“یار من قهر کرد و رفت
راهها در مه فرو رفت
آخر چرا عشقم را
درست و حسابی به او نگفتم؟”
راهها در مه فرو رفت
آخر چرا عشقم را
درست و حسابی به او نگفتم؟”
کاش غم و غصه از برف بود
می چکید پای گلابیها، نیمکت پارکها
و مردم، تا شده در برابر زندگی قسم میخوردند
مرگ تقصیرشان نیست.
قطار سفید * شمس لنگرودی
می چکید پای گلابیها، نیمکت پارکها
و مردم، تا شده در برابر زندگی قسم میخوردند
مرگ تقصیرشان نیست.
قطار سفید * شمس لنگرودی
بعد از پایان هر سفری که با انسانهای مورد علاقم میرم، دچار ترس از جدایی میشم؛ نگران اینم که دیگه این حجم از خوشی رو هیچ وقت احساس نکنم.
کاش انسانهای موردعلاقم تا ابد کنارم بمونن.
کاش انسانهای موردعلاقم تا ابد کنارم بمونن.
“ما سرانجام شبی
مَست و مَدهوش و کمی ژولیده
با بدنهای به خون غلطیده
بر مزار نجس و نحس شما میرقصیم”
مَست و مَدهوش و کمی ژولیده
با بدنهای به خون غلطیده
بر مزار نجس و نحس شما میرقصیم”
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دانشکده * روزهای آخر
“چه فکر می کنی؟
که بادبان شکسته زورق به گل نشسته ایست زندگی؟
در این خراب ریخته که رنگ عافیت از او گریخته
به بن رسیده راه بسته ایست زندگی
هوا بد است تو با کدام باد میروی؟
چه ابر تیرهای گرفته سینه تو را؟
که با هزار سال بارش شبانه روز هم دل تو وا نمی شود
جهان چو آبگینه شکسته ایست که سرو راست هم در او شکسته مینمایدت
چنان نشسته کوه در کمین درههای این غروب تنگ که راه بسته، راه بسته مینمایدت
زمان بیکرانه را تو با شمار گام عمر ما مسنج
به پای او دمیست این درنگ درد و رنج
بسان رود که در نشیب دره سر به سنگ میزند رونده باش
امید هیچ معجزی ز مرده نیست
زنده باش”
ه.الف.سایه
که بادبان شکسته زورق به گل نشسته ایست زندگی؟
در این خراب ریخته که رنگ عافیت از او گریخته
به بن رسیده راه بسته ایست زندگی
هوا بد است تو با کدام باد میروی؟
چه ابر تیرهای گرفته سینه تو را؟
که با هزار سال بارش شبانه روز هم دل تو وا نمی شود
جهان چو آبگینه شکسته ایست که سرو راست هم در او شکسته مینمایدت
چنان نشسته کوه در کمین درههای این غروب تنگ که راه بسته، راه بسته مینمایدت
زمان بیکرانه را تو با شمار گام عمر ما مسنج
به پای او دمیست این درنگ درد و رنج
بسان رود که در نشیب دره سر به سنگ میزند رونده باش
امید هیچ معجزی ز مرده نیست
زنده باش”
ه.الف.سایه
کوچ * ما و واپَسین دیدارها
امروز از آخرین روز کلاسهای کارشناسی؛ آخرین بارهایی که همیشه غیر منتظره از راه میرسن و پر از نقصهایین که تبدیلش میکنن به یه پایان بینقص.
آخرین کافه رفتن چون میدونم هفتهی دیگه تو رو نمیبینم که به عنوان همکلاسیم نشستی سر کلاس؛ اصلا دیگه کلاسی تشکیل نمیشه.
احتمالا آخرین بغل و آخرین تماشای رفتن تو از پشت پنجره.
آخرین نشستن کنار استاد.
آخرین قدمها تو دانشکده که باد بیاد بره زیر مقنعه منم بشینم و بچه گربههارو نگاه کنم.
آخرین نگاه به در و دیواری که خاطرهها رو پرتاب میکنن تو صورتت؛ چقدر خندیدیم، چقدر گریه کردیم.
چه حال غریبی.
تموم شد؛ فرصت من برای ساخت خاطرههای بیشتر با شما تموم شد.
بخشی از مهمترین آدمهای زندگی من، آدمهای امن و عزیزِ من، بعد از امروز کم کم تا شهریور برای همیشه این شهر رو ترک میکنن و من میمونم و جای خالی و خاطراتشون.
اون گفت “چون همیشگی نیست، ارزشمنده” و پاره شد بند اتصال من با اونها.
دوران خیال و رویاها هم سر اومد؛ تو موندی و تنهایی، تو موندی و واپسین دیدارها و کوچها.
امروز از آخرین روز کلاسهای کارشناسی؛ آخرین بارهایی که همیشه غیر منتظره از راه میرسن و پر از نقصهایین که تبدیلش میکنن به یه پایان بینقص.
آخرین کافه رفتن چون میدونم هفتهی دیگه تو رو نمیبینم که به عنوان همکلاسیم نشستی سر کلاس؛ اصلا دیگه کلاسی تشکیل نمیشه.
احتمالا آخرین بغل و آخرین تماشای رفتن تو از پشت پنجره.
آخرین نشستن کنار استاد.
آخرین قدمها تو دانشکده که باد بیاد بره زیر مقنعه منم بشینم و بچه گربههارو نگاه کنم.
آخرین نگاه به در و دیواری که خاطرهها رو پرتاب میکنن تو صورتت؛ چقدر خندیدیم، چقدر گریه کردیم.
چه حال غریبی.
تموم شد؛ فرصت من برای ساخت خاطرههای بیشتر با شما تموم شد.
بخشی از مهمترین آدمهای زندگی من، آدمهای امن و عزیزِ من، بعد از امروز کم کم تا شهریور برای همیشه این شهر رو ترک میکنن و من میمونم و جای خالی و خاطراتشون.
اون گفت “چون همیشگی نیست، ارزشمنده” و پاره شد بند اتصال من با اونها.
دوران خیال و رویاها هم سر اومد؛ تو موندی و تنهایی، تو موندی و واپسین دیدارها و کوچها.
Kouch
Juma
زندگیام بو اَمی زمان بو
ستاره باران اَمی آسمان بو
حالا، های زنیم، های زنیم
نای ناریم، نای ناریم
زندگی هم اگر بود زمانهی ما بود
(که) آسمان ما ستاره باران بود
حالا میگرییم و میگرییم
نایی نداریم و نایی نداریم...
ستاره باران اَمی آسمان بو
حالا، های زنیم، های زنیم
نای ناریم، نای ناریم
زندگی هم اگر بود زمانهی ما بود
(که) آسمان ما ستاره باران بود
حالا میگرییم و میگرییم
نایی نداریم و نایی نداریم...