#خاڪریز_خاطرات
#خاطره_هشتم
✍ غذایِ روحِ یک مهندسِ شهید
وقتی صدای اذان رو میشنید ، دست از غذا خوردن میکشید و میرفت نماز بخونه. بهش اصرار میکردیم و میگفتیم: غذات سرد میشه ، تمومش کن ، بعد برو نمازت رو بخون.اما محمود میگفت: اگه نروم نماز بخونم، غذای روحم سرد میشه...
🌷خاطره ای از زندگی سردار شهید محمود شهبازی
📚منبع: کتاب محراب عشق ، صفحه 35
Join🔜 @hor_zaman
#خاطره_هشتم
✍ غذایِ روحِ یک مهندسِ شهید
وقتی صدای اذان رو میشنید ، دست از غذا خوردن میکشید و میرفت نماز بخونه. بهش اصرار میکردیم و میگفتیم: غذات سرد میشه ، تمومش کن ، بعد برو نمازت رو بخون.اما محمود میگفت: اگه نروم نماز بخونم، غذای روحم سرد میشه...
🌷خاطره ای از زندگی سردار شهید محمود شهبازی
📚منبع: کتاب محراب عشق ، صفحه 35
Join🔜 @hor_zaman
#خاڪریز_خاطرات
✍ غذایِ روحِ یک مهندسِ شهید
وقتی صدای اذان رو میشنید ، دست از غذا خوردن میکشید و میرفت نماز بخونه. بهش اصرار میکردیم و میگفتیم: غذات سرد میشه ، تمومش کن ، بعد برو نمازت رو بخون.اما محمود میگفت: اگه نروم نماز بخونم، غذای روحم سرد میشه...
🌷خاطره ای از زندگی سردار شهید محمود شهبازی
📚منبع: کتاب محراب عشق ، صفحه 35
Join🔜 @hor_zaman
✍ غذایِ روحِ یک مهندسِ شهید
وقتی صدای اذان رو میشنید ، دست از غذا خوردن میکشید و میرفت نماز بخونه. بهش اصرار میکردیم و میگفتیم: غذات سرد میشه ، تمومش کن ، بعد برو نمازت رو بخون.اما محمود میگفت: اگه نروم نماز بخونم، غذای روحم سرد میشه...
🌷خاطره ای از زندگی سردار شهید محمود شهبازی
📚منبع: کتاب محراب عشق ، صفحه 35
Join🔜 @hor_zaman