شهید شاهرخ ضرغام 🥀حــُـر زمان 🇮🇷
127 subscribers
10.3K photos
1.77K videos
256 files
2.63K links
💥👈 تنهاکانال رسمی شهید شاهرخ ضرغام👉💥
(بدون تبلیغ)

اگر🌴حــُـر🌴شدی
لذت عشق و ایثار را با تمام وجود حس خواهی کرد

موضوعات اصلی :
💠تقویم ،ذکر روز📚احادیث موثق
📝زندگینامه شهدا🌹درس اخلاق
🎥مدح ،نوحه🎼حکمتهای نهج البلاغه

ادمین
@Shahrokh31zargham
Download Telegram
دومین مراسم سالروز عروج ملکوتی
شهید مدافع حرم وهب سپاه #هادی_شجاع 🕊

🔹پنجشنبه 27 مهر، ساعت14، #تهران ،‌چهاردانگه

🏴Join🔜 @hor_zaman
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#جامانده‌های_اربعین این کلیپ را ببینند

وعده دیدار: پنج‌شنبه،ساعت ۷صبح، میدان امام حسین(علیه السلام) #تهران تا حرم حضرت عبدالعظیم(علیه السلام)

Join🔜 @hor_zaman
🔸اجتماع جوانان مدافع حریم قدس شریف

دوشنبه۲۰ آذر، ساعت ۱۵
#تهران، میدان فلسطین

Join🔜 @hor_zaman
🔸 هم زمان باشهادت حضرت معصومه(سلام الله)پیکر مطهر ۵۵شهید دفاع مقدس وارد #معراج_شهدا شد

📣استقبال و زیارت شهدا

📅پنجشنبه ۷ دی
ازساعت۱۲ الی۱۹
🗺معراج شهدای #تهران

@hor_zaman
🔸 #خبر
#دعوتید

📣پس از ۲سال چشم انتظاری پیکر شهید مدافع حرم #سید_احسان_میرسیار صبح امروز وارد #معراج_شهدا شد

📣وداع
امروز(چهارشنبه) ۲۵ بهمن
ساعت۱۶
#تهران معراج شهدا

Join🔜 @hor_zaman
🔴 #فوری

📣وداع با پیکر مطهر فرمانده دلاور لشکر #زینبیون شهید #محمد_جنتی (حیدر)

📅چهارشنبه ۲۲ خرداد
از نماز مغرب و عشا
🗺 #تهران مسجد حجت واقع در خیابان پیروزی بلوار نیکنام خیابان زینتی افخم میدان سرآسیاب دولاب

📣مراسم تشییع :

📅پنجشنبه ۲۳ خرداد
ساعت ۹ صبح
🗺میدان سرآسیاب به سمت قطعه ۲۶ بهشت زهرا (سلام الله)

لطفا #اطلاع_رسانی گردد

Join🔜 @hor_zaman
بسم الله

#شهید_شاهرخ_ضرغام (1)

نام: #شاهرخ
شهرت: #ضرغام
نام پدر: صدرالدین
#تولد: 1328/10/1 #تهران
#شهادت: 1359/9/17 #آبادان

اینها مشخصات شناسنامه ای اوست. کسی که در سی و یک سال عمر خود زندگی عجیبی را رقم زد. از همان دوران کودکی, با آن جثه درشت و قوی, نشان داد که خلق و خوی پهلوانان را دارد.
شاهرخ هیچگاه زیر بار حرف زور و ناحق نمی رفت. دشمن ظالم و یار مظلوم بود. دوازده سالگی طعم تلخ یتیمی را چشید. از آن پس با سختی, روزگار را سپری کرد.
در جوانی به سراغ کشتی رفت. سنگین وزن کشتی میگرفت. چه خوب پله های ترقی را یکی پس از دیگری طی می کرد. قهرمان جوانان, نایب قهرمان بزرگسالان, دعوت به اردوی تیم ملی کشتی فرنگی. همراهی تیم المپیک ایران و ... اما اینها همه ماجرا نبود. قدرت بدنی, شجاعت, نبود راهنما, رفقای نااهل و ... همه دست به دست هم داد. انسانی به وجود آمد که کسی جلودارش نبود. هر شب کاباره, دعوا, چاقو کشی و...
پدر نداشت. از کسی هم حساب نمی برد. مادر پیرش هم کاری نمی توانست بکند.
اشک میریخت و برای فرزندش دعا می کرد. خدایا پرسم را ببخش, #عاقبت_به_خیرش_کن. خدایا پسرم را از #سربازان_امام_زمان (عج) قرار بده.
دیگران به او میخندیدن. اما او می دانست که سلاح مومن دعاست. کاری نمی توانست بکند الا دعا.
همیشه میگفت: خدایا فرزندم را به تو سپردم. خدایا همه چیز به دست توست. هدایت به وسیله توست. پسرم را نجات بده!

زندگی شاهرخ در غفلت و گمراهی ادامه داشت. تا اینکه دعاهای مادر پیرش اثر کرد.

مسیحا نفسی آمد و از انفاس خوش او مسیر زندگی شاهرخ تغییر کرد....


#ادامه_دارد...


#شهید_شاهرخ_ضرغام
#حر_انقلاب_اسلامی_ایران
#معاون_گروه_فداییان_اسلام

join🔜 @hor_zaman
بسم الله

#شهید_شاهرخ_ضرغام (8)

#ورزش
#راوی : آقای رضا کیانپور


توی محل همه #شاهرخ را می شناختند. خيلی قوی بود. اما برای اینکه جلوی کسی کم نیاره رفت سراغ #کشتی. البته قبل از آن یک بار با پسر عمویم رفت ورزشگاه. #مسابقات_کشتی را از نزدیک دید و خيلی خوشش آمد.
برای شروع به باشگاه حمید رفت. زير نظر آقای مجتبوی کار را شروع کرد. وقتی برای مسابقات آماده می شد به باشگاه پولاد رفت. در خیابان شاپور(وحدت اسلامی) و آنجا ثبت نام کرد.
بدنش بسيار قوی بود. هر روز هم مشغول تمرین بود. در اولین حضور در مسابقات #کشتی_فرنگی به قهرمانی جوانان #تهران در یکصد کیلو دست یافت.
سال پنجاه در مسابقات قهرمانی کشور در فوق سنگین جوانان بسیار خوش درخشید و تمامی حریفان را یکی پس از دیگری از پیش رو برداشت.
بیشتر مسابقه ها را با ضربه فنی به پيروزی می رسید. قدرت بدنی، قد بلند، دستان کشیده و استفاده صحيح از فنون باعث شد که به مقام قهرمانی دست پیدا کند.
در مسابقات کشتی آزاد هم شرکت کرد و توانست نایب قهرمانی تهران را کسب کند.
در همان سال برای انتخابی تیم ملی به اردو دعوت شد. در مسابقه انتخابی، با ابوالفضل عنبری از قهرمانان نامی آن دوران کشتی گرفت. اين مسابقه در وقت معمول مساوی به پایان رسيد. اما هیئت داوران، عنبری را برای تیم ملی انتخاب نمود.
در سالهای بعد، شاهرخ در مسابقات بزرگسالان شرکت کرد. بهترین مقام او در سال های بعد کسب نایب قهرمانی کشتی فرنگی کشور در به اضافه یکصد کیلو بود.
در آن مسابقات شاهرخ بسيار زیبا کشتی گرفت. اما در مسابقه فینال از بهرام مشتاقی شکست خورد و به نایب قهرمانی رسید.
سالهای اول دهه پنجاه، مسابقات کشتی جديدی به نام "سامبو" برگزار شد. از مدتها قبل، قوانین مسابقات ابلاغ شده بود. در آن مسابقات درخشش شاهرخ خیره کننده بود. جوان تهرانی قهرمان سنگین وزن مسابقات شد.
سال پنجاه و پنج آخرین سال حضور او در مسابقات کشتی بود. شاهرخ با تیم موتوژن تبریز در مسابقات لیگ کشتی فرنگی شرکت کرد. در آن سال به همراه آقای سلیمانی برای سنگین وزن، به اردوی تيم ملی دعوت شدند.


#ادامه_دارد...


#شهید_شاهرخ_ضرغام
#حر_انقلاب_اسلامی_ایران
#معاون_گروه_فداییان_اسلام

#ان_شاالله_عاقبت_بخیر_شید_و_شهید

شروعی مجدد و کامل تر از داستان #حر #انقلاب_اسلامی_ایران

join🔜 @hor_zaman
بسم الله

#شهید_شاهرخ_ضرغام (9)

#پل_کارون
#راوی : آقای عباس شیرازی


بالاتر از چهارراه جمهوری، نرسیده به چهارراه اميراکرم، #کاباره ای بود به نام"پل کارون" بيشتر مواقع بعد از #ورزش با #شاهرخ به آنجا می رفتيم.
هميشه چهار يا پنج نفر به دنبال شاهرخ بودند. هميشه هم او رفقا را مهمان می کرد.
صاحب آنجا شخصی به نام ناصرجهود از يهوديان قديمی #تهران بود.
يک روز بعد از اينکه کار ما تمام شد، ناصرجهود من را صدا کرد و خيلی آهسته گفت: اين جوانی که هيکل درشتی داره اسمش چيه؟! چيکاره است؟!
گفتم: شاهرخ رو میگی؟ اين پسر ورزشکار و قهرمان کُشتيه، اما بيکاره، #گنده_لات محل خودشونه، خيلی ها ازش حساب میبرن،اما آدم مهربون و خوبيه.
گفت: صداش کن بياد اينجا. شاهرخ را صدا کردم، گفتم: برو ببين چيکارت داره!
آمد کنار ميز ناصر،روبروی او نشست.بعد با صدای کلفتی گفت: فرمايش؟!
ناصرجهود گفت: يه پيشنهاد برات دارم. از فردا شما هر روز میای کاباره پل کارون، هر چی می خوای به حساب من می خوری، روزی هفتاد تومن هم بهت می دم، فقط کاری که انجام میدی اينکه مواظب اينجا باشی...
شاهرخ سرش را جلو آورد. با تعجب پرسيد: يعنی چيکار کنم؟!
ناصر ادامه داد: بعضی ها ميان اينجا و بعد از اينکه می خورن، همه چی رو به هم می ريزن. اينها کاسبی من رو خراب می کنن، کارگرهای من هم زن هستن و از پس اون ها بر نميان. من يکی مثل تو رو احتياج دارم که اين جور آدم ها رو بندازه بيرون.
شاهرخ سرش را پائين گرفت و کمی فکر کرد. بعد هم گفت: قبول...
از فردا هر روز تو کاباره پل کارون کنار ميز اول نشسته بود. هيکل درشت، موهای فر خورده و بلند،يقه باز و دستمال يزدی، او را از بقيه جدا کرده بود.
يکبار برای ديدنش به آنجا رفتم. مشغول صحبت و خنده بوديم که ديدم جوان آراسته ای وارد شد. بعد از اينکه حسابی خورد، از حال خودش خارج شد و داد و هوار کرد.
شاهرخ بلند شد و با يک دست، مثل پر کاه او را بلند کرد و به بيرون انداخت.
بعد با حسرت گفت: می بينی،#اينها_جوونای_مملكت_ما_هستن!



#لطفا_در_پخش_زندگی_این_شهید_بزرگوار_بنده_را_یاری_کنید...

#ان_شاالله_عاقبت_بخیر_شید_و_شهید


#ادامه_دارد...


#شهید_شاهرخ_ضرغام
#حر_انقلاب_اسلامی_ایران
#معاون_گروه_فداییان_اسلام

شروعی مجدد و کامل تر از داستان
#حر #انقلاب_اسلامی_ایران

join🔜 @hor_zaman
بسم الله

#شهید_شاهرخ_ضرغام (14)

#سال_پنجاه_و_هفت 2
#راوی : آقای عباس شیرازی


#ناصر_کاسه_بشقابی، #اصغر_ننه_ليلا،#حسين_وحدت، #حبيب_دولابی (همه اين افراد به جرم همکاری با ساواک و کشتار مردم، بعد از انقلاب اعدام شدند) و چند تا ديگه از #گنده_لات های شرق و جنوب شرق تهران دعوت شده بودند، #شاهرخ هم بود. هر کدام از اينها با چند تا از نوچه هاشون آمده بود. من هم همراه شاهرخ بودم.

جلسه که شروع شد نماينده #ساواک #تهران گفت: چند روزی هست که در تهران شاهد اعتصاب و تظاهرات هستيم. خواهش ما از شما و آدم هاتون اينه که ما رو کمک کنيد. توی تظاهرات ها شما جلوی مردم رو بگيريد، مردم رو بزنيد. ما هم از شما همه گونه حمايت می کنيم.
پول به اندازه کافی در اختيار شما خواهيم گذاشت. جوايز خوبی هم از طرف اعلی حضرت به شما تقديم خواهد شد.
جلسه که تمام شد، همه از تعداد نوچه ها و آدم هاشون می گفتن و پول می گرفتن، اما شاهرخ گفت: بايد فکر کنم، بعداً خبر می دم.
بعد هم به من گفت: الان اوايل #محرمِ، مردم #عزادار_امام_حسين(ع) هستند. من بعد از #عاشورا خبر میدم.


#لطفا_در_نشر_زندگی_این_شهید_بزرگوار_مرا_یاری_کنید...

#ان_شاالله_عاقبت_بخیر_شید_و_شهید


#ادامه_دارد...


#شهید_شاهرخ_ضرغام
#حر_انقلاب_اسلامی_ایران
#معاون_گروه_فداییان_اسلام


شروعی مجدد و کامل تر از داستان #حر #انقلاب_اسلامی_ایران

join🔜 @hor_zaman
بسم الله

#شهید_شاهرخ_ضرغام (16)

#حر
#راوی : آقای عباس شیرازی


ببينيد رفقا، ما اين همه به خاطر #امام_حسين(ع) به سر و سينه خودمان می زنيم، از آنطرف فرزند اين مولای ما يعنی #آقای_خمينی را گرفته اند. بدون دليل هم تبعيدش کرده اند. اما ما هيچ کاری نمی کنيم. مگر ايشان چه گفته، اين #سيد می گويد: #شاه نبايد پول #مملکت را اينقدر صرف عياشی و جشن و خوش گذرانی کند. می گويد #اسلام در خطر است. می گويد نبايد به #اسرائيل کمک کرد. شما ببينيد از پول مملکت اسلامی ما به اسرائيلی که کشورهای اسلامی را اشغال کرده کمک می شود. به جای بها دادن به اسلام واقعی، شخصی را نخست وزير کرده اند که مذهبش بهائی است. واقعاً آقای خمينی راست گفته که اسلام در خطر است.

اينها صحبت هایی بود که #حاج_سيد_علينقی_تهرانی در عصر #عاشورا برای ما می گفت، بعد ادامه داد:
نور ايمان را ببينيد، اين آقای خمينی بدون هيچ چيزی و فقط با توکل برخدا، با يک عبا و لباس ساده به مبارزه پرداخته، اما شاه خائن با اين همه تانک و توپ از پس او برنمی آيد.

شاهرخ که ساکت و آرام به سخنان حاج آقا گوش می کرد وارد بحث شد و گفت: اتفاقاً من هم به همين نتيجه رسيده ام. حاج آقا شما خبر نداری. نمیدانی توی اين کاباره ها و هتل های #تهران چه خبره، اکثر اينجور جاها دست يهوديهاست، نمیدونيد چقدر از دخترای مسلمون به دست اين نامسلمون ها بی آبرو میشن. شاه دنبال عياشی خودشه، مملکت هم که دست يه مشت دزدِ طرفدار #آمريکا و اسرائيلِ،اين وسط دين مردمه که داره از دست می ره.

وقتی بحث به اينجا رسيد حاج آقا داشت خيره خيره تو صورت #شاهرخ نگاه می کرد، بعد گفت: آقا شاهرخ، من شما را که میبينم ياد مرحوم #طيب می افتم.
بعد ادمه داد: طيب در روزگار خودش گنده لاتی بود، مدتی هم وابسته به دربار، حتی يکبار زده بود تو گوش ریيس پليس تهران، ولی کاری باهاش نداشتند. همين آقای طيب را بعد از پانزده خرداد گرفتند و گفتند: شرط آزادی تو، اينه که به #خمينی دشنام بدی. بعد هم بگی كه من از او پول گرفتم تا مردم را به خيابان ها بريزم، اما او عاشق امام حسين(ع) و آزادمرد بود. قبول نکرد. گفت: دروغ نمیگم. توی همين تهران هم طيب رو به رگبار بستند. بعد ادامه داد: طيب اين درس عاشورا را خوب ياد گرفته بود که؛" مرگ با لذت بهتر از زندگی با ذلت است."



#لطفا_در_نشر_زندگی_این_شهید_بزرگوار_مرا_یاری_کنید...

#ان_شاالله_عاقبت_بخیر_شید_و_شهید


#ادامه_دارد...


#شهید_شاهرخ_ضرغام
#حر_انقلاب_اسلامی_ایران
#معاون_گروه_فداییان_اسلام


شروعی مجدد و کامل تر از داستان #حر #انقلاب_اسلامی_ایران

join🔜 @hor_zaman
بسم الله

#شهید_شاهرخ_ضرغام (17)

#مشهد
#توبه
#راوی : آقای رضا کیانپور


سه روز از #عاشورا گذشته. #شاهرخ خيلی جدی تصميم گرفته بود. کار در #کاباره را رها کرد. عصر بود که آمد خانه. بی مقدمه گفت: پاشين!پاشين وسايلتون رو جمع کنيد می خوايم بريم مشهد!
مادر با تعجب پرسيد: مشهد! جدی میگی! گفت: آره بابا، بليط گرفتم. دو ساعت ديگه بايد حرکت کنيم.
باور کردنی نبود. دو ساعت بعد داخل اتوبوس بوديم. در راه مشهد. مادر خيلی خوشحال بود. خيلی شاهرخ را دعا کرد. چند سالی بود که مشهد نرفته بوديم.
در راه اتوبوس برای شام توقف کرد. جلوی رستوران جوان ديوانه ای نشسته بود. چند نفری هم او را اذيت می کردند. شاهرخ جلو رفت و کنار جوان ديوانه نشست. ديگر کسی جرات نمی کرد که او را اذيت کند!
بعد شروع کرد با آن ديوانه صحبت کردن. يکی از همان جوان های هرزه با کنايه گفت: ديوانه چو ديوانه ببيند خوشش آيد! شاهرخ هم بلند داد زد؛ آره من ديوانه ام! ديوانه! بعد با دست اشاره کرد و گفت: اين بابا عقل نداره اما من #ديوانه_خمينی_ام!
فردا صبح رسيديم مشهد. مستقيم رفتيم حرم. شاهرخ سريع رفت جلو، با آن هيکل همه را کنار زد و خودش را چسباند به ضريح! بعد هم آمد عقب و يک پيرمرد را که نمی توانست جلو برود را بلند کرد و آورد جلوی ضريح.
عصر همان روز از مسافرخانه حرکت کردم به سوی حرم. شاهرخ زودتر از من رفته بود. می خواستم وارد #صحن_اسماعيل_طلایی شوم، يکدفعه ديدم کنار درب ورودی شاهرخ روی زمين نشسته. رو به سمت گنبد. آهسته رفتم و پشت سرش نشستم. شانه هايش مرتب تکان می خورد. حال خوشی پيدا کرده بود. خيره شده بود به گنبد و داشت با آقا حرف می زد.
مرتب می گفت: #خدا، من بد کردم. من غلط کردم، اما می خوام #توبه کنم. خدايا منو ببخش! #يا_امام_رضا(ع) به دادم برس. من عمرم رو تباه کردم. اشک از چشمان من هم جاری شد. شاهرخ يک ساعتی به همين حالت بود.
توی حال خودش بود و با آقا حرف می زد.
دو روز بعد برگشتيم #تهران، شاهرخ در مشهد واقعاً توبه کرد. همه خلافکاری های گذشته را رها کرد.



#لطفا_در_نشر_زندگی_این_شهید_بزرگوار_مرا_یاری_کنید...

#ان_شاالله_عاقبت_بخیر_شید_و_شهید


#ادامه_دارد...


#شهید_شاهرخ_ضرغام
#حر_انقلاب_اسلامی_ایران
#معاون_گروه_فداییان_اسلام


شروعی مجدد و کامل تر از داستان #حر #انقلاب_اسلامی_ایران


join🔜 @hor_zaman
بسم الله

#شهید_شاهرخ_ضرغام (18)

#انقلاب 1
#خمينی_فدايت_شوم
#راوی : آقای رضا کیانپور


هر شب در #تهران تظاهرات بود. اعتصابات و درگيری ها همه چيز را به هم ريخته بود. از #مشهد که برگشتيم. #شاهرخ برای نمازجماعت رفت مسجد!!
خيلی تعجب کردم. فردا شب هم برای نماز مسجد رفت. با چند تا از بچه های انقلابی آنجا آشنا شده بود. در همه تظاهرات ها شرکت می کرد. حضور شاهرخ با آن قد و هيکل و قدرت، قوت قلبی برای دوستانش بود. البته شاهرخ از قبل هم ميانه خوبی با #شاه و درباری ها نداشت. بارها ديده بودم كه به شاه و خاندان سلطنت فحش می داد.
ارادت شاهرخ به #امام تا آنجا رسيد که در همان ايام قبل از انقلاب سينه اش را خالکوبی کرده بود.
روی آن هم نوشته بود: #خمينی_فدايت_شوم.


#لطفا_در_نشر_زندگی_این_شهید_بزرگوار_مرا_یاری_کنید...

#ان_شاالله_عاقبت_بخیر_شید_و_شهید

#ادامه_دارد...

#شهید_شاهرخ_ضرغام
#حر_انقلاب_اسلامی_ایران
#معاون_گروه_فداییان_اسلام

شروعی مجدد و کامل تر از داستان #حر #انقلاب_اسلامی_ایران

join🔜 @hor_zaman
بسم الله

#شهید_شاهرخ_ضرغام (25)

#کردستان 1
#کردستان_بيا_بالا_کردستان!
#راوی : آقای مير عاصف شاهمرادی


درگيری گروه های سياسی ادامه دارد. فضای متشنج تابستان پنجاه و هشت #تهران آرام نشده. اما مشکل ديگری بوجود آمد. درگيری با ضدانقلاب در منطقه #گنبد.
#شاهرخ يک دستگاه اتوبوس تحويل گرفت. با هماهنگی #کميته، بچه های مسجد را به آن منطقه اعزام کرد. با پايان درگيری ها حدود دو هفته بعد بازگشتند.

خسته از ماجرای گنبد بوديم. اما خبر رسيد #کردستان به آشوب کشيده شده. گروهی از کردها از طرف صدام مسلح شدند. آنها مرداد پنجاه و هشت، تمام شهرهای کردستان را به صحنه درگيری تبديل کردند.
#امام پيامی صادر کرد:"به ياری رزمندگان در کردستان برويد."
شاهرخ با چند نفر از دوستانش که راننده بودند صحبت کرد. ساعت سه عصر(يک ساعت پس از پيام امام) شاهرخ با يک اتوبوس ماکروس در مقابل مسجد ايستاد. بعد هم داد می زد: کردستان، بيا بالا، کردستان!
آمدم جلو و گفتم: آخه آدم اينطوری نيرو میبره برا جنگ!! صبر کن شب بچه ها ميان، از بين اونها انتخاب می کنيم.
گفت: من نمی تونم صبرکنم. امام پيام داده، ما هم بايد زود بريم اونجا.
ساعت 4 عصر ماشين پر شد. همه از بچه های کميته و مسجد بودند.
بيشتر راه ها بسته بود. از مسير کرمانشاه به سمت قصر شيرين رفتيم. در آنجا با فرماندهی به نام #محسن_چريک آشنا شديم. از آنجا به کردستان رفتيم. در سه راهی پاوه با برادر #سيد_مجتبی_هاشمی،از مسئولين کميته خيابان شاهپور تهران آشنا شديم. او هم با نيروهايش به آنجا آمده بود. آقای شجاعی، يکی از نيروهای آموزش ديده و از افسران قبل از #انقلاب بود که به همراه ما آمده بود. اين مناطق را خوب می شناخت. او بسياری از فنون نبرد در کوهستان را به بچه ها آموزش می داد.
بعد از پيام امام نيروی زيادی از مناطق مختلف کشور راهی کردستان شده بود. در سه راهی پاوه اعلام شد كه؛ پاوه به اندازه كافی نيرو دارد. شما به سمت سنندج برويد.
نيروی ما تقريباً هفتاد نفر بود. فرمانده پادگان #سنندج وقتی بچه های ما را ديد گفت: ضد #انقلاب به ارتفاعات شاه نشين حمله كرده. پاسگاه مرزی"برار عزيز" را نيز تصرف كرده. شما اگر می توانيد به آن سمت برويد. بعد مکثی کرد و ادامه داد: فرمانده شما كيه؟!
ما هم كه فرماندهی نداشتيم به همديگر نگاه می كرديم. بلافاصله من گفتم: آقای #شاهرخ_ضرغام فرمانده ماست. هيكل و قيافه شاهرخ چيزی از يک فرمانده كم نداشت. بچه ها هم او را دوست داشتند.
اما شاهرخ زد به دستم و گفت: چی می گی؟! من فقط می تونم تيراندازی کنم. من كه فرماندهی بلد نيستم.
گفتم: من قبل انقلاب همه اين دوره ها رو گذراندم. كمكت می كنم. ديگر بچه های هم حرف مرا تایيد كردند. بالاخره شاهرخ #فرمانده ما شد!


#لطفا_در_نشر_زندگی_این_شهید_بزرگوار_مرا_یاری_کنید...

#ان_شاالله_عاقبت_بخیر_شید_و_شهید

#ادامه_دارد...

#شهید_شاهرخ_ضرغام
#حر_انقلاب_اسلامی_ایران
#معاون_گروه_فداییان_اسلام

شروعی مجدد و کامل تر از داستان #حر #انقلاب_اسلامی_ایران


join🔜 @hor_zaman
بسم الله

#شهید_شاهرخ_ضرغام (33)

#ازدواج
#آخر_هفته_میريم_برای_خواستگاری
#راوی : آقای جبار ستوده


شهريور پنجاه ونه آمد #تهران. مادر خيلی خوشحال بود. بعد از ماه ها فرزندش را می ديد. يک روز بی مقدمه گفت: مادر، تا کی میخوای دنبال کار #انقلاب باشی، سن تو رفته بالای سی سال نمیخوای ازدواج کنی؟!
#شاهرخ خنديد و گفت:
چرا، يه تصميم هایی دارم. يکی از پرستارهای انقلابی و مومن هست که دوستان معرفی کردند. اسمش فريده خانم و آدرسش هم اينجاست. بعد برگه ای را داد به مادر و گفت: آخر هفته میريم برای خواستگاری، خيلی خوشحال شديم. دنبال خريد لباس و... بوديم.
ظهر روز دوشنبه سی و يکم شهريور #جنگ شروع شد.
شاهرخ گفت: فعلاً صبر کنيد تا تکليف جنگ روشن بشه.


#لطفا_در_نشر_زندگی_این_شهید_بزرگوار_مرا_یاری_کنید...

#ان_شاالله_عاقبت_بخیر_شید_و_شهید

#ادامه_دارد...

#شهید_شاهرخ_ضرغام
#حر_انقلاب_اسلامی_ایران
#معاون_گروه_فداییان_اسلام

شروعی مجدد و کامل تر از داستان #حر #انقلاب_اسلامی_ایران


join🔜 @hor_zaman
اسامی برندگان #مسابقه (من و امام رضا علیه السلام)

#بخش_نقاشی 🎨
🥇 #مهسا_فرخاری 👈 #تهران _ 6 ساله
🥈 #محمدپارسا_ارقش 👈 #دزفول _ 5 ساله
🥉 #حسین_کشتکار 👈 #مرودشت _ 9 ساله


#بخش_خاطره (متن_صوت)
🥇سرکار خانم #زینب_یگانه حسنوند 👈 #خرم_آباد
🥈جناب آقای #حسین_رحمانی 👈 #اهواز
🥉سرکار خانم #زهره_گودرزی 👈 #اهواز

💫💫
بزرگوارانی که اسامی آنها اعلام شده لطفا شماره حساب و تصویری از کارت ملی خود را, جهت دريافت جايزه, به آی دی زیر در تلگرام
🆔@hamid_khoddani_official
یا شماره واتساپ 👇🏻
09172166175📲🥏

ارسال نمایند.

🎊🎉🎊🎉🎊🎉
در #مسابقه بعد, به مناسبت #عید_غدیر , جوایزی همچون کمک هزینه #زیارت_کربلا به نفر برگزیده اهدا خواهد شد.

🚩شهید شاهرخ ضرغام 🌷
حُر زمان
Join 🔜 https://telegram.me/hor_zaman
#جایزه_ها_واریز_شد

جوایز برندگان #مسابقه (من و امام رضا علیه السلام)

#بخش_نقاشی 🎨
🥇 #مهسا_فرخاری 👈 #تهران _ 6 ساله
۱۰۰۰۰۰تومان
🥈 #محمدپارسا_ارقش 👈 #دزفول _ ۷ساله
۷۰۰۰۰تومان
🥉 #حسین_کشتکار 👈 #مرودشت _ 9 ساله
۵۰۰۰۰تومان

#بخش_خاطره (متن_صوت)
🥇سرکار خانم #زینب_یگانه حسنوند 👈 #خرم_آباد
۱۰۰۰۰۰تومان
🥈جناب آقای #حسین_رحمانی 👈 #اهواز
۷۰۰۰۰تومان
🥉سرکار خانم #زهره_گودرزی 👈 #اهواز
۵۰۰۰۰تومان

🎊🎉🎊🎉🎊🎉
در #مسابقه بعد, به مناسبت #عید_غدیر , جوایزی همچون کمک هزینه #زیارت_کربلا به نفر برگزیده اهدا خواهد شد.

🚩شهید شاهرخ ضرغام 🌷
حُر زمان
Join 🔜 https://telegram.me/hor_zaman