#حضرت_زینب
#مصائب_شام
از آن طرف قمرش روی نیزه کامل شد
از این طرف سرت از روی نیزه نازل شد
غروب روز دهم بود عمه ام افتاد
عبای خونی تو تا به دوش قاتل شد
تمام اهل حرم را سوار محمل کرد
عمو نبود... پدر کارِ عمه مشکل شد
میان کوفه همه زیر لب به هم گفتند:
عقیله همسفر مشتی از اراذل شد
تمام دشت بهم ریخت آن زمانی که
نگاهت از روی نی سوی عمه مایل شد
چکید خون سرت... خواهرت دلش خون شد
گواه این سخنم خون و چوبِ محمل شد
به جای تک تک ما عمه کعب نی خورده
برای تک تک ما مثل شیر حائل شد
خدا کند که پدر جان ندیده باشی تو
چگونه دختر حیدر به شام داخل شد
هزار خطبه ی قرّاء خوانده خواهر تو
جواب این همه خطبه فقط کف و کِل شد
عقیله، کعبه ی غم، قبلةُ البرایا بود
ز اشک نیمه شبش خاک دشت ها گِل شد
میان نافله ها یاد مادرش می کرد
همیشه روضه ی او برکت نوافل شد
اگرکه پیر شدم، عمه ام مقصر نیست
گمان نکن که دمی از رقیه غافل شد
Join🔜 @hor_zaman
#مصائب_شام
از آن طرف قمرش روی نیزه کامل شد
از این طرف سرت از روی نیزه نازل شد
غروب روز دهم بود عمه ام افتاد
عبای خونی تو تا به دوش قاتل شد
تمام اهل حرم را سوار محمل کرد
عمو نبود... پدر کارِ عمه مشکل شد
میان کوفه همه زیر لب به هم گفتند:
عقیله همسفر مشتی از اراذل شد
تمام دشت بهم ریخت آن زمانی که
نگاهت از روی نی سوی عمه مایل شد
چکید خون سرت... خواهرت دلش خون شد
گواه این سخنم خون و چوبِ محمل شد
به جای تک تک ما عمه کعب نی خورده
برای تک تک ما مثل شیر حائل شد
خدا کند که پدر جان ندیده باشی تو
چگونه دختر حیدر به شام داخل شد
هزار خطبه ی قرّاء خوانده خواهر تو
جواب این همه خطبه فقط کف و کِل شد
عقیله، کعبه ی غم، قبلةُ البرایا بود
ز اشک نیمه شبش خاک دشت ها گِل شد
میان نافله ها یاد مادرش می کرد
همیشه روضه ی او برکت نوافل شد
اگرکه پیر شدم، عمه ام مقصر نیست
گمان نکن که دمی از رقیه غافل شد
Join🔜 @hor_zaman
#مصائب_شام
باید که شرح داد خرابات طور را
پای تو ریخت زمزم اشک طهور را
باید که شست زلف تو را با گلاب ناب
چون راهبی که درک نموده حضور را
از بس که باد پنجه زده بین زلف تو
باید که باز کرد گره های کور را
پاهایم آبله زده بابا، عمو کجاست؟
باید عمو ادب بکند راه دور را
انبان به دوش خانه ی ما هم سری زدی
سهم خرابه کرده ای آیات نور را
همراه اشک، سوره ی کوثر بخوان پدر
بابا بخوان برای همه، این سطور را
حوریه را کنیزی منزل نمی برند
در بین طشت زمزمه کن "یا غیور" را
از روی نیزه زمزمه کن "ان یکاد" را
دیدی به دور قافله چشمان شور را؟
بخشیده ام به یمن حضور تو زجر را
اما نخواه تا که ببخشم تنور را
اما نخواه تا که ببخشم شراب را
طشت طلا و بوسه ی چوب جسور را
جان می دهم بیا و مرا تا نجف ببر
تا که دوباره حس بکنم آن غرور را ...
Join🔜 @hor_zaman
باید که شرح داد خرابات طور را
پای تو ریخت زمزم اشک طهور را
باید که شست زلف تو را با گلاب ناب
چون راهبی که درک نموده حضور را
از بس که باد پنجه زده بین زلف تو
باید که باز کرد گره های کور را
پاهایم آبله زده بابا، عمو کجاست؟
باید عمو ادب بکند راه دور را
انبان به دوش خانه ی ما هم سری زدی
سهم خرابه کرده ای آیات نور را
همراه اشک، سوره ی کوثر بخوان پدر
بابا بخوان برای همه، این سطور را
حوریه را کنیزی منزل نمی برند
در بین طشت زمزمه کن "یا غیور" را
از روی نیزه زمزمه کن "ان یکاد" را
دیدی به دور قافله چشمان شور را؟
بخشیده ام به یمن حضور تو زجر را
اما نخواه تا که ببخشم تنور را
اما نخواه تا که ببخشم شراب را
طشت طلا و بوسه ی چوب جسور را
جان می دهم بیا و مرا تا نجف ببر
تا که دوباره حس بکنم آن غرور را ...
Join🔜 @hor_zaman
#حضرت_رقیه
#مصائب_شام
این لباس پاره گریه میکند بر حال من
رنگ زرد صورتم گویاست بر احوال من
حال و روزم نیست تعریفی و روزی چند بار
در فراقت مرگ می آید به استقبال من
رفتی و با خود نگفتی دختری هم داشتی
رفتی و بابا نمی آیی چرا دنبال من
آرزوی مرگ و این قدی که گردیده هلال
خود بگو که میخورد آیا به سن و سال من
بال و پر بسکه زدم بال و پرم از دست رفت
بسکه افتادم زمین مجروح گشته بال من
آتش آمد پیکرم را سوخت و تو هم دلم
سوختن در بین آتش هاست در اقبال من
گیرم از عمه مدد تا یک قدم راهم برد
شانه و دستش همیشه بوده در اشغال من
جای چوب خیزران یا جای شمشیر است این
چوب بد خورده به لبهایت به استدلال من
Join🔜 @hor_zaman
#مصائب_شام
این لباس پاره گریه میکند بر حال من
رنگ زرد صورتم گویاست بر احوال من
حال و روزم نیست تعریفی و روزی چند بار
در فراقت مرگ می آید به استقبال من
رفتی و با خود نگفتی دختری هم داشتی
رفتی و بابا نمی آیی چرا دنبال من
آرزوی مرگ و این قدی که گردیده هلال
خود بگو که میخورد آیا به سن و سال من
بال و پر بسکه زدم بال و پرم از دست رفت
بسکه افتادم زمین مجروح گشته بال من
آتش آمد پیکرم را سوخت و تو هم دلم
سوختن در بین آتش هاست در اقبال من
گیرم از عمه مدد تا یک قدم راهم برد
شانه و دستش همیشه بوده در اشغال من
جای چوب خیزران یا جای شمشیر است این
چوب بد خورده به لبهایت به استدلال من
Join🔜 @hor_zaman
#مصائب_شام
شامیان! من داغدارم، هلهله کمتر کنید
خارجی نه! زاده ی پیغمبرم باور کنید
کف زدن پایِ سر فرزند زهرا خوب نیست
نامسلمانان! حیا از دخت پیغمبر کنید
با چه جرمی عمه ام را پیش چشمم می زنید؟
نه حیا از فاطمه، نه شرم از حیدر کنید
گشته جای شیر جاری اشک از چشم رباب
جای خنده، گریه با آن مهربان مادر کنید
میهمانم، زاده ی پیغمبرم، آیا رواست
جای عطر گل، نثارم خاک و خاکستر کنید؟
این سر ریحانه ی زهراست بر بالای نی
از چه رو با خنده استقبال از این سر کنید
کوچه کوچه سنگ بگرفتید جای گل به دست
تا نثار فرق مجروح علی اکبر کنید
زخم زنجیر مرا دیدید و خندیدید باز
شادمانی پای اشک عمه ام کمتر کنید
فاطمه با ماست ای نامردﹾ مردم! کِی رواست
رقص پای گریه ی صدیقه ی اطهر کنید؟
شیعیان با شعر "میثم" در غم ما اهل بیت
دیده را لبریز از خون، سینه پر آذر کنید
Join🔜 @hor_zaman
شامیان! من داغدارم، هلهله کمتر کنید
خارجی نه! زاده ی پیغمبرم باور کنید
کف زدن پایِ سر فرزند زهرا خوب نیست
نامسلمانان! حیا از دخت پیغمبر کنید
با چه جرمی عمه ام را پیش چشمم می زنید؟
نه حیا از فاطمه، نه شرم از حیدر کنید
گشته جای شیر جاری اشک از چشم رباب
جای خنده، گریه با آن مهربان مادر کنید
میهمانم، زاده ی پیغمبرم، آیا رواست
جای عطر گل، نثارم خاک و خاکستر کنید؟
این سر ریحانه ی زهراست بر بالای نی
از چه رو با خنده استقبال از این سر کنید
کوچه کوچه سنگ بگرفتید جای گل به دست
تا نثار فرق مجروح علی اکبر کنید
زخم زنجیر مرا دیدید و خندیدید باز
شادمانی پای اشک عمه ام کمتر کنید
فاطمه با ماست ای نامردﹾ مردم! کِی رواست
رقص پای گریه ی صدیقه ی اطهر کنید؟
شیعیان با شعر "میثم" در غم ما اهل بیت
دیده را لبریز از خون، سینه پر آذر کنید
Join🔜 @hor_zaman