#عاشقانه_شهدا
سر مزار برادرم فاتحه خواندیم، رفتیم سر خاک بقیه شهدا.
رسیدیم به مزار آقای بختیاری که چندماه پیش شهید شده بود.
علی گفت جدا جدا می رویم فاتحه می خوانیم.
راست و حسینی غصه ام گرفت.
چیزی نگفتم، رفتم سرخاک بختیاری، خانم و بچه اش آنجا بودند. فاتحه خواندم و احوالپرسی کردیم و آمدم کناری و علی رفت و آمد.
پرسیدم: این چه کاری بود که با من کردی؟ مثلا تازه ازدواج کرده ایم، آن وقت تو می گویی تنهایی؟
گفت: خانواده بختیاری انجا بودند. شاید غصه بخورند که ما با هم هستیم.
انگار آب یخ ریخته باشند به سرم.
دیدم حق با علی است، خدا را شکر کردم. چون مردی نصیبم کرده بود که اینقدر مراعات حال خانواده شهدا را می کرد...
#همسر_شهید_علی_شفیعی
🚩شهید شاهرخ ضرغام 🌴 حُـــر زمان🌴
Join🔜 @hor_zaman
سر مزار برادرم فاتحه خواندیم، رفتیم سر خاک بقیه شهدا.
رسیدیم به مزار آقای بختیاری که چندماه پیش شهید شده بود.
علی گفت جدا جدا می رویم فاتحه می خوانیم.
راست و حسینی غصه ام گرفت.
چیزی نگفتم، رفتم سرخاک بختیاری، خانم و بچه اش آنجا بودند. فاتحه خواندم و احوالپرسی کردیم و آمدم کناری و علی رفت و آمد.
پرسیدم: این چه کاری بود که با من کردی؟ مثلا تازه ازدواج کرده ایم، آن وقت تو می گویی تنهایی؟
گفت: خانواده بختیاری انجا بودند. شاید غصه بخورند که ما با هم هستیم.
انگار آب یخ ریخته باشند به سرم.
دیدم حق با علی است، خدا را شکر کردم. چون مردی نصیبم کرده بود که اینقدر مراعات حال خانواده شهدا را می کرد...
#همسر_شهید_علی_شفیعی
🚩شهید شاهرخ ضرغام 🌴 حُـــر زمان🌴
Join🔜 @hor_zaman