بسم الله
#شهید_شاهرخ_ضرغام (29)
#لاهیجان 2
#نماز_جماعت
#راوی : آقای مير عاصف شاهمرادی
به #مسجد_جامع رفتيم. امام جمعه شهر با ديدن ما خيلی خوشحال شد. تک تک ما را در آغوش گرفت و بوسيد. بعد هم در گوشه ای جمع شديم. ايشان هم اوضاع شهر را توضيح داد و گفت:
مردم ديگر جرات نمی كنند به مسجد بيايند. نماز جمعه تعطيل شده. مامورين كلانتری هم جرات بيرون آمدن از مقر خودشان را ندارند. درگيری نظامی نداريم. اما آنها همه جا هستند. در و ديوار شهر پر شده از روزنامه ها و اطلاعيه های آنها. نزديک به چهل دكه روزنامه در شهر راه انداخته اند.
صحبت های ايشان تمام شد. سلاح ها را كنار گذاشتيم. با #شاهرخ شروع به گشت زدن در شهر کرديم. همانطور بود كه حاج آقا می گفت. سر هر چهارراه ايستاده بودند و بحث می كردند.
نماز جماعت را برقرار كرديم. صدای اذان مسجد جامع در شهر پيچيد. چند روزی به همين منوال گذشت. خوب اوضاع شهر را ارزيابی كرديم. شاهرخ هر روز زودتر از بقيه برای نماز صبح بلند می شد. بقيه را هم بيدار می كرد. بعد هم پيشنهاد كرد نمازجماعت صبح را در مسجد راه بياندازيم. حاج آقا هم خوشحال شد و گفت: اتفاقاً پيامبر(ص) حديث زيبایی در اين زمينه دارند. ايشان می فرمايند: "خواندن نماز جماعت صبح در نظرم از عبادت و شب زنده داری تا صبح بالاتر است".
#لطفا_در_نشر_زندگی_این_شهید_بزرگوار_مرا_یاری_کنید...
#ان_شاالله_عاقبت_بخیر_شید_و_شهید
#ادامه_دارد...
#شهید_شاهرخ_ضرغام
#حر_انقلاب_اسلامی_ایران
#معاون_گروه_فداییان_اسلام
شروعی مجدد و کامل تر از داستان #حر #انقلاب_اسلامی_ایران
join🔜 @hor_zaman
#شهید_شاهرخ_ضرغام (29)
#لاهیجان 2
#نماز_جماعت
#راوی : آقای مير عاصف شاهمرادی
به #مسجد_جامع رفتيم. امام جمعه شهر با ديدن ما خيلی خوشحال شد. تک تک ما را در آغوش گرفت و بوسيد. بعد هم در گوشه ای جمع شديم. ايشان هم اوضاع شهر را توضيح داد و گفت:
مردم ديگر جرات نمی كنند به مسجد بيايند. نماز جمعه تعطيل شده. مامورين كلانتری هم جرات بيرون آمدن از مقر خودشان را ندارند. درگيری نظامی نداريم. اما آنها همه جا هستند. در و ديوار شهر پر شده از روزنامه ها و اطلاعيه های آنها. نزديک به چهل دكه روزنامه در شهر راه انداخته اند.
صحبت های ايشان تمام شد. سلاح ها را كنار گذاشتيم. با #شاهرخ شروع به گشت زدن در شهر کرديم. همانطور بود كه حاج آقا می گفت. سر هر چهارراه ايستاده بودند و بحث می كردند.
نماز جماعت را برقرار كرديم. صدای اذان مسجد جامع در شهر پيچيد. چند روزی به همين منوال گذشت. خوب اوضاع شهر را ارزيابی كرديم. شاهرخ هر روز زودتر از بقيه برای نماز صبح بلند می شد. بقيه را هم بيدار می كرد. بعد هم پيشنهاد كرد نمازجماعت صبح را در مسجد راه بياندازيم. حاج آقا هم خوشحال شد و گفت: اتفاقاً پيامبر(ص) حديث زيبایی در اين زمينه دارند. ايشان می فرمايند: "خواندن نماز جماعت صبح در نظرم از عبادت و شب زنده داری تا صبح بالاتر است".
#لطفا_در_نشر_زندگی_این_شهید_بزرگوار_مرا_یاری_کنید...
#ان_شاالله_عاقبت_بخیر_شید_و_شهید
#ادامه_دارد...
#شهید_شاهرخ_ضرغام
#حر_انقلاب_اسلامی_ایران
#معاون_گروه_فداییان_اسلام
شروعی مجدد و کامل تر از داستان #حر #انقلاب_اسلامی_ایران
join🔜 @hor_zaman
بسم الله
#شهید_شاهرخ_ضرغام (30)
#لاهیجان 3
#بچه_برو_خونتون!!
#راوی : آقای مير عاصف شاهمرادی
بعد از ناهار کمی استراحت کردم. عصر بود كه با سر و صدای بچه ها از خواب پريدم. با تعجب پرسيدم: چی شده!؟
#شاهرخ جلو آمد و گفت: يكی از بچه ها كه قبلاً دانشجو بوده، رفته و با اونها بحث كرده. بعد هم توده ای ها دنبالش كردند. حالا هم جمع شدند جلوی #مسجد. دارن برضد ما شعار میدن.
رفتم پشت پنجره مسجد. خيلی زياد بودند. بچه ها درب مسجد را بسته بودند. بلند داد زدم و گفتم: كسی اسلحه دستش نگيره، هيچكس حرفی نزنه، جوابشون رو ندين. ما بايد بريم و باهاشون صحبت كنيم.
من و شاهرخ رفتيم بيرون. آنها ساكت شدند. من گفتم: برا چی اينجا جمع شديد. جوان درشت هيكلی از وسط جمع جلو آمد و گفت: ما می خوايم شما رو از اينجا بندازيم بيرون. اون كسی هم كه الان با ما بحث میكرد بايد تحويل بديد.
نفس در سينه ام حبس شده بود. خيلی ترسيده بودم. اصلاً نمی دانستم چه كار كنم. آن جوان ادامه داد: من #چريک_فدایی_خلقم. بدون سلاح شما رو از اين شهر بيرون می كنم...
هنوز حرفش تمام نشده بود. شاهرخ يکدفعه و با عصبانيت به سمتش رفت. جمعيت عقب رفت. جوان مات و مبهوت نگاه می كرد.
شاهرخ با يک دست يقه، با دست ديگر كمربند آن جوان منحرف را گرفت. خيلی سريع او را از روی زمين بلند كرد. او را با آن جثه درشت بالای سر گرفته بود. همه جمعيت ساكت شدند. بعد هم يک دور چرخيد و جوان را كوبيد به زمين و روی سينه اش نشست.
جوان منحرف مرتب معذرت خواهی می كرد. همه آنهایی كه شعار میدادند فرار كردند. شاهرخ هم از روی سينه اش بلند شد و گفت: بچه برو خونتون!!
خيلی ذوق زده شده بودم. گفتم: شاهرخ الان بايد كاری كه میخوايم رو انجام بديم. خيابان خلوت شده بود. با هم رفتيم كلانتری. قرار شد از امشب نيروهای ما به همراه مامورها گشت بزنند.
به همه دكه های روزنامه فروشی هم سر زديم. خيلی محترمانه گفتيم: شما از شهرداری مجوز گرفته ايد؟ پاسخ همه آنها منفی بود. ما هم گفتيم: تا فردا وقت داريد كه دكه را جمع كنيد.
صبح فردا به سراغ اولين دكه رفتيم. چند نفر از #حزب_توده با چماق جلوی دكه ايستاده بودند. اما با ديدن شاهرخ عقب رفتند. شاهرخ جوان فروشنده را بيرون آورد. بعد هم دكه را با همه روزنامه هايش خراب كرد. با شنيدن اين خبر ديگر دكه ها خيلی سريع جمع شد.
يک هفته ديگر در آنجا مانديم. آرامش به طور كامل به شهر بازگشت. اعضای #حزب_توده_لاهيجان را ترک کردند و به شهرهايشان رفتند.
نمازجمعه بار ديگر در شهر اقامه شد. ما هم با بدرقه مردم و امام جمعه شهر به سوی تهران برگشتيم.
#لطفا_در_نشر_زندگی_این_شهید_بزرگوار_مرا_یاری_کنید...
#ان_شاالله_عاقبت_بخیر_شید_و_شهید
#ادامه_دارد...
#شهید_شاهرخ_ضرغام
#حر_انقلاب_اسلامی_ایران
#معاون_گروه_فداییان_اسلام
شروعی مجدد و کامل تر از داستان #حر #انقلاب_اسلامی_ایران
join🔜 @hor_zaman
#شهید_شاهرخ_ضرغام (30)
#لاهیجان 3
#بچه_برو_خونتون!!
#راوی : آقای مير عاصف شاهمرادی
بعد از ناهار کمی استراحت کردم. عصر بود كه با سر و صدای بچه ها از خواب پريدم. با تعجب پرسيدم: چی شده!؟
#شاهرخ جلو آمد و گفت: يكی از بچه ها كه قبلاً دانشجو بوده، رفته و با اونها بحث كرده. بعد هم توده ای ها دنبالش كردند. حالا هم جمع شدند جلوی #مسجد. دارن برضد ما شعار میدن.
رفتم پشت پنجره مسجد. خيلی زياد بودند. بچه ها درب مسجد را بسته بودند. بلند داد زدم و گفتم: كسی اسلحه دستش نگيره، هيچكس حرفی نزنه، جوابشون رو ندين. ما بايد بريم و باهاشون صحبت كنيم.
من و شاهرخ رفتيم بيرون. آنها ساكت شدند. من گفتم: برا چی اينجا جمع شديد. جوان درشت هيكلی از وسط جمع جلو آمد و گفت: ما می خوايم شما رو از اينجا بندازيم بيرون. اون كسی هم كه الان با ما بحث میكرد بايد تحويل بديد.
نفس در سينه ام حبس شده بود. خيلی ترسيده بودم. اصلاً نمی دانستم چه كار كنم. آن جوان ادامه داد: من #چريک_فدایی_خلقم. بدون سلاح شما رو از اين شهر بيرون می كنم...
هنوز حرفش تمام نشده بود. شاهرخ يکدفعه و با عصبانيت به سمتش رفت. جمعيت عقب رفت. جوان مات و مبهوت نگاه می كرد.
شاهرخ با يک دست يقه، با دست ديگر كمربند آن جوان منحرف را گرفت. خيلی سريع او را از روی زمين بلند كرد. او را با آن جثه درشت بالای سر گرفته بود. همه جمعيت ساكت شدند. بعد هم يک دور چرخيد و جوان را كوبيد به زمين و روی سينه اش نشست.
جوان منحرف مرتب معذرت خواهی می كرد. همه آنهایی كه شعار میدادند فرار كردند. شاهرخ هم از روی سينه اش بلند شد و گفت: بچه برو خونتون!!
خيلی ذوق زده شده بودم. گفتم: شاهرخ الان بايد كاری كه میخوايم رو انجام بديم. خيابان خلوت شده بود. با هم رفتيم كلانتری. قرار شد از امشب نيروهای ما به همراه مامورها گشت بزنند.
به همه دكه های روزنامه فروشی هم سر زديم. خيلی محترمانه گفتيم: شما از شهرداری مجوز گرفته ايد؟ پاسخ همه آنها منفی بود. ما هم گفتيم: تا فردا وقت داريد كه دكه را جمع كنيد.
صبح فردا به سراغ اولين دكه رفتيم. چند نفر از #حزب_توده با چماق جلوی دكه ايستاده بودند. اما با ديدن شاهرخ عقب رفتند. شاهرخ جوان فروشنده را بيرون آورد. بعد هم دكه را با همه روزنامه هايش خراب كرد. با شنيدن اين خبر ديگر دكه ها خيلی سريع جمع شد.
يک هفته ديگر در آنجا مانديم. آرامش به طور كامل به شهر بازگشت. اعضای #حزب_توده_لاهيجان را ترک کردند و به شهرهايشان رفتند.
نمازجمعه بار ديگر در شهر اقامه شد. ما هم با بدرقه مردم و امام جمعه شهر به سوی تهران برگشتيم.
#لطفا_در_نشر_زندگی_این_شهید_بزرگوار_مرا_یاری_کنید...
#ان_شاالله_عاقبت_بخیر_شید_و_شهید
#ادامه_دارد...
#شهید_شاهرخ_ضرغام
#حر_انقلاب_اسلامی_ایران
#معاون_گروه_فداییان_اسلام
شروعی مجدد و کامل تر از داستان #حر #انقلاب_اسلامی_ایران
join🔜 @hor_zaman
بسم الله
#شهید_شاهرخ_ضرغام (31)
#خستگی_ناپذیر 1
#رشادتهای_شاهرخ
#راوی : آقای جبار ستوده
اوايل سال پنجاه و نه بود. هر روز درگيری داشتيم. مخالفين #جمهوری_اسلامی هر روز در گوشه ای از مرزهای #ايران، آشوب برپا می کردند. پس از #کردستان و #گنبد و #سيستان، اينبار نوبت #خوزستان بود. #گروه_خلق_عرب با حمايت بعثی های #عراق اين منطقه را ناامن کردند. #شاهرخ که به منطقه خوزستان آشنا بود، به همراه تعدادی از بچه ها راهی شد. غائله خلق عرب مدتی بعد به پايان رسيد. رشادت های شاهرخ در آن ايام مثال زدنی بود. هنوز مشکل خوزستان حل نشده بود که دوباره در مناطق غربی کشور درگيری ايجاد شد.
به همراه شاهرخ و چند نفر از دوستان راهی قصرشيرين شديم. اينبار وضعيت به گونه ای ديگر بود. نيروهای نفوذی عراق همه جا حضور داشتند. در همه استان #کرمانشاه همين وضعيت بود. هيچ رستورانی به ما غذا نمی داد. هيچ مسافرخانه ای به بچه های انقلابی جا نمی داد.
نيروهای نفوذی عراق به راحتی از مرز عبور می کردند و سلاح و مهمات را به داخل خاک ايران منتقل می کردند. آنها به چندين پاسگاه مرزی نيز حمله کرده و چندين نفر را به شهادت رساندند.
محل استقرار ما مسجدی در قصرشيرين بود. بيشتر مواقع به اطراف مرز می رفتيم. آنجا سنگر می گرفتيم و در کمين نيروهای دشمن بوديم. جنگ رسمی عراق هنوز آغاز نشده بود.
#لطفا_در_نشر_زندگی_این_شهید_بزرگوار_مرا_یاری_کنید...
#ان_شاالله_عاقبت_بخیر_شید_و_شهید
#ادامه_دارد...
#شهید_شاهرخ_ضرغام
#حر_انقلاب_اسلامی_ایران
#معاون_گروه_فداییان_اسلام
شروعی مجدد و کامل تر از داستان #حر #انقلاب_اسلامی_ایران
join🔜 @hor_zaman
#شهید_شاهرخ_ضرغام (31)
#خستگی_ناپذیر 1
#رشادتهای_شاهرخ
#راوی : آقای جبار ستوده
اوايل سال پنجاه و نه بود. هر روز درگيری داشتيم. مخالفين #جمهوری_اسلامی هر روز در گوشه ای از مرزهای #ايران، آشوب برپا می کردند. پس از #کردستان و #گنبد و #سيستان، اينبار نوبت #خوزستان بود. #گروه_خلق_عرب با حمايت بعثی های #عراق اين منطقه را ناامن کردند. #شاهرخ که به منطقه خوزستان آشنا بود، به همراه تعدادی از بچه ها راهی شد. غائله خلق عرب مدتی بعد به پايان رسيد. رشادت های شاهرخ در آن ايام مثال زدنی بود. هنوز مشکل خوزستان حل نشده بود که دوباره در مناطق غربی کشور درگيری ايجاد شد.
به همراه شاهرخ و چند نفر از دوستان راهی قصرشيرين شديم. اينبار وضعيت به گونه ای ديگر بود. نيروهای نفوذی عراق همه جا حضور داشتند. در همه استان #کرمانشاه همين وضعيت بود. هيچ رستورانی به ما غذا نمی داد. هيچ مسافرخانه ای به بچه های انقلابی جا نمی داد.
نيروهای نفوذی عراق به راحتی از مرز عبور می کردند و سلاح و مهمات را به داخل خاک ايران منتقل می کردند. آنها به چندين پاسگاه مرزی نيز حمله کرده و چندين نفر را به شهادت رساندند.
محل استقرار ما مسجدی در قصرشيرين بود. بيشتر مواقع به اطراف مرز می رفتيم. آنجا سنگر می گرفتيم و در کمين نيروهای دشمن بوديم. جنگ رسمی عراق هنوز آغاز نشده بود.
#لطفا_در_نشر_زندگی_این_شهید_بزرگوار_مرا_یاری_کنید...
#ان_شاالله_عاقبت_بخیر_شید_و_شهید
#ادامه_دارد...
#شهید_شاهرخ_ضرغام
#حر_انقلاب_اسلامی_ایران
#معاون_گروه_فداییان_اسلام
شروعی مجدد و کامل تر از داستان #حر #انقلاب_اسلامی_ایران
join🔜 @hor_zaman
بسم الله
#شهید_شاهرخ_ضرغام (32)
#خستگی_ناپذیر 2
#نماز_صبح
#همه_چی_دست_خداست
#راوی : آقای جبار ستوده
نيمه های شب از سنگر کمين برگشتيم. آنقدر خسته بوديم که در گوشه ای از #مسجد خوابمان برد. دو ساعت بعد احساس کردم کسی مرا صدا می کند.
روحانی مسجد بود. بچه ها را بيدار می کرد برای #نماز_جماعت_صبح بلند شدم. وضو گرفتم و در صف نماز نشستم. روحانی بار ديگر #شاهرخ را صدا کرد. اين بار هم تکانی خورد و گفت: چشم حاج آقا چشم! اما خيلی خسته بود. دوباره به خواب رفت!
نماز جماعت صبح آغاز شد. فقط شاهرخ در کنار صف جماعت خوابيده بود. رکعت دوم بوديم که شاهرخ از خواب پريد. بلافاصله بلند شد. کنار من در صف جماعت ايستاد و بدون وضوگفت: #الله_اکبر !!
در نماز هم چرت می زد و خميازه می کشيد. نماز تمام شد. شاهرخ همانجا کنار صف دراز کشيد و خوابيد! نماز يک رکعتی، بدون وضو، حالا هم که صدای خُر و پُف او بلند شده. همه بچه ها می خنديدند.
صبح فردا وقتی ماجرای #نماز_صبح را تعريف کرديم چيزی يادش نمی آمد. اصلاً يادش نبود که #نماز خوانده يا نه! اما گفت: خدا خودش میدونه که ديشب چقدر خسته بودم. بعد ادامه داد: همه چی دست خداست. اگه بخواد همون نماز يک رکعتی بدون وضوی ما رو هم قبول می کنه!
#لطفا_در_نشر_زندگی_این_شهید_بزرگوار_مرا_یاری_کنید...
#ان_شاالله_عاقبت_بخیر_شید_و_شهید
#ادامه_دارد...
#شهید_شاهرخ_ضرغام
#حر_انقلاب_اسلامی_ایران
#معاون_گروه_فداییان_اسلام
شروعی مجدد و کامل تر از داستان #حر #انقلاب_اسلامی_ایران
join🔜 @hor_zaman
#شهید_شاهرخ_ضرغام (32)
#خستگی_ناپذیر 2
#نماز_صبح
#همه_چی_دست_خداست
#راوی : آقای جبار ستوده
نيمه های شب از سنگر کمين برگشتيم. آنقدر خسته بوديم که در گوشه ای از #مسجد خوابمان برد. دو ساعت بعد احساس کردم کسی مرا صدا می کند.
روحانی مسجد بود. بچه ها را بيدار می کرد برای #نماز_جماعت_صبح بلند شدم. وضو گرفتم و در صف نماز نشستم. روحانی بار ديگر #شاهرخ را صدا کرد. اين بار هم تکانی خورد و گفت: چشم حاج آقا چشم! اما خيلی خسته بود. دوباره به خواب رفت!
نماز جماعت صبح آغاز شد. فقط شاهرخ در کنار صف جماعت خوابيده بود. رکعت دوم بوديم که شاهرخ از خواب پريد. بلافاصله بلند شد. کنار من در صف جماعت ايستاد و بدون وضوگفت: #الله_اکبر !!
در نماز هم چرت می زد و خميازه می کشيد. نماز تمام شد. شاهرخ همانجا کنار صف دراز کشيد و خوابيد! نماز يک رکعتی، بدون وضو، حالا هم که صدای خُر و پُف او بلند شده. همه بچه ها می خنديدند.
صبح فردا وقتی ماجرای #نماز_صبح را تعريف کرديم چيزی يادش نمی آمد. اصلاً يادش نبود که #نماز خوانده يا نه! اما گفت: خدا خودش میدونه که ديشب چقدر خسته بودم. بعد ادامه داد: همه چی دست خداست. اگه بخواد همون نماز يک رکعتی بدون وضوی ما رو هم قبول می کنه!
#لطفا_در_نشر_زندگی_این_شهید_بزرگوار_مرا_یاری_کنید...
#ان_شاالله_عاقبت_بخیر_شید_و_شهید
#ادامه_دارد...
#شهید_شاهرخ_ضرغام
#حر_انقلاب_اسلامی_ایران
#معاون_گروه_فداییان_اسلام
شروعی مجدد و کامل تر از داستان #حر #انقلاب_اسلامی_ایران
join🔜 @hor_zaman
بسم الله
#شهید_شاهرخ_ضرغام (33)
#ازدواج
#آخر_هفته_میريم_برای_خواستگاری
#راوی : آقای جبار ستوده
شهريور پنجاه ونه آمد #تهران. مادر خيلی خوشحال بود. بعد از ماه ها فرزندش را می ديد. يک روز بی مقدمه گفت: مادر، تا کی میخوای دنبال کار #انقلاب باشی، سن تو رفته بالای سی سال نمیخوای ازدواج کنی؟!
#شاهرخ خنديد و گفت:
چرا، يه تصميم هایی دارم. يکی از پرستارهای انقلابی و مومن هست که دوستان معرفی کردند. اسمش فريده خانم و آدرسش هم اينجاست. بعد برگه ای را داد به مادر و گفت: آخر هفته میريم برای خواستگاری، خيلی خوشحال شديم. دنبال خريد لباس و... بوديم.
ظهر روز دوشنبه سی و يکم شهريور #جنگ شروع شد.
شاهرخ گفت: فعلاً صبر کنيد تا تکليف جنگ روشن بشه.
#لطفا_در_نشر_زندگی_این_شهید_بزرگوار_مرا_یاری_کنید...
#ان_شاالله_عاقبت_بخیر_شید_و_شهید
#ادامه_دارد...
#شهید_شاهرخ_ضرغام
#حر_انقلاب_اسلامی_ایران
#معاون_گروه_فداییان_اسلام
شروعی مجدد و کامل تر از داستان #حر #انقلاب_اسلامی_ایران
join🔜 @hor_zaman
#شهید_شاهرخ_ضرغام (33)
#ازدواج
#آخر_هفته_میريم_برای_خواستگاری
#راوی : آقای جبار ستوده
شهريور پنجاه ونه آمد #تهران. مادر خيلی خوشحال بود. بعد از ماه ها فرزندش را می ديد. يک روز بی مقدمه گفت: مادر، تا کی میخوای دنبال کار #انقلاب باشی، سن تو رفته بالای سی سال نمیخوای ازدواج کنی؟!
#شاهرخ خنديد و گفت:
چرا، يه تصميم هایی دارم. يکی از پرستارهای انقلابی و مومن هست که دوستان معرفی کردند. اسمش فريده خانم و آدرسش هم اينجاست. بعد برگه ای را داد به مادر و گفت: آخر هفته میريم برای خواستگاری، خيلی خوشحال شديم. دنبال خريد لباس و... بوديم.
ظهر روز دوشنبه سی و يکم شهريور #جنگ شروع شد.
شاهرخ گفت: فعلاً صبر کنيد تا تکليف جنگ روشن بشه.
#لطفا_در_نشر_زندگی_این_شهید_بزرگوار_مرا_یاری_کنید...
#ان_شاالله_عاقبت_بخیر_شید_و_شهید
#ادامه_دارد...
#شهید_شاهرخ_ضرغام
#حر_انقلاب_اسلامی_ایران
#معاون_گروه_فداییان_اسلام
شروعی مجدد و کامل تر از داستان #حر #انقلاب_اسلامی_ایران
join🔜 @hor_zaman
امام ندیده ام
من ۱۵ خرداد ۴۲ را ندیده ام ... !
📢 اما شنیده ام که :
" سربازان من اکنون در گهواره ها خفته اند☺️"
من ۲۲ بهمن ۵۷ را ندیده ام!
اما شنیده ام که :
" #انقلاب ما انفجار نور⚡️ بود" ...
Join🔜 @hor_zaman
من ۵ اردیبهشت ۵۹ را ندیده ام!
اما شنیده ام که :
"این شن ها 🌪 #لشکر_خدا بود" ...
و یقین دارم خدای طبس هنوز زنده است...
من ۳ خرداد ۶۱ راه ندیده ام!
اما شنیده ام که :
" #خرمشهر را #خدا آزاد کرد" ...
من چشم که باز کرده ام، امام را ندیده ام...
من جنگ ندیده ام...
صدای آژیر خطر 🚨نشنیده ام، به پناهگاه نرفته ام...
من سن و سالم از سابقه مبارزاتی خیلیا کمتر است!
من چشم که باز کرده ام به جای جماران و روح خدا ، #حسینیه ای دیده ام با نام #خمینی ...
به جای روح خدا، #سید_علی😍 را دیده ام... #حضرت_ماه🌙 را...
او که یک "آه" بیشتر از خمینی دارد ...
من بزرگتر شده ام و او موی سپید کرده😔
Join🔜 @hor_zaman
افتخارم این است که...
من " #یک_شبه_انقلابی" نشده ام...
من در ۲۲ بهمن ها قد کشیده ام!
من جنگ تحمیلی ندیده ام اما تا دلتان بخواهد #جنگ_تحلیلی دیده ام...
من چمران و همت و باکری و خرازی ندیده ام...
بی پرده بگویم من #جیغ_آرمیتا و نگاه بهت آلود پسرک سه ساله دیده ام...
Join🔜 @hor_zaman
من #شهادت_علم را دیده ام!😔
من تا دلتان بخواهد #تزویر دیده ام و #فتنه...
تا دلتان بخواهد #تهدید دیده ام و #تحریم...
یک #انقلابی_ام...😊
من ۲۳ #تیر ۷۸ را دیده ام...
من ۹ #دی ۸۸ را #دیده ام...
من مشارکت ۴۰ میلیونی ۸۸ را دیده ام
و ...
#دهن_کجی به #قانون دیده ام
#من_انقلابی_ام !✌️🏻🇮🇷
Join🔜 @hor_zaman
من عهد با خدا و ناخدای کشتی #انقلاب بسته ام ، نه با کَدخدا😏
من خون شهدای گلگون کفنمان را به یک مشت دلار💷 نمی فروشم...
من خیلی بیشتر از تعداد سال های عمرم تهدید شنیده ام که #گزینه_ها_روی_میز است😏
اما شنیده ام از همان امامی که ندیده ام!
#آمریکا_هیچ_غلطی_نمیتواند_بکند !
Join🔜 @hor_zaman
#امام_انقلابی_ها✌
من ۱۵ خرداد ۴۲ را ندیده ام ... !
📢 اما شنیده ام که :
" سربازان من اکنون در گهواره ها خفته اند☺️"
من ۲۲ بهمن ۵۷ را ندیده ام!
اما شنیده ام که :
" #انقلاب ما انفجار نور⚡️ بود" ...
Join🔜 @hor_zaman
من ۵ اردیبهشت ۵۹ را ندیده ام!
اما شنیده ام که :
"این شن ها 🌪 #لشکر_خدا بود" ...
و یقین دارم خدای طبس هنوز زنده است...
من ۳ خرداد ۶۱ راه ندیده ام!
اما شنیده ام که :
" #خرمشهر را #خدا آزاد کرد" ...
من چشم که باز کرده ام، امام را ندیده ام...
من جنگ ندیده ام...
صدای آژیر خطر 🚨نشنیده ام، به پناهگاه نرفته ام...
من سن و سالم از سابقه مبارزاتی خیلیا کمتر است!
من چشم که باز کرده ام به جای جماران و روح خدا ، #حسینیه ای دیده ام با نام #خمینی ...
به جای روح خدا، #سید_علی😍 را دیده ام... #حضرت_ماه🌙 را...
او که یک "آه" بیشتر از خمینی دارد ...
من بزرگتر شده ام و او موی سپید کرده😔
Join🔜 @hor_zaman
افتخارم این است که...
من " #یک_شبه_انقلابی" نشده ام...
من در ۲۲ بهمن ها قد کشیده ام!
من جنگ تحمیلی ندیده ام اما تا دلتان بخواهد #جنگ_تحلیلی دیده ام...
من چمران و همت و باکری و خرازی ندیده ام...
بی پرده بگویم من #جیغ_آرمیتا و نگاه بهت آلود پسرک سه ساله دیده ام...
Join🔜 @hor_zaman
من #شهادت_علم را دیده ام!😔
من تا دلتان بخواهد #تزویر دیده ام و #فتنه...
تا دلتان بخواهد #تهدید دیده ام و #تحریم...
یک #انقلابی_ام...😊
من ۲۳ #تیر ۷۸ را دیده ام...
من ۹ #دی ۸۸ را #دیده ام...
من مشارکت ۴۰ میلیونی ۸۸ را دیده ام
و ...
#دهن_کجی به #قانون دیده ام
#من_انقلابی_ام !✌️🏻🇮🇷
Join🔜 @hor_zaman
من عهد با خدا و ناخدای کشتی #انقلاب بسته ام ، نه با کَدخدا😏
من خون شهدای گلگون کفنمان را به یک مشت دلار💷 نمی فروشم...
من خیلی بیشتر از تعداد سال های عمرم تهدید شنیده ام که #گزینه_ها_روی_میز است😏
اما شنیده ام از همان امامی که ندیده ام!
#آمریکا_هیچ_غلطی_نمیتواند_بکند !
Join🔜 @hor_zaman
#امام_انقلابی_ها✌
#خاطرات_شهید
●درد و رنج مردم اذیتش میڪرد،
هرگز بی تفاوت نبود همیشه درحال جهیزیه دادن به یڪ خانواده بود مخصوصاً دخـــــتران شـــهدا...
●به فقرا و مستمندان میرسید، به سـاخت مسجد ڪمڪ میڪرد، برای بچه های بی سرپرست مڪانی رو درست ڪرده بود ڪه مدتها بعد از #شهادتش،ڪسی خبر نداشت اگرمیخواست پولشو جمع ڪنه یکی از ثرومتندترین افراد میشد؛ ولی همین ڪه #انقلاب شد، مغـازه اش را ڪرد تعاونی وحــدت اسلامـی از جیبش میگذاشت تا اجناس ارزانتر به دست مردم برسد...
●خوشا زبانی که شهدا را یاد کند با ذکر صلوات...
#شهید_سیدمجتبی_هاشمی🌷
Join🔜 @hor_zaman
●درد و رنج مردم اذیتش میڪرد،
هرگز بی تفاوت نبود همیشه درحال جهیزیه دادن به یڪ خانواده بود مخصوصاً دخـــــتران شـــهدا...
●به فقرا و مستمندان میرسید، به سـاخت مسجد ڪمڪ میڪرد، برای بچه های بی سرپرست مڪانی رو درست ڪرده بود ڪه مدتها بعد از #شهادتش،ڪسی خبر نداشت اگرمیخواست پولشو جمع ڪنه یکی از ثرومتندترین افراد میشد؛ ولی همین ڪه #انقلاب شد، مغـازه اش را ڪرد تعاونی وحــدت اسلامـی از جیبش میگذاشت تا اجناس ارزانتر به دست مردم برسد...
●خوشا زبانی که شهدا را یاد کند با ذکر صلوات...
#شهید_سیدمجتبی_هاشمی🌷
Join🔜 @hor_zaman
#ڪلام_شهید:
«...برای حفظ حیثیت جمهوری اسلامی و بنا بر فرامین حضرتِ امام، ما حق نداریم سستی به خرج دهیم. اگر ما ذرّهای از خودمان سستی نشان بدهیم، این در حکم ضربهای است بر ولایت امر، و کفران نعمت تلقّی می شود.
ذرّهای سهل انگاری از جانب ما، در حکم خیانت به امام و #انقلاب_اسلامی است و باعث میشود تا تن به ذلّت بدهیم و تا ابد نتوانیم سرمان را بلند کنیم!...»
#سردار_عاشورایی_خیبر
#شهید_حاج_ابراهیم_همت 🌷
Join🔜 @hor_zaman
«...برای حفظ حیثیت جمهوری اسلامی و بنا بر فرامین حضرتِ امام، ما حق نداریم سستی به خرج دهیم. اگر ما ذرّهای از خودمان سستی نشان بدهیم، این در حکم ضربهای است بر ولایت امر، و کفران نعمت تلقّی می شود.
ذرّهای سهل انگاری از جانب ما، در حکم خیانت به امام و #انقلاب_اسلامی است و باعث میشود تا تن به ذلّت بدهیم و تا ابد نتوانیم سرمان را بلند کنیم!...»
#سردار_عاشورایی_خیبر
#شهید_حاج_ابراهیم_همت 🌷
Join🔜 @hor_zaman
حسین خرازی
💠از #مسئولین عزیز و مردم #حزبالهی میخواهم که در مقابل آن افرادی که نتوانستند از طریق عقیده، مردم را از #انقلاب دور و منحرف کنند و الان در کشور دست به #مبارزه دیگری از طریق اشاعه فساد و فحشا و بیحجابی زدهاند...
💠در مقابل آنها #ایستادگی کنید و با جدیت هر چه تمامتر جلو این فسادها را بگیرید.
Join🔜 @hor_zaman
💠از #مسئولین عزیز و مردم #حزبالهی میخواهم که در مقابل آن افرادی که نتوانستند از طریق عقیده، مردم را از #انقلاب دور و منحرف کنند و الان در کشور دست به #مبارزه دیگری از طریق اشاعه فساد و فحشا و بیحجابی زدهاند...
💠در مقابل آنها #ایستادگی کنید و با جدیت هر چه تمامتر جلو این فسادها را بگیرید.
Join🔜 @hor_zaman
📜 شهید حبیب الله شمایلی
💠چون هدف بزرگ و مسئولیتی که به دوش #امت ما افتاده و انتظاری که #محرومان دنیا از #انقلاب ما دارند، عظیم می باشد سختی، دوری، کمبود، نارسایی، و سایر عوامل طبیعی بود
💠ما باید صبر و استقامت را از رسول الله (صل الله) و امامان معصوم (علیه السلام) آموخته، زیرا آنان به وعده خداوند ایمان و یقین کامل داشته اند.
Join🔜 @hor_zaman
💠چون هدف بزرگ و مسئولیتی که به دوش #امت ما افتاده و انتظاری که #محرومان دنیا از #انقلاب ما دارند، عظیم می باشد سختی، دوری، کمبود، نارسایی، و سایر عوامل طبیعی بود
💠ما باید صبر و استقامت را از رسول الله (صل الله) و امامان معصوم (علیه السلام) آموخته، زیرا آنان به وعده خداوند ایمان و یقین کامل داشته اند.
Join🔜 @hor_zaman
📜 شهید ابوالفضل طیبی
💠این #جمهوری_اسلامی نعمتی است که خداوند به ما داده است، #ابرقدرت ها و عوامل آنها در خارج و داخل کشور هیچگونه آسیبی نمی توانند به #انقلاب اسلامی بزنند.
💠این تنها ما هستیم که با اعمال و #رفتار خود می توانیم این نعمت را حفظ و یا خدای ناکرده از دست بدهیم.
Join🔜 @hor_zaman
💠این #جمهوری_اسلامی نعمتی است که خداوند به ما داده است، #ابرقدرت ها و عوامل آنها در خارج و داخل کشور هیچگونه آسیبی نمی توانند به #انقلاب اسلامی بزنند.
💠این تنها ما هستیم که با اعمال و #رفتار خود می توانیم این نعمت را حفظ و یا خدای ناکرده از دست بدهیم.
Join🔜 @hor_zaman