👆👆توبه شهید شاهرخ ضرغام حر خمینی
از کاباره تا معاون فرمانده فدائیان اسلام و در آخر شهادت
#قسمت_سوم
🌹#شهید_شاهرخ_ضرغام🌹
#توبه_شاهرخ_و_شهادت
🌺سه روز از عاشورا گذشته بود. شاهرخ خیلی جدی تصمیم گرفته بود کار توی کاباره رو رها کنه،عصر بود اومد خونه خیلی بی مقدمه گفت پاشید وسایلتون رو جمع کنید می خوایم بریم مشهد مادر با تعجب پرسید مشهد؟! جدی میگی پسرم؟گفت اره بابا بیلیت گرفتم دو ساعت دیگه باید حرکت کنیم. باور کردنی نبود دو ساعت بعد باید توی اتوبوس بودیم مادر تو راه مشهد خیلی خوشحال بود،خیلی شاهرخ رو دعا میکرد.چند سالی بود مشهد نرفته بودیم تو راه اتوبوس واسه شام وایساد جلوی رستوران یه جوون دیوونه نشسته بود چند نفری هم اذیتش میکردن شاهرخ جلو رفت و کنار جوون دیوونه نشست دیگه کسی جرات نمی کرد جوون رو اذیت کنه بعد شروع کرد با اون دیوونه صحبت کردن یکی از همون جوون ها با کنایه گفت دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید،شاهرخ هم نگاهی بهش کردو گفت اره اره من دیوونه ام دیوونه ی خمینی ام...👆
🌹کانال شهید شاهرخ ضرغام🌴 حــُر زمان🌴
Join🔜 @hor_zaman✨
از کاباره تا معاون فرمانده فدائیان اسلام و در آخر شهادت
#قسمت_سوم
🌹#شهید_شاهرخ_ضرغام🌹
#توبه_شاهرخ_و_شهادت
🌺سه روز از عاشورا گذشته بود. شاهرخ خیلی جدی تصمیم گرفته بود کار توی کاباره رو رها کنه،عصر بود اومد خونه خیلی بی مقدمه گفت پاشید وسایلتون رو جمع کنید می خوایم بریم مشهد مادر با تعجب پرسید مشهد؟! جدی میگی پسرم؟گفت اره بابا بیلیت گرفتم دو ساعت دیگه باید حرکت کنیم. باور کردنی نبود دو ساعت بعد باید توی اتوبوس بودیم مادر تو راه مشهد خیلی خوشحال بود،خیلی شاهرخ رو دعا میکرد.چند سالی بود مشهد نرفته بودیم تو راه اتوبوس واسه شام وایساد جلوی رستوران یه جوون دیوونه نشسته بود چند نفری هم اذیتش میکردن شاهرخ جلو رفت و کنار جوون دیوونه نشست دیگه کسی جرات نمی کرد جوون رو اذیت کنه بعد شروع کرد با اون دیوونه صحبت کردن یکی از همون جوون ها با کنایه گفت دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید،شاهرخ هم نگاهی بهش کردو گفت اره اره من دیوونه ام دیوونه ی خمینی ام...👆
🌹کانال شهید شاهرخ ضرغام🌴 حــُر زمان🌴
Join🔜 @hor_zaman✨