💠 #سیره_شهید
🍂خودش لب هایش ترک خورده بود.
خشک خشک بود دهنش.
🍃قمقمه آب را گرفته بود بغل
دنبال تشنه ها می گشت...
#شهید_حسین_خرازے
Join🔜 @hor_zaman
🍂خودش لب هایش ترک خورده بود.
خشک خشک بود دهنش.
🍃قمقمه آب را گرفته بود بغل
دنبال تشنه ها می گشت...
#شهید_حسین_خرازے
Join🔜 @hor_zaman
#سیره_شهید
✍مادرش میگوید ، یکی از دوستان احمدرضا با منزل همسایه مان تماس گرفت ، احمدرضا رفت و بعد از چند دقیقه برگشت !
پرسیدم احمدرضا که بود؟! گفت ،
یکی از دوستانم بود ، پرسیدم ، چکار داشت؟!
گفت ، هیچی ، خبر قبول شدنم را در #دانشگاه داد!
گفتم ، چی؟؟ ، گفت ، می گوید رتبه اول کنکور شده ای !!
من و پدرش با ذوق زدگی گفتیم ،
رتبه اول؟؟ ، پس چرا خوشحال نیستی؟؟!!
احمدرضا گفت ، اتفاق خاصی نیفتاده است که بخواهم خوشحال شوم !
در همان حال آستین ها را بالا زد وضو گرفت و رفت مسجد !!!
یادم هست با اینکه دانشگاه قبول شده بود ، همراه عمو بزرگش می رفت بنّایی ، می گفتم احمدرضا تو الان ، پزشکی قبول شده ای ، چه احتیاجی هست که به بنّایی بروی؟!
می گفت ، می خواهم ببینم کارگرها چقدر زحمت می کشند!
می خواهم سختی کارشان را لمس کنم!...
#شهید_احمدرضا_احدی 🌷
Join🔜 @hor_zaman
✍مادرش میگوید ، یکی از دوستان احمدرضا با منزل همسایه مان تماس گرفت ، احمدرضا رفت و بعد از چند دقیقه برگشت !
پرسیدم احمدرضا که بود؟! گفت ،
یکی از دوستانم بود ، پرسیدم ، چکار داشت؟!
گفت ، هیچی ، خبر قبول شدنم را در #دانشگاه داد!
گفتم ، چی؟؟ ، گفت ، می گوید رتبه اول کنکور شده ای !!
من و پدرش با ذوق زدگی گفتیم ،
رتبه اول؟؟ ، پس چرا خوشحال نیستی؟؟!!
احمدرضا گفت ، اتفاق خاصی نیفتاده است که بخواهم خوشحال شوم !
در همان حال آستین ها را بالا زد وضو گرفت و رفت مسجد !!!
یادم هست با اینکه دانشگاه قبول شده بود ، همراه عمو بزرگش می رفت بنّایی ، می گفتم احمدرضا تو الان ، پزشکی قبول شده ای ، چه احتیاجی هست که به بنّایی بروی؟!
می گفت ، می خواهم ببینم کارگرها چقدر زحمت می کشند!
می خواهم سختی کارشان را لمس کنم!...
#شهید_احمدرضا_احدی 🌷
Join🔜 @hor_zaman
#سیره_شهید
خواندن #دعای_عهد کار همیشگی او بود
هرروز صبح پیش از رفتن به محل کار قرآن تلاوت میکرد
و همیشه تا ساعتی پس از پایان ساعت کار در محل کارش میماند
تا تمام حقوقی که دریافت میکند حلال باشد.
وقتی کسی مبلغی قرض میخواست....
حتی اگر خودش آن مبلغ را در اختیار نداشت از شخص دیگری قرض میگرفت و به او میداد تا آن فرد مجبور به تقاضا کردن از افراد دیگری نباشد
همسر شهید سیاهکالی
Join🔜 @hor_zaman
خواندن #دعای_عهد کار همیشگی او بود
هرروز صبح پیش از رفتن به محل کار قرآن تلاوت میکرد
و همیشه تا ساعتی پس از پایان ساعت کار در محل کارش میماند
تا تمام حقوقی که دریافت میکند حلال باشد.
وقتی کسی مبلغی قرض میخواست....
حتی اگر خودش آن مبلغ را در اختیار نداشت از شخص دیگری قرض میگرفت و به او میداد تا آن فرد مجبور به تقاضا کردن از افراد دیگری نباشد
همسر شهید سیاهکالی
Join🔜 @hor_zaman
#سیره_شهید
من، محمدتقی را از همان دوران خردسالی و دوران مدرسه میشناختم و بعدها با هم در آرماتوربندی پیش هم کار میکردیم، محمدتقی بسیار سخت کوش بود، با این کار سنگین، پول تو جیبی مدرسهاش را درمیآورد تا هزینهای از دوش خانواده کم کند، سر کار که بودیم در سختترین شرایط کاری در هوای سرد و گرم یا با خستگی زیاد هیچگاه نمازش فراموش نمیشد، محمدتقی در برابر پدر و مادر بسیار متواضع و فروتن بود و با نهایت احترام با پدر و مادر برخورد می کرد، حتی در کارهای روزمره عادی حتی زمان تماس تلفنی با پدر یا مادرش اگر کسی نمیدانست، فکر میکرد با فرماندهاش یا یک فرد بسیار مهم کشوری یا لشکری صحبت میکند.
🌷 #شهیدمحمدتقےسالخورده
Join🔜 @hor_zaman
من، محمدتقی را از همان دوران خردسالی و دوران مدرسه میشناختم و بعدها با هم در آرماتوربندی پیش هم کار میکردیم، محمدتقی بسیار سخت کوش بود، با این کار سنگین، پول تو جیبی مدرسهاش را درمیآورد تا هزینهای از دوش خانواده کم کند، سر کار که بودیم در سختترین شرایط کاری در هوای سرد و گرم یا با خستگی زیاد هیچگاه نمازش فراموش نمیشد، محمدتقی در برابر پدر و مادر بسیار متواضع و فروتن بود و با نهایت احترام با پدر و مادر برخورد می کرد، حتی در کارهای روزمره عادی حتی زمان تماس تلفنی با پدر یا مادرش اگر کسی نمیدانست، فکر میکرد با فرماندهاش یا یک فرد بسیار مهم کشوری یا لشکری صحبت میکند.
🌷 #شهیدمحمدتقےسالخورده
Join🔜 @hor_zaman
#سیره_شهید
مداحے میکرد و اکثر اوقات ذکر سینہ زنے
هیئت را میگفت.گاهے بہ شوخے میگفت:
من دوهزارتا یاحسین حفظ هستم.
اخلاص او زبانزد رفقا بود ، اگہ کسے از او
تعریف مےکرد،ناراحت میشد .وقتے در قبال
زحمات تشکر میکردند.میگفت خرمشهر را
خدا آزاد کرد.یعنے همہ کار خداست و همہ
کار براے خداست او ابراهیم هادے را الگوے
خود قرار داده بود و دقیقا پا جاے پاے
ابراهیم میگذاشت.
#شهید_محمدهادے_ذوالفقارے🌷💫
Join🔜 @hor_zaman
مداحے میکرد و اکثر اوقات ذکر سینہ زنے
هیئت را میگفت.گاهے بہ شوخے میگفت:
من دوهزارتا یاحسین حفظ هستم.
اخلاص او زبانزد رفقا بود ، اگہ کسے از او
تعریف مےکرد،ناراحت میشد .وقتے در قبال
زحمات تشکر میکردند.میگفت خرمشهر را
خدا آزاد کرد.یعنے همہ کار خداست و همہ
کار براے خداست او ابراهیم هادے را الگوے
خود قرار داده بود و دقیقا پا جاے پاے
ابراهیم میگذاشت.
#شهید_محمدهادے_ذوالفقارے🌷💫
Join🔜 @hor_zaman
#سیره_شهید 🌷
📍بعضی وقتها سر شب که میرسیدم خانه، تلفن زنگ میزد: «امشب خانه تشریف دارید؟»
میگفتم: «بله، چطور؟»
میگفت: «میخواهم بیایم خانهتان یک شام درست و حسابی بخورم، نه شام آشپزخانه سپاه را...»
دیگر فهمیده بودم شام را بهانه میکرد، سر میزد به خانه بچهها. دوستیهايمان را #تقویت میکرد یا اگر مشکلی در زندگی داشتند و میتوانست، برطرف میکرد.
#سردار_شهید_محمود_شهبازی
📔کتاب (رسم خوبان) صفحه ۴۹
Join🔜 @hor_zaman
📍بعضی وقتها سر شب که میرسیدم خانه، تلفن زنگ میزد: «امشب خانه تشریف دارید؟»
میگفتم: «بله، چطور؟»
میگفت: «میخواهم بیایم خانهتان یک شام درست و حسابی بخورم، نه شام آشپزخانه سپاه را...»
دیگر فهمیده بودم شام را بهانه میکرد، سر میزد به خانه بچهها. دوستیهايمان را #تقویت میکرد یا اگر مشکلی در زندگی داشتند و میتوانست، برطرف میکرد.
#سردار_شهید_محمود_شهبازی
📔کتاب (رسم خوبان) صفحه ۴۹
Join🔜 @hor_zaman