شهید شاهرخ ضرغام 🥀حــُـر زمان 🇮🇷
139 subscribers
10.3K photos
1.77K videos
256 files
2.63K links
💥👈 تنهاکانال رسمی شهید شاهرخ ضرغام👉💥
(بدون تبلیغ)

اگر🌴حــُـر🌴شدی
لذت عشق و ایثار را با تمام وجود حس خواهی کرد

موضوعات اصلی :
💠تقویم ،ذکر روز📚احادیث موثق
📝زندگینامه شهدا🌹درس اخلاق
🎥مدح ،نوحه🎼حکمتهای نهج البلاغه

ادمین
@Shahrokh31zargham
Download Telegram
#طنز_جبهه

آخ کمرم !

خدا رحمت کند شهید اکبر جمهوری را ، قبل از عملیات از او پرسیدم : در این لحظات آخر راستش را بگو چه آرزویی داری و از خدا چه میخواهی ؟!
پسر فوق العاده شوخ طبعی بود . گفت : با اخلاص بگویم ؟ گفتم : با اخلاص ! گفت : از خدا دوازده فرزند پسر می خواهم تا از آنها یک دسته عملیاتی درست کنم خودم فرمانده دسته شان باشم .
شب عملیات آنها را ببرم در میدان مین ها رها کنم بعد که همه یکی پس از دیگری شهید شدند بیایم پشت سیم های خاردار خط ، دستم را بگیرم کمرم و بگویم : آخ کمرم شکست !!! 😄

📘از کتاب فرهنگ جبهه ،
جلد سوم نوشته سید مهدی فهیمی ...

🌹کانال شهید شاهرخ ضرغام🌴 حــُر زمان🌴
Join🔜 @hor_zaman
#طنز_جبهه 😉

چفیه یه بسیجی رو از دستش قاپیدن ، داد میزد :
آهــــای...چفیه ام, سفره ، حوله ، لحاف ، زیرانداز ، روانداز ، دستمال ، ماسک ، کلاه ، کمربند ، جانماز ، سایه بون ، کفن ، باند زخم ، تور ماهی گیریم ...هــــمـــه رو بردن !😂
دارو ندارمو بردن😄😁

شادی روحشون ، که دار و ندارشون همون یک چفیه بود #صلوات

Join🔜 @hor_zaman
#طنز_جبهه😄

در منطقه المهدے درهمان روزهاے اول جنگ،پنج جوان به گروه ماملحق شدند.
آنهااز یڪ روستاباهم به جبهه آماده بودند.چند روزے گذشت.دیدم اینهااهل نمازنیستند!
تااینکه یک روزباآنهاصحبت ڪردم.بندگان خداآدم هاے خیلے ساده اے بودند...
آنها نه سوادداشتندنه نمازبلدبودند.فقط به خاطرعلاقه به امام آماده بودند جبهه...
از طرفے خودشان هم دوست داشتندڪه نمازرایادبگیرند.
من هم بعد ازیاددادن وضو،یکی از بچه هاراصدازدم و
گفتم:این آقاپیش نمازشما،هر ڪارے ڪردشماهم انجام بدید.
من هم ڪنارشما میایستم وبلندبلند ذڪرهاے نمازراتڪرارمے ڪنم تایادبگیرید.
ابراهیم به اینجاڪه رسیددیگرنمیتوانست جلوے خنده اش رابگیرد.چنددقیقه بعدادامه داد:😂
دررڪعت اول وسط خواندن حمد،امام جماعت شروع ڪردسرش راخاراندن،یڪدفعه دیدم آن پنج نفرشروع ڪردندبه خاراندن سر!!
خیلی خنده ام گرفته بوداماخودم راڪنترل مے ڪردم.
امادرسجده وقتے امام جماعت بلندشد مُهربه پیشانیش چسبیده بودوافتاد.
پیش نماز به سمت چپ خم شد ڪه مهرش رابردارد
یڪدفعه دیدم همه آنهابه سمت چپ خم شدندودستشان رادرازڪردند.
اینجابودکه دیگرنتوانستم تحمل ڪنم وزدم زیرخنده😅

خاطره ے شیرین ازشهید #ابراهیم_هادی

Join🔜 @hor_zaman
#طنز_جبهه.

🎊جشن پتو

😎🤨قرار گذاشته بودیم هرشب یکی از بچه های چادر رو توی(جشن پتو) بزنیم.

🧐یه روز گفتیم:ماچراخودمون رو میزنیم؟😒

واسه همین قرار شد یکی بره بیرون واولین کسی روکه دید بکشونه توی چادر، ⛺️

به همین خاطر یکی از بچه ها رفت بیرون وبعد از مدتی بایه حاج آقا اومد داخل.😳

اول جاخوردیم. اما خوب دیگه کاریش نمی شد کرد. 🤫

گفت:حاج آقا بچه ها یه سوال دارن.

گفت:بفرمایید و... 😑

یه مدت گذشت داشتم ازکناریه چادر رد می شدم
که یهو یکی صدام زد،تا به خودم اومدم، هفت هشتا حاج آقا ریختن سرم ویه جشن پتوی حسابی...😂😁.


Join🔜 @hor_zaman
😊#طنز_جبهه😊

🌸 فکر بکر

در یکی از تک های دشمن، مجبور شده بودیم مقر را تخلیه کنیم. برای اسیر نشدن اسلحه ها را برداشتیم و در بیابان متواری شدیم.
در حال فرار چشمم به همرزمم افتاد که بجای اسلحه، هندوانه‌ای بغل کرده و می دود.

از این وضعیت خنده‌ام گرفته بود و مانده بودم فرار کنم یا بخندم.
ولی او از خنده من به خشم آمده بود و خیلی جدی می گفت، به چه چیزی در این موقعیت می خندی و مرا مسخره می کنی؟

آنقدر دویدیم تا فاصله امنی گرفتیم و بعداز آروم گرفتن، گفت چرا بهم خندیدی؟
گفتم تواین وضعیت به جای اینکه اسلحه برداری هندونه رو برداشتی!
جوابش جالب بود و دیدم حق با اون بوده.
او گفت، شاید در آن بیابان از دست عراقی‌ها بتوانیم فرار کنیم اما از تشنگی نمی توانستیم جان سالم در ببریم.

تایید فکر بکر او، همان تشنگی شدیدی بود که با آن هندوانه درمان شد.

*مجموعه کانالها و پیجهای 🚩شهید شاهرخ ضرغام🇮🇷*

⚪️ *لینک کانال دهم در واتس آپ*

https://chat.whatsapp.com/GFV7zqMRqe75HphthAketb

🔵 *لینک کانال در تلگرام*

Join 🔜 https://telegram.me/hor_zaman

🔵 *لینک پیج اینستاگرام*
https://www.instagram.com/hor_zaman

*لینک سایت*
http://hor-zaman.ir

🔶 *لینک در تمامی شبکه های اجتماعی بصورت همگام سازی شده*

@hor_zaman

💫اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و لعن اعدائهم وحشرنا معهم والرزقنا شفاعتهم💫

💠یا ولی الله الاعظم💠