نمیشناسیم از بس که زخم خورده تنم
نمیشناسیم اما منم سلام رفیق
سلامتی تو را فریاد میزند آن کس
که زهر ریخته چشمش درون جام رفیق
میان شعلهی عشقی که نیست میسوزد
شناسنامهی یک عهد بی دوام رفیق
چون ابر غرش ما حکم بغض و باران است
رسیده فصل گریه های ناتمام رفیق
دلم گرفته از این شهر، شهر بی مرام رفیق
از این جماعت در فکر انتقام رفیق
کجای این شب، شب بی اعتبار گریه کنم؟
به روی امنیت شانهی کدام رفیق ؟
#حسین_غیاثی
💠 @hossein_jaan
نمیشناسیم اما منم سلام رفیق
سلامتی تو را فریاد میزند آن کس
که زهر ریخته چشمش درون جام رفیق
میان شعلهی عشقی که نیست میسوزد
شناسنامهی یک عهد بی دوام رفیق
چون ابر غرش ما حکم بغض و باران است
رسیده فصل گریه های ناتمام رفیق
دلم گرفته از این شهر، شهر بی مرام رفیق
از این جماعت در فکر انتقام رفیق
کجای این شب، شب بی اعتبار گریه کنم؟
به روی امنیت شانهی کدام رفیق ؟
#حسین_غیاثی
💠 @hossein_jaan