امروز خورشـــــید
شادمانہ ترین طلوعش راڪرد
امروزدنیـا رنگ دیگرے گرفت
امروزقلب ها بہ مناسبت آمدنت
خوشامــدخواهند گفت ...
#تولدت_مبارڪ_مردآسمانے
#شهید_مصطفی_صدرزاده
Join🔜 @hor_zaman
شادمانہ ترین طلوعش راڪرد
امروزدنیـا رنگ دیگرے گرفت
امروزقلب ها بہ مناسبت آمدنت
خوشامــدخواهند گفت ...
#تولدت_مبارڪ_مردآسمانے
#شهید_مصطفی_صدرزاده
Join🔜 @hor_zaman
شهدا در روزهای #فتنه ڪجا بودند؟
#السابقون_السابقون
#اولئڪ_المقربون
آقا مصطفی در فتنه ۸۸ دو بار مجروح شدند ؛ بار اول ۲۵ خرداد با پنج ضربه چاقو به پای چپ و یڪ ضربه قمه به بازوی دست چپ آسیب دید ، با آن همه جراحت ، فتنه گران اجازه نمی دادند ڪه آمبولانس به آنها ڪمڪ ڪند و تهدید به آتش زدن آمبولانس ڪردند و آقا مصطفی با تمام این جراحت و خونریزی از ساعت پنج بعدازظهر تا ۱۲ شب ڪف خیابان در میدان آزادی تهران افتاده بود ، بعد از هفت ساعت خونریزی به بیمارستان منتقل شد . خونریزی آنقدر شدید بود ڪه تا ۲ روز توان ایستادن نداشت . مجروحیت بعدی وی در روز ۱۶ آذر از ناحیه انگشت دست بود ڪه دچار شڪستگی شد .
✍به روایت همسر شهید
#شهید_مصطفی_صدرزاده
Join🔜 @hor_zaman
#السابقون_السابقون
#اولئڪ_المقربون
آقا مصطفی در فتنه ۸۸ دو بار مجروح شدند ؛ بار اول ۲۵ خرداد با پنج ضربه چاقو به پای چپ و یڪ ضربه قمه به بازوی دست چپ آسیب دید ، با آن همه جراحت ، فتنه گران اجازه نمی دادند ڪه آمبولانس به آنها ڪمڪ ڪند و تهدید به آتش زدن آمبولانس ڪردند و آقا مصطفی با تمام این جراحت و خونریزی از ساعت پنج بعدازظهر تا ۱۲ شب ڪف خیابان در میدان آزادی تهران افتاده بود ، بعد از هفت ساعت خونریزی به بیمارستان منتقل شد . خونریزی آنقدر شدید بود ڪه تا ۲ روز توان ایستادن نداشت . مجروحیت بعدی وی در روز ۱۶ آذر از ناحیه انگشت دست بود ڪه دچار شڪستگی شد .
✍به روایت همسر شهید
#شهید_مصطفی_صدرزاده
Join🔜 @hor_zaman
Telegram
attach 📎
#عاشقانههای_همسران_شهدا❣️
قانونی داشت خونهی ما، اگر از هم ناراحت میشدیم یا قهری پیش میومد بیشتر از ۳ دقیقه طول نکشه🙂
🌸#شهید_مصطفی_صدرزاده
🌸#همسران_شهدا
Join🔜 @hor_zaman
قانونی داشت خونهی ما، اگر از هم ناراحت میشدیم یا قهری پیش میومد بیشتر از ۳ دقیقه طول نکشه🙂
🌸#شهید_مصطفی_صدرزاده
🌸#همسران_شهدا
Join🔜 @hor_zaman
Telegram
attach 📎
#آرزوی_شهادت
🌺 اگر یک روز فکر شهادت از ذهنت دور شد و آن را فراموش کردی....
حتما فردای آن روز را روزه بگیر ..
#شهید_مصطفی_صدرزاده
Join🔜 @hor_zaman
🌺 اگر یک روز فکر شهادت از ذهنت دور شد و آن را فراموش کردی....
حتما فردای آن روز را روزه بگیر ..
#شهید_مصطفی_صدرزاده
Join🔜 @hor_zaman
#فرازے_از_وصیت_نامہ
اگرمی خواهید کارتان #برکت پیدا کند
به خانواده #شهدا سر بزنید
زندگی نامه شهدا رابخوانید
سعی کنید در روحیه خود #شهادت_طلبی راپرورش دهید.
#شهید_مصطفی_صدرزاده🌷
Join🔜 @hor_zaman
اگرمی خواهید کارتان #برکت پیدا کند
به خانواده #شهدا سر بزنید
زندگی نامه شهدا رابخوانید
سعی کنید در روحیه خود #شهادت_طلبی راپرورش دهید.
#شهید_مصطفی_صدرزاده🌷
Join🔜 @hor_zaman
🌹 #شهید_حسن_قاسمــــی_دانا
✍ #برگی_از_خاطرات
تو حلب شبها با موتور، حســن غذا و وسایـــــل مورد نیـــــاز به گروهـــــش میرساند. ما هـــروقـــــت میخواستیم شــبها به نیـــــروها سر بزنیم با چراغ خاموش میرفتیم.
یک شب که با حسن میرفتیم تا غذا به بچــــهها برسونیم، چـــــراغ موتورش روشن میشد چند بار گفتم چراغ موتور و خامــــوش کن، امکان داره قنـــــاصها بزنند.
خندید! من عصبی شدم، با مشـت به پشتش زدم و گفتم ما را میزنند. دوباره خندیــد! و گفت «مگر خاطرات شهیـــــد کــاوه را نخواندی؟ که شب روی خاکریز راه میرفت و تیـــــرهای رســـــام از بین پاهاش رد میشد. نیــــروهاش میگفتند فرمانـــــده بیا پایین تیــر میخوری». در جواب میگفت «آن تیــری که قسمت من باشه هنوز وقتش نشده است».
حســـــن میخندیـد و میگفت نگران نباش آن تیری که قسمت من باشد، هنوز وقتش نشده و به چشــــم دیدم که چند بار چه اتفاقهایی برایش افتاد و بعد هم چه خوب به شهادت رسید.
راوی 👈 #شهید_مصطفی_صدرزاده
✍ #برگی_از_خاطرات
تو حلب شبها با موتور، حســن غذا و وسایـــــل مورد نیـــــاز به گروهـــــش میرساند. ما هـــروقـــــت میخواستیم شــبها به نیـــــروها سر بزنیم با چراغ خاموش میرفتیم.
یک شب که با حسن میرفتیم تا غذا به بچــــهها برسونیم، چـــــراغ موتورش روشن میشد چند بار گفتم چراغ موتور و خامــــوش کن، امکان داره قنـــــاصها بزنند.
خندید! من عصبی شدم، با مشـت به پشتش زدم و گفتم ما را میزنند. دوباره خندیــد! و گفت «مگر خاطرات شهیـــــد کــاوه را نخواندی؟ که شب روی خاکریز راه میرفت و تیـــــرهای رســـــام از بین پاهاش رد میشد. نیــــروهاش میگفتند فرمانـــــده بیا پایین تیــر میخوری». در جواب میگفت «آن تیــری که قسمت من باشه هنوز وقتش نشده است».
حســـــن میخندیـد و میگفت نگران نباش آن تیری که قسمت من باشد، هنوز وقتش نشده و به چشــــم دیدم که چند بار چه اتفاقهایی برایش افتاد و بعد هم چه خوب به شهادت رسید.
راوی 👈 #شهید_مصطفی_صدرزاده
#خاطرات_شهید
هر سال که نزدیک ماه محرم می شدیم مصطفی حسابی سرش شلوغ بود باید تدارک هیئتش رو می دید هر وقت خونمون می آمد، آروم و قرار نداشت، بس که فکرش درگیر کاراهاش بود دوست داشت به بهترین شکل ممکن برنامه ها و مراسم عزاداری انجام بشه و برای اربابش چیزی کم نذاره دورت بگردم دیدی اون همه خلوص و صداقت در کارها و رفتارت چه پاداشی داشت؟..."
#راوی_مادرشهید
#شهید_مصطفی_صدرزاده🌷
#فرمانده_گردان_عمار_فاطمیون
هر سال که نزدیک ماه محرم می شدیم مصطفی حسابی سرش شلوغ بود باید تدارک هیئتش رو می دید هر وقت خونمون می آمد، آروم و قرار نداشت، بس که فکرش درگیر کاراهاش بود دوست داشت به بهترین شکل ممکن برنامه ها و مراسم عزاداری انجام بشه و برای اربابش چیزی کم نذاره دورت بگردم دیدی اون همه خلوص و صداقت در کارها و رفتارت چه پاداشی داشت؟..."
#راوی_مادرشهید
#شهید_مصطفی_صدرزاده🌷
#فرمانده_گردان_عمار_فاطمیون
🌱کسی که توی هیئت فقط سینه میزنه
خیلی کار بزرگی نمیکنه
کار بزرگ رو کسی میکنه که
توی هیئت حضور داره و چای پخش میکنه
کسی که سینه میزنه فقط یه سینهزنه
شیعه مرتضیعلی باید با رفتارش
عشقش رو ثابت کنه..:)
#شهید_مصطفی_صدرزاده🌷
Join🔜 @hor_zaman
خیلی کار بزرگی نمیکنه
کار بزرگ رو کسی میکنه که
توی هیئت حضور داره و چای پخش میکنه
کسی که سینه میزنه فقط یه سینهزنه
شیعه مرتضیعلی باید با رفتارش
عشقش رو ثابت کنه..:)
#شهید_مصطفی_صدرزاده🌷
Join🔜 @hor_zaman