ᴀʙᴏᴜᴛ ᴛɪᴍᴇ 🕊
81 subscribers
200 photos
53 videos
1 file
69 links
Download Telegram
شب‌های روشن * دوست داشتن
رفتن و گذشتن پیوسته.
منظورتون چیه که من نمیتونم زن پارسا پیروزفر جوان باشم؟ :(
باز در چشم باد میده باز من هوایی شدم
“اگه من بتونم چشمامو ببندم
فردا صبح میام به دیدن تو
اگه من بتونم بگذرم ازین شب تاریک
فردا صبح میام به دیدن تو
همه چی خاکستری، هنوز چراغا روشنن
یه روز سرد پاییزی تو میای از دور قرمز
از بین برگای زرد تو آغوش مرد خاکستری
این بهترین لحظه‌ی رو زمین
برای آخرین روز دنیاست
این بهترین لحظه‌ی رو زمین
برای آخرین روز دنیاست
تموم شد”
“یار من قهر کرد و رفت
راه‌ها در مه فرو رفت
آخر چرا عشقم را
درست و حسابی به او نگفتم؟”
کاش غم و غصه از برف بود
می چکید پای گلابی‌ها، نیمکت پارک‌ها
و مردم، تا شده در برابر زندگی قسم می‌خوردند
مرگ تقصیرشان نیست.

قطار سفید * شمس لنگرودی
از پرسه‌های امروز بعد دانشگاه؛ باعث شدن چند دقیقه‌ای گریه‌هام قطع بشن.
روزگار جوانی
عکس‌هامونو مرور کردم، چقدر بزرگ شدیم :(
تا زانو در علف‌زار.
بعد از پایان هر سفری که با انسان‌های مورد علاقم میرم، دچار ترس از جدایی میشم؛ نگران اینم که دیگه این حجم از خوشی رو هیچ وقت احساس نکنم.
کاش انسان‌های موردعلاقم تا ابد کنارم بمونن.
“ما سرانجام شبی
مَست و مَدهوش و کمی ژولیده
با بدن‌های به خون غلطیده
بر مزار نجس و نحس شما می‌رقصیم”
“چه فکر می کنی؟
که بادبان شکسته زورق به گل نشسته ایست زندگی؟
در این خراب ریخته که رنگ عافیت از او گریخته
به بن رسیده راه بسته ایست زندگی

هوا بد است تو با کدام باد میروی؟
چه ابر تیره‌ای گرفته سینه تو را؟
که با هزار سال بارش شبانه روز هم دل تو وا نمی شود

جهان چو آبگینه شکسته ایست که سرو راست هم در او شکسته می‌نمایدت
چنان نشسته کوه در کمین دره‌های این غروب تنگ که راه بسته، راه بسته می‌نمایدت

زمان بیکرانه را تو با شمار گام عمر ما مسنج
به پای او دمیست این درنگ درد و رنج

بسان رود که در نشیب دره سر به سنگ میزند رونده باش
امید هیچ معجزی ز مرده نیست
زنده باش”

ه.الف.سایه