه استفاده شوند آن واژه عربی نیست. مثلا واژه معروفی که تا الان از آن استفاده میکنیم که آن «الجص»است یا الصولجان یا الصهریج.
الجوالیقی تاکیدمیکند که در اصول بنیادین زبان عربی اسمی که در آن حرف «ر»پس از «ن»بیاید وجود ندارد.پس هرگاه این دو پشت سرهم آمدند بدانید که واژه معرب است. مثلا:نرجس،نرس،نرجه.
وی با قطعیت اعلام میدارد که در زبان عربی هرگز در واژهای حرف «ز»بعد از «د» نمیآید. اگر چنین ترکیبی شکل گرفت آن واژه واردشده است. مانند: الهنداز،المهندز که به المهندس تغییر یافته است.
همچینین الجوالیقی میگوید تمامی قُدمایی که گفتههایشان به ما رسیده است،میگویند هیچ کلمهای در عربی که از ترکیب حروف «ب»،«ت» و «س»ساخته شده باشد وجود ندارد و اگر اینها در واژه ای گرد بیایند آن واژه واردشده است. مانند«بستان»که واژهای فارسی است.
سپس او،هویت زبان عربی را توضیح میدهد،که بهترین کلماتش،آنهایی هستند که بین حرفهایشان،فاصله در مخرجها(بخشی از دستگاه صوتی انسان که حرف از آنجا تولید میشود)وجود دارد.
همچنین لغویون عرب اشاره میکنند که «س» و «ذ»در واژه عربی با هم بکار نمیروند. مانند واژه ساذج و استاذ.
حروف «ط» و «ج»هم در اصل کلام عربی در یک کلمه قرار نمیگیرند.همچنین حروف «ت» و «ط»مانند الطست.
حروف «ک» و «ج»هم اگر با هم در واژه ای بیایند آن واژه عربی نیست.
حروف «ک» و «ق» واژه را غیرعربی میکنند. همچنین هرگاه «ش» پس از «ل» بیاید.
تعدادی از عروضیها و لغویها تصمیم گرفتند که برای تمیز دادن واژه عربی از غیرعربی از وزنها استفاده کنند و مشاهده کردند که در زبان عربی وزنهایی وجود دارند که جزو زبان عربی نیستند. مانند وزن «فاعُل» و کلمه کابل و «فعالل» مانند سرادق و «فعلل» مانند نرجس.
مثالهای بالا دربرگیرنده تمام ترکیباتی که باعث میشوند واژهای عربی نباشد نیستند،بلکه تنها معیاری فوری برای تشخیص دادن این واژههاست. واژههای غیرعربی بسیاری وجود دارد که با این معیار هماهنگی ندارند و جزو این ترکیبات نیستند.
گفته میشود که کلماتی که وارد زبان عربی شدهاند یا معرب هستند،پس از قرار گرفتن ذیل دستور زبان عربی بخشی از این زبان شدهاند،واژه واردشده جای واژه اصیل را گرفته و به وسیله تغییر تلفظ و نزدیک شدن به(تلفظ)زبانی که به آن منتقل شده،واژه معرب شده است. پس از این تغییرات،آنگونه که گویا این واژهها جزو واژگان اصیل عربی بودهاند،اعراب در سخن گفتنشان از آنها استفاده کردند و جزئی از اندوخته لفظی و بیانی آنها شدند به گونه ای که امکان عدم استفاده تعداد زیادی از آنها،با توجه به رسوخ آنها در نوشتار و گفتار و بیان چه پیش از #اسلام چه بعد از آن و چه در حال حاضر،دیگر مقدور نیست.
زمانی که واژههایی را معرب یا واردشده معرفی میکنند به این معنا نیست که آنها را ترک کرده و از آنها استفاده نکنیم؛بلکه هدف فقط ثبت نحو و بیان و نگارش الفاظ و ساختار جمله و قوانین کلی زبان است.
♦️مترجم:مجید بچاوی
www.alarabiya.net/ar/mob/last-page/2018/04/02/حروف-عربية-تجعل-كلماتنا-غير-عربية-تعرّف-عليها.html
@iran_khouzestan
العربية نت
حروف عربية تجعل كلماتنا غير عربية.. تعرّف عليها
أخذ موضوع المعرّب، في #اللغة_العربية، أو الدخيل، أو الأعجمي، حيزاً واسعاً في المصنّفات العربية
💠 اثرگذاری فرهنگ ایرانی بر مردم تونس
پس از فتح #تونس توسط مسلمانان، زبان این کشور نیز عربی شد. هر چند طبق آزمایش DNA تنها چهار درصد(4%) از مردم کنونی تونس، #سامی یا #عرب نژاد هستند. این غلبه #زبان_عربی بر مردم آن منطقه باعث نگردید مانع تاثیر گذاری #فرهنگ_ایرانی بر مردم تونس شود.
ایرانیان یکی از اقوامی بوده اند که نقش عمده ای در شکلگیری فرهنگ اسلامی تونس داشته اند و آثار فرهنگ ایرانی در بخش های گوناگون فرهنگ تونس نمود داشته است. در بسیاری از عنصرهای فرهنگی کشور تونس همچون معماری، موسیقی، آداب مردمی، خوردنی ها و نوشیدنی ها و زینت آلات می توان نمودی از فرهنگ ایرانی را یافت.
در گویش عربی کاربردی در تونس، صدها واژه با ریشهٔ #فارسی دیده می شود که برخی از آنها عبارتند از: گلیم، نارنج، مرزبان، میخانه، دهقان و بسیاری واژههای دیگر.
در آغاز دورهٔ اسلامی نفوذ فرهنگ ایرانی در تونس با حضور گروهی از سپاهیان ایرانی اهل #خراسان در میان لشکر عقبة بن نافع آغاز می شود و در زمان ضعف حکومت صنهاجه به اوج خود می رسد. در این دوره، امیران ایرانی از دودمان بنو خراسان مدتی بر شهر تونس فرمان می رانند.
در سال پنجاه هجری قمری اولین کاروان خراسانیان ایرانی وارد افریقیه شدند و بعدها شهر تاریخی #قیروان که همان #کاروان است را بنا نهادند. از آن زمان، برطبق قاموس ابن منظور قفصی تونسی، بیش از هشتصد کلمهٔ فارسی #معرب در زبان عربی و لهجهٔ تونسی وارد شد که از جملهٔ آنها دینار و شیرین و شیراز و دیوان و برید و مانند آنهاست.
برخی از فقیهان و اندیشمندان اسلامی تونس مانند امام سحنون نیشابوری، اسد بن فرات نیشابوری، عبدالله بن فروخ فارسی و خالد بن یزید فارسی ایرانی تبار بوده اند.
امروزه برخی از خیابان های شهر تونس با نام شاعران و فیلسوفان ایرانی چون #حافظ، #مولوی، #خیام، #ابن_سینا، #فارابی و #رازی نامگذاری شده اند.
@iran_khouzestan
پس از فتح #تونس توسط مسلمانان، زبان این کشور نیز عربی شد. هر چند طبق آزمایش DNA تنها چهار درصد(4%) از مردم کنونی تونس، #سامی یا #عرب نژاد هستند. این غلبه #زبان_عربی بر مردم آن منطقه باعث نگردید مانع تاثیر گذاری #فرهنگ_ایرانی بر مردم تونس شود.
ایرانیان یکی از اقوامی بوده اند که نقش عمده ای در شکلگیری فرهنگ اسلامی تونس داشته اند و آثار فرهنگ ایرانی در بخش های گوناگون فرهنگ تونس نمود داشته است. در بسیاری از عنصرهای فرهنگی کشور تونس همچون معماری، موسیقی، آداب مردمی، خوردنی ها و نوشیدنی ها و زینت آلات می توان نمودی از فرهنگ ایرانی را یافت.
در گویش عربی کاربردی در تونس، صدها واژه با ریشهٔ #فارسی دیده می شود که برخی از آنها عبارتند از: گلیم، نارنج، مرزبان، میخانه، دهقان و بسیاری واژههای دیگر.
در آغاز دورهٔ اسلامی نفوذ فرهنگ ایرانی در تونس با حضور گروهی از سپاهیان ایرانی اهل #خراسان در میان لشکر عقبة بن نافع آغاز می شود و در زمان ضعف حکومت صنهاجه به اوج خود می رسد. در این دوره، امیران ایرانی از دودمان بنو خراسان مدتی بر شهر تونس فرمان می رانند.
در سال پنجاه هجری قمری اولین کاروان خراسانیان ایرانی وارد افریقیه شدند و بعدها شهر تاریخی #قیروان که همان #کاروان است را بنا نهادند. از آن زمان، برطبق قاموس ابن منظور قفصی تونسی، بیش از هشتصد کلمهٔ فارسی #معرب در زبان عربی و لهجهٔ تونسی وارد شد که از جملهٔ آنها دینار و شیرین و شیراز و دیوان و برید و مانند آنهاست.
برخی از فقیهان و اندیشمندان اسلامی تونس مانند امام سحنون نیشابوری، اسد بن فرات نیشابوری، عبدالله بن فروخ فارسی و خالد بن یزید فارسی ایرانی تبار بوده اند.
امروزه برخی از خیابان های شهر تونس با نام شاعران و فیلسوفان ایرانی چون #حافظ، #مولوی، #خیام، #ابن_سینا، #فارابی و #رازی نامگذاری شده اند.
@iran_khouzestan
💠 به مناسبت 18 دسامبر روز جهانی زبان عربی
✅ کتاب راههای نفوذ فارسی در زبان عربی
دکتر #آذرتاش_آذرنوش استاد #دانشگاه_تهران
حدود ده سال پيش مجموعه كوچكی از كلمه های فارسی موجود در #زبان_عربی فراهم آوردم و تصميم گرفتم اين مجموعه را كمال بخشم و اندک اندک به بررسی و تحقيق درباره يک يک كلمات بپردازم. چندی بعد، اين كار را در بنياد فرهنگ ايران، و سپس در دانشگاه تهران ادامه دادم. اما هر چه در اين كار پيش می رفتم، از يک طرف به عظمت موضوع و از طرف ديگر، به نقص فرهنگ ها و تحقيقات جديد و قديم آگاه تر می گرديدم.
سرانجام برای اينكه خود نيز در انبوه واژههای #معرب سرگردان نمانم، تصميم گرفتم ترتيب زمانی را حفظ كرده به دنبال واژههای فارسی كه به زبان گويندگان پيش از #اسلام عرب راه يافته بگردم.
برای اين كار، به بررسی ديوان های #شاعران_جاهلی و يا آثار پراكنده ايشان پرداختم. اگرچه دست يافتن به همه ديوان های چاپی و خطی، يا مقطعات و ابيات پراكنده در كتب ادب عربی تقريباً محال است، معذلک مجموعهای كه فراهم آمده می تواند حاجت ما را تا حد مقبولی برآورد.
ضمن تحقيقاتی كه در باب كلمههای #فارسی معرب و اصل و تحول آنها می كردم، هميشه اين سؤال ها مطرح می گرديد كه: اين كلمه ها در چه روزگاری به زبان عربی راه يافته اند؟ چرا گاه به شدت تغيير شكل داده اند؟ آيا ممكن است از طريق غيرمستقيم، يعنی از راه زبان های ديگر به عربي نفوذ كرده باشند؟ كدام دسته از اعراب بيشتر با ايرانيان برخورد داشته اند؟ كيفيت اين برخوردها چگونه بوده است؟ اعراب بيابان، يا ساكنان شهرها تا چه حد می توانستند از زندگی اشراف #ايران تقليد كنند؟ آيا دين های ايرانی نيز در #عربستان نفوذ كرده بوده است؟
اين قبيل سؤال ها، نگارنده را بر آن داشت كه پيش از هر چيز به عربستان پيش از اسلام نظر اندازد و بررسی روابط ساكنان آن با ايرانيان بپردازد تا شايد شرايط و عواملی را كه به تأثيرپذيری اعراب پيش از اسلام از #فرهنگ_ايران انجاميده است بازيابد. تأثير ايران در هر گوشه از عربستان به شكل خاصی جلوه می كند؛ و آنچه در شمال ديده می شود غير از آن چيزی است كه در جنوب می توان يافت.
البته ما نتوانستهايم تأثير ايران را در همه تمدنهايی كه عموماً #سامی خوانده می شوند بررسی كنيم و اصولاً غرض اين كتاب نيز غير از اين بوده است؛ معذالک، از آنجا كه بررسی آثار ايرانی در دولتهای مختلف عربستان، بدون اطلاع از سوابق تاريخی آنها دشوار و گاهی بی حاصل جلوه می كرد، ناچار تاريخچه بسيار مختصری از دولتهای خرد و درشتی كه از قرن ها پيش از ميلاد مسيح تا اندكی قبل از اسلام، بطور پراكنده در #جزيره_العرب بوجود آمدهاند ذكر كردهايم تا خوانندگان گرامی را در صورت نياز از چگونگی سرگذشت عربستان، در دوران های مختلف بی اطلاع نگذاشته باشيم.
اين امر به خصوص از آن جهت ضروری جلوه می كند كه به #زبان_فارسی به غير از جزوههای سيدحسن تقی زاده يا ترجمههايی چون تاريخ عرب از فيليپ حتی هيچ كتاب قابل ذكری تأليف يا ترجمه نشده است. بسا ملاحظه می شود كه دانشجويان، از #جهان_عرب، تصوری سخت ناصحيح دارند، و از تمدن های كهن يمن يا بطرا و تدمر بی خبراند، و سرزمين عربستان را تنها جولانگاه سواران غارتگر، يا شتربانان تشنه لب و قبایل گرسنه می پندارند.
با توجه به اين امر، لازم ديديم مقدمات كتاب را به تاريخچه اين اقوام اختصاص دهيم. پس از آن به امر خط های و زبان های سامی پرداختهايم، و از آنجا سخن را به خط و زبان عربی كشانيده ايم.
بخش اصلی كتاب عبارت است از بررسی آخرين دولت هایی كه، پيش از اسلام، در اطراف عربستان وجود داشته اند: در شمال به دولتهای تدمر و بطرا پرداخته ايم و از غسانيان، كه كمتر به كار ما می آمده، سخنی نگفته ايم. در شرق، به تفصل تمام پادشاهی نيمه مستقل حيره را مورد بحث قرار دادهايم و كوشيدهايم همه آثار ايران و #تمدن_ايرانی را كه در تاريخ اين دولت به چشم می خورد بازنماييم.
در جنوب غربی عربستان، يعنی #يمن، ايرانيان مدت يک قرن نقشی عظيم داشته اند. در اين كتاب به موضوع فتح يمن به دست ايرانيان، حاكمان ايرانی يمن، و نيز اسلام آوردن ايشان اهميت فراوان داده ايم و سعي كرده ايم اشتباهات تاريخ نويسان را در مورد نام و تعداد حكام ايرانی يمن تصحيح كنيم.
🔷ادامه در لینک زیر:
http://khouzestaniran.blogfa.com/post/91
@iran_khouzestan
✅ کتاب راههای نفوذ فارسی در زبان عربی
دکتر #آذرتاش_آذرنوش استاد #دانشگاه_تهران
حدود ده سال پيش مجموعه كوچكی از كلمه های فارسی موجود در #زبان_عربی فراهم آوردم و تصميم گرفتم اين مجموعه را كمال بخشم و اندک اندک به بررسی و تحقيق درباره يک يک كلمات بپردازم. چندی بعد، اين كار را در بنياد فرهنگ ايران، و سپس در دانشگاه تهران ادامه دادم. اما هر چه در اين كار پيش می رفتم، از يک طرف به عظمت موضوع و از طرف ديگر، به نقص فرهنگ ها و تحقيقات جديد و قديم آگاه تر می گرديدم.
سرانجام برای اينكه خود نيز در انبوه واژههای #معرب سرگردان نمانم، تصميم گرفتم ترتيب زمانی را حفظ كرده به دنبال واژههای فارسی كه به زبان گويندگان پيش از #اسلام عرب راه يافته بگردم.
برای اين كار، به بررسی ديوان های #شاعران_جاهلی و يا آثار پراكنده ايشان پرداختم. اگرچه دست يافتن به همه ديوان های چاپی و خطی، يا مقطعات و ابيات پراكنده در كتب ادب عربی تقريباً محال است، معذلک مجموعهای كه فراهم آمده می تواند حاجت ما را تا حد مقبولی برآورد.
ضمن تحقيقاتی كه در باب كلمههای #فارسی معرب و اصل و تحول آنها می كردم، هميشه اين سؤال ها مطرح می گرديد كه: اين كلمه ها در چه روزگاری به زبان عربی راه يافته اند؟ چرا گاه به شدت تغيير شكل داده اند؟ آيا ممكن است از طريق غيرمستقيم، يعنی از راه زبان های ديگر به عربي نفوذ كرده باشند؟ كدام دسته از اعراب بيشتر با ايرانيان برخورد داشته اند؟ كيفيت اين برخوردها چگونه بوده است؟ اعراب بيابان، يا ساكنان شهرها تا چه حد می توانستند از زندگی اشراف #ايران تقليد كنند؟ آيا دين های ايرانی نيز در #عربستان نفوذ كرده بوده است؟
اين قبيل سؤال ها، نگارنده را بر آن داشت كه پيش از هر چيز به عربستان پيش از اسلام نظر اندازد و بررسی روابط ساكنان آن با ايرانيان بپردازد تا شايد شرايط و عواملی را كه به تأثيرپذيری اعراب پيش از اسلام از #فرهنگ_ايران انجاميده است بازيابد. تأثير ايران در هر گوشه از عربستان به شكل خاصی جلوه می كند؛ و آنچه در شمال ديده می شود غير از آن چيزی است كه در جنوب می توان يافت.
البته ما نتوانستهايم تأثير ايران را در همه تمدنهايی كه عموماً #سامی خوانده می شوند بررسی كنيم و اصولاً غرض اين كتاب نيز غير از اين بوده است؛ معذالک، از آنجا كه بررسی آثار ايرانی در دولتهای مختلف عربستان، بدون اطلاع از سوابق تاريخی آنها دشوار و گاهی بی حاصل جلوه می كرد، ناچار تاريخچه بسيار مختصری از دولتهای خرد و درشتی كه از قرن ها پيش از ميلاد مسيح تا اندكی قبل از اسلام، بطور پراكنده در #جزيره_العرب بوجود آمدهاند ذكر كردهايم تا خوانندگان گرامی را در صورت نياز از چگونگی سرگذشت عربستان، در دوران های مختلف بی اطلاع نگذاشته باشيم.
اين امر به خصوص از آن جهت ضروری جلوه می كند كه به #زبان_فارسی به غير از جزوههای سيدحسن تقی زاده يا ترجمههايی چون تاريخ عرب از فيليپ حتی هيچ كتاب قابل ذكری تأليف يا ترجمه نشده است. بسا ملاحظه می شود كه دانشجويان، از #جهان_عرب، تصوری سخت ناصحيح دارند، و از تمدن های كهن يمن يا بطرا و تدمر بی خبراند، و سرزمين عربستان را تنها جولانگاه سواران غارتگر، يا شتربانان تشنه لب و قبایل گرسنه می پندارند.
با توجه به اين امر، لازم ديديم مقدمات كتاب را به تاريخچه اين اقوام اختصاص دهيم. پس از آن به امر خط های و زبان های سامی پرداختهايم، و از آنجا سخن را به خط و زبان عربی كشانيده ايم.
بخش اصلی كتاب عبارت است از بررسی آخرين دولت هایی كه، پيش از اسلام، در اطراف عربستان وجود داشته اند: در شمال به دولتهای تدمر و بطرا پرداخته ايم و از غسانيان، كه كمتر به كار ما می آمده، سخنی نگفته ايم. در شرق، به تفصل تمام پادشاهی نيمه مستقل حيره را مورد بحث قرار دادهايم و كوشيدهايم همه آثار ايران و #تمدن_ايرانی را كه در تاريخ اين دولت به چشم می خورد بازنماييم.
در جنوب غربی عربستان، يعنی #يمن، ايرانيان مدت يک قرن نقشی عظيم داشته اند. در اين كتاب به موضوع فتح يمن به دست ايرانيان، حاكمان ايرانی يمن، و نيز اسلام آوردن ايشان اهميت فراوان داده ايم و سعي كرده ايم اشتباهات تاريخ نويسان را در مورد نام و تعداد حكام ايرانی يمن تصحيح كنيم.
🔷ادامه در لینک زیر:
http://khouzestaniran.blogfa.com/post/91
@iran_khouzestan
خوزستان پاره تن ایران زمین است
کتاب راههاي نفوذ فارسي در فرهنگ و زبان عرب جاهلی
دکتر آذرتاش آذرنوش استاد دانشگاه تهران حدود ده سال پيش مجموعة كوچكي از كلمههاي فارسي موجود در زبان عربي فراهم آوردم و تصميم گرفتم اين مجموعه را كمال بخشم
واژۀ فارسی "بیمارستان" در سدههای نخست اسلامی وارد زبان عربی شده بوده و به صورت های البيمارستان و المارستان قرن ها در آن زبان در معنی «محل درمان بیماران و محل مطالعات پزشکی» کاربرد داشته است. نیای این واژه در یکی از متن های زبان فارسی میانه(پهلوی ساسانی) به صورت ویمارستان (wēmārestān) دیده می شود.
در صفحۀ بیمارستان در دایرة المعارف بزرگ اسلامی مطالب جالبی دربارۀ نهاد بیمارستان در تمدن اسلامی آمده است:
https://www.cgie.org.ir/fa/article/229307/%D8%A8%DB%8C%D9%85%D8%A7%D8%B1%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86
در صفحۀ بیمارستان در دانشنامۀ ایرانیکا هم مطالب جالبی دربارۀ بیمارستان در تمدن اسلامی به زبان انگلیسی خواهید یافت:
https://iranicaonline.org/articles/bimarestan-hospital-
برگرفته از توییتر دکتر یوسف سعادت
#زبان_فارسی #زبان_عربی #معرب
✅ پ. ن: عکس گرفته شده از تابلوی بيمارستان أرغون الكاملی شهر حلب در سوريه است.
@iran_khouzestan
در صفحۀ بیمارستان در دایرة المعارف بزرگ اسلامی مطالب جالبی دربارۀ نهاد بیمارستان در تمدن اسلامی آمده است:
https://www.cgie.org.ir/fa/article/229307/%D8%A8%DB%8C%D9%85%D8%A7%D8%B1%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86
در صفحۀ بیمارستان در دانشنامۀ ایرانیکا هم مطالب جالبی دربارۀ بیمارستان در تمدن اسلامی به زبان انگلیسی خواهید یافت:
https://iranicaonline.org/articles/bimarestan-hospital-
برگرفته از توییتر دکتر یوسف سعادت
#زبان_فارسی #زبان_عربی #معرب
✅ پ. ن: عکس گرفته شده از تابلوی بيمارستان أرغون الكاملی شهر حلب در سوريه است.
@iran_khouzestan
💠 محمد السعید جمالالدین رییس گروه زبان و ادبیات شرقی دانشگاه عین شمس #مصر:
🔹رابطه موجود میان ادبیات #عرب و #شاهنامه موضوعی است که مدت هاست ذهن مرا به خود مشغول کرده است. در کنفرانس شاهنامه که در سال ۱۹۹۰ میلادی در دانشگاه #تهران برگزار شد بخش از این رابطه را تبیین کردم و بعدها به صورت مفصل در کتابی با عنوان نقوش فارسی بر تابلوی عربی به آن پرداختم و آن را در سال ۱۹۹۹ در #قاهره منتشر کردم.
🔹رابطه میان ادبیات عرب و شاهنامه از گذشته دور آغاز شد با عبور از چند مرحله به دوران معاصر رسیده است. شاهنامه #فردوسی بسیاری از ادبای عرب را شگفت زده کرد و مورد استقبال آنان قرار گرفت. آنها در این کتاب ویژگی هایی یافتند که در ادبیات آنان یافت نمیشد.
🔹توانایی فردوسی در به تصویر کشیدن داستان های تاریخی در کنار توانایی شعری و فصاحت او بیش از همه چیز توجه آنان را جلب کرد. #ابن_اثیر یکی از بزرگترین ادبا و ناقدان قرن ششم هجری، در کتاب خود «المثل السائر» به این مساله اشاره کرده و تاکید می کند شاهنامه دارای ویژگی هایی است که ادبیات عربی با وجود تنوع سبک و مضامین آن، ویژگیهای متمایز کننده شاهنامه را ندارد.
🔹شاهنامه در قرن هفتم هجری توسط #ابوالفتح_البنداری به صورت منثور به عربی ترجمه شد اما البنداری تنها یک سوم محتوای شاهنامه را به عربی برگرداند و همانند یک مورخ با متن آن برخورد کرده است.
🔹البنداری رخدادهای موجود در شاهنامه را بدون بیان تصاویر شعری -که فردوسی در آن استاد بوده است- به عربی انتقال داده است، مساله ای که باعث شده است سبک گزارشی جای ارزش فنی اثر را بگیرد، به همین دلیل متن ترجمه البنداری برخلاف متن اصلی شاهنامه، عاری از شیوههای بیانی زیبا بود.
🔹ترجمه البنداری تأثیر چندانی بر ادبیات عربی در قرون آتی برجای نگذاشت تا اینکه در آغاز قرن بیستم میلادی شاهنامه مجدداً مورد توجه ادبای عرب قرار گرفت.
🔹سلیمان البستانی پس از آنکه ترجمه منظوم ایلیاد و اودیسه هومر را به پایان رساند بر ضرورت ترجمه منظوم شاهنامه به #زبان_عربی تأکید کرد.
🔹در سال ۱۹۳۲ میلادی فصل جدیدی از رابطه میان #ادبیات_عرب و شاهنامه آغاز شد آنگاه که دکتر عبدالوهاب عزام (استاد #زبان_فارسی در دانشگاه مصر) شرح و حاشیهای بر ترجمه البنداری نگاشت. او مطالب اضافی نیز بر ترجمه البنداری افزود. او همچنین چند فصل که البنداری در ترجمه خود نسبت به آنها بی توجه بوده است را ذکر و شرح داد.
🔹اثر دکتر عزام تاثیر شگرفی بر معرفی درست شاهنامه و خالق آن داشت، به همین دلیل بسیاری از مجلات معروف جهان عرب از جمله الهلال، والمقتطف و الرساله و ... از اثر عزام استقبال کرده و بر ضرورت آشنایی همه ادبای عرب با این میراث گرانبهای جهانی تاکید کردند.
🔹پس از شارحان و پژوهشگران، نوبت به شاعران عرب رسید که فردوسی و شاهنامه را ارج نهاده و از این شاعر بزرگ و اثر ماندگارش به نیکی سخن بگویند از جمله: جمیل صدقی الزهاوی (از #عراق) و ميرزا عباس خان الخليل، مالک مجله «اقدام» که در ایران منتشر میشد. الخلیل برخی داستانهای شاهنامه را بسیار زیبا به نظم درآورد.
🔹محمد فرد ابوحدید (از مصر) یکی از داستان های شاهنامه را به صورت نمایشنامه شعری درآورد و همچنین دو شاعر شبلی الملاط و بشاره الخوری (از #لبنان) و عبدالقادر المقدم (از #مراکش) بر روی شاهنامه تحقیقات زیادی کردند.
🔹بر اساس آنچه گفته شد، شاهنامه فردوسی مورد استقبال گسترده ادبا و شاعران عرب قرار گرفت و ادبا و ناقدان عرب در دورانهای مختلف آن را ارج نهاده و جایگاه واقعی آن را درک کردهاند.
@iran_khouzestan
🔹رابطه موجود میان ادبیات #عرب و #شاهنامه موضوعی است که مدت هاست ذهن مرا به خود مشغول کرده است. در کنفرانس شاهنامه که در سال ۱۹۹۰ میلادی در دانشگاه #تهران برگزار شد بخش از این رابطه را تبیین کردم و بعدها به صورت مفصل در کتابی با عنوان نقوش فارسی بر تابلوی عربی به آن پرداختم و آن را در سال ۱۹۹۹ در #قاهره منتشر کردم.
🔹رابطه میان ادبیات عرب و شاهنامه از گذشته دور آغاز شد با عبور از چند مرحله به دوران معاصر رسیده است. شاهنامه #فردوسی بسیاری از ادبای عرب را شگفت زده کرد و مورد استقبال آنان قرار گرفت. آنها در این کتاب ویژگی هایی یافتند که در ادبیات آنان یافت نمیشد.
🔹توانایی فردوسی در به تصویر کشیدن داستان های تاریخی در کنار توانایی شعری و فصاحت او بیش از همه چیز توجه آنان را جلب کرد. #ابن_اثیر یکی از بزرگترین ادبا و ناقدان قرن ششم هجری، در کتاب خود «المثل السائر» به این مساله اشاره کرده و تاکید می کند شاهنامه دارای ویژگی هایی است که ادبیات عربی با وجود تنوع سبک و مضامین آن، ویژگیهای متمایز کننده شاهنامه را ندارد.
🔹شاهنامه در قرن هفتم هجری توسط #ابوالفتح_البنداری به صورت منثور به عربی ترجمه شد اما البنداری تنها یک سوم محتوای شاهنامه را به عربی برگرداند و همانند یک مورخ با متن آن برخورد کرده است.
🔹البنداری رخدادهای موجود در شاهنامه را بدون بیان تصاویر شعری -که فردوسی در آن استاد بوده است- به عربی انتقال داده است، مساله ای که باعث شده است سبک گزارشی جای ارزش فنی اثر را بگیرد، به همین دلیل متن ترجمه البنداری برخلاف متن اصلی شاهنامه، عاری از شیوههای بیانی زیبا بود.
🔹ترجمه البنداری تأثیر چندانی بر ادبیات عربی در قرون آتی برجای نگذاشت تا اینکه در آغاز قرن بیستم میلادی شاهنامه مجدداً مورد توجه ادبای عرب قرار گرفت.
🔹سلیمان البستانی پس از آنکه ترجمه منظوم ایلیاد و اودیسه هومر را به پایان رساند بر ضرورت ترجمه منظوم شاهنامه به #زبان_عربی تأکید کرد.
🔹در سال ۱۹۳۲ میلادی فصل جدیدی از رابطه میان #ادبیات_عرب و شاهنامه آغاز شد آنگاه که دکتر عبدالوهاب عزام (استاد #زبان_فارسی در دانشگاه مصر) شرح و حاشیهای بر ترجمه البنداری نگاشت. او مطالب اضافی نیز بر ترجمه البنداری افزود. او همچنین چند فصل که البنداری در ترجمه خود نسبت به آنها بی توجه بوده است را ذکر و شرح داد.
🔹اثر دکتر عزام تاثیر شگرفی بر معرفی درست شاهنامه و خالق آن داشت، به همین دلیل بسیاری از مجلات معروف جهان عرب از جمله الهلال، والمقتطف و الرساله و ... از اثر عزام استقبال کرده و بر ضرورت آشنایی همه ادبای عرب با این میراث گرانبهای جهانی تاکید کردند.
🔹پس از شارحان و پژوهشگران، نوبت به شاعران عرب رسید که فردوسی و شاهنامه را ارج نهاده و از این شاعر بزرگ و اثر ماندگارش به نیکی سخن بگویند از جمله: جمیل صدقی الزهاوی (از #عراق) و ميرزا عباس خان الخليل، مالک مجله «اقدام» که در ایران منتشر میشد. الخلیل برخی داستانهای شاهنامه را بسیار زیبا به نظم درآورد.
🔹محمد فرد ابوحدید (از مصر) یکی از داستان های شاهنامه را به صورت نمایشنامه شعری درآورد و همچنین دو شاعر شبلی الملاط و بشاره الخوری (از #لبنان) و عبدالقادر المقدم (از #مراکش) بر روی شاهنامه تحقیقات زیادی کردند.
🔹بر اساس آنچه گفته شد، شاهنامه فردوسی مورد استقبال گسترده ادبا و شاعران عرب قرار گرفت و ادبا و ناقدان عرب در دورانهای مختلف آن را ارج نهاده و جایگاه واقعی آن را درک کردهاند.
@iran_khouzestan