بیمار کربلا به تن از تب توان نداشت
تاب تن از کجا؟ که توان بر فغان نداشت
گر تشنگی ز پا نفکندش، غریب نیست
آب آنقدر که دست بشوید ز جان نداشت
در کربلا کشید بلایی که پیش وهم
عرش عظیم طاقت نیمی از آن نداشت
زآمد شد غم اسرا در سرای دل
جایی برای حسرت آن کشتگان نداشت
در دشت فتنهخیز کز آن سروران تنی
جز زیر تیغ و سایهء خنجر امان نداشت
این صید هم که ماند، نه از باب رحم بود
دیگر سپهر، تیر جفا در کمان نداشت
یا کور شد جهان که نشانی از او ندید
یا کاست او چنان که ز هستی نشان نداشت
از دوستانش آن همه یاری یقین نبود
وز دشمنان هم این همه خواری گمان نداشت
از بهر دوستان وطن غیر داغ و درد
میرفت سوی یثرب و هیچ ارمغان نداشت
تا شام هم ز کوفه در آن آفتاب گرم
بر فرق جز سر شهدا سایبان نداشت
از یک شرار آه چرا چرخ را نسوخت؟
در سینه آتش غم خود گر نهان نداشت
#صفایی_جندقی
#زين_العابدين
#شب_شهادت
⚫️ @hossein_jaan
تاب تن از کجا؟ که توان بر فغان نداشت
گر تشنگی ز پا نفکندش، غریب نیست
آب آنقدر که دست بشوید ز جان نداشت
در کربلا کشید بلایی که پیش وهم
عرش عظیم طاقت نیمی از آن نداشت
زآمد شد غم اسرا در سرای دل
جایی برای حسرت آن کشتگان نداشت
در دشت فتنهخیز کز آن سروران تنی
جز زیر تیغ و سایهء خنجر امان نداشت
این صید هم که ماند، نه از باب رحم بود
دیگر سپهر، تیر جفا در کمان نداشت
یا کور شد جهان که نشانی از او ندید
یا کاست او چنان که ز هستی نشان نداشت
از دوستانش آن همه یاری یقین نبود
وز دشمنان هم این همه خواری گمان نداشت
از بهر دوستان وطن غیر داغ و درد
میرفت سوی یثرب و هیچ ارمغان نداشت
تا شام هم ز کوفه در آن آفتاب گرم
بر فرق جز سر شهدا سایبان نداشت
از یک شرار آه چرا چرخ را نسوخت؟
در سینه آتش غم خود گر نهان نداشت
#صفایی_جندقی
#زين_العابدين
#شب_شهادت
⚫️ @hossein_jaan