Forwarded from لاطائلات
یوماً ما قلنا
لن نفترق إلا بالموت
تأخر الموت
و افترقنا...
یک روز میگفتیم
چیزی ما را از هم جدا نخواهد کرد
مگر مرگ؛
مرگ تاخیر کرد و ما
از هم جدا شدیم.
#محمود_درویش
ترجمه #محسن_بوالحسنى
@Lataelatt
لن نفترق إلا بالموت
تأخر الموت
و افترقنا...
یک روز میگفتیم
چیزی ما را از هم جدا نخواهد کرد
مگر مرگ؛
مرگ تاخیر کرد و ما
از هم جدا شدیم.
#محمود_درویش
ترجمه #محسن_بوالحسنى
@Lataelatt
Forwarded from لاطائلات
سفر کردم
آمدم
و رنجها به من رسید
که اگر قونیه را پر زر کردندی
به آن کرا نکردی
الا دوستی تو غالب بود
سفر دشوار میآید
اما اگر این بار رفته شود
چنان مکن که آن بار کردی.
نه سفر توانم كرد
نه به آقسرا توانم آمد.
#شرح_آن_الف
شعرگونههای #شمس_تبریزی
#محسن_بوالحسنى
#نشر_هونار
١٣٩٦
@Lataelatt
آمدم
و رنجها به من رسید
که اگر قونیه را پر زر کردندی
به آن کرا نکردی
الا دوستی تو غالب بود
سفر دشوار میآید
اما اگر این بار رفته شود
چنان مکن که آن بار کردی.
نه سفر توانم كرد
نه به آقسرا توانم آمد.
#شرح_آن_الف
شعرگونههای #شمس_تبریزی
#محسن_بوالحسنى
#نشر_هونار
١٣٩٦
@Lataelatt
بی هیچ جنگی
دستی تو را فتح کرد
با رنگهای روغن بر پیکر نقاشی
که جدید بود
امروز بود
و بر هیچ چیزی که میخواست
دست میکشید
نقاشی؛
و تو با اشکهای مردد
به قلبت فرمان ایست میدادی
و چاره چهکنمهایت
دلیل بود
تا دستهایت نلرزند
و پیغام بفرستی به دیگری
که نمیتوانم
دیگر نمیتوانم به ساحت این اندوه فانتزی
نه بگویم.
پس در غروبهای آمستردام
اجتماع نقاشی بود
عینکهای گرد و فهمیده
و بسترهای دلبری
در شرایط معلوم
چه لحظههای شررباری
ونگوگ از گوش خودش فرو میریخت
تو از هوش خودت
وقتی در روستاهای من
باران به شکل منثورش میبارید
و گیلان دیگر آن خطهای نبود که میگفتی
جهنم بود
با تصویر مردی
دستمال بر گردن گرهکرده
و چشمهای تو که دروغ بود
حتی در خیابان سیتیر
حتی در خوابهای من
که با قیافهای حق به جانب
مرا به نقاش جدیدت معرفی میکردی
و من بیاعتنا عبور میکردم
و میدانستم باد یک روز
یقهات را خواهد گرفت
و از آن پنجره اروپایی
نقاشی بیرون خواهی ریخت
و تو باز رنگها را بیادا و اصول
از نو خواهی شناخت.
ذکر این عریضه طویل است
باید بیدار شوم
به تو فکر نکنم
چای بریزم
و دلیل بیاورم که چرا
تو بدترین زن جهان بودی
در جمعیت بد جهان.
#محسن_بوالحسنى
از مجموعهی #شرایط_تبخیر_لب
#نشر_هونار
#همبودگاه
@lataelatt
پیش فروش آنلاین نسخه فیزیکی کتاب در
https://bit.ly/3guxMtR
@hoonaarpublication
دستی تو را فتح کرد
با رنگهای روغن بر پیکر نقاشی
که جدید بود
امروز بود
و بر هیچ چیزی که میخواست
دست میکشید
نقاشی؛
و تو با اشکهای مردد
به قلبت فرمان ایست میدادی
و چاره چهکنمهایت
دلیل بود
تا دستهایت نلرزند
و پیغام بفرستی به دیگری
که نمیتوانم
دیگر نمیتوانم به ساحت این اندوه فانتزی
نه بگویم.
پس در غروبهای آمستردام
اجتماع نقاشی بود
عینکهای گرد و فهمیده
و بسترهای دلبری
در شرایط معلوم
چه لحظههای شررباری
ونگوگ از گوش خودش فرو میریخت
تو از هوش خودت
وقتی در روستاهای من
باران به شکل منثورش میبارید
و گیلان دیگر آن خطهای نبود که میگفتی
جهنم بود
با تصویر مردی
دستمال بر گردن گرهکرده
و چشمهای تو که دروغ بود
حتی در خیابان سیتیر
حتی در خوابهای من
که با قیافهای حق به جانب
مرا به نقاش جدیدت معرفی میکردی
و من بیاعتنا عبور میکردم
و میدانستم باد یک روز
یقهات را خواهد گرفت
و از آن پنجره اروپایی
نقاشی بیرون خواهی ریخت
و تو باز رنگها را بیادا و اصول
از نو خواهی شناخت.
ذکر این عریضه طویل است
باید بیدار شوم
به تو فکر نکنم
چای بریزم
و دلیل بیاورم که چرا
تو بدترین زن جهان بودی
در جمعیت بد جهان.
#محسن_بوالحسنى
از مجموعهی #شرایط_تبخیر_لب
#نشر_هونار
#همبودگاه
@lataelatt
پیش فروش آنلاین نسخه فیزیکی کتاب در
https://bit.ly/3guxMtR
@hoonaarpublication
نشر هونار
🎗لایو اینستاگرامی به مناسبت #هفته_کتاب آبان۹۹ 🗓لایو دوم چهارشنبه ۲۸ آبان (ساعت ۲۲) ▫️گپ و گفت پیرامون مجموعه شعر #شرح_آن_الف گزیده شعر شمس تبریزی و پادکست #خرقه #مژده_لواسانی و #محسن_بوالحسنی #چاپ_سوم ۱۳۹۸ #نشر_هونار @hoonaarpublication
سفر کردم
آمدم
و رنجها به من رسید
که اگر قونیه را پر زر کردندی
به آن کرا نکردی
الا دوستی تو غالب بود
سفر دشوار میآید
اما اگر این بار رفته شود
چنان مکن که آن بار کردی.
نه سفر توانم كرد
نه به آقسرا توانم آمد.
#شرح_آن_الف
شعرگونههای #شمس_تبریزی
#محسن_بوالحسنى
#نشر_هونار
@hoonaarpublication
آمدم
و رنجها به من رسید
که اگر قونیه را پر زر کردندی
به آن کرا نکردی
الا دوستی تو غالب بود
سفر دشوار میآید
اما اگر این بار رفته شود
چنان مکن که آن بار کردی.
نه سفر توانم كرد
نه به آقسرا توانم آمد.
#شرح_آن_الف
شعرگونههای #شمس_تبریزی
#محسن_بوالحسنى
#نشر_هونار
@hoonaarpublication