#قسمت سوم
👌آیت الله محقق داماد
لعنت به این "جهل مقدس"
در قرآن مجید گزارشهای زیادی از جهلهای قدسی آمده است. برای نمونه گزارشی است که قرآن مجید از جهل بتپرستان و ایدئولوژی آنان ارائه میفرماید. در گفتگوی ابراهیم پیامبر توحید با آذر چنین بیان میفرماید: «یا ابت انی قد جائنی من العلم مالم یأتک فاتبعنی اهدک صراطاً سویا». ابراهیم با تعبیر مهربانانه، با کمال ادب و احترام میگوید: پدر جان، من چیزی میدانم که تو [به رغم بزرگی و پیشکسوتی] نمیدانی.گوش کن برای تو بیان کنم.»
مخاطب ابراهیم چه پدر او باشد و چه عموی او از تعبیر قرآن مستفاد آن است که رابطه خویشاوندی به بیگمان وجوددارد. شخص بت پرست به هیچ وجه حاضر نشد با ابراهیم به گفتگو بپردازد.بلافاصله میگوید: «قال أ راغبٌ أنت عن آلهتی یا ابراهیم لئن لم تنته لأرجمنّک و اهجرنی ملیًّا: گفت: اى ابراهیم، آیا تو از خدایان من رویگردانى؟ اگر دست از این کار نکشى تو را سنگسار خواهم کرد، و یک چندى از من دور شو.»(طه/46)
شخص بتپرست وقتی میبیند که ابراهیم مقدساتش را که خط قرمز اوست، به چالش کشیده تحمل نمیکند، خویشاندی دیگر برای او نقشی ندارد، او را به اقدام به عملیات خشونتآمیز تهدید میکند و میگوید: به خدایان من توهین میکنی؟ تو را سنگسار خواهم کرد. زود از من دور شو.» (طه/46)
این یک نمونه از جهل قدسی است که شخص جاهل برای مقاومت نسبت به عقیده خویش دست به اقدامات خشونتآمیز میزند و چون خویشتن را در این راه مأجور میداند، حاضر است تمام سرمایههای مادی و معنوی، فرزند و خویشان، جسم وجان خویش را فدا سازد،خون بریزد وخون بدهد تا ایدئولوژی او دست نخورده بماند.
تعبیر جالبتری درجای دیگری از قرآن وجوددارد و به زیبایی این پدیده را تبیین میکند وضعیتی است که برای بنیاسرائیل در غیاب موسی نسبت به گوساله سامری پیش آمده بود. تعبیر قرآن برای ارائه حالت ذهنی بنیاسرائیل ومقدس شدن جهل برای آنان چنین است: «و أشربوا فی قلوبهم العجل بکفرهم: به سبب کفرشان گوسالهپرستى در دلهایشان نوشیده شد.»(بقره/93)
بنیاسرائیل به موجب یک عمل به ظاهر خارقالعادهای که سامری انجام داده بود، چنان فریب خورده بودند که به تعبیر قرآن گوسالهپرستی را با دلشان نوشیده بودند! به تعبیر فارسیگویی کاملا با مغز استخوان و یا با بن دندان چشیدهاند.
تعبیر دیگر قرآن «ایمان به طاغوت» است. قدسیت چنین جهلی همین است که از نوع ایمان است، پرستش است. یعنی اطاعت بیچون و چرای طاغوت است: «و لقد بعثنا فی کلّ أمّه رسولا أن اعبدوا اللّه و اجتنبوا الطّاغوت فمنهم من هدى اللّه و منهم من حقّت علیه الضّلاله فسیروا فی الأرض فانظروا کیف کان عاقبه المکذّبین: کسانى که از پرستیدن طاغوت [یعنى بتها، اربابان کفر و شیطانهاى سرکش] دورى کردند و به سوى خدا بازگشتند، بر آنان مژده باد پس به بندگانم مژده ده.» (نحل/36)
برگرفته از کتاب فاجعه جهل مقدس تالیف آیت الله محقق داماد
🌴
گروه دانشگاهیان، معلم ها و حامیان ایران آباد
https://t.me/joinchat/AAAAAEByAUSEqgCggQ33JA
لیست کانال ها:
@DrRahimiBoroujerdi @intelectuals
2_ کانال دایرة المعارف جامع اصلاح طلبی و اعتدالی ایران
@Iranian_Reformist_Groups
👌آیت الله محقق داماد
لعنت به این "جهل مقدس"
در قرآن مجید گزارشهای زیادی از جهلهای قدسی آمده است. برای نمونه گزارشی است که قرآن مجید از جهل بتپرستان و ایدئولوژی آنان ارائه میفرماید. در گفتگوی ابراهیم پیامبر توحید با آذر چنین بیان میفرماید: «یا ابت انی قد جائنی من العلم مالم یأتک فاتبعنی اهدک صراطاً سویا». ابراهیم با تعبیر مهربانانه، با کمال ادب و احترام میگوید: پدر جان، من چیزی میدانم که تو [به رغم بزرگی و پیشکسوتی] نمیدانی.گوش کن برای تو بیان کنم.»
مخاطب ابراهیم چه پدر او باشد و چه عموی او از تعبیر قرآن مستفاد آن است که رابطه خویشاوندی به بیگمان وجوددارد. شخص بت پرست به هیچ وجه حاضر نشد با ابراهیم به گفتگو بپردازد.بلافاصله میگوید: «قال أ راغبٌ أنت عن آلهتی یا ابراهیم لئن لم تنته لأرجمنّک و اهجرنی ملیًّا: گفت: اى ابراهیم، آیا تو از خدایان من رویگردانى؟ اگر دست از این کار نکشى تو را سنگسار خواهم کرد، و یک چندى از من دور شو.»(طه/46)
شخص بتپرست وقتی میبیند که ابراهیم مقدساتش را که خط قرمز اوست، به چالش کشیده تحمل نمیکند، خویشاندی دیگر برای او نقشی ندارد، او را به اقدام به عملیات خشونتآمیز تهدید میکند و میگوید: به خدایان من توهین میکنی؟ تو را سنگسار خواهم کرد. زود از من دور شو.» (طه/46)
این یک نمونه از جهل قدسی است که شخص جاهل برای مقاومت نسبت به عقیده خویش دست به اقدامات خشونتآمیز میزند و چون خویشتن را در این راه مأجور میداند، حاضر است تمام سرمایههای مادی و معنوی، فرزند و خویشان، جسم وجان خویش را فدا سازد،خون بریزد وخون بدهد تا ایدئولوژی او دست نخورده بماند.
تعبیر جالبتری درجای دیگری از قرآن وجوددارد و به زیبایی این پدیده را تبیین میکند وضعیتی است که برای بنیاسرائیل در غیاب موسی نسبت به گوساله سامری پیش آمده بود. تعبیر قرآن برای ارائه حالت ذهنی بنیاسرائیل ومقدس شدن جهل برای آنان چنین است: «و أشربوا فی قلوبهم العجل بکفرهم: به سبب کفرشان گوسالهپرستى در دلهایشان نوشیده شد.»(بقره/93)
بنیاسرائیل به موجب یک عمل به ظاهر خارقالعادهای که سامری انجام داده بود، چنان فریب خورده بودند که به تعبیر قرآن گوسالهپرستی را با دلشان نوشیده بودند! به تعبیر فارسیگویی کاملا با مغز استخوان و یا با بن دندان چشیدهاند.
تعبیر دیگر قرآن «ایمان به طاغوت» است. قدسیت چنین جهلی همین است که از نوع ایمان است، پرستش است. یعنی اطاعت بیچون و چرای طاغوت است: «و لقد بعثنا فی کلّ أمّه رسولا أن اعبدوا اللّه و اجتنبوا الطّاغوت فمنهم من هدى اللّه و منهم من حقّت علیه الضّلاله فسیروا فی الأرض فانظروا کیف کان عاقبه المکذّبین: کسانى که از پرستیدن طاغوت [یعنى بتها، اربابان کفر و شیطانهاى سرکش] دورى کردند و به سوى خدا بازگشتند، بر آنان مژده باد پس به بندگانم مژده ده.» (نحل/36)
برگرفته از کتاب فاجعه جهل مقدس تالیف آیت الله محقق داماد
🌴
گروه دانشگاهیان، معلم ها و حامیان ایران آباد
https://t.me/joinchat/AAAAAEByAUSEqgCggQ33JA
لیست کانال ها:
@DrRahimiBoroujerdi @intelectuals
2_ کانال دایرة المعارف جامع اصلاح طلبی و اعتدالی ایران
@Iranian_Reformist_Groups
Telegram
گروه (دما) دانشگاهیان، معلم ها و حامیان ایران آباد- دما
گروه دانشگاهیان، معلم ها و حامیان ایران آباد
https://t.me/joinchat/AAAAAEByAUSEqgCggQ33JA
@Dama_Iranabad
لیست کانال ها:
@DrRahimiBoroujerdi
@intelectuals
@Dama_Referendum
@Iranian_Reformist_Groups
https://t.me/joinchat/AAAAAEByAUSEqgCggQ33JA
@Dama_Iranabad
لیست کانال ها:
@DrRahimiBoroujerdi
@intelectuals
@Dama_Referendum
@Iranian_Reformist_Groups
عشق و عرفان:
(#قسمت سوم)
عشق مجازی و حقیقی:
براي عارف و اهل دل عشق مجازى همچون پل و نردبان به عالم عشق حقيقى است. از آن جا كه تمام عوالم هستى و موجودات آن، حضرت حق را نشان مىدهند، امورى مجازى به شمار مىروند. به همين جهت عشق به آيات الهى، عشقى مجازى قلمداد مىشود. اما غير عارف به خصوص افراد معمولي در عشق زميني مي مانند و نمي توانند آن را وسيله رسيدن به عشق حقيقي قرار دهند.
قابل توضيح اينكه تمام زيبايي هاي موجود در هستي چه انساني و چه نباتي و حيواني ظهور زيبايي ذات الهي است و هيچ موجودي از خويش جمال و زيبايي ندارد، بنابراين كسي كه عاشق جمال انساني مي شود، نيز درحقيقت عاشق خداوند شده است، ولي از طريق ظهورات انساني او.
اين عشق نيز عشق به خداوند است با اين تفاوت كه مرتبه آن پايين تر از كسي است كه از مظاهر عبور كرده و عارف به زيبايي و جمال ذات الهي است و به سرچشمه زيبايي ها عشق مي ورزد و اهل عرفان و عشق حقيقي حق تعالي است.
ناگفته نماند كه جمال خداوند جز از طريق مظاهر او شناختني نيست، ولي فرق است ميان كسي كه با ديدن مخلوقات و مظاهر زيباي هستي، غرق در جنبه هاي مظهري آنها مي شود، نمي تواند از آن عبور كند و اسير آن مي شود، و كسي كه در اثر عرفان ذات هستي، قدرت عبور از چهره هاي ظاهري و ديدن جمال حق تعالي از پي هر چهره اي را دارد و در اثر شناخت و اعتقاد توحيدي، توجه كامل او به خداوند است و هر زيبايي را اثر جمال حق مي داند و دائم بنده واسير حق تعالي است.
اهل حيات طبيعي و دنيا اهل احساس و ظاهراند و عشقشان نيز احساسي و ظاهري است و چون حيات عقلاني و عرفاني را در خويش احيا نكرده اند، توان عبور از اين عشق و راهيابي به عشق حقيقي را ندارند، اما اهل دل و عرفان چون از حيات طبيعي و سپس از حيات عقلاني عبور كرده اند و به وادي عشق و عرفان درآمده اند، آنچنان قدرتي يافته اند كه توان تبديل هر عشقي را به عشق محبوب عالم دارند، براي آنها كه به توحيد راه يافته اند، عشق نيز وحدت مي يابد و هر عشقي به عشق خداوند باز مي گردد.
عشق مجازى بايد به عشق حقيقى بر گردد تا ارزش پيدا کند و عاشق از رهگذر کمالات محسوس به کمال مطلق رهنمون گردد. و اگر در همان متوقف گردد جز انحراف هيچ نخواهد بودو سد راه کمال آدمي مي گردد. زيرا عشق ما بر معشوق راستين متمركز است و به هر آن چه كه از اوست و بوى او را مىدهد و نشانه اوست عشق مىورزيم. ازاينرو توقف در اين عشق هر چند بهتر از نداشتن عشق است، ولى نتايج عشق حقيقى و راستين را ندارد.
هر عشق و محبتى كه از اين دو مقوله خارج باشد عشق نيست بلکه شهوت و غريزه زيستي است در واقع آفتى است كه به رنگ عشق درآمده و زايل شدنى است. به طورى كه در برهه اى از عمر انسان(عشق كاذب شهوانى بيشتر در سنين جوانى رخ داده و گاهى همچون آتشفشان، جلوه مي کند كه بايستى از آن به خاطر اثرات مخرب و ويرانگرش پرهيز نمود ) اين عشق بعد از سپرى شدن آن دوره رخت برمىبندد و بر زير خاكسترهاى آن خرابى و فساد شديدى باقى خواهد ماند. جداى از مورد عشق كاذب و دروغين اين امكان هست كه در يك انسان، هم عشق مجازى باشد و هم عشق حقيقى، اما چينش و نحوه قرارگيرى اين دو، به صورت طولى مىباشد، يعنى توجه اولى به عشق مجازى است ولى هدف نهايى متوجه عشق حقيقى (خداوند متعال) است و همان طور كه ذكر شد درنگ و توقف در عشق مجازى رهزن و بازدارنده از رشد و تعالى مىباشد.
ادامه دارد...
@intelectuals
@Dama_Iranabad
@DrRahimiBoroujerdi
(#قسمت سوم)
عشق مجازی و حقیقی:
براي عارف و اهل دل عشق مجازى همچون پل و نردبان به عالم عشق حقيقى است. از آن جا كه تمام عوالم هستى و موجودات آن، حضرت حق را نشان مىدهند، امورى مجازى به شمار مىروند. به همين جهت عشق به آيات الهى، عشقى مجازى قلمداد مىشود. اما غير عارف به خصوص افراد معمولي در عشق زميني مي مانند و نمي توانند آن را وسيله رسيدن به عشق حقيقي قرار دهند.
قابل توضيح اينكه تمام زيبايي هاي موجود در هستي چه انساني و چه نباتي و حيواني ظهور زيبايي ذات الهي است و هيچ موجودي از خويش جمال و زيبايي ندارد، بنابراين كسي كه عاشق جمال انساني مي شود، نيز درحقيقت عاشق خداوند شده است، ولي از طريق ظهورات انساني او.
اين عشق نيز عشق به خداوند است با اين تفاوت كه مرتبه آن پايين تر از كسي است كه از مظاهر عبور كرده و عارف به زيبايي و جمال ذات الهي است و به سرچشمه زيبايي ها عشق مي ورزد و اهل عرفان و عشق حقيقي حق تعالي است.
ناگفته نماند كه جمال خداوند جز از طريق مظاهر او شناختني نيست، ولي فرق است ميان كسي كه با ديدن مخلوقات و مظاهر زيباي هستي، غرق در جنبه هاي مظهري آنها مي شود، نمي تواند از آن عبور كند و اسير آن مي شود، و كسي كه در اثر عرفان ذات هستي، قدرت عبور از چهره هاي ظاهري و ديدن جمال حق تعالي از پي هر چهره اي را دارد و در اثر شناخت و اعتقاد توحيدي، توجه كامل او به خداوند است و هر زيبايي را اثر جمال حق مي داند و دائم بنده واسير حق تعالي است.
اهل حيات طبيعي و دنيا اهل احساس و ظاهراند و عشقشان نيز احساسي و ظاهري است و چون حيات عقلاني و عرفاني را در خويش احيا نكرده اند، توان عبور از اين عشق و راهيابي به عشق حقيقي را ندارند، اما اهل دل و عرفان چون از حيات طبيعي و سپس از حيات عقلاني عبور كرده اند و به وادي عشق و عرفان درآمده اند، آنچنان قدرتي يافته اند كه توان تبديل هر عشقي را به عشق محبوب عالم دارند، براي آنها كه به توحيد راه يافته اند، عشق نيز وحدت مي يابد و هر عشقي به عشق خداوند باز مي گردد.
عشق مجازى بايد به عشق حقيقى بر گردد تا ارزش پيدا کند و عاشق از رهگذر کمالات محسوس به کمال مطلق رهنمون گردد. و اگر در همان متوقف گردد جز انحراف هيچ نخواهد بودو سد راه کمال آدمي مي گردد. زيرا عشق ما بر معشوق راستين متمركز است و به هر آن چه كه از اوست و بوى او را مىدهد و نشانه اوست عشق مىورزيم. ازاينرو توقف در اين عشق هر چند بهتر از نداشتن عشق است، ولى نتايج عشق حقيقى و راستين را ندارد.
هر عشق و محبتى كه از اين دو مقوله خارج باشد عشق نيست بلکه شهوت و غريزه زيستي است در واقع آفتى است كه به رنگ عشق درآمده و زايل شدنى است. به طورى كه در برهه اى از عمر انسان(عشق كاذب شهوانى بيشتر در سنين جوانى رخ داده و گاهى همچون آتشفشان، جلوه مي کند كه بايستى از آن به خاطر اثرات مخرب و ويرانگرش پرهيز نمود ) اين عشق بعد از سپرى شدن آن دوره رخت برمىبندد و بر زير خاكسترهاى آن خرابى و فساد شديدى باقى خواهد ماند. جداى از مورد عشق كاذب و دروغين اين امكان هست كه در يك انسان، هم عشق مجازى باشد و هم عشق حقيقى، اما چينش و نحوه قرارگيرى اين دو، به صورت طولى مىباشد، يعنى توجه اولى به عشق مجازى است ولى هدف نهايى متوجه عشق حقيقى (خداوند متعال) است و همان طور كه ذكر شد درنگ و توقف در عشق مجازى رهزن و بازدارنده از رشد و تعالى مىباشد.
ادامه دارد...
@intelectuals
@Dama_Iranabad
@DrRahimiBoroujerdi
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
شما هوشیاری هستید ...
#ذهن
#هوشیاری
#تکرار
⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️
#دانداپانی
دوبله فارسی
#قسمت_سوم
🌸🍃زندگی زیباست
زشتی های آن تقصیر ماست
در مسیرش هرچه نازیباست
آن تدبیر ماست
@intelectuals
@Dama_Iranabad
@DrRahimiBoroujerdi
#ذهن
#هوشیاری
#تکرار
⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️
#دانداپانی
دوبله فارسی
#قسمت_سوم
🌸🍃زندگی زیباست
زشتی های آن تقصیر ماست
در مسیرش هرچه نازیباست
آن تدبیر ماست
@intelectuals
@Dama_Iranabad
@DrRahimiBoroujerdi
#نظام_کنترلی
#قسمت_سوم
#خلقيات_مردم_در_فرهنگ_مداري_كنترلي
#دکتررحیمی_بروجردی
در فرهنگ مداري كنترلي مشاهده ميشود که هميشه دستگاههاي مختلف در اموري که مربوط به سايرين بوده است، دخالت و اظهار نظر مي كنند. دخالت افراد و سازمانها در وظايف يکديگر از تربيت و خلقيات جوامع كنترلي نشأت مي گيرد و اين پديده در دوران هاي مختلف قابل مشاهده است.
همچنين، در جوامع كنترلي، كشور هر زمان درگير و ملتهب موضوعي است كه مردم با آن سرگرم مي شوند و افكار جامعه را به خود مشغول مي كند؛ اما در هر شرايط انتظار مي رود كه دستگاه متولي خاصي، عهده دار رفع و رجوع آن باشد. يعني براي مثال، در زمانيكه بحران اقتصادي گريبان گير کشور ميشود،
انتظار مي رود که نخست، تنها، دستگاه اقتصادي کشور عهده دار سياست اقتصادي کشور در اين مورد حساس باشد و در ثاني، هماهنگي لازم ميان مسؤولان اين دستگاه حاکم باشد؛ درحاليكه در يك نظام كنترلي اينگونه نيست.
چرا چنين رويه اي در خلقيات مردم نظام هاي كنترلي مشاهده مي شود؟
در مطالب يکي از سايت ها، با کتاب ((جامعه شناسي خودماني)) نوشتة "حسن نراقي" آشنا شدم که به طور متفاوت به کالبدشکافي جامعه شناسي ايرانيان مي پردازد و نکات منفي رفتار مردم ايران را بدون تعارف عيان مي كند.
ادامه دارد...
#دکتررحیمی_بروجردی
🌴
@DrRahimiBoroujerdi
@Dama_Iranabad
#قسمت_سوم
#خلقيات_مردم_در_فرهنگ_مداري_كنترلي
#دکتررحیمی_بروجردی
در فرهنگ مداري كنترلي مشاهده ميشود که هميشه دستگاههاي مختلف در اموري که مربوط به سايرين بوده است، دخالت و اظهار نظر مي كنند. دخالت افراد و سازمانها در وظايف يکديگر از تربيت و خلقيات جوامع كنترلي نشأت مي گيرد و اين پديده در دوران هاي مختلف قابل مشاهده است.
همچنين، در جوامع كنترلي، كشور هر زمان درگير و ملتهب موضوعي است كه مردم با آن سرگرم مي شوند و افكار جامعه را به خود مشغول مي كند؛ اما در هر شرايط انتظار مي رود كه دستگاه متولي خاصي، عهده دار رفع و رجوع آن باشد. يعني براي مثال، در زمانيكه بحران اقتصادي گريبان گير کشور ميشود،
انتظار مي رود که نخست، تنها، دستگاه اقتصادي کشور عهده دار سياست اقتصادي کشور در اين مورد حساس باشد و در ثاني، هماهنگي لازم ميان مسؤولان اين دستگاه حاکم باشد؛ درحاليكه در يك نظام كنترلي اينگونه نيست.
چرا چنين رويه اي در خلقيات مردم نظام هاي كنترلي مشاهده مي شود؟
در مطالب يکي از سايت ها، با کتاب ((جامعه شناسي خودماني)) نوشتة "حسن نراقي" آشنا شدم که به طور متفاوت به کالبدشکافي جامعه شناسي ايرانيان مي پردازد و نکات منفي رفتار مردم ايران را بدون تعارف عيان مي كند.
ادامه دارد...
#دکتررحیمی_بروجردی
🌴
@DrRahimiBoroujerdi
@Dama_Iranabad
Telegram
attach 📎
#تولستوی از #ارتداد کلیسایی تا #ایمان خالص - ۲
۲- #تردید در #دلیل_زندگی و #فرار از آن :
« در میان #فکرهائی که در آن زمان دربارة ادارة املاک مرا بسیار به خود مشغول کرده بود، ناگهان این #پرسش به سرم زد: " #خب باشد، تو در ایالت سامارا 6000 دِسیاتین ]معادل 09/1 هکتار[ زمین خواهی داشت و 300 رأس اسب. #بعدش_چه؟"
کاملاً #سردرگم ماندم و نمیدانستم فکرم را چگونه ادامه بدهم.
یا هنگام فکر کردن به #تربیت بچهها به خودم میگفتم: " #برای_چه؟"
یا هنگام اندیشیدن به اینکه مردم چگونه به #رفاه دست مییابند، ناگهان به خود میگفتم: " #خب، این به من چه ارتباطی دارد؟"
یا ضمن فکر کردن به #شهرتی که نوشتههایم برایم به ارمغان خواهند آورد، به خودم میگفتم: " #خب، باشد، تو از گوگول، پوشکین، شکسپیر، مولیر و همة نویسندگان جهان هم مشهورتر خواهی شد، #خب_که_چه؟"
و هیچ #پاسخی، مطلقاً هیچ پاسخی پیدا نمیکردم »(ص34)
« از #زندگی میترسیدم، میکوشیدم از آن کناره بگیرم، و در همان حال هنوز #امیدی هم به آن داشتم و این حال زمانی به من دست داد که از هر لحاظ چیزهائی که مایة #سعادت کامل شمرده میشود، در اختیارم بود.
این زمانی بود که هنوز به #پنجاه سالگی نرسیده بودم.
#همسری مهربان داشتم که دوستم داشت و دوستش داشتم، #بچههای خوب، ملک و #املاک بزرگی که بدون هیچ زحمتی از جانب من رشد میکرد و توسعه مییافت. بیش از هر زمان دیگر نزد آشنایان و نزدیکانم مورد #احترام بودم، غریبهها مرا میستودند و بدون فخرفروشی میتوانم بگویم که #شهرتی داشتم.
در همان حال نه تنها از نظر #بدنی و فکری هیچ ناراحتی نداشتم، بلکه بر عکس، هم نیروی بدنی و هم نیروی فکریام در حدی بود که کمتر نظیرش را نزد همسالانم میدیدم...
در چنین #شرایطی بود که به این نتیجه رسیدم که #نمیتوانم زندگی کنم و از #ترس_مرگ ناچار بودم ترفندهائی به کار بندم تا به دست خودم به زندگیام پایان ندهم»(ص37)
#تولستوی با این انگیزه که چنین حالت #درماندگیای غیرطبیعی است و حتماً #پاسخی برایش وجود دارد شروع به #جستجو میکند اما:
« در همة #علوم جست و جو کردم و هیچ نیافتم .... #دانشهای (تجربی) به صراحت مسئله زندگی را نادیده میگیرند. میگویند ما برای این که " تو چه هستی و برای چه زندگی میکنی؟ " #پاسخی_نداریم و به این مسئله نمیپردازیم ...
#فلسفه (نیز) نه تنها پاسخ نمیدهد، بلکه خودش نیز فقط همین پرسش را مطرح میکند و برای پرسش "جهان برای چه وجود دارد و من برای چه وجود دارم؟" پاسخی نخواهد داشت جز: '' #نمیدانم'' » (ص43 به بعد )
پس از آن سراغ #فیلسوفان و #قدیسین می رود از سقراط تا شوپنهاور و هندوها و تنها به این #نتیجه می رسد :
«نمیتوان خود را #فریب داد. همه چیز #باطل است. #خوشبخت آنکه زاده نشده است، #مرگ بهتر از زندگی است؛ باید از زندگی رها شد »(ص62)
در ادامه این #جستجوی هولناک به سراغ #طبقات_مختلف مردم رفته و نتایجش را اینگونه می نویسد :
« دریافتم برای انسانهائی از #طبقة_من یک چهار راه #گریز برای خلاصی از وضعیت وحشتناکی که همهمان در آن گرفتار بودیم، وجود دارد.
1⃣نخستین گروه که #بیخبر از مرگ و نیستی و معنای زندگی، عمر میگذرانند و به #خوشیهای موقتی و پوچ دلخوشند.
2⃣دومین گروه که پی به #بیمعنائی زندگی بردهاند و مرگ و نیستی را نیز درک کردهاند اما خود را قانع به #لذتها میکنند و به خوشباشی مشغولند .
3⃣سومین گروه بعد از اینکه به یقین میرسیدند که زندگی #شرّ است و #نیستی بهتر از هستی است، کار خود را تمام میکردند. باید خود را #میکشتند و زندگی بیمعنای خود را پایان میدادند .
4⃣و چهارمین گروه آنان که میدانند #مرگ بهتر از زندگی است، ولی قدرت ندارند خردمندانه عمل کنند، یعنی زودتر به این فریب پایان دهند و خودشان را بکشند، گوئی در #انتظار چیزی هستند. »(ص 63 تا 66 )
او می گوید من از #طبقه_آخر بودم که چیزی در وجودم مرا به #تردید در یافته هایم می کشاند .
« اکنون میبینم که اگر خودم را #نکشتم، علّتش آن بود که درک مبهمی از #نادرستی اندیشههایم داشتم .... به خودم میگفتم: #زندگی شرّی بیمعناست؛ در این تردیدی وجود ندارد. ولی من #زندگی میکردم، هنوز زندگی میکنم، و تمام #بشریت هم زندگی میکرد و میکند. چطور #ممکن است؟
وقتی #بشریت میتواند زندگی نکند، برای چه زندگی میکند؟
مگر میشود گفت که فقط من و شوپنهاور این قدر عاقلیم که به #بیمعنایی و شرّ زندگی پی بردهایم؟ »(ص67)
محمدصالحی
#قسمت_سوم
@intelectuals
@Dama_Iranabad
@DrRahimiBoroujerdi
۲- #تردید در #دلیل_زندگی و #فرار از آن :
« در میان #فکرهائی که در آن زمان دربارة ادارة املاک مرا بسیار به خود مشغول کرده بود، ناگهان این #پرسش به سرم زد: " #خب باشد، تو در ایالت سامارا 6000 دِسیاتین ]معادل 09/1 هکتار[ زمین خواهی داشت و 300 رأس اسب. #بعدش_چه؟"
کاملاً #سردرگم ماندم و نمیدانستم فکرم را چگونه ادامه بدهم.
یا هنگام فکر کردن به #تربیت بچهها به خودم میگفتم: " #برای_چه؟"
یا هنگام اندیشیدن به اینکه مردم چگونه به #رفاه دست مییابند، ناگهان به خود میگفتم: " #خب، این به من چه ارتباطی دارد؟"
یا ضمن فکر کردن به #شهرتی که نوشتههایم برایم به ارمغان خواهند آورد، به خودم میگفتم: " #خب، باشد، تو از گوگول، پوشکین، شکسپیر، مولیر و همة نویسندگان جهان هم مشهورتر خواهی شد، #خب_که_چه؟"
و هیچ #پاسخی، مطلقاً هیچ پاسخی پیدا نمیکردم »(ص34)
« از #زندگی میترسیدم، میکوشیدم از آن کناره بگیرم، و در همان حال هنوز #امیدی هم به آن داشتم و این حال زمانی به من دست داد که از هر لحاظ چیزهائی که مایة #سعادت کامل شمرده میشود، در اختیارم بود.
این زمانی بود که هنوز به #پنجاه سالگی نرسیده بودم.
#همسری مهربان داشتم که دوستم داشت و دوستش داشتم، #بچههای خوب، ملک و #املاک بزرگی که بدون هیچ زحمتی از جانب من رشد میکرد و توسعه مییافت. بیش از هر زمان دیگر نزد آشنایان و نزدیکانم مورد #احترام بودم، غریبهها مرا میستودند و بدون فخرفروشی میتوانم بگویم که #شهرتی داشتم.
در همان حال نه تنها از نظر #بدنی و فکری هیچ ناراحتی نداشتم، بلکه بر عکس، هم نیروی بدنی و هم نیروی فکریام در حدی بود که کمتر نظیرش را نزد همسالانم میدیدم...
در چنین #شرایطی بود که به این نتیجه رسیدم که #نمیتوانم زندگی کنم و از #ترس_مرگ ناچار بودم ترفندهائی به کار بندم تا به دست خودم به زندگیام پایان ندهم»(ص37)
#تولستوی با این انگیزه که چنین حالت #درماندگیای غیرطبیعی است و حتماً #پاسخی برایش وجود دارد شروع به #جستجو میکند اما:
« در همة #علوم جست و جو کردم و هیچ نیافتم .... #دانشهای (تجربی) به صراحت مسئله زندگی را نادیده میگیرند. میگویند ما برای این که " تو چه هستی و برای چه زندگی میکنی؟ " #پاسخی_نداریم و به این مسئله نمیپردازیم ...
#فلسفه (نیز) نه تنها پاسخ نمیدهد، بلکه خودش نیز فقط همین پرسش را مطرح میکند و برای پرسش "جهان برای چه وجود دارد و من برای چه وجود دارم؟" پاسخی نخواهد داشت جز: '' #نمیدانم'' » (ص43 به بعد )
پس از آن سراغ #فیلسوفان و #قدیسین می رود از سقراط تا شوپنهاور و هندوها و تنها به این #نتیجه می رسد :
«نمیتوان خود را #فریب داد. همه چیز #باطل است. #خوشبخت آنکه زاده نشده است، #مرگ بهتر از زندگی است؛ باید از زندگی رها شد »(ص62)
در ادامه این #جستجوی هولناک به سراغ #طبقات_مختلف مردم رفته و نتایجش را اینگونه می نویسد :
« دریافتم برای انسانهائی از #طبقة_من یک چهار راه #گریز برای خلاصی از وضعیت وحشتناکی که همهمان در آن گرفتار بودیم، وجود دارد.
1⃣نخستین گروه که #بیخبر از مرگ و نیستی و معنای زندگی، عمر میگذرانند و به #خوشیهای موقتی و پوچ دلخوشند.
2⃣دومین گروه که پی به #بیمعنائی زندگی بردهاند و مرگ و نیستی را نیز درک کردهاند اما خود را قانع به #لذتها میکنند و به خوشباشی مشغولند .
3⃣سومین گروه بعد از اینکه به یقین میرسیدند که زندگی #شرّ است و #نیستی بهتر از هستی است، کار خود را تمام میکردند. باید خود را #میکشتند و زندگی بیمعنای خود را پایان میدادند .
4⃣و چهارمین گروه آنان که میدانند #مرگ بهتر از زندگی است، ولی قدرت ندارند خردمندانه عمل کنند، یعنی زودتر به این فریب پایان دهند و خودشان را بکشند، گوئی در #انتظار چیزی هستند. »(ص 63 تا 66 )
او می گوید من از #طبقه_آخر بودم که چیزی در وجودم مرا به #تردید در یافته هایم می کشاند .
« اکنون میبینم که اگر خودم را #نکشتم، علّتش آن بود که درک مبهمی از #نادرستی اندیشههایم داشتم .... به خودم میگفتم: #زندگی شرّی بیمعناست؛ در این تردیدی وجود ندارد. ولی من #زندگی میکردم، هنوز زندگی میکنم، و تمام #بشریت هم زندگی میکرد و میکند. چطور #ممکن است؟
وقتی #بشریت میتواند زندگی نکند، برای چه زندگی میکند؟
مگر میشود گفت که فقط من و شوپنهاور این قدر عاقلیم که به #بیمعنایی و شرّ زندگی پی بردهایم؟ »(ص67)
محمدصالحی
#قسمت_سوم
@intelectuals
@Dama_Iranabad
@DrRahimiBoroujerdi
#نظام_کنترلی
#قسمت_سوم
#خلقيات_مردم_در_فرهنگ_مداري_كنترلي
#دکتررحیمی_بروجردی
در فرهنگ مداري كنترلي مشاهده ميشود که هميشه دستگاههاي مختلف در اموري که مربوط به سايرين بوده است، دخالت و اظهار نظر مي كنند. دخالت افراد و سازمانها در وظايف يکديگر از تربيت و خلقيات جوامع كنترلي نشأت مي گيرد و اين پديده در دوران هاي مختلف قابل مشاهده است.
همچنين، در جوامع كنترلي، كشور هر زمان درگير و ملتهب موضوعي است كه مردم با آن سرگرم مي شوند و افكار جامعه را به خود مشغول مي كند؛ اما در هر شرايط انتظار مي رود كه دستگاه متولي خاصي، عهده دار رفع و رجوع آن باشد. يعني براي مثال، در زمانيكه بحران اقتصادي گريبان گير کشور ميشود،
انتظار مي رود که نخست، تنها، دستگاه اقتصادي کشور عهده دار سياست اقتصادي کشور در اين مورد حساس باشد و در ثاني، هماهنگي لازم ميان مسؤولان اين دستگاه حاکم باشد؛ درحاليكه در يك نظام كنترلي اينگونه نيست.
چرا چنين رويه اي در خلقيات مردم نظام هاي كنترلي مشاهده مي شود؟
در مطالب يکي از سايت ها، با کتاب ((جامعه شناسي خودماني)) نوشتة "حسن نراقي" آشنا شدم که به طور متفاوت به کالبدشکافي جامعه شناسي ايرانيان مي پردازد و نکات منفي رفتار مردم ايران را بدون تعارف عيان مي كند.
ادامه دارد...
#دکتررحیمی_بروجردی
🌴
@DrRahimiBoroujerdi
@Dama_Iranabad
#قسمت_سوم
#خلقيات_مردم_در_فرهنگ_مداري_كنترلي
#دکتررحیمی_بروجردی
در فرهنگ مداري كنترلي مشاهده ميشود که هميشه دستگاههاي مختلف در اموري که مربوط به سايرين بوده است، دخالت و اظهار نظر مي كنند. دخالت افراد و سازمانها در وظايف يکديگر از تربيت و خلقيات جوامع كنترلي نشأت مي گيرد و اين پديده در دوران هاي مختلف قابل مشاهده است.
همچنين، در جوامع كنترلي، كشور هر زمان درگير و ملتهب موضوعي است كه مردم با آن سرگرم مي شوند و افكار جامعه را به خود مشغول مي كند؛ اما در هر شرايط انتظار مي رود كه دستگاه متولي خاصي، عهده دار رفع و رجوع آن باشد. يعني براي مثال، در زمانيكه بحران اقتصادي گريبان گير کشور ميشود،
انتظار مي رود که نخست، تنها، دستگاه اقتصادي کشور عهده دار سياست اقتصادي کشور در اين مورد حساس باشد و در ثاني، هماهنگي لازم ميان مسؤولان اين دستگاه حاکم باشد؛ درحاليكه در يك نظام كنترلي اينگونه نيست.
چرا چنين رويه اي در خلقيات مردم نظام هاي كنترلي مشاهده مي شود؟
در مطالب يکي از سايت ها، با کتاب ((جامعه شناسي خودماني)) نوشتة "حسن نراقي" آشنا شدم که به طور متفاوت به کالبدشکافي جامعه شناسي ايرانيان مي پردازد و نکات منفي رفتار مردم ايران را بدون تعارف عيان مي كند.
ادامه دارد...
#دکتررحیمی_بروجردی
🌴
@DrRahimiBoroujerdi
@Dama_Iranabad
Telegram
attach 📎
#نظام_کنترلی
#قسمت_سوم
#خلقيات_مردم_در_فرهنگ_مداري_كنترلي
#دکتررحیمی_بروجردی
در فرهنگ مداري كنترلي مشاهده ميشود که هميشه دستگاههاي مختلف در اموري که مربوط به سايرين بوده است، دخالت و اظهار نظر مي كنند. دخالت افراد و سازمانها در وظايف يکديگر از تربيت و خلقيات جوامع كنترلي نشأت مي گيرد و اين پديده در دوران هاي مختلف قابل مشاهده است.
همچنين، در جوامع كنترلي، كشور هر زمان درگير و ملتهب موضوعي است كه مردم با آن سرگرم مي شوند و افكار جامعه را به خود مشغول مي كند؛ اما در هر شرايط انتظار مي رود كه دستگاه متولي خاصي، عهده دار رفع و رجوع آن باشد. يعني براي مثال، در زمانيكه بحران اقتصادي گريبان گير کشور ميشود،
انتظار مي رود که نخست، تنها، دستگاه اقتصادي کشور عهده دار سياست اقتصادي کشور در اين مورد حساس باشد و در ثاني، هماهنگي لازم ميان مسؤولان اين دستگاه حاکم باشد؛ درحاليكه در يك نظام كنترلي اينگونه نيست.
چرا چنين رويه اي در خلقيات مردم نظام هاي كنترلي مشاهده مي شود؟
در مطالب يکي از سايت ها، با کتاب ((جامعه شناسي خودماني)) نوشتة "حسن نراقي" آشنا شدم که به طور متفاوت به کالبدشکافي جامعه شناسي ايرانيان مي پردازد و نکات منفي رفتار مردم ايران را بدون تعارف عيان مي كند.
ادامه دارد...
#دکتررحیمی_بروجردی
🌴
@DrRahimiBoroujerdi
@Dama_Iranabad
#قسمت_سوم
#خلقيات_مردم_در_فرهنگ_مداري_كنترلي
#دکتررحیمی_بروجردی
در فرهنگ مداري كنترلي مشاهده ميشود که هميشه دستگاههاي مختلف در اموري که مربوط به سايرين بوده است، دخالت و اظهار نظر مي كنند. دخالت افراد و سازمانها در وظايف يکديگر از تربيت و خلقيات جوامع كنترلي نشأت مي گيرد و اين پديده در دوران هاي مختلف قابل مشاهده است.
همچنين، در جوامع كنترلي، كشور هر زمان درگير و ملتهب موضوعي است كه مردم با آن سرگرم مي شوند و افكار جامعه را به خود مشغول مي كند؛ اما در هر شرايط انتظار مي رود كه دستگاه متولي خاصي، عهده دار رفع و رجوع آن باشد. يعني براي مثال، در زمانيكه بحران اقتصادي گريبان گير کشور ميشود،
انتظار مي رود که نخست، تنها، دستگاه اقتصادي کشور عهده دار سياست اقتصادي کشور در اين مورد حساس باشد و در ثاني، هماهنگي لازم ميان مسؤولان اين دستگاه حاکم باشد؛ درحاليكه در يك نظام كنترلي اينگونه نيست.
چرا چنين رويه اي در خلقيات مردم نظام هاي كنترلي مشاهده مي شود؟
در مطالب يکي از سايت ها، با کتاب ((جامعه شناسي خودماني)) نوشتة "حسن نراقي" آشنا شدم که به طور متفاوت به کالبدشکافي جامعه شناسي ايرانيان مي پردازد و نکات منفي رفتار مردم ايران را بدون تعارف عيان مي كند.
ادامه دارد...
#دکتررحیمی_بروجردی
🌴
@DrRahimiBoroujerdi
@Dama_Iranabad
Telegram
attach 📎
درد ما و درمان مولانا ۳
ناصر مهدوی
درد ما و درمان مولانا
#قسمت_سوم
#ناصر_مهدوی
از کانال دانشوران همگام
@intelectuals
@Dama_Iranabad
@DrRahimiBoroujerdi
#قسمت_سوم
#ناصر_مهدوی
از کانال دانشوران همگام
@intelectuals
@Dama_Iranabad
@DrRahimiBoroujerdi
هنر 3
استاد عظیمی
هنر (از زاویه روانپژوهی)
#قسمت_سوم
#مرحوم_دکتر_محمدجواد_عظیمی
از کانال دانشوران همگام
@intelectuals
@Dama_Iranabad
@DrRahimiBoroujerdi
#قسمت_سوم
#مرحوم_دکتر_محمدجواد_عظیمی
از کانال دانشوران همگام
@intelectuals
@Dama_Iranabad
@DrRahimiBoroujerdi
آشنایی با تعبیرات و اصطلاحات عرفانی
#قسمت_سوم
پ
#پاكبازي : توجه خالص
#پرتو: تجلّي
#پرده: حجاب ميان بنده عاشق و حقّ معشوق.
#پريشانی: عالم تفرقه
#پياله : كنايه از محبوب و گفته شده هر ذره از ذات موجودات پياله ايست كه عارف از آن شراب معرفت مينوشد
#پيرخرابات : كاملان و راهنمايان
#پير : دوستي حق وقتي كه طلب بِجِد تمام باشد
#پيرميخانه : مرشد و راهنما كه قطب عالم است
#پيچزلف : طريق طلب
#پيشانی: مظهر و ظهور اسرار الهي
#پيمانه : بادهي حقيقت و چيزي كه در وي مشاهدهي انوار غيبي كنند
#پيك : كنايه از انفاس قدسيه الهي
ادامه دارد....
@molanatarighat
@intelectuals
@Dama_Iranabad
@DrRahimiBoroujerdi
#قسمت_سوم
پ
#پاكبازي : توجه خالص
#پرتو: تجلّي
#پرده: حجاب ميان بنده عاشق و حقّ معشوق.
#پريشانی: عالم تفرقه
#پياله : كنايه از محبوب و گفته شده هر ذره از ذات موجودات پياله ايست كه عارف از آن شراب معرفت مينوشد
#پيرخرابات : كاملان و راهنمايان
#پير : دوستي حق وقتي كه طلب بِجِد تمام باشد
#پيرميخانه : مرشد و راهنما كه قطب عالم است
#پيچزلف : طريق طلب
#پيشانی: مظهر و ظهور اسرار الهي
#پيمانه : بادهي حقيقت و چيزي كه در وي مشاهدهي انوار غيبي كنند
#پيك : كنايه از انفاس قدسيه الهي
ادامه دارد....
@molanatarighat
@intelectuals
@Dama_Iranabad
@DrRahimiBoroujerdi