🌹 #کـلام_شهـید

شمارا سفارش میکنم مباداشهداء رادر پیش حضرت باریتعالےخجل سازید مبادا با اعمالتان دست شهداء راجهت شفاعت به روی خود ببندید.

#شهیـد_قاسم_نوری

Join🔜 @hor_zaman

وصیتنامه

خـدایا یـاد دنیـا را در هنگام نبـرد با دشمنـان از دلهـای مـا دور کن
مـا درس ایثـار و شهـادت را از معلمـان حسیــن (علیه السلام) آمـوختیم

🌹 #شهیـد_محمـدکـریم_نظـریان

Join🔜 @hor_zaman

🌹 #کـلام_شهـید

شمارا سفارش میکنم مباداشهداء رادر پیش حضرت باریتعالےخجل سازید مبادا با اعمالتان دست شهداء راجهت شفاعت به روی خود ببندید.

#شهیـد_قاسم_نوری 💐

Join🔜 @hor_zaman

🎙منـاجـات بـا شهــدا

🍁 دلنوشته ای از
🌹 #شهیـد_سیـدمجتبے_علمـدار
🎤با صـدای خـود شهیـد

Join🔜 @hor_zaman

#سیـره_شهـدا

کمترحرف بزنید، کمتربخورید، کمتر بخوابیدوبیشترعمل کنید وسرمایه عمر را به راحتی ازدست ندهید، سعی کنید سربازی کم خرج وپرفایده برای اسلام عزیز باشید.

#شهیـد_محمود_رادمهـر💐

@hor_zaman

✍ عظیـــم‌ترین نعمــت
خــدا را نعمــت عظیــم |ولایــت| میدانـم و استحــکام در پیــوند
با ولایــت را ضمانــت‌بخش عاقبــت‌بخیرے مے‌پنــدارم ...✌️

#شهیـد_علے_صیادشیـرازے



Join🔜 @hor_zaman

✍ #خاطرات

رسم خوبی داشتیم، ماه رمضون ها بعضی شب ها چندتااز مربی ها جمع میشدیم افطاری میرفتیم خونه ی دانش آموزی، یه بار تو یکی از شبا تو ترافیک گیر کردیم اذان گفتند.
علی گفت:وحید بریم نماز بخونیم؟
وقت نمازه.
من گفتم پنج دقیقه بیشتر نمونده علی جان بزار بریم اونجا میخونیم
.نشون به اون نشون که یک ساعت و نیم بعد رسیدیم به خونه ی بنده خدا!
از ماشین که پیاده شدیم زد رو شونمو گفت:
کاری موقع نماز اول وقت انجام
بشه ابتر میمونه!!!!

🌹 #شهیـد_علی_خلیلی

Join🔜 @hor_zaman

#تلنگر

خيلے زيباست جمله ات، #شهیـد هادی عزیز 🔻

به فکر "مثل شهدا مُردن" نباش!
به‌ فکر "مثل شهدا زندگی‌کردن" باش

#شهید_ابراهیم_هادی

Join🔜 @hor_zaman

✍ #پیام_شهدا

یـادمون باشه ...
هـرچی برای خـــدا ڪـوچیڪی و افتـادگی ڪنیم، خـــدا در نظر دیگـران بـزرگمون می ڪنه....

🌹 #شهیـد_حسیـن_خـرازی

Join🔜 @hor_zaman

✍ #برگی_از_خاطراٺ

🔴 ترڪش سیـــــار

بابا در مدت حضورش در جبهه چند بار مجروح شده بود، اما دنبال پرونده جانبازی نمی‌رفت.

یکبار در خانه ترکشی از کنار بینی‌اش خارج شد. آن روز به من گفت: یک خال سیاه بالای لب و کنار بینی‌اش درآمده است. چون ناگهانی این اتفاق افتاده بود. گفتم حتماً اشتباه می‌کنی. مگر می‌شود در یک آن خال به این بزرگی دربیاید. اما بابا گفت: برو یک پنس بیاور انگار قرار است یک ترکش از بینی‌ام خارج شود.

جلوی چشم ما ترکش را درآورد و به من داد. هنوز هم آن ترکش را یادگاری نگه داشته‌ایم. این ترکش زخم دوران جنگ بود که رفته‌رفته جابه‌جا شده بود و از صورت بابا خارج شد.

راوی 👈 فرزند شهید مدافع حرم

🌹 #شهیـد_سعیـــــد_قارلقـــــی

Join🔜 @hor_zaman