.
#مجنون تو!
ما دیوانه ایم، #دیوانه هایی گیر افتاده در شهر عاقل ها.
#عاقل هایی که حساب و کتاب ریاضی‌شان را در زندگی شخصی خودشان استفاده نمیکنند و اما هر نسخه ای برای غیر خودشان بخواهند تجویز کنند ، همان را سلاحی برای سلاخی روح و جان دیگران قرار می‌دهند.
ما دیوانه ایم!
دیوانه هایی که دنیایمان برای شما عاقل ها ، #مسخره ای بیش نیست.
دیوانه هایی که هر #طعنه ای را میشنوند و دیوانگی شان را ادامه می‌دهند.
اصلا چرا گذر #عشق ما به تو افتاد؟!
چرا دیوانه مان کردی؟!
ما هم الان باید هزار دغدغه دیگر میداشتیم. دغدغه هایی طلایی و ارزی و سهمی و پرایدی و مجلسی و ..
نه که نمی فهمیم ، میفهمیم. اما پدر از دست داده غصه گرسنگی چه میداند؟
تو ما را به خود وابسته کردی. ما داشتیم زندگی مان را میکردیم.( اگر بشود نامش را #زندگی گذاشت )
زندگی ما به قبل و بعد از #پیاده_روی #اربعین تقسیم میشود.
روزهای بی دغدغه ای بود ، روزهای نچشیدن طعم #چای_عراقی . روزهای بدون خستگی راه و روزهای نشنیدن #هلا_بزوار_ابوعلی
کشاندی و چشاندی..
وابسته ات شدیم.
دیوانه ات شدیم.
تا خرخره زیر بار قرض و فشار اقتصادی هستیم و اما حرف هایمان دنبال راهی برای #کربلایی شدن است.
ما دیوانه ایم.
بچه بودیم که میخواندند:
آی عاقلا آی عاقلا
بیایین بیرون از خونه
ما رو تماشا بکنید
به ما میگن دیوونه
دیوونه حسینیم..
گریه میکردیم و نمیفهمیدیم.
نمیفهمیدیم چون طعم محرومیت را نچشیده بودیم.
درد دوری نکشیده بودیم.
خدایا ما نه ولی توایم و نه حجت تو و نه بنده نظر کرده تو ، ما دیوانه ایم ، صبر دیوانه به بزرگی ت قسم تمام شدنی است.
چند روز دیگر ، یکسال است که #کربلا نیامده ایم!