شهید شاهرخ ضرغام 🥀حــُـر زمان 🇮🇷
۲۶ خرداد ۱۳۶۰ ✨سالروز #آزاد_سازی منطقه ی #دهلاویه از لوث وجود مزدوران بعثی عراق گرامی باد . Join🔜 @hor_zaman✨
چه کسی فکرش را می کرد اينجا زيارتگاه شود
كمتر كسی فكرش را می كرد كه يڪ جای دور، يک روستای كوچک به اسم «دهلاويه» كه قبل از جنگ كمتر كسی نامش را شنيده بود، اين همه زائر پيدا كند و مردم از خاكش براي خود يادگاري بردارند.
دهلاويه، در شمال غربی سوسنگرد، در كنار جاده بستان است.
💢 حکايت اين روستای کوچکشنيدنی است....
اواخر آبان 1359 بود. عراقی ها قصد حمله به دهلاويه را داشتند، ولی نيروهای رزمنده دهلاويه خيلي كم بودند. وضع بدی بود. يک كمک كوچك رسيد: در خوزستان چند تا كاميون از انتهای جاده دهلاويه خودشان را نشان دادند.
رزمنده های تبريزی بودند؛ اين همه راه را از آذربايجان آمده بودند برای دفاع از روستای دهلاويه. بچه ها اشك شوق می ريختند.
توان دفاعی دهلاويه بالا رفته بود، ولی آب و غذا داشت تمام می شد. برنامه ريزي ها به هم خورده بود.
كسي نبود كه از بيرون شهر، غذا بياورد. مردم شهر هم كه دلشان می خواست اسلحه داشته باشند، اما كسی نبود كه آنها را مجهز كند. نيروها مدافع شهر هم يا شهيد شده بودند و يا در جبهه دهلاويه مستقر بودند.
🍂سوسنگرد هم در محاصره بود. درخواست نيرو شد، گفتند اقداماتی براي اعزام نيرو انجام شده، ولي تجهيز و اعزام آنها از استان های ديگر، حداقل دو هفته وقت لازم داشت؛ زمان به سرعت می گذشت اما جنگ نابرابر كه وقت نمی شناخت.
باران آتش بود از گلوله خمپاره گرفته تا توپ و كاتيوشا. جنگ بود و دفاع از دهلاويه و سوسنگرد و تنها پنجاه پاسدار تبريزی و نيروهای مردمی و سپاه سوسنگرد. همين!
گفتم همين، ولی همين هم كم نبود. چنان مقاومتي بچه ها از خود نشان دادند كه عراقی ها با بيسيم گزارش داده بودند: «كار در دهلاويه گره خورده است»!
نيروهای عراقی از سه طرف به سمت شهر پيش روی مي كردند. 125 تانک، خودرو و نفربر؛ هيچ راهي براي نجات زخمي ها و تخليه شهدا وجود نداشت، مگر از طريق رودخانه كه آن هم بلم نياز داشت. دهلاويه سقوط كرد...
🌹شهید چمران دست به كار شد. بين ارتش، سپاه و نيروهای داوطلب مردمی هماهنگی ايجاد كرد. به بچه ها تاكتيک هاي جديد نظامی ياد داد. منتظر دستور امام(رحمه الله علیه) بود. بالأخره نيمه های شب 25 آبان اين دستور ابلاغ شد و صبح 26 آبان نيروهای ايرانی با جديت بيشتری، حمله كردند.
در جريان بازپس گيری دهلاويه دكتر چمران زخمی شد. آمار شهدا هم بالا بود؛ خيلی.
اما فتح دهلاويه برای رزمنده ها مهم بود. بچه های ستاد جنگ های نامنظم، يک پل ابتكاری و چريكی روی كرخه ساختند تا راهی برای ورود به اين شهر هموار كنند.
⬅️ خرداد 60 درگيری در دهلاويه بالا گرفت. نيروهای دو طرف آن قدر به هم نزديک شده بودند كه با نارنجک می جنگيدند.
مناجات معروف شهيد چمران با اعضا و جوارحش، در همين شرايط نوشته شده است:
🌺«ای قلب من! اين لحظات آخرين را تحمل کن... به شما قول می دهم که پس از چند لحظه، همہ شما در استراحتی عميق و ابدی آرامش بيابيد....»
دهلاويه برای هميشه آزاد شد، اما برای اين آزادی اش تاوان بزرگی را داد ...
تاوانی به قيمت خون پاک ترين فرزندان اين سرزمين؛ تاوانی به بزرگی خون چمران و دوستش سرگرد احمد مقدم.
چمران و ديگر يارانش همان جا از قيد زمان و مكان رها شدند و به ياران شهيدشان پيوستند و دهلاويه را زيارتگاه كردند كسی فكرش را نمی كرد اين روستای كوچک روزی اين هم زائر داشته باشد....
#بیست_و_ششم_خرداد_شصت
#سالروز_آزاد_سازی_دهلاویه
🏴کانال شهید شاهرخ ضرغام🌴 حــُر زمان🌴
Join🔜 @hor_zaman✨
كمتر كسی فكرش را می كرد كه يڪ جای دور، يک روستای كوچک به اسم «دهلاويه» كه قبل از جنگ كمتر كسی نامش را شنيده بود، اين همه زائر پيدا كند و مردم از خاكش براي خود يادگاري بردارند.
دهلاويه، در شمال غربی سوسنگرد، در كنار جاده بستان است.
💢 حکايت اين روستای کوچکشنيدنی است....
اواخر آبان 1359 بود. عراقی ها قصد حمله به دهلاويه را داشتند، ولی نيروهای رزمنده دهلاويه خيلي كم بودند. وضع بدی بود. يک كمک كوچك رسيد: در خوزستان چند تا كاميون از انتهای جاده دهلاويه خودشان را نشان دادند.
رزمنده های تبريزی بودند؛ اين همه راه را از آذربايجان آمده بودند برای دفاع از روستای دهلاويه. بچه ها اشك شوق می ريختند.
توان دفاعی دهلاويه بالا رفته بود، ولی آب و غذا داشت تمام می شد. برنامه ريزي ها به هم خورده بود.
كسي نبود كه از بيرون شهر، غذا بياورد. مردم شهر هم كه دلشان می خواست اسلحه داشته باشند، اما كسی نبود كه آنها را مجهز كند. نيروها مدافع شهر هم يا شهيد شده بودند و يا در جبهه دهلاويه مستقر بودند.
🍂سوسنگرد هم در محاصره بود. درخواست نيرو شد، گفتند اقداماتی براي اعزام نيرو انجام شده، ولي تجهيز و اعزام آنها از استان های ديگر، حداقل دو هفته وقت لازم داشت؛ زمان به سرعت می گذشت اما جنگ نابرابر كه وقت نمی شناخت.
باران آتش بود از گلوله خمپاره گرفته تا توپ و كاتيوشا. جنگ بود و دفاع از دهلاويه و سوسنگرد و تنها پنجاه پاسدار تبريزی و نيروهای مردمی و سپاه سوسنگرد. همين!
گفتم همين، ولی همين هم كم نبود. چنان مقاومتي بچه ها از خود نشان دادند كه عراقی ها با بيسيم گزارش داده بودند: «كار در دهلاويه گره خورده است»!
نيروهای عراقی از سه طرف به سمت شهر پيش روی مي كردند. 125 تانک، خودرو و نفربر؛ هيچ راهي براي نجات زخمي ها و تخليه شهدا وجود نداشت، مگر از طريق رودخانه كه آن هم بلم نياز داشت. دهلاويه سقوط كرد...
🌹شهید چمران دست به كار شد. بين ارتش، سپاه و نيروهای داوطلب مردمی هماهنگی ايجاد كرد. به بچه ها تاكتيک هاي جديد نظامی ياد داد. منتظر دستور امام(رحمه الله علیه) بود. بالأخره نيمه های شب 25 آبان اين دستور ابلاغ شد و صبح 26 آبان نيروهای ايرانی با جديت بيشتری، حمله كردند.
در جريان بازپس گيری دهلاويه دكتر چمران زخمی شد. آمار شهدا هم بالا بود؛ خيلی.
اما فتح دهلاويه برای رزمنده ها مهم بود. بچه های ستاد جنگ های نامنظم، يک پل ابتكاری و چريكی روی كرخه ساختند تا راهی برای ورود به اين شهر هموار كنند.
⬅️ خرداد 60 درگيری در دهلاويه بالا گرفت. نيروهای دو طرف آن قدر به هم نزديک شده بودند كه با نارنجک می جنگيدند.
مناجات معروف شهيد چمران با اعضا و جوارحش، در همين شرايط نوشته شده است:
🌺«ای قلب من! اين لحظات آخرين را تحمل کن... به شما قول می دهم که پس از چند لحظه، همہ شما در استراحتی عميق و ابدی آرامش بيابيد....»
دهلاويه برای هميشه آزاد شد، اما برای اين آزادی اش تاوان بزرگی را داد ...
تاوانی به قيمت خون پاک ترين فرزندان اين سرزمين؛ تاوانی به بزرگی خون چمران و دوستش سرگرد احمد مقدم.
چمران و ديگر يارانش همان جا از قيد زمان و مكان رها شدند و به ياران شهيدشان پيوستند و دهلاويه را زيارتگاه كردند كسی فكرش را نمی كرد اين روستای كوچک روزی اين هم زائر داشته باشد....
#بیست_و_ششم_خرداد_شصت
#سالروز_آزاد_سازی_دهلاویه
🏴کانال شهید شاهرخ ضرغام🌴 حــُر زمان🌴
Join🔜 @hor_zaman✨