هزار سال پس از مرگ من چو باز آيي
ز خاك نعره بر آرم كه مرحبا اي دوست

#جناب_سعدی
#امام_زمان
#اللهم_عجل_الوليك_الفرج

💠 @hossein_jaan

نه چنان گناهكارم،
كه به دشمنم سپاري
تو به دست خويش فرما،
اگرم كني عذابي...

#جناب_سعدی
#ياالله
#الهي_العفو
#ماه_رمضان

💠 @hossein_jaan

آن درد ندارم که طبیبان دانند
دردی است محبت که حبیبان دانند

ما را غم روی آشنایی کشته است
این حال نباید که غریبان دانند

#جناب_سعدی
#حسين_جان
#كربلا
#دلتنگي

💠 @hossein_jaan

با من كشته هجران نفسي خوش بنشين
تا مگر زنده شوم زان نفس روحاني

#جناب_سعدی
#امام_زمان
#اللهم_عجل_الوليك_الفرج

💠 @hossein_jaan

روزگاریست که سودای تو در سر دارم
مگرم سر برود تا برود سودایت...

#جناب_سعدی
#حسین_جان
#ارباب

💠 @hossein_jaan

زندگاني نتوان گفت و حياتي كه مراست
زنده آن است كه با دوست وصالي دارد

#جناب_سعدی
#امام_زمان
#اللهم_عجل_الوليك_الفرج

💠 @hossein_jaan

گر برود جان ما
در طلب وصل دوست
حیف نباشد که دوست
دوست ‌تر از جان ماست...

#جناب_سعدی
#امام_زمان
#اللهم_عجل_الولیک_الفرج

💠 @hossein_jaan

ور به تیغم بزنی با تو مرا خصمی نیست
خصمِ آنم که میان من و تیغت سپر است

#جناب_سعدی
#شعر_آزاد

💠 @hossein_jaan

نگین ختم رسالت پیمبر عربی
شفیع روز قیامت محمد مختار

اگر نه واسطهٔ موی و روی او بودی
خدای خلق نگفتی قسم به لیل و نهار

#جناب_سعدی
#يارسول_الله
#شب_ولادت
#يامحمد


💠 @hossein_jaan

آنان که شب آرام نگیرند ز فکرت
چون صبح پدید است که صادق نفَسانند

و آنان که به دیدار چنان میل ندارند
سوگند توان خورد که بی‌عقل و خَسانند

#جناب_سعدی
#شعر_آزاد

💠 @hossein_jaan

اگر هزار غم است از جهانیان بر دل
همین بس است که او غمگسارِ ما باشد

#جناب_سعدی
#حسین_جان

⚫️ @hossein_jaan

بلای عشق تو بر من چنان اثر کرده‌ست
که پند عالِم و عابد نمی‌کند اثرم...

#جناب_سعدی
#حسین_جان
#محرم_الحرام۱۴۴۱

⚫️ @hossein_jaan

روزی گفتی شبی کنم دلشادت
وز بند غمان خود کنم آزادت

دیدی که از آن روز چه شبها بگذشت
وز گفتهٔ خود هیچ نیامد یادت؟

#جناب_سعدی

صدف وار گوهر شناسان راز
دهان جز به لؤلؤ نکردند باز

تأمل کنان در خطا و صواب
بِه از ژاژ خایان حاضر جواب

#جناب_سعدی
#آقا_مهدی_توکلی


❤️ @hossein_jaan

بگذشت و نگه نکرد با من
در پای کشان، ز کبر دامن

دو نرگسِ مستِ نیم‌خوابش
در پیش و به حسرت از قفا من

ای قبلهٔ دوستان مشتاق
گر با همه آن کنی که با من

بسیار کسان که جان شیرین
در پای تو ریزد اولا من

گفتم که شکایتی بخوانم
از دست تو پیش پادشا من

کاین سخت‌دلی و سست‌مهری
جرم از طرف تو بود یا من؟

دیدم که نه شرط مهربانی‌ست
گر بانگ برآرم از جفا من

گر سر برود فدای پایت
دست از تو نمی‌کنم رها من

جز وصل توام حرام بادا
حاجت که بخواهم از خدا من

گویندم ازو نظر بپرهیز
پرهیز ندانم از قضا من

هرگز نشنیده‌ای که یاری
بی‌یار صبور بود تا من

بنشینم و صبر پیش گیرم
دنبالهٔ کار خویش گیرم

#جناب_سعدی
#ترجیع_بند، بند۸

🌷 @hossein_jaan