شهید شاهرخ ضرغام 🥀حــُـر زمان 🇮🇷
128 subscribers
10.3K photos
1.77K videos
256 files
2.63K links
💥👈 تنهاکانال رسمی شهید شاهرخ ضرغام👉💥
(بدون تبلیغ)

اگر🌴حــُـر🌴شدی
لذت عشق و ایثار را با تمام وجود حس خواهی کرد

موضوعات اصلی :
💠تقویم ،ذکر روز📚احادیث موثق
📝زندگینامه شهدا🌹درس اخلاق
🎥مدح ،نوحه🎼حکمتهای نهج البلاغه

ادمین
@Shahrokh31zargham
Download Telegram
در زمان غیبت به کسی منتظر می گویند که منتظر شهادت باشد...

🚩 #شهید_مهدی_زین_الدین🌷

🚩شهید شاهرخ ضرغام 🌴 حُـــر زمان🌴
Join🔜 @hor_zaman
💐🍃🌿🌼🍂🌺
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
#خاطراتــ_افلاڪیان

چند تا از بچہ ها، ڪنار آب جمع شده بودند. یڪیشان ، برای تفریح ، تیر اندازی می ڪرد توی آب. زین الدین سر رسید و گفت ‹‹این تیرها ، بیت المالہ ، حرومش نڪنین.›› جواب داد ‹‹بہ شما چہ ؟›› و با دست هلش داد.
زین الدین ڪہ رفت ، صادقی آمد و پرسید ‹‹چی شده؟›› بعد گفت‹‹می دونی ڪی رو هل دادی اخوی ؟›› دویده بود دنبالش برای عذرخواهی ڪہ جوابش را داده بود ‹‹مهم نیس، من فقط امر بہ معروف ڪردم گوش ڪردن و نڪردنش دیگہ با خودتہ.››

📚 یادگاران ج ۱۰، ص ۵۶

#شهید_مهدی_زین_الدین

Join🔜 @hor_zaman
هرگاه شبِ جمعہ ، « شهدا » را یاد ڪردید
آنها شما را نزد «اباعبداللہ (علیه السلام)»
یاد مےڪنند .

🌷 #شهید_مهدی_زین_الدین 🌷


Join🔜 @hor_zaman
ـــــــــــــ══✼🌿🌹🌿✼══ـــــــــــــ
ــــــــ بِسم رَب الشُهدا وَ الصِدیقین ــــــــ


جاده های #کردستان آن قدر ناامن بود
که وقتی می خواستی از شهری به شهر
دیگر بروی، مخصوصاً توی تاریکی، باید
گاز ماشین را می گرفتی، پشت سرت را
هم نگاه نمی کردی اما زین الدین که هم
راهت بود، موقع اذان، باید می ایستادی
کنار جاده تا نمازش را بخواند. اصلاً راه
نداشت.

بعد از شهادتش، یکی از بچه ها خوابش
را دیده بود توی #مکه داشته زیارت می
کرده. یک عده هم همراهش بوده اند.
گفته بود «تو اینجا چی کار می کنی؟»
جواب داده بوده«به خاطر نمازهای اول
وقتم، این جا هم #فرمانده_ام

#شهید_مهدی_زین_الدین

Join🔜 @hor_zaman
هرگاه شبِ جمعہ شهدا را یاد ڪردیدآنها شما را نزد «اباعبداللہ (علیه السلام)»یاد مےڪنند .

🌷 #شهید_مهدی_زین_الدین 🌷

باز آینہ و آب و اسفند و نبات
باز پنجشنبہ و یاد شهدا با صلوات


Join🔜 @hor_zaman
💢شما #امید حضرت #امام_زمان (عجل الله)هستید.ما که از منتظران او هستیم باید سعی کنیم و به این انتظار تحقق ببخشیم

#شهید_مهدی_زین_الدین
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج


Join🔜 @hor_zaman
____ 🍃🌺🍃 ____

#خاطرات_شهدا📚

یڪ روز دیدم سر #پاکت نامه
از جیبش زده بیرون،
گفتم:این چیه؟
گفت:عڪس #دخترمه...

#شهید_مهدی_زین_الدین🕊

Join🔜 @hor_zaman
Forwarded from عکس نگار
در ستاد لشگر بودیم. شهید زین الدین یکی از بچه های زنجان را خواسته بود، داشت خیلی خودمانی با او صحبت می کرد. نمی دانستم حرفهایشان درباره چیست.

آن برادرم دائم تندی می کرد و جوش می زد. آقا مهدی با نرمی و ملاطفت آرامش می کرد. یکهو دیدم این برادر ترک ما یک چاقوی ضامن دارد از جیبش درآورد، گرفت جلوی شهید زین الدین و با عصبانیت گفت: «حرف حساب یعنی این!» و چاقو را نشان داد.

خواستم واکنش نشان بدهم که دیدم آقا مهدی می خندد. با مهربانی خاصی چاقو را از دستش گرفت، گذاشت توی جیب او، بعد دستی به سرش کشید و با گشاده رویی تمام به حرفهایش ادامه داد.

ظاهرا این برادر اختلافی با یکی از همشهریانش داشت که آقا مهدی با پا در میانی می خواست مسائلشان را رفع و رجوع کند.

بعدها شهید زین الدین ایشان را طوری ساخت و به راه آورد که شد فرمانده یکی از گردانهای لشگر!

#شهید_مهدی_زین_الدین


Join🔜 @hor_zaman
در ستاد لشگر بودیم. شهید زین الدین یکی از بچه های زنجان را خواسته بود، داشت خیلی خودمانی با او صحبت می کرد. نمی دانستم حرفهایشان درباره چیست.

آن برادرم دائم تندی می کرد و جوش می زد. آقا مهدی با نرمی و ملاطفت آرامش می کرد. یکهو دیدم این برادر ترک ما یک چاقوی ضامن دارد از جیبش درآورد، گرفت جلوی شهید زین الدین و با عصبانیت گفت: «حرف حساب یعنی این!» و چاقو را نشان داد.

خواستم واکنش نشان بدهم که دیدم آقا مهدی می خندد. با مهربانی خاصی چاقو را از دستش گرفت، گذاشت توی جیب او، بعد دستی به سرش کشید و با گشاده رویی تمام به حرفهایش ادامه داد.

ظاهرا این برادر اختلافی با یکی از همشهریانش داشت که آقا مهدی با پا در میانی می خواست مسائلشان را رفع و رجوع کند.

بعدها شهید زین الدین ایشان را طوری ساخت و به راه آورد که شد فرمانده یکی از گردانهای لشگر!

#شهید_مهدی_زین_الدین


Join🔜 @hor_zaman
{#کمی_با_شهدا🕊}

🖇در زمان غیبت امام زمان (عجل الله)
گوش و چشمتان به ولی فقیه باشد
تا ببینید از آن کانون فرماندهی چه صادر می شود💫

#شهید_مهدی_زین_الدین♥️

Join🔜 @hor_zaman
#خاطرات_شهید
  
وقتی رسیدیم دزفول و وسایل مان را جابه جا کردیم، گفت :
«می روم سوسنگرد.»
گفتم :«مادر منو نمی بری اون جلو رو ببینم؟»
گفت :«اگه دلتون خواست، با ماشین های راه بیایید. این ماشین مال بیت الماله.»


📎پ ن :فرمانده جوان دفاع مقدس
#شهید_مهدی_زین_الدین🌷


Join🔜 @hor_zaman