شهید شاهرخ ضرغام 🥀حــُـر زمان 🇮🇷
128 subscribers
10.3K photos
1.77K videos
256 files
2.63K links
💥👈 تنهاکانال رسمی شهید شاهرخ ضرغام👉💥
(بدون تبلیغ)

اگر🌴حــُـر🌴شدی
لذت عشق و ایثار را با تمام وجود حس خواهی کرد

موضوعات اصلی :
💠تقویم ،ذکر روز📚احادیث موثق
📝زندگینامه شهدا🌹درس اخلاق
🎥مدح ،نوحه🎼حکمتهای نهج البلاغه

ادمین
@Shahrokh31zargham
Download Telegram
#نماز_عشق ...📿

#اقتدا به #مقتدا و #فرمانده

نماز خرمشهر به امامت
🌹 شهید دکتر عبد الرضا موسوی🌹
فرمانده سپاه خرمشهر
سال ۱۳۶۰

لحظات ناب بندگی ....
التماس دعا🌹

@hor_zaman
‍ ‍ Join 🔜 @hor_zaman

#سردار_شهــید
#میر_رمضان_اسماعیل_پور
#فرمانده_گـــردان_‌مسلم_‌لشکر۲۵_‌کربلا

🌾نوشته ها را به تنهائی و با فكر آرام و با خیال اسوده و درد دل شب ساعت 30/10 دقیقه 10/7/61 با قلم بروی كاغذ آورده ام هیچ منظوری از جمله بندی كردن یا شاعرانه نوشتن ندارم فقط رساندن منظور مهم است.


ای كسانیكه این نوشته به دستتان میرسد خوب #بخوانید و نتیجه بگیرید كفر در مقابل اسلام جبهه گرفتن و جبهه گرفته است و جبهه می گیرد ، اگر میخواهی #سعادتشان را ببینی به عقب بنگر از هابیل و قابیل تا موسی و تا محمد (ص) و تا امام خمینی . ببین سعادتنمند چه جبهه بوده است سعادت را در كدام می بینی ، درنك نكن كه یك لحظه #غفلت سوختن در آتش جهنم است ، #جهنمی كه فرعون و نمرود و یزید و محمد رضا شاه ملعون در آن سوختند.
@hor_zaman
#مادرم . . .

🔸ای كه چون #زینب دلت برایم میتپد نكند خدای ناكرده با #شهادت غرور تو را بگیرد و برخ اسلام بكشی .

هر وقت چنین فكری به سرت زد به یاد #زینب باش و زینب گونه باش و مثل زینب عمل كن ،اگر بدن تكه تكه شده مرا برایت آوردند افتخار كن.

اگر بدن #بی_سرم را یا سر بی بدنم را برایت آوردند از خدا شكر گذار باشید,اجرای دستورات اسلام یادت نرود فرزندانت را #تربیت_اسلامی بده و به دخترانت بگو #حجاب آنها برنده تر از خون شهیدان است💔


#خواهرانم . . .

مثل زینب باشید پیام خون شهیدان را ارسال كنید مثل #زینب در میدان نبرد با كافران بایستید ، #حجاب و #اخلاق اسلامی را در ردیف اول زندگی خود قرار دهید و فرزندان خود را #حزب_ا... بار بیاورید.

🏴Join 🔜 @hor_zaman
ـــــــــــــ══✼🌿🌹🌿✼══ـــــــــــــ
ــــــــ بِسم رَب الشُهدا وَ الصِدیقین ــــــــ


جاده های #کردستان آن قدر ناامن بود
که وقتی می خواستی از شهری به شهر
دیگر بروی، مخصوصاً توی تاریکی، باید
گاز ماشین را می گرفتی، پشت سرت را
هم نگاه نمی کردی اما زین الدین که هم
راهت بود، موقع اذان، باید می ایستادی
کنار جاده تا نمازش را بخواند. اصلاً راه
نداشت.

بعد از شهادتش، یکی از بچه ها خوابش
را دیده بود توی #مکه داشته زیارت می
کرده. یک عده هم همراهش بوده اند.
گفته بود «تو اینجا چی کار می کنی؟»
جواب داده بوده«به خاطر نمازهای اول
وقتم، این جا هم #فرمانده_ام

#شهید_مهدی_زین_الدین

Join🔜 @hor_zaman
#ڪلام_شهید

هر چه ڪہ می‌ڪشیم
و هر چہ ڪہ بر سَرمان می‌آید
از نافرمانی خداست و همه ریشه
در عدم رعایت حلال و حرام خدا دارد.

پس بیایید به گفته ی این شهید بزرگوار و همینطور ؛ بقیه ی شهدای عزیزمان کاری نکنیم که در دنیا و آخرتمان گرفتار شویم .

#فرمانده_لشگر۱۴_امام‌حسین
#شهید_حاج_حسین_خرازی


Join🔜 @hor_zaman
Forwarded from عکس نگار
💢 #فرمانده_جواد

🎋در ۱۲ خرداد ۱۳۶۴ در خرم آباد دیده به جهان گشود ، او ‌حاصل ازدواج دو انسان با بصیرت است ، پدری عراقی و مادری ایرانی . . .

🍀‌پدری که بخاطر مبارزہ با حکومت بعث عراق و صدور حکم اعدامش ، بہ ایران هجرت می‌کند و همپای رزمندگان ایران بہ مبارزہ می‌پردازد ‌‌و مادری که بدون توجه به بحث عرب و عجم به خواستگاری مردی پاسخ مثبت می‌دهد که در او ایمان زیادی دیدہ است ...

🌿‌پدر همان بار اولی که او را در آغوش می‌گیرد در گوشش می‌گوید که دوست دارد فرزندش، راہ عموهای شهیدش را ادامه دهد و جانش را برای اسلام تقدیم کند.

🍃‌در کودکی مودب ، آرام و درسخوان بود ...
هـرکس او را می‌دید می‌گفت در آیندہ فرد بزرگی می‌شود، پدر فکر میکرد تاجر یا دانشمند میشود.

🌱‌هجده ، نوزدہ سالہ بود که بہ کربلا رفت و لیسانس خود را از دانشگاہ کربلا در رشته مدیریت اقتصاد گرفت. ‌او با توانایی که در مدیریت داشت و رشته‌ای که در آن تحصیل کردہ بود می‌توانست در جای خوبی مشغول به‌کار شود و زندگی خوبی داشتہ باشد اما از بین زندگی راحت و بی‌دغدغہ و جنگیدن در راہ اسلام ، مبارزہ را انتخاب کرد و بہ سرعت توانایی‌های خود را در میدان نبرد نشان داد و فرماندہ یگان ویژہ سرایا الخراسانی شد .

🌴فرماندہ‌ای با تدبیر ، شجاع و دلسوز که پیروزی‌های بزرگی را در مبارزه با داعش در عراق رقم زد ، در زمستان سال۹۳، نقش موثری در آزادسازی شهر «بلد» ( در شمال بغداد و در اطراف حرم شریف حضرت «سیدمحمد(ع)» فرزند امام هادی(ع) که بخشی از استان «صلاحدین»به شمار می‌رود) داشت. او همچنین در عملیات مشهور آزادسازی آمرلی، ینکجه وجلولا و... نیز حضوری پررنگ داشت و گفتنی است که وی پیش از فتنه داعش در عراق با حضور در سوریه به دفاع از حرم حضرت زینب کبری(س) مشغول بود.

💐در آخر ‌مزد تلاش‌های او شهادت بود ، شهادتی که شاید در بین شهدای مدافع حرم کم نظیر باشد : روز جمعه ۱۴ فروردین۱۳۹۴ در روستای « عزیز البلد» ( از توابع شهر بلد واقع در استان آزاد شده‌ی «صلاح الدین» عراق ) بدست عوامل نفوذی داعش ترور شد و بال در بال ملائک گشود.

🌸« ‌روحمان با یادش شاد »🌸

🌷#شهید_مدافع_حرم
#جواد_علی_حسناوی
#نام_جهادی_جواد_جهانی🕊

#سـالـروز_ولادت

Join🔜 @hor_zaman
#ڪلام_شهید

ما این لباس سبـز سپاه را ؛
برای پایداری این انقلاب پوشیده ایم
و باید با خون مان سرخ گردد . . .

#شهید_سرلشکر_علی_هاشمی
#فرمانده‌_قرارگاه‌سری‌نصرت

Join🔜 @hor_zaman
#فرمانده_گمنام

دو ماه بود خبری از او نداشتیم...
مادر گفت : پاشو برو ببین این بچه چی شد؟ زندست یا مرده؟
گفتم : کجا بروم؟ کار و زندگی دارم ؛ جبهه یک وجب دو وجب نیست که از کجا پیدایش کنم؟
رفته بودیم نماز جمعه...
امام جمعه آخر خطبه ها گفت : حسین خرازی را دعا کنید...
مادر گفت : حسین مارو می گفت؟
گفتم : چی شده که امام جمعه هم میشناسدش؟
به هیچکس نگفته بود #فرمانده_لشکر اصفهان است...
#شهید_حسین_خرازی
یاد حاج محسن بخیر
که حصارهای دنیا را فرو ریخت
اول نَفْس خود را تخریب کرد
بعد مین را ...

#شهید_حاج‌محسن_دین_شعاری
#فرمانده_‌تخریب_لشکر۲۷
#سالروز_شهادت

Join🔜 @hor_zaman
#خاطرات_شهید

هميشه پارچه سياه كوچکی
بالای جيب لباس سبز پاسداری اش دوخته شده بود؛ دقيقا روي قلبش...

روی پارچه حک شده بود "السلام عليك يا فاطمة الزهرا".
همه میدانستند حاج محسن ارادت دور از تصوری به حضرت زهرا دارد... هر وقت پارچه سياه كم رنگ ميشد
از تبليغات، پارچه نو ميگرفت و به لباسش مي دوخت....
كل محرم را در اوج گرمای جنوب با پيراهن مشكی ميگذراند.
در گردان تخريب هم هميشه توی عزاداری و خواندن دعا پيشقدم بود.
حاج محسن بين عزاداريها بارها و بارها دم "يا زهرا(س)" ميداد و هميشه عزاداريها رو با ذكر حضرت زهرا(سلام الله عليها) به پايان مي برد.

پ.ن:
#معبرهای ما فرق میکند
با معبرهای شما!!
نوع ِ #سیم_خاردارهایش ... #مین_هایش ...

#فرمـــانده!
تخریبچی هایت را بفرست ...
اینجـا، گرفتار ِمعبر ِ#نفسیم ...
#گناه احاطه کرده تمام خاکریزهایمان را ..

#فرمانده_ی_گردان_تخریب
#شهید_محسن_دین_شعاری 🌷
#خاطرات_شهید


هر سال که نزدیک ماه محرم می شدیم مصطفی حسابی سرش شلوغ بود باید تدارک هیئتش رو می دید هر وقت خونمون می آمد، آروم و قرار نداشت، بس که فکرش درگیر کاراهاش بود دوست داشت به بهترین شکل ممکن برنامه ها و مراسم عزاداری انجام بشه و برای اربابش چیزی کم نذاره دورت بگردم دیدی اون همه خلوص و صداقت در کارها و رفتارت چه پاداشی داشت؟..."

#راوی_مادرشهید
#شهید_مصطفی_صدرزاده🌷
#فرمانده_گردان_عمار_فاطمیون
💢#سربازان_اسلام

🌾حاجی پور...
مسئول آموزش رزمنده‌ها
درلشکر۲۷محمدرسول‌اللهﷺبود.

💠دراولين جلسه کلاس
باخنده به بچه‌ها گفت:
«من يک مقني هستم»
قبلا کارم کندن چاه و قنات بود؛
تااينکه انقلاب پيروز شد،
من چندسالی به کردستان رفتم
درآنجا بااشراروضدانقلاب جنگيدم.

🌴مدتي بعد حاج همت ازمن خواست که به لشکر۲۷بروم به او گفتم:
«حاجي،من جنگ کوهستاني کرده ام
جنگ دردشت و بيابان رابلدنيستم »
بالاخره با اصرار حاج همت
واردلشکر۲۷شدم و حالا
درخدمت شماهستم...

لهجه زيبای آذری اووصداقت کلامش بچه‌ها راشيفته اوڪرد.

🌱بااتمام کلاس
حاج همت به حاجی پورگفت:
«آنقدرنگومن مقنی هستم،
ماهمه سربازاسلام هستيم و
براي دفاع از انقلاب اسلامی
ڪنارهم جمع شدهايم»

🌿درجلسه بعدی کلاس
علی‌اکبر با شادی وارداتاق شد
نگاهی به رزمنده‌ها انداخت و گفت:
«برادران،سرورم همت گفته است
که من از اين به بعدنگويم که مقنی هستم
ومن بنا بر اطاعت ازفرماندهی
ازاين پس ديگر نمی‌گويم
ان‌شاءلله همه ماسربازان اسلام هستيم»

راوی:همرزم شهید

🥀#شهید_سردار_علی‌اکبر_حاجی‌پور
#فرمانده_تیپ_عمار_لشکر۲۷
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹

💢 #سرداران_گمنام

به سال 1330 در «آذرشهر» از توابع تبریز چشم به جهان گشود. هشت ساله بود که بعلت معلولیت واز کارافتادگی پدر مجبور شد هم درس بخواند و هم برای تأمین مخارج خانواده مشغول به کار شود.

🍃در سال 1346 به امید یافتن کار به تهران سفر مےکند. در تهران وارد ارتش می‌شود. پس از مدتی که با وضع ارتش آشنا می‌شود، استعفا می‌دهد. اما موافقت نمی‌شود. در ارتش فرائض مذهبی را انجام می داد و به خاطر این کار و به جرم انجام واجبات، چند بار بازداشت می‌شود.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، با دوستان خود کمیته مسجد قبا را راه می‌اندازد و خود به عنوان مسئول کمیته انتخاب می‌شود. پس از تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، به عضویت این نهاد انقلابی در می‌آید، وی همچنین مدتی مسئولیت حفاظت از بیت حضرت امام خمینی (ره) را به عهده می گیرد.

🌱با شروع غائله کردستان با یک گردان نیرو عازم کردستان می‌شود و به نیروهای شهید چمران ملحق می‌گردد و در آزادسازی پاوه و پاکسازی دیگر شهرهای کردستان حماسه می‌آفرینند.

🌾با شروع جنگ تحمیلی، در عملیات فتح المبین و بیت المقدس با مسئولیت فرمانده گردان وارد عمل می‌شود، و در عملیات رمضان فرماندهی گردان خط شکن عمار به او محول می‌کنند ، پس از انجام موفقیت آمیز این عملیات، به لبنان اعزام شده تا در زمینه آموزش رزمندگان لبنانی فعالیت نماید. و بعداز بازگشت از لبنان بعنوان فرمانده تیپ منصوب مےشود.

🌴برای انجام عملیات زین‌العابدین (ع) و مسلم ‌بن ‌عقیل (ع) خود را به جبهه می ‌رساند و به عنوان مسئول محور عملیـاتی وارد عمـل شده و با فرمانـدهی مدبرانه، شهرهاے سومار و گیـلان غرب را از تیررس دشمن آزاد می ‌ڪند. با شروع عملیات والفجر 4 همراه نیروهای خود، به جبهه غرب می‌رود و به کلیه اهداف از پیش تعیین شده مرحله اول می‌رسد. از جمله ارتفاعات استراتژیک ۱۹۰۴ را که مشرف بر شهر پنجوین عراق است، از چنگ دشمن خارج می‌کند.

🌷و سرانجـام این سردار دلاور در مرحله دوم عملیات والفجر4 هنگام شناسایی مواضع دشمن در دشت پنجوین مورد هدف تیر مستقیم تانڪ دشمن قرار می‌‌گیرد و در تاریخ 14 آبان ماه 1362 به فوز عظیم شهادت نایل می‌شود.


🥀#سردار_شهید_علی‌اکبر_حاجی‌پور
#فرمانده_‌تیپ‌عمار_لشکر27


Join🔜 @hor_zaman
بسم الله

#شهید_شاهرخ_ضرغام (25)

#کردستان 1
#کردستان_بيا_بالا_کردستان!
#راوی : آقای مير عاصف شاهمرادی


درگيری گروه های سياسی ادامه دارد. فضای متشنج تابستان پنجاه و هشت #تهران آرام نشده. اما مشکل ديگری بوجود آمد. درگيری با ضدانقلاب در منطقه #گنبد.
#شاهرخ يک دستگاه اتوبوس تحويل گرفت. با هماهنگی #کميته، بچه های مسجد را به آن منطقه اعزام کرد. با پايان درگيری ها حدود دو هفته بعد بازگشتند.

خسته از ماجرای گنبد بوديم. اما خبر رسيد #کردستان به آشوب کشيده شده. گروهی از کردها از طرف صدام مسلح شدند. آنها مرداد پنجاه و هشت، تمام شهرهای کردستان را به صحنه درگيری تبديل کردند.
#امام پيامی صادر کرد:"به ياری رزمندگان در کردستان برويد."
شاهرخ با چند نفر از دوستانش که راننده بودند صحبت کرد. ساعت سه عصر(يک ساعت پس از پيام امام) شاهرخ با يک اتوبوس ماکروس در مقابل مسجد ايستاد. بعد هم داد می زد: کردستان، بيا بالا، کردستان!
آمدم جلو و گفتم: آخه آدم اينطوری نيرو میبره برا جنگ!! صبر کن شب بچه ها ميان، از بين اونها انتخاب می کنيم.
گفت: من نمی تونم صبرکنم. امام پيام داده، ما هم بايد زود بريم اونجا.
ساعت 4 عصر ماشين پر شد. همه از بچه های کميته و مسجد بودند.
بيشتر راه ها بسته بود. از مسير کرمانشاه به سمت قصر شيرين رفتيم. در آنجا با فرماندهی به نام #محسن_چريک آشنا شديم. از آنجا به کردستان رفتيم. در سه راهی پاوه با برادر #سيد_مجتبی_هاشمی،از مسئولين کميته خيابان شاهپور تهران آشنا شديم. او هم با نيروهايش به آنجا آمده بود. آقای شجاعی، يکی از نيروهای آموزش ديده و از افسران قبل از #انقلاب بود که به همراه ما آمده بود. اين مناطق را خوب می شناخت. او بسياری از فنون نبرد در کوهستان را به بچه ها آموزش می داد.
بعد از پيام امام نيروی زيادی از مناطق مختلف کشور راهی کردستان شده بود. در سه راهی پاوه اعلام شد كه؛ پاوه به اندازه كافی نيرو دارد. شما به سمت سنندج برويد.
نيروی ما تقريباً هفتاد نفر بود. فرمانده پادگان #سنندج وقتی بچه های ما را ديد گفت: ضد #انقلاب به ارتفاعات شاه نشين حمله كرده. پاسگاه مرزی"برار عزيز" را نيز تصرف كرده. شما اگر می توانيد به آن سمت برويد. بعد مکثی کرد و ادامه داد: فرمانده شما كيه؟!
ما هم كه فرماندهی نداشتيم به همديگر نگاه می كرديم. بلافاصله من گفتم: آقای #شاهرخ_ضرغام فرمانده ماست. هيكل و قيافه شاهرخ چيزی از يک فرمانده كم نداشت. بچه ها هم او را دوست داشتند.
اما شاهرخ زد به دستم و گفت: چی می گی؟! من فقط می تونم تيراندازی کنم. من كه فرماندهی بلد نيستم.
گفتم: من قبل انقلاب همه اين دوره ها رو گذراندم. كمكت می كنم. ديگر بچه های هم حرف مرا تایيد كردند. بالاخره شاهرخ #فرمانده ما شد!


#لطفا_در_نشر_زندگی_این_شهید_بزرگوار_مرا_یاری_کنید...

#ان_شاالله_عاقبت_بخیر_شید_و_شهید

#ادامه_دارد...

#شهید_شاهرخ_ضرغام
#حر_انقلاب_اسلامی_ایران
#معاون_گروه_فداییان_اسلام

شروعی مجدد و کامل تر از داستان #حر #انقلاب_اسلامی_ایران


join🔜 @hor_zaman
#فرمانده_دلها

تو آموزش یه بار که در منطقه حسابی عرق بچه ها رو درآورده بود، جمعشون کرد و بهشون گفت : نکنه فکر کنین که فلانی ما را #آموزش میده ، من #خاک_پاهای شماهام .
من خیلی #کوچکتر از شماهام اگه تکلیف نبود هرگز این کار رو نمی کردم.
ولی #دلش رضا نداده بود و با #گریه از همه خواست که دراز بکشن، همه #تعجب کرده بودن که می خواد چیکار کنه، همه که خوابیدن اومد پایین پای تک تک بچه ها و دست می کشید به کف #پوتین بچه ها و #خاکش رو می مالید رو #پیشانیش می گفت: من خاک پای شماهام .

#شهید_ابراهیم_همت

Join🔜 @hor_zaman