گمانه زنی های ارزی بانک مرکزی
گفته می شود ۹ اقدام زیر برای مدیریت بازار ارز پس از بازگشت رئیسجمهور از نیویورک انجام خواهد شد که میتواند بر تعدیل نرخ ارز تاثیر گذار و موجب ریزش قیمتها شود.
معرفی سپرده پایه یورو:
بانکها مجاز به افتتاح حساب سپرده پایه یورو باشند به طوریکه بتوانند معادل نرخ سامانه سنا از حساب ریالی مشتریان برداشته و به حساب پایه یورو آنها منتقل نمایند. مقدار ریالی این حساب جدید، معادل ریالی روزانه نرخ سامانه سنا خواهد بود.
بانکها ملزم هستند که معادل حسابهای پایه یورویی که ایجاد میکنند، ارز معادل به صورت اسکناس، حواله و یا اوراق ارزی خریداری کنند که در معرض شوک ارزی قرار نگیرند
تهاتر ارزی بانک مرکزی با بانکها:
بانک مرکزی به صورت شبانه با بانکها وارد عملیات تهاتر ارزی شود. ارز بانکها را دریافت نموده و ریال به آنها بدهد. در زمان سررسید عقد، طرفین مختارند تا ما بهالتفاوت نرخ سود ریالی و ارزی را با هم تسویه نمایند و ارز و ریال داه شده را برگردانند. این نوع عقد، به دلیل ایجاد اختیار در معامله دوم، مشکل حرام بودن بیعالعینه را از بین میبرد.
اصلاح سامانه نیما
ایجاد اتاق تسویه صرافان:
برای صرافان مجاز و بزرگ (با سرمایه حداقل معین) اتاق تسویهای در بانک مرکزی ایجاد گردد (میتواند بخشی از سامانه نیما باشد) که صرافان به صورت ناشناس بتوانند ارزهای حوالهای یا اسکناس خود را با قیمتهای پیشنهادی (به حساب خود یا فرد دیگر) حراج کرده و دیگر صرافان آنرا خریداری نمایند.
کارت اعتباری ارزی برای مسافران و دیگر متقاضیان ارز:
در این طرح صرافان مجاز خواهند بود تا از طریق شرکتهایی که در کشورهای دیگر ایجاد میکنند، برای ایرانیان داخل کشور، کارت اعتباری ارزی (کارتهای هدیه ارزی) منتشر نمایند به طوریکه بدون نیاز به جابهجایی اسکناس، صرافان در ایران پس از دریافت مستندات لازم برای مسافت، ارز دانشجویی، بیماران، یا ...، مبالغ ریالی از مشتریان دریافت کرده و به آنها کارتهای هدیه در کشور مقصد ارائه دهند.
در این روش حواله بدون نیاز به پرداخت کارمزد تبدیل به اسکناس شده و عملاً معادل اسکناس عمل خواهد کرد. با توجه به تجمع سفر ایرانیان به تعداد محدودی از کشورها، ایجاد زیر ساخت این امر به راحتی بر مبنای بستانکاری ارزی موجود و یک ساختار شبیه به WESTERN UNION امکان ایجاد دارد.
انتشار گواهی سپرده ارزی بلندمدت توسط بانکها:
بانکها مجاز خواهند بود تا حسابهای ارزی بلندمدت با پشتوانه ارزی برای مشتریان افتتاح نموده و در قالب گواهی سپرده ارزی در اختیار مشتریان قرار دهند تا قابلیت تنزیل نیز داشته باشند. از این طریق، پس از تنزیل این اوراق در بازار بورس، بهتدریج اعتماد به حسابهای ارزی در مردم قابل احیا خواهد بود.
انتشار اوراق ارزی توسط شرکت نفت و شرکتهای پتروشیمی:
لازم است تا شرکت نفت و شرکتهای پتروشیمی مبتنی بر پیشبینی خود از میزان صادرات آتی، اوراق ارزی منتشر نمایند و در بازار به فروش رسانند. جمع آوری نقدینگی از این طریق به سود تولید مهمترین تولیدکنندگان کشور خواهد بود و از هجوم به بازر ارز تا حدی جلوگیری مینماید
عملیات بازار باز بانک مرکزی:
ضروی است تا هر چه سریعتر بانک مرکزی با بانکها وارد عملیات بازار باز شده تا اوراق دولت تبدیل به اوراق نقدپذیر شده و نرخ آنها رهبری نرخ در بازار پول را نماید. بانکها نیز، منضبط شده و جلوگیری از اضافه برداشتها صورت پذیرد. از ان طریق بانک مرکزی میتواند لنگر اسمی نرخ بهره را در اقتصاد مدیریت نماید، نوسانات را کاهش داده و کنترل تورم را در پیش بگیرد.
توثیق اوراق در ازای اضافه برداشت:
لازم است تا جهت کاهش انگیزه بانکها برای اضافه برداشت از بانک مرکزی، آنها را ملزم به توثیق اوراق دولت، ارز یا طلا نمود که بتوان جلوی انگیزه اضافه برداشت بانکها از بانک مرکزی را گرفت
منبع : مجمع فعالان اقتصادی
@honaremodiriat
گفته می شود ۹ اقدام زیر برای مدیریت بازار ارز پس از بازگشت رئیسجمهور از نیویورک انجام خواهد شد که میتواند بر تعدیل نرخ ارز تاثیر گذار و موجب ریزش قیمتها شود.
معرفی سپرده پایه یورو:
بانکها مجاز به افتتاح حساب سپرده پایه یورو باشند به طوریکه بتوانند معادل نرخ سامانه سنا از حساب ریالی مشتریان برداشته و به حساب پایه یورو آنها منتقل نمایند. مقدار ریالی این حساب جدید، معادل ریالی روزانه نرخ سامانه سنا خواهد بود.
بانکها ملزم هستند که معادل حسابهای پایه یورویی که ایجاد میکنند، ارز معادل به صورت اسکناس، حواله و یا اوراق ارزی خریداری کنند که در معرض شوک ارزی قرار نگیرند
تهاتر ارزی بانک مرکزی با بانکها:
بانک مرکزی به صورت شبانه با بانکها وارد عملیات تهاتر ارزی شود. ارز بانکها را دریافت نموده و ریال به آنها بدهد. در زمان سررسید عقد، طرفین مختارند تا ما بهالتفاوت نرخ سود ریالی و ارزی را با هم تسویه نمایند و ارز و ریال داه شده را برگردانند. این نوع عقد، به دلیل ایجاد اختیار در معامله دوم، مشکل حرام بودن بیعالعینه را از بین میبرد.
اصلاح سامانه نیما
ایجاد اتاق تسویه صرافان:
برای صرافان مجاز و بزرگ (با سرمایه حداقل معین) اتاق تسویهای در بانک مرکزی ایجاد گردد (میتواند بخشی از سامانه نیما باشد) که صرافان به صورت ناشناس بتوانند ارزهای حوالهای یا اسکناس خود را با قیمتهای پیشنهادی (به حساب خود یا فرد دیگر) حراج کرده و دیگر صرافان آنرا خریداری نمایند.
کارت اعتباری ارزی برای مسافران و دیگر متقاضیان ارز:
در این طرح صرافان مجاز خواهند بود تا از طریق شرکتهایی که در کشورهای دیگر ایجاد میکنند، برای ایرانیان داخل کشور، کارت اعتباری ارزی (کارتهای هدیه ارزی) منتشر نمایند به طوریکه بدون نیاز به جابهجایی اسکناس، صرافان در ایران پس از دریافت مستندات لازم برای مسافت، ارز دانشجویی، بیماران، یا ...، مبالغ ریالی از مشتریان دریافت کرده و به آنها کارتهای هدیه در کشور مقصد ارائه دهند.
در این روش حواله بدون نیاز به پرداخت کارمزد تبدیل به اسکناس شده و عملاً معادل اسکناس عمل خواهد کرد. با توجه به تجمع سفر ایرانیان به تعداد محدودی از کشورها، ایجاد زیر ساخت این امر به راحتی بر مبنای بستانکاری ارزی موجود و یک ساختار شبیه به WESTERN UNION امکان ایجاد دارد.
انتشار گواهی سپرده ارزی بلندمدت توسط بانکها:
بانکها مجاز خواهند بود تا حسابهای ارزی بلندمدت با پشتوانه ارزی برای مشتریان افتتاح نموده و در قالب گواهی سپرده ارزی در اختیار مشتریان قرار دهند تا قابلیت تنزیل نیز داشته باشند. از این طریق، پس از تنزیل این اوراق در بازار بورس، بهتدریج اعتماد به حسابهای ارزی در مردم قابل احیا خواهد بود.
انتشار اوراق ارزی توسط شرکت نفت و شرکتهای پتروشیمی:
لازم است تا شرکت نفت و شرکتهای پتروشیمی مبتنی بر پیشبینی خود از میزان صادرات آتی، اوراق ارزی منتشر نمایند و در بازار به فروش رسانند. جمع آوری نقدینگی از این طریق به سود تولید مهمترین تولیدکنندگان کشور خواهد بود و از هجوم به بازر ارز تا حدی جلوگیری مینماید
عملیات بازار باز بانک مرکزی:
ضروی است تا هر چه سریعتر بانک مرکزی با بانکها وارد عملیات بازار باز شده تا اوراق دولت تبدیل به اوراق نقدپذیر شده و نرخ آنها رهبری نرخ در بازار پول را نماید. بانکها نیز، منضبط شده و جلوگیری از اضافه برداشتها صورت پذیرد. از ان طریق بانک مرکزی میتواند لنگر اسمی نرخ بهره را در اقتصاد مدیریت نماید، نوسانات را کاهش داده و کنترل تورم را در پیش بگیرد.
توثیق اوراق در ازای اضافه برداشت:
لازم است تا جهت کاهش انگیزه بانکها برای اضافه برداشت از بانک مرکزی، آنها را ملزم به توثیق اوراق دولت، ارز یا طلا نمود که بتوان جلوی انگیزه اضافه برداشت بانکها از بانک مرکزی را گرفت
منبع : مجمع فعالان اقتصادی
@honaremodiriat
اصول یادگیری زبان بدن
۱. با آرامش درتمام مراحل صحبت، حرکات ریز بدن و چهره و چشم طرف مقابل را زیر نظر بگیری
۲. هرمانعی که مزاحم حرکت یا فکر آزادانه شماست، برطرف کنید
۳. مواظب ۴ دقیقه اول برخورد خود با دیگران باشید. چون ۸۰ درصد از ذهنیت شما را نسبت به افراد تعیین می کند
۴. هگام ورود به جلسه/دیدار، لبخند بزنید
۵. فاصله مجاز با تمام افراد را همیشه حفظ کنید
۶. راحت بنشینید نه در حد کاناپه منزل بلکه در حدی که فکر شما درست کار کند
۷. تمام مدت ارتباط چشمی خود را حفظ کنید.زل نزنید/نگاه خود را روی چهره و چشمان طرف مقابل، تقسیم کنید
۸. با صورت، دماغ و گوش هایتان بازی نکنید
۹. با قدرت، از دستها و چهره تان برای حرف زدن استفاده کنید
۱۰. هنگام نوشیدن چای لیوان را جلوی سینه یا دهان خود نگه ندارید/چون نزدیک می شود به حالت تدافعی
۱۱. حس روحی مثبت داشته باشید
۱۲. لباس زیبا و آراسته مخصوص مذاکره و ملاقات داشته باشید/مودب و موقر دیده می شوید
۱۳. مدل موی متعارف داشته باشید/ با موی تمیز، نکته بین و ظریف دیده می شوید
۱۴. مجموع حرکات طرف مقابل را در نظر بگیرید. یک حرکت را قضاوت نکنید
۱۵. در برخورد با جنس مخالف تمام جهات دینی و شرعی را رعایت کنید
۱۶. دروغ نگویید. واکنش غیر ارادی اندام بدن به دروغگویی، فرد مقابل را متوجه می کند
۱۷. غذای سبک بخورید تا حرکات بدن و چشم تان کند نشود
۱۸. لحن مناسب/ از بلند یا کوتاه کردن لحن صدا برای تاکید یا نفی استفاده کنید
۱۹. برای رصد بهتر حرکات بدن، روبروی مذاکره کننده باشید
۲۰. از حرکات بدنش یادداشت برداری کنید تا در فرصت مناسب آنها را مطالعه کنید
۲۱. خندیدن بی مورد ممنوع/ چون حالت طبیعی چهره تان از بین می رود
۲۲. با هرکسی شوخی نکنید بخصوص شوخی فیزیکی
۲۳. ایستادن بی مورد و تکیه به صندلی ممنوع/باعث ایجاد خستگی و بی علاقگی در طرف مقابل می شود
۲۴. به طور احساسی دست و پای خود را حرکت ندهید/ حرکت باید طبیعی باشد
۲۵. برای استفاده از زبان بدن هر روز تمرین کنید/ باور داشته باشید
برگرفته از کتاب مهندسی زبان بدن، پویا ودایع
@honaremodiriat
۱. با آرامش درتمام مراحل صحبت، حرکات ریز بدن و چهره و چشم طرف مقابل را زیر نظر بگیری
۲. هرمانعی که مزاحم حرکت یا فکر آزادانه شماست، برطرف کنید
۳. مواظب ۴ دقیقه اول برخورد خود با دیگران باشید. چون ۸۰ درصد از ذهنیت شما را نسبت به افراد تعیین می کند
۴. هگام ورود به جلسه/دیدار، لبخند بزنید
۵. فاصله مجاز با تمام افراد را همیشه حفظ کنید
۶. راحت بنشینید نه در حد کاناپه منزل بلکه در حدی که فکر شما درست کار کند
۷. تمام مدت ارتباط چشمی خود را حفظ کنید.زل نزنید/نگاه خود را روی چهره و چشمان طرف مقابل، تقسیم کنید
۸. با صورت، دماغ و گوش هایتان بازی نکنید
۹. با قدرت، از دستها و چهره تان برای حرف زدن استفاده کنید
۱۰. هنگام نوشیدن چای لیوان را جلوی سینه یا دهان خود نگه ندارید/چون نزدیک می شود به حالت تدافعی
۱۱. حس روحی مثبت داشته باشید
۱۲. لباس زیبا و آراسته مخصوص مذاکره و ملاقات داشته باشید/مودب و موقر دیده می شوید
۱۳. مدل موی متعارف داشته باشید/ با موی تمیز، نکته بین و ظریف دیده می شوید
۱۴. مجموع حرکات طرف مقابل را در نظر بگیرید. یک حرکت را قضاوت نکنید
۱۵. در برخورد با جنس مخالف تمام جهات دینی و شرعی را رعایت کنید
۱۶. دروغ نگویید. واکنش غیر ارادی اندام بدن به دروغگویی، فرد مقابل را متوجه می کند
۱۷. غذای سبک بخورید تا حرکات بدن و چشم تان کند نشود
۱۸. لحن مناسب/ از بلند یا کوتاه کردن لحن صدا برای تاکید یا نفی استفاده کنید
۱۹. برای رصد بهتر حرکات بدن، روبروی مذاکره کننده باشید
۲۰. از حرکات بدنش یادداشت برداری کنید تا در فرصت مناسب آنها را مطالعه کنید
۲۱. خندیدن بی مورد ممنوع/ چون حالت طبیعی چهره تان از بین می رود
۲۲. با هرکسی شوخی نکنید بخصوص شوخی فیزیکی
۲۳. ایستادن بی مورد و تکیه به صندلی ممنوع/باعث ایجاد خستگی و بی علاقگی در طرف مقابل می شود
۲۴. به طور احساسی دست و پای خود را حرکت ندهید/ حرکت باید طبیعی باشد
۲۵. برای استفاده از زبان بدن هر روز تمرین کنید/ باور داشته باشید
برگرفته از کتاب مهندسی زبان بدن، پویا ودایع
@honaremodiriat
مدیر : خدمتگزار یا سرور
دکتر حسین تهرانی، محقق ارشد شرکت تویوتا
در سازمانها و شرکتهای ژاپنی، معمولا کارمندان و مدیران در سالنهای وسیع به مانند ساردین کنار هم نشسته اند! اگر بخواهید مدیران واحدها را پیدا کنید، محال است که از روی امکانات، بزرگی میز و فضای کاری ، منشی و غیره بتوانید تشخیص بدهید که مدیر بخش کیست و باید حتما سوال کنید که مدیر چه کسی است و با تعجب خواهید دید که امکانات و فضای کاری مدیر، در حد بقیه و حتی کمتر از اعضای گروهی است که بر آنها مدیریت میکند. !!
حدود سه ماه قبل از ناگویا به یک دفتر شیک در مرکز توکیو منتقل شدیم و در ابتدا فضای کاری باز با کلی فضای خالی داشتیم که بتدریج و با انتقال و جذب نیروهای جدید، تکمیل شد. با ورود مستمر اعضای جدید، انتظار داشتم که فضای کاری من و سایر کارمندان کوچکتر شود ولی با کمال تعجب مشاهده میکنم که بجای فضای کاری کارمندان، این فضای کاری مدیر کل دفتر توکیو است که هر روز کوچک و کوچکتر میشود !! هر نفری جدیدی که می آید بخشی از فضای او را میگیرند با گذاشتن یک میز و کامپیوتر، به نیروی جدید اختصاص میدهند!!!
اینگونه است که مدیران ژاپنی خدمتگزار شرکت و کارمندان زیر دست خود هستند ( هرگاه شرکت مشکل مالی پیدا کند در ابتدا حقوق و پاداش مدیران کاهش می یابد و قطع میشود) و کارمند ژاپنی با دیدن این مدیران خدمتگزار، با جان و دل برای پیشرفت شرکت کار و تلاش میکند چون میبیند مدیر او جلوتر از او در صف اول فداکاری و تلاش قرار دارد و در هنگام مشکل و سختی، مدیر او پیشتاز و جلوتر از اوست.
یادم می آید در ایران مدیری داشتیم که طبق معمول مدیران ایرانی چند ده شغله بود و تقریبا هیچوقت در شرکت حضور نداشت!! با اینحال اتاق و فضای بسیار بزرگی را به خود اختصاص داده بود که بسیار هم به آن حساس بود. در مقطعی شرکت پروژه بزرگی را گرفت و تعداد زیادی نیروی جدید به شرکت وارد شدند. بتدریج فضای کاری ما کوچک و کوچکتر شد بطوریکه برخی مجبور شدند که در راهروها میز بگذارند و کارشان را انجام بدهند !!!
با اینحال کسی جرات نداشت از آن مدیر مغرور درخواست کند که بخش کوچکی از آن فضای بلا استفاده خود را به نیروهای جدید تخصیص دهد و خودش هم با دیدن این شرایط، هیچ اقدامی انجام نداد!!!
من نمیدانم ریشه اینهمه غرور و نخوت و احساس سروری در مدیران ما از کجا نشات گرفته است!! آخر چه عرضه کرده اند و چه گلی بسر ما زده اند !!! حداقل کارایی و بهره وری هم نداشته و ندارند که به آن ببالند و شرایط اسفناک کنونی اقتصاد، نتیجه عملکرد همین مدیران نالایق مغرور و سرور پیشه است. کمی مدیران ژاپنی را ببینید که با اینهمه کارایی و زحمت و تلاش، بدون ادعا به مانند یک خدمتگزار در خدمت شرکت و کارمندان زیر دست خود هستند!!!
@honaremodiriat
دکتر حسین تهرانی، محقق ارشد شرکت تویوتا
در سازمانها و شرکتهای ژاپنی، معمولا کارمندان و مدیران در سالنهای وسیع به مانند ساردین کنار هم نشسته اند! اگر بخواهید مدیران واحدها را پیدا کنید، محال است که از روی امکانات، بزرگی میز و فضای کاری ، منشی و غیره بتوانید تشخیص بدهید که مدیر بخش کیست و باید حتما سوال کنید که مدیر چه کسی است و با تعجب خواهید دید که امکانات و فضای کاری مدیر، در حد بقیه و حتی کمتر از اعضای گروهی است که بر آنها مدیریت میکند. !!
حدود سه ماه قبل از ناگویا به یک دفتر شیک در مرکز توکیو منتقل شدیم و در ابتدا فضای کاری باز با کلی فضای خالی داشتیم که بتدریج و با انتقال و جذب نیروهای جدید، تکمیل شد. با ورود مستمر اعضای جدید، انتظار داشتم که فضای کاری من و سایر کارمندان کوچکتر شود ولی با کمال تعجب مشاهده میکنم که بجای فضای کاری کارمندان، این فضای کاری مدیر کل دفتر توکیو است که هر روز کوچک و کوچکتر میشود !! هر نفری جدیدی که می آید بخشی از فضای او را میگیرند با گذاشتن یک میز و کامپیوتر، به نیروی جدید اختصاص میدهند!!!
اینگونه است که مدیران ژاپنی خدمتگزار شرکت و کارمندان زیر دست خود هستند ( هرگاه شرکت مشکل مالی پیدا کند در ابتدا حقوق و پاداش مدیران کاهش می یابد و قطع میشود) و کارمند ژاپنی با دیدن این مدیران خدمتگزار، با جان و دل برای پیشرفت شرکت کار و تلاش میکند چون میبیند مدیر او جلوتر از او در صف اول فداکاری و تلاش قرار دارد و در هنگام مشکل و سختی، مدیر او پیشتاز و جلوتر از اوست.
یادم می آید در ایران مدیری داشتیم که طبق معمول مدیران ایرانی چند ده شغله بود و تقریبا هیچوقت در شرکت حضور نداشت!! با اینحال اتاق و فضای بسیار بزرگی را به خود اختصاص داده بود که بسیار هم به آن حساس بود. در مقطعی شرکت پروژه بزرگی را گرفت و تعداد زیادی نیروی جدید به شرکت وارد شدند. بتدریج فضای کاری ما کوچک و کوچکتر شد بطوریکه برخی مجبور شدند که در راهروها میز بگذارند و کارشان را انجام بدهند !!!
با اینحال کسی جرات نداشت از آن مدیر مغرور درخواست کند که بخش کوچکی از آن فضای بلا استفاده خود را به نیروهای جدید تخصیص دهد و خودش هم با دیدن این شرایط، هیچ اقدامی انجام نداد!!!
من نمیدانم ریشه اینهمه غرور و نخوت و احساس سروری در مدیران ما از کجا نشات گرفته است!! آخر چه عرضه کرده اند و چه گلی بسر ما زده اند !!! حداقل کارایی و بهره وری هم نداشته و ندارند که به آن ببالند و شرایط اسفناک کنونی اقتصاد، نتیجه عملکرد همین مدیران نالایق مغرور و سرور پیشه است. کمی مدیران ژاپنی را ببینید که با اینهمه کارایی و زحمت و تلاش، بدون ادعا به مانند یک خدمتگزار در خدمت شرکت و کارمندان زیر دست خود هستند!!!
@honaremodiriat
⭕️شکست یک کسب و کار زمانی اتفاق میافتد که یکی از فرضیات کلیدی آن تغییر میکند اما مدیران آن کسب و کار هنوز بر اساس فرضیات قدیمی به فعالیت ادامه دهند.
پیتر دراکر
@honaremodiriat
پیتر دراکر
@honaremodiriat
رمز و راز (اصول ساده) کار گروهی در ژاپن
دکتر حسین تهرانی، محقق ارشد شرکت تویوتا
مقصر نه، راه حل آری
همین چند وقت پیش بود که زحمات دوساله گروهی که در آن کار میکردم بر باد هوا رفت و خودرو و تمام تجهیزات پیشرفته آن، بیش از دو سال کد نویسی و تست، به یکباره از کار افتاد و کسی نمیدانست که دقیقا چه اتفاقی افتاده و هیچکس نمیتوانست دلیل قانع کننده ای برای آن پیدا کند. بطور خودکار اولین فکری که از ذهن من گذشت این بود که مقصر از کار افتادن سیستم کیست؟ سیستم و خودرو بسیار خوب و دقیق عمل میکرد و مشکلی نداشت و پس باید کسی در جایی خراب کاری انجام داده باشد!!
در این میان برخورد مدیران پروژه بسیار جالب و آموزنده بود. در جلسات متعددی که بلافاصله تشکیل شد، اصلا صحبتی از سرزنش و پیدا کردن فرد مقصر و خاطی نبود و تنها صحبت از این بود که به چه دلیل این مشکل بوجود آمده است. در حالیکه من همچنان بر وجود یک مقصر و خطاکار تاکید داشتم، سایر اعضای گروه بر یافتن مشکل اصلی تمرکز داشتند و سعی میکردند که پای کسی را به عنوان خطاکار به میان نیاورند و صحبتها در جلسات به حاشیه نرود.
پس از انجام تست ها و بررسی های مختلف ، سرانجام به مشکل اصلی پی بردیم که از تصور ما خارج بود و به پیچیدگی زیاد سیستم برمیگشت ( به قولی به عقل جن هم نمیرسید!!) و بر همین اساس در حال نوشتن چند حق اختراع خوب و اساسی هستیم. من از ذهنیت اولیه خودم بسیار شرمنده شدم که بدون تفکر لازم و با هیجان بسیار ( کلا هوش و عمل هیجانی ما ایرانیها بسیار بالا است)، تنها بدنبال مقصر بودم که در حالیکه مقصری وجود نداشت و مشکل اصلی عدم درک کامل ما از پیچیدگی های سیستم بود.
یادم می آید در ایران در پروژه پیچیده و مشکل لوله گزاری زیر آب و تست های مربوطه، با مشکلات و تاخیرات فراوانی مواجه بودیم . با اینکه مهندسین و نیروهای پروژه از افراد بسیار کارآمدی تشکیل شده بودند، ولی پیچیدگی های فنی و عدم تجربه، مشکلات و تاخیرات زیادی بوجود آورده بود. متاسفانه برخورد مدیر پروژه در مواجهه با این تاخیرات، تنها پیدا کردن مقصر و خراب کردن آوار بر سر او بود. با این روش مدیریت، نه تنها وقت زیادی از اعضای گروه صرف دعواهای بدون سرانجام میشد، بلکه با ایجاد جو سرخوردگی، بسیاری از نیروهای کارآمد پروژه را ترک کردند و عملا چندین بار کل تیم پروژه تغییر پیدا کرد، ولی مشکلات و تاخیرات نه تنها حل نشد بلکه به مراتب اوضاع بدتر و وخیم تر شد!!
در سطحی وسیعتر در مدیریت اقتصاد و صنعت مملکت هم دیدگاه مشابهی برای پیدا کردن مقصر و خطاکا وجود دارد. با بروز کوچکترین مشکل، به جای اینکه انرژی و وقت نیروهای نخبه صرف پیدا کردن راه حل شود، صرف دعواهای بی انتهایی میشود که تنها مشکل را تشدید میکند و هیچ نتیجه ای در برندارد.
@honaremodiriat
دکتر حسین تهرانی، محقق ارشد شرکت تویوتا
مقصر نه، راه حل آری
همین چند وقت پیش بود که زحمات دوساله گروهی که در آن کار میکردم بر باد هوا رفت و خودرو و تمام تجهیزات پیشرفته آن، بیش از دو سال کد نویسی و تست، به یکباره از کار افتاد و کسی نمیدانست که دقیقا چه اتفاقی افتاده و هیچکس نمیتوانست دلیل قانع کننده ای برای آن پیدا کند. بطور خودکار اولین فکری که از ذهن من گذشت این بود که مقصر از کار افتادن سیستم کیست؟ سیستم و خودرو بسیار خوب و دقیق عمل میکرد و مشکلی نداشت و پس باید کسی در جایی خراب کاری انجام داده باشد!!
در این میان برخورد مدیران پروژه بسیار جالب و آموزنده بود. در جلسات متعددی که بلافاصله تشکیل شد، اصلا صحبتی از سرزنش و پیدا کردن فرد مقصر و خاطی نبود و تنها صحبت از این بود که به چه دلیل این مشکل بوجود آمده است. در حالیکه من همچنان بر وجود یک مقصر و خطاکار تاکید داشتم، سایر اعضای گروه بر یافتن مشکل اصلی تمرکز داشتند و سعی میکردند که پای کسی را به عنوان خطاکار به میان نیاورند و صحبتها در جلسات به حاشیه نرود.
پس از انجام تست ها و بررسی های مختلف ، سرانجام به مشکل اصلی پی بردیم که از تصور ما خارج بود و به پیچیدگی زیاد سیستم برمیگشت ( به قولی به عقل جن هم نمیرسید!!) و بر همین اساس در حال نوشتن چند حق اختراع خوب و اساسی هستیم. من از ذهنیت اولیه خودم بسیار شرمنده شدم که بدون تفکر لازم و با هیجان بسیار ( کلا هوش و عمل هیجانی ما ایرانیها بسیار بالا است)، تنها بدنبال مقصر بودم که در حالیکه مقصری وجود نداشت و مشکل اصلی عدم درک کامل ما از پیچیدگی های سیستم بود.
یادم می آید در ایران در پروژه پیچیده و مشکل لوله گزاری زیر آب و تست های مربوطه، با مشکلات و تاخیرات فراوانی مواجه بودیم . با اینکه مهندسین و نیروهای پروژه از افراد بسیار کارآمدی تشکیل شده بودند، ولی پیچیدگی های فنی و عدم تجربه، مشکلات و تاخیرات زیادی بوجود آورده بود. متاسفانه برخورد مدیر پروژه در مواجهه با این تاخیرات، تنها پیدا کردن مقصر و خراب کردن آوار بر سر او بود. با این روش مدیریت، نه تنها وقت زیادی از اعضای گروه صرف دعواهای بدون سرانجام میشد، بلکه با ایجاد جو سرخوردگی، بسیاری از نیروهای کارآمد پروژه را ترک کردند و عملا چندین بار کل تیم پروژه تغییر پیدا کرد، ولی مشکلات و تاخیرات نه تنها حل نشد بلکه به مراتب اوضاع بدتر و وخیم تر شد!!
در سطحی وسیعتر در مدیریت اقتصاد و صنعت مملکت هم دیدگاه مشابهی برای پیدا کردن مقصر و خطاکا وجود دارد. با بروز کوچکترین مشکل، به جای اینکه انرژی و وقت نیروهای نخبه صرف پیدا کردن راه حل شود، صرف دعواهای بی انتهایی میشود که تنها مشکل را تشدید میکند و هیچ نتیجه ای در برندارد.
@honaremodiriat
تحریم ها کدام صنعت کشور را نمی توانند تکان دهند؟ کجا ميتواند برای سرمایه گذاری مناسبتر باشد؟
مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی در گزارشی خواستار تغییر جهت سرمایهگذاری در صنایع فعال به منظور کاهش تاثیرات تحریمهای اقتصادی شد. در حالی که تحریم های آمریکا علیه ایران ، جریان عادی اقتصاد را تحت تاثیر قرار داده و منع واردات بسیاری از اقلام اولیه از یک سو و همچنین تحریم مستقیم برخی صنایع از سوی دیگر سبب شده است اقتصاد ایران با شرایطی غیر عادی مواجه شود ، بررسی ها نشان می دهد سرمایه گذاری در صنایعی که وابستگی کمتری به واردات دارند می تواند موثر باشد .
بررسیها نشان میدهد 75 درصد از کالاهای وارداتی به ایران را اقلام واسطهای و سرمایهای تشکیل میدهند. این بدان معناست که تولید در ایران وابستگی بالایی به واردات دارد. از این رو افزایش قیمت ارز و کاهش ارزش پول ملی می تواند شرایط را برای تولید دشوار سازد چرا که هزینه تولید در ایران را افزایش می دهد. به موجب ارزیابیهای انجام گرفته بخشهایی که وابستگی بالایی به واردات دارند، با اعمال تحریم و محدودیت واردات با کاهش توان تولید بیشتری در اقتصاد مواجه میشوند.
در این خصوص آنچه اهمیت مییابد این است که بخشهایی در اولویت سیاستگذاری قرار گیرند که علاوه بر وابستگی کمتربه واردات، ازپیوندهای قویتر با سایر بخشهای اقتصادی و لذا توانایی بیشتری در ایجاد تحرک در اقتصاد برخوردار باشند.
درصورتیکه بتوان با تخصیص ارز و جایگزینی واردات مشکل محدودیت واردات در شرایط تحریم را برطرف کرد، میتوان بخشهای ارائه شده در جدول را به عنوان بخشهای با اولویت سرمایهگذاری در شرایط تحریم معرفی کرد. کدام صنایع تاثیر کمتری از تحریم میگیرند؟
در این گزارش تاکید شده است درصورتی که امکان جایگزینی واردات و تخصیص ارز در شرایط تحریم میسر نباشد باید بخشهایی در اولویت سیاستگذاری قرار گیرند که دو ویژگی پیش گفته را داشته باشند.
صنایعی که دارای دو مؤلفه فوق هستند به ترتیب عبارتند از :
ساخت محصولات غذایی، کشاورزی، ساختمان، ساخت مبلمان، دباغی و پرداخت چرم، فلزات اساسی، ساخت محصولات چوبی و ساخت سایر محصولات کانی غیرفلزی.
@honaremodiriat
مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی در گزارشی خواستار تغییر جهت سرمایهگذاری در صنایع فعال به منظور کاهش تاثیرات تحریمهای اقتصادی شد. در حالی که تحریم های آمریکا علیه ایران ، جریان عادی اقتصاد را تحت تاثیر قرار داده و منع واردات بسیاری از اقلام اولیه از یک سو و همچنین تحریم مستقیم برخی صنایع از سوی دیگر سبب شده است اقتصاد ایران با شرایطی غیر عادی مواجه شود ، بررسی ها نشان می دهد سرمایه گذاری در صنایعی که وابستگی کمتری به واردات دارند می تواند موثر باشد .
بررسیها نشان میدهد 75 درصد از کالاهای وارداتی به ایران را اقلام واسطهای و سرمایهای تشکیل میدهند. این بدان معناست که تولید در ایران وابستگی بالایی به واردات دارد. از این رو افزایش قیمت ارز و کاهش ارزش پول ملی می تواند شرایط را برای تولید دشوار سازد چرا که هزینه تولید در ایران را افزایش می دهد. به موجب ارزیابیهای انجام گرفته بخشهایی که وابستگی بالایی به واردات دارند، با اعمال تحریم و محدودیت واردات با کاهش توان تولید بیشتری در اقتصاد مواجه میشوند.
در این خصوص آنچه اهمیت مییابد این است که بخشهایی در اولویت سیاستگذاری قرار گیرند که علاوه بر وابستگی کمتربه واردات، ازپیوندهای قویتر با سایر بخشهای اقتصادی و لذا توانایی بیشتری در ایجاد تحرک در اقتصاد برخوردار باشند.
درصورتیکه بتوان با تخصیص ارز و جایگزینی واردات مشکل محدودیت واردات در شرایط تحریم را برطرف کرد، میتوان بخشهای ارائه شده در جدول را به عنوان بخشهای با اولویت سرمایهگذاری در شرایط تحریم معرفی کرد. کدام صنایع تاثیر کمتری از تحریم میگیرند؟
در این گزارش تاکید شده است درصورتی که امکان جایگزینی واردات و تخصیص ارز در شرایط تحریم میسر نباشد باید بخشهایی در اولویت سیاستگذاری قرار گیرند که دو ویژگی پیش گفته را داشته باشند.
صنایعی که دارای دو مؤلفه فوق هستند به ترتیب عبارتند از :
ساخت محصولات غذایی، کشاورزی، ساختمان، ساخت مبلمان، دباغی و پرداخت چرم، فلزات اساسی، ساخت محصولات چوبی و ساخت سایر محصولات کانی غیرفلزی.
@honaremodiriat
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔅آیا با FATF آشنایی دارید؟؟
در کلیپ بالا با FATF آشنا شوید.
با تشکر از شبکه نظر
@Nazar
✅ از کانال تخصصی هنرمدیریت دیدن کنید:
@honaremodiriat
در کلیپ بالا با FATF آشنا شوید.
با تشکر از شبکه نظر
@Nazar
✅ از کانال تخصصی هنرمدیریت دیدن کنید:
@honaremodiriat
در مذمت راه حل های "عملی" در اقتصاد!
امیرحسین خالقی
اسلاوی ژیژک یک نوشته بامزه در کتاب خود به نام "خشونت" دارد که شاید برای کسی که خواهان فعالیت سیاسی جدی است بد نباشد، او می گوید در دوران سوسیالیسم توصیه لنین به جوانانی که از او می پرسیدند چه کار باید بکنند این بود: "آموختن، آموختن، آموختن". این توصیه همیشه در برابر چشمان همه بود و بر در و دیوار مدارس نقش بسته بود.
لطیفه ای هم بود که از مارکس، انگلس و لنین می پرسند که آیا ترجیح می دهند همسری برای خود اختیار کنند یا معشوقه داشته باشند. مارکس که در مسائل خصوصی تا حدودی محافظه کار بود پاسخ می دهد: "همسر". ولی انگلس که خوشگذران تر از او بود معشوقه داشتن را انتخاب می کند. اما در کمال تعجب لنین می گوید: "هر دو". قضیه خوشگذرانی است؟ نه. او توضیح می دهد: "زیرا بدین ترتیب می توانم به همسرم بگویم که پیش معشوقه ام می روم و به معشوقه ام می گویم باید پیش همسرم باشم ..." و از او می پرسند: "و بعد چه می کنی؟" لنین پاسخ می دهد: "یک گوشه خلوت پیدا می کنم و می آموزم و می آموزم و می آموزم!"
ژیژک اشاره می کند آیا این دقیقا این همان کاری نیست که لنین پس از فاجعه 1914 (شکست روسیه از آلمان در جنگ جهانی اول که آن را زمینه ساز انقلاب اکتبر روسیه 1917 می دانند) کرد؟ او به گوشه ای تنها در سوییس خزید و در آنجا با مطالعه منطق هگل "آموخت و آموخت و آموخت".
به نظر حرف این مرد تپل (ژیژک) برای حال و احوال فعلی مملکت هم رواست، زمانی که همه در جستجوی راه حل های "عملی" برای به سلامت گذشتن از این به اصطلاح پیچ تاریخی اند؛ شاید باید در مقابل وسوسه دادن راه حل های "عملی" مقاومت کرد؛ شاید "عملی ترین" کار این باشد که هیچ کاری نکرد، بلکه به کنجی رفت و آموخت و آموخت و آموخت تا اصلا فهمید اوضاع از چه قرار است، یحتمل این بهترین کاری است که خیلی از ما و از جمله نگارنده این سطور می تواند انجام دهد، والله اعلم.
@honaremodiriat
امیرحسین خالقی
اسلاوی ژیژک یک نوشته بامزه در کتاب خود به نام "خشونت" دارد که شاید برای کسی که خواهان فعالیت سیاسی جدی است بد نباشد، او می گوید در دوران سوسیالیسم توصیه لنین به جوانانی که از او می پرسیدند چه کار باید بکنند این بود: "آموختن، آموختن، آموختن". این توصیه همیشه در برابر چشمان همه بود و بر در و دیوار مدارس نقش بسته بود.
لطیفه ای هم بود که از مارکس، انگلس و لنین می پرسند که آیا ترجیح می دهند همسری برای خود اختیار کنند یا معشوقه داشته باشند. مارکس که در مسائل خصوصی تا حدودی محافظه کار بود پاسخ می دهد: "همسر". ولی انگلس که خوشگذران تر از او بود معشوقه داشتن را انتخاب می کند. اما در کمال تعجب لنین می گوید: "هر دو". قضیه خوشگذرانی است؟ نه. او توضیح می دهد: "زیرا بدین ترتیب می توانم به همسرم بگویم که پیش معشوقه ام می روم و به معشوقه ام می گویم باید پیش همسرم باشم ..." و از او می پرسند: "و بعد چه می کنی؟" لنین پاسخ می دهد: "یک گوشه خلوت پیدا می کنم و می آموزم و می آموزم و می آموزم!"
ژیژک اشاره می کند آیا این دقیقا این همان کاری نیست که لنین پس از فاجعه 1914 (شکست روسیه از آلمان در جنگ جهانی اول که آن را زمینه ساز انقلاب اکتبر روسیه 1917 می دانند) کرد؟ او به گوشه ای تنها در سوییس خزید و در آنجا با مطالعه منطق هگل "آموخت و آموخت و آموخت".
به نظر حرف این مرد تپل (ژیژک) برای حال و احوال فعلی مملکت هم رواست، زمانی که همه در جستجوی راه حل های "عملی" برای به سلامت گذشتن از این به اصطلاح پیچ تاریخی اند؛ شاید باید در مقابل وسوسه دادن راه حل های "عملی" مقاومت کرد؛ شاید "عملی ترین" کار این باشد که هیچ کاری نکرد، بلکه به کنجی رفت و آموخت و آموخت و آموخت تا اصلا فهمید اوضاع از چه قرار است، یحتمل این بهترین کاری است که خیلی از ما و از جمله نگارنده این سطور می تواند انجام دهد، والله اعلم.
@honaremodiriat
سودآور ، دشوار یا مهم ؟
ست گادین
«اَپل» اولین شرکتی شد که به ارزش یک تریلیون دلاری دست یافت . آنها این کار را در عرض پنج سال با تمرکز روی کاری «سودآور» انجام دادند . آنها با استمرار تمام برای تولید کالاهای لوکس تلاش کردند و بقیه ی کارها را کنار گذاشتند . برخلاف دو دهه اول فعالیت شان ، وقتی روی موفقیت در کارشان متمرکز شدند ، که البته «دشوار» و شاید هم «مهم» بود ، تا این اواخر هیچ کار دیگری انجام ندادهاند . «تیم کوک » قولی به سهامداران داد و سر قول اش ایستاد.
«آمازون » دومین شرکت یک تریلیون دلاری شد و تنها چیزی که بر روی آن تمرکز کرد کارهای «دشوار» بود .آنها بیش از یک میلیون محصول را با سرعت توسط کشتی جابجا کردند ، بدون اینکه محدودیت یا کمبودی داشته باشند و با بیشترین حجم ترافیک اینترنتی ، صنایع را یکی پس از دیگری نابود کردند . سرمایه گذاران با صبر و ناباوری منتظر سودآوری ماندند ولی « آمازون » بی وقفه به افزایش انجام کارهای «دشوار» تمرکز دارد . قول متفاوت آنها مبنی بر انجام کارهای «دشوار » همچنان حفظ شده است .
ولی شجاع ترین و سخاوتمندترین شرکت هایی که نادیده گرفته میشوند و هرگز به شرکت هایی با ارزش یک تریلیون دلار نمی رسند ، به حال خود رها شده اند تا به تنهایی کار های «مهم» را به انجام برسانند.
کارهایی مثل کمک به دیگران برای دیده شدن ، ایجاد فضاهای امن ، ایجاد فرصت ، آموزش و طراحی راه های جدیدی رو به جلو و بالاخره تغییر دادن چیزها به چیزی بهتر از قبل .
«وال استریت» بندرت اقدام به تغییراتی برای بهتر شدن امور می کند ، پس جای خوبی برای انجام کار «مهم» تغییر و بهتر کردن چیزها نیست . شاید فقط کافیست دست به کاری بزنید که خودتان به آن افتخار کنید ، مشارکت دیگران را جلب کنید و کاری را که بدست گرفته اید ، کمی بهتر از قبل تحویل دهید .
سود آور ، دشوار یا مهم ، هر کدام یک گزینه هستند . انتخاب هایی که ما همه روزه انجام می دهیم . هیچ یک از سه گزینه ی بالا دست یافتنی نیست مگر اینکه ما به دنبال انجام دادن بهتر کارها نسبت به قبل باشیم.
ترجمه از مصطفی منبری
@honaremodiriat
ست گادین
«اَپل» اولین شرکتی شد که به ارزش یک تریلیون دلاری دست یافت . آنها این کار را در عرض پنج سال با تمرکز روی کاری «سودآور» انجام دادند . آنها با استمرار تمام برای تولید کالاهای لوکس تلاش کردند و بقیه ی کارها را کنار گذاشتند . برخلاف دو دهه اول فعالیت شان ، وقتی روی موفقیت در کارشان متمرکز شدند ، که البته «دشوار» و شاید هم «مهم» بود ، تا این اواخر هیچ کار دیگری انجام ندادهاند . «تیم کوک » قولی به سهامداران داد و سر قول اش ایستاد.
«آمازون » دومین شرکت یک تریلیون دلاری شد و تنها چیزی که بر روی آن تمرکز کرد کارهای «دشوار» بود .آنها بیش از یک میلیون محصول را با سرعت توسط کشتی جابجا کردند ، بدون اینکه محدودیت یا کمبودی داشته باشند و با بیشترین حجم ترافیک اینترنتی ، صنایع را یکی پس از دیگری نابود کردند . سرمایه گذاران با صبر و ناباوری منتظر سودآوری ماندند ولی « آمازون » بی وقفه به افزایش انجام کارهای «دشوار» تمرکز دارد . قول متفاوت آنها مبنی بر انجام کارهای «دشوار » همچنان حفظ شده است .
ولی شجاع ترین و سخاوتمندترین شرکت هایی که نادیده گرفته میشوند و هرگز به شرکت هایی با ارزش یک تریلیون دلار نمی رسند ، به حال خود رها شده اند تا به تنهایی کار های «مهم» را به انجام برسانند.
کارهایی مثل کمک به دیگران برای دیده شدن ، ایجاد فضاهای امن ، ایجاد فرصت ، آموزش و طراحی راه های جدیدی رو به جلو و بالاخره تغییر دادن چیزها به چیزی بهتر از قبل .
«وال استریت» بندرت اقدام به تغییراتی برای بهتر شدن امور می کند ، پس جای خوبی برای انجام کار «مهم» تغییر و بهتر کردن چیزها نیست . شاید فقط کافیست دست به کاری بزنید که خودتان به آن افتخار کنید ، مشارکت دیگران را جلب کنید و کاری را که بدست گرفته اید ، کمی بهتر از قبل تحویل دهید .
سود آور ، دشوار یا مهم ، هر کدام یک گزینه هستند . انتخاب هایی که ما همه روزه انجام می دهیم . هیچ یک از سه گزینه ی بالا دست یافتنی نیست مگر اینکه ما به دنبال انجام دادن بهتر کارها نسبت به قبل باشیم.
ترجمه از مصطفی منبری
@honaremodiriat
برخی از مشکلات رایج مدیران:
۱ - کارمند خوب پیدا نمیشود!
مشکل از آنجاست که مهارت کافی در استخدام نداریم.
البته منظور ما این نیست که استخدام کار بسیار راحتی است، کار سخت است ولی امکانپذیر است.
۲ - هیچکس کار را مثل خود آدم انجام نمیدهد.
باید در «واگذاری کارها» مهارت بیشتری کسب کنیم.
واگذاری قابل یادگیری است و نکات فراوانی دارد که باید رعایت کنیم تا کارمندان کار را به خوبی انجام دهند.
۳ - اگر من نباشم کارمندان کار نمیکنند.
انگیزه دادن به کارمندان را بلد نیستیم.
اگر رهبر خوبی باشیم و مدام به کارمندان انگیزه بدهیم کارها به خوبی انجام خواهند شد.
۴ - اگر به کارمندان آزادی و اختیار بدهیم سوءاستفاده میکنند.
مشکل از آنجاست که هیچ سیستمی برای سنجش عملکرد کارکنان نداریم.
اگر عملکرد کارکنان با معیارهای عددی سنجیده شود امکان سوء استفاده از بین میرود.
۵ - آنقدر سرم شلوغ است که فرصت بازاریابی و تبلیغات ندارم.
مدیریت زمان ضعیفی داریم و همچنین کارها را به اندازه کافی واگذار نمیکنیم.
۶ - شرایط اقتصادی خوب نیست و نمیتوان کاری کرد.
به اندازه کافی بر بازاریابی و تبلیغات تمرکز نکردهایم.
با شنیدن کلمه بازاریابی بلافاصله به فکر بیلبورد و تبلیغات چند میلیونی نیفتید.
راههای بسیار ارزانی وجود دارد که میتواند مشتریان زیادی ایجاد کند.
۷ - رقیبان نمیگذارند فروش خوبی داشته باشیم.
مشکل از آنجاست که استراتژی ندارید یا حداقل استراتژی مناسبی ندارید.
@honaremodiriat
۱ - کارمند خوب پیدا نمیشود!
مشکل از آنجاست که مهارت کافی در استخدام نداریم.
البته منظور ما این نیست که استخدام کار بسیار راحتی است، کار سخت است ولی امکانپذیر است.
۲ - هیچکس کار را مثل خود آدم انجام نمیدهد.
باید در «واگذاری کارها» مهارت بیشتری کسب کنیم.
واگذاری قابل یادگیری است و نکات فراوانی دارد که باید رعایت کنیم تا کارمندان کار را به خوبی انجام دهند.
۳ - اگر من نباشم کارمندان کار نمیکنند.
انگیزه دادن به کارمندان را بلد نیستیم.
اگر رهبر خوبی باشیم و مدام به کارمندان انگیزه بدهیم کارها به خوبی انجام خواهند شد.
۴ - اگر به کارمندان آزادی و اختیار بدهیم سوءاستفاده میکنند.
مشکل از آنجاست که هیچ سیستمی برای سنجش عملکرد کارکنان نداریم.
اگر عملکرد کارکنان با معیارهای عددی سنجیده شود امکان سوء استفاده از بین میرود.
۵ - آنقدر سرم شلوغ است که فرصت بازاریابی و تبلیغات ندارم.
مدیریت زمان ضعیفی داریم و همچنین کارها را به اندازه کافی واگذار نمیکنیم.
۶ - شرایط اقتصادی خوب نیست و نمیتوان کاری کرد.
به اندازه کافی بر بازاریابی و تبلیغات تمرکز نکردهایم.
با شنیدن کلمه بازاریابی بلافاصله به فکر بیلبورد و تبلیغات چند میلیونی نیفتید.
راههای بسیار ارزانی وجود دارد که میتواند مشتریان زیادی ایجاد کند.
۷ - رقیبان نمیگذارند فروش خوبی داشته باشیم.
مشکل از آنجاست که استراتژی ندارید یا حداقل استراتژی مناسبی ندارید.
@honaremodiriat
مدیران عاملی که همه گزینههای ممکن را پیش روی خود نگاه میدارند، معمولا هیچکدام را اجرا نخواهند کرد!
بنگاههایی که همه قسمتهای بازار را هدف میگیرند معمولا دستآخر به هیچکدام دست نمییابند. فروشندهای که همه معاملهها را تعقیب میکند در انتها هیچ معاملهای را جوش نخواهد داد.
ما گرفتار یک اجبار وسواسی برای برداشتن هر تعداد هندوانه ممکن با یک دست هستیم و سوار هیچ کاری نیستیم؛ ولی گزینهها را پیش رویمان باز نگه می داریم. این موضوع به راحتی میتواند به قیمت موفقیتمان تمام شود. باید یاد بگیریم که درها را ببندیم.
یک استراتژی کسبوکار در درجه اول بیانیهای است برای چیزهایی که نباید مشغولشان شویم.
یک استراتژی مشابه برای زندگیتان قرار دهید:
چیزهایی را که نباید در زندگی دنبال کنید، روی کاغذ بیاورید. به عبارت دیگر به یک تصمیم حسابشده برای آزاد کردن برخی امکانات برسید و هر وقت گزینهای مطرح شد آن را با فهرست آنچه که نباید سراغشان بروید و درگیرشان شوید بسنجید.
این کار نه تنها شما را از به دردسر افتادن حفظ میکند، بلکه کلی از زمانتان را برای اندیشیدن آزاد خواهد کرد. یک بار این فکر سخت را به سرانجام برسانید و بعد به جای آنکه هر بار که دری گشودهشد بنشینید و ذهنتان را مشغول کنید، فقط به این لیست مراجعه کنید.
بسیاری از دروازهها ارزش وارد شدن را ندارند حتی وقتی که دستگیرههای درشان بهراحتی بچرخد و باز شود.
رولف دوبلی
@honaremodiriat
بنگاههایی که همه قسمتهای بازار را هدف میگیرند معمولا دستآخر به هیچکدام دست نمییابند. فروشندهای که همه معاملهها را تعقیب میکند در انتها هیچ معاملهای را جوش نخواهد داد.
ما گرفتار یک اجبار وسواسی برای برداشتن هر تعداد هندوانه ممکن با یک دست هستیم و سوار هیچ کاری نیستیم؛ ولی گزینهها را پیش رویمان باز نگه می داریم. این موضوع به راحتی میتواند به قیمت موفقیتمان تمام شود. باید یاد بگیریم که درها را ببندیم.
یک استراتژی کسبوکار در درجه اول بیانیهای است برای چیزهایی که نباید مشغولشان شویم.
یک استراتژی مشابه برای زندگیتان قرار دهید:
چیزهایی را که نباید در زندگی دنبال کنید، روی کاغذ بیاورید. به عبارت دیگر به یک تصمیم حسابشده برای آزاد کردن برخی امکانات برسید و هر وقت گزینهای مطرح شد آن را با فهرست آنچه که نباید سراغشان بروید و درگیرشان شوید بسنجید.
این کار نه تنها شما را از به دردسر افتادن حفظ میکند، بلکه کلی از زمانتان را برای اندیشیدن آزاد خواهد کرد. یک بار این فکر سخت را به سرانجام برسانید و بعد به جای آنکه هر بار که دری گشودهشد بنشینید و ذهنتان را مشغول کنید، فقط به این لیست مراجعه کنید.
بسیاری از دروازهها ارزش وارد شدن را ندارند حتی وقتی که دستگیرههای درشان بهراحتی بچرخد و باز شود.
رولف دوبلی
@honaremodiriat
قطع همکاری ریچارد برانسون با عربستان به دلیل قتل خاشقچی
ریچارد برانسون، مالک و مدیرعامل شرکت ویرجین اعلام کرد که به روابط تجاری خود باعربستان سعودی پایان می دهد.
در بیانیه ای که از سوی برانسون آمده است، اعلام شده که او به دلیل ناپدید شدن جمال خاشقجی خبرنگار عربستانی و گزارش های پلیس ترکیه مبنی بر کشته شدن او به فرمان خاندان سعود دیگر نمی تواند با خاندان پادشاهی عربستان تجارت کند.
برانسون همچنین به روزنامه گاردین گفته او امید زیادی به خاندان پادشاهی عربستان و شخص بن سلمان داشته، اما آن چه برای خاشقجی، خبرنگار عربستانی واشنگتن پست اتفاق افتاد، همه آن امیدها را بر باد داد.
برانسون گفته اگر آن چه می گویند درست باشد، همه شرکت های بزرگ غربی باید در تجارت خود با عربستان سعودی تجدیدنظر کنند. برانسون در نخستین گام مشارکت شرکت ویرجین را در پروژه توریستی دریای سرخ معلق کرد.
او همچنین مذاکرات با عربستان برای سرمایه گذاری این کشور در پروژه های فضایی شرکت ویرجین را متوقف کرد.
پیشتر نیز برخی رسانه های بزرگ جهان نظیر اکونومیست، نیویورک تایمز و بلومبرگ اعلام کرده بودند که برای پوشش خبری کنفرانس سرمایه گذاری برای آینده که قرار است در عربستان برگزار شود، خبرنگار اعزام نخواهند کرد.
رئیس بانک جهانی نیز اعلام کرده بود که در این کنفرانس شرکت نخواهد کرد.
بلومبرگ فارسی
@honaremodiriat
https://www.bloomberg.com/news/articles/2018-10-11/branson-suspends-saudi-talks-over-missing-journalist-khashoggi
ریچارد برانسون، مالک و مدیرعامل شرکت ویرجین اعلام کرد که به روابط تجاری خود باعربستان سعودی پایان می دهد.
در بیانیه ای که از سوی برانسون آمده است، اعلام شده که او به دلیل ناپدید شدن جمال خاشقجی خبرنگار عربستانی و گزارش های پلیس ترکیه مبنی بر کشته شدن او به فرمان خاندان سعود دیگر نمی تواند با خاندان پادشاهی عربستان تجارت کند.
برانسون همچنین به روزنامه گاردین گفته او امید زیادی به خاندان پادشاهی عربستان و شخص بن سلمان داشته، اما آن چه برای خاشقجی، خبرنگار عربستانی واشنگتن پست اتفاق افتاد، همه آن امیدها را بر باد داد.
برانسون گفته اگر آن چه می گویند درست باشد، همه شرکت های بزرگ غربی باید در تجارت خود با عربستان سعودی تجدیدنظر کنند. برانسون در نخستین گام مشارکت شرکت ویرجین را در پروژه توریستی دریای سرخ معلق کرد.
او همچنین مذاکرات با عربستان برای سرمایه گذاری این کشور در پروژه های فضایی شرکت ویرجین را متوقف کرد.
پیشتر نیز برخی رسانه های بزرگ جهان نظیر اکونومیست، نیویورک تایمز و بلومبرگ اعلام کرده بودند که برای پوشش خبری کنفرانس سرمایه گذاری برای آینده که قرار است در عربستان برگزار شود، خبرنگار اعزام نخواهند کرد.
رئیس بانک جهانی نیز اعلام کرده بود که در این کنفرانس شرکت نخواهد کرد.
بلومبرگ فارسی
@honaremodiriat
https://www.bloomberg.com/news/articles/2018-10-11/branson-suspends-saudi-talks-over-missing-journalist-khashoggi
اهمیت و اعتبار جوانان ژاپنی
دکتر حسین تهرانی، محقق ارشد شرکت تویوتا
حدود دو ماه قبل بود که شنیدم دو دانشجوی ژاپنی که در سال آخر تحصیل خود هستند قرار است برای دو هفته اینترنشیپ وارد گروه ما شوند. با اینکه در اوج مشغله کاری هستیم، ولی برای این مساله به نظر من کاملا بی اهمیت، چندین جلسه گذاشته شد و مشخص شد که مسؤل هر دانشجو چه کسی است و قرار است بر روی چه موضوعی کار کند؟ میز و وسایل کار، کامپیوتر آنها را آماده کردند ( آنهم تنها برای دو هفته و برای دو دانشجوی ناوارد سال آخر!!!)
امروز این دو نفر، پس از پایان دو هفته، نتایج کارهای خود را ارایه کردند و برای من بسیار جالب بود که برای این مساله بنظر بی اهمیت، چقدر وقت و انرژی گذاشته میشود و چقدر برای مدیران شرکت مهم است که این دو دانشجوی جوان، در طول این دو هفته خوب کار کنند و مطلب فرا بگیرند (با اینکه قرار نیست سال آینده این دو نفر وارد شرکت شوند !!!)
در پایان دوره، احترام بسیار فراوانی برای این دو جوان ۲۳ ساله گذاشته شد و آنها با کمک مسؤل خود، توانستند ارایه خوبی از نتایج دو هفته کار خود داشته باشند و با اینکه سر رشته ای از کار ما نداشتند، توانستند کارهای جالبی در همین فرصت کوتاه انجام بدهند. اینگونه است که اعتماد بنفس و روحیه جوانهای ژاپنی برای وارد شدن به فضای سخت شرکتهای ژاپنی آماده میشود و به آنها القاء میشود که اهمیت دارند و وجودشان برای آینده کشور و اقتصاد ضروری است.
در طول ارایه این دو نفر ، بیاد فارغ التحصیلان جوان خودمان افتادم که پس از گذشتن از سد کنکور و تحمل سختی های آموختن، مظلومانه باید به دنبال کار ( الان هم با کم شدن فرصتهای کاری، به دنبال هرکاری!!) باشند و هیچکس هم به آنها کوچکترین اهمیتی نمیدهد. در واقعیت تحقیر هم میشوند که از سر بی عرضگی و حماقت، وارد دانشگاه شده و سختی های آموختن دانش و علم را تحمل کرده است!!! ما چه انتظاری از این جوانان تحقیر و فراموش شده میتوانیم داشته باشیم که بیایند با انبوه مشکلات دست و پنچه نرم کنند و آینده بهتری برای کشور رقم بزنند!!!
@honaremodiriat
دکتر حسین تهرانی، محقق ارشد شرکت تویوتا
حدود دو ماه قبل بود که شنیدم دو دانشجوی ژاپنی که در سال آخر تحصیل خود هستند قرار است برای دو هفته اینترنشیپ وارد گروه ما شوند. با اینکه در اوج مشغله کاری هستیم، ولی برای این مساله به نظر من کاملا بی اهمیت، چندین جلسه گذاشته شد و مشخص شد که مسؤل هر دانشجو چه کسی است و قرار است بر روی چه موضوعی کار کند؟ میز و وسایل کار، کامپیوتر آنها را آماده کردند ( آنهم تنها برای دو هفته و برای دو دانشجوی ناوارد سال آخر!!!)
امروز این دو نفر، پس از پایان دو هفته، نتایج کارهای خود را ارایه کردند و برای من بسیار جالب بود که برای این مساله بنظر بی اهمیت، چقدر وقت و انرژی گذاشته میشود و چقدر برای مدیران شرکت مهم است که این دو دانشجوی جوان، در طول این دو هفته خوب کار کنند و مطلب فرا بگیرند (با اینکه قرار نیست سال آینده این دو نفر وارد شرکت شوند !!!)
در پایان دوره، احترام بسیار فراوانی برای این دو جوان ۲۳ ساله گذاشته شد و آنها با کمک مسؤل خود، توانستند ارایه خوبی از نتایج دو هفته کار خود داشته باشند و با اینکه سر رشته ای از کار ما نداشتند، توانستند کارهای جالبی در همین فرصت کوتاه انجام بدهند. اینگونه است که اعتماد بنفس و روحیه جوانهای ژاپنی برای وارد شدن به فضای سخت شرکتهای ژاپنی آماده میشود و به آنها القاء میشود که اهمیت دارند و وجودشان برای آینده کشور و اقتصاد ضروری است.
در طول ارایه این دو نفر ، بیاد فارغ التحصیلان جوان خودمان افتادم که پس از گذشتن از سد کنکور و تحمل سختی های آموختن، مظلومانه باید به دنبال کار ( الان هم با کم شدن فرصتهای کاری، به دنبال هرکاری!!) باشند و هیچکس هم به آنها کوچکترین اهمیتی نمیدهد. در واقعیت تحقیر هم میشوند که از سر بی عرضگی و حماقت، وارد دانشگاه شده و سختی های آموختن دانش و علم را تحمل کرده است!!! ما چه انتظاری از این جوانان تحقیر و فراموش شده میتوانیم داشته باشیم که بیایند با انبوه مشکلات دست و پنچه نرم کنند و آینده بهتری برای کشور رقم بزنند!!!
@honaremodiriat
مشتری واقعا چه چیزی از یک شرکت میخواهد؟
در بیست سال اخیر، گالوپ با بیش از یک میلیارد مشتری از سراسر جهان مصاحبه کرد و از آنها در مورد اینکه یک مشتری واقعا چه چیزی از یک شرکت میخواهد پرسید و همانطور که انتظار میرفت توقعات مشتریان از شرکتها، از صنعتی به صنعت دیگر و در هر بخشی متفاوت بود.
اما آنچه در این میان جالب توجهتر بود اینکه همه مشتریان روی چهار مقوله کلیدی بیش از سایر موضوعات تاکید داشتند و در صورت برآورده شدن این انتظارات چهارگانه، به طرفداران دائمی و مبلغان محصولات و خدماتی که استفاده میکردند، تبدیل میشدند.
این چهار مقوله در سطوح زیر طبقهبندی میشوند:
سطح یک: در نازلترین سطح، مشتریان از یک شرکت انتظار «دقت» دارند.
به عنوان مثال: اگر به رستورانی رفتند، همان غذایی که سفارش دادند به آنها تحویل شود. در این سطح، چنانچه شرکتها نتوانند این انتظارات حداقلی را برآورده سازند، صرفنظر از اینکه کارکنان، تا چه میزان برخورد دوستانهای با آنها داشته باشند و مواردی از این دست، نارضایتی مشتریان امری اجتنابناپذیر خواهد بود.
سطح دو: سطح بعدی، «فراهم بودن» است.
در این سطح مشتریان توقع دارند، مثلا بانک منتخبشان، در ساعات طولانیتر به خدمترسانی برای مشتریان پرداخته و کارمندان بیشتری جهت پاسخگویی حضور داشته باشند یا رستورانی که انتخاب کردهاند از امکانات بیشتری برخوردار باشد.
مشتریان معتقدند که فراهم آوردن این امکانات از وظایف بدیهی شرکتها محسوب میشود و دقت و فراهم بودن امکانات شرط لازم برای کسب رضایت مشتری هستند، اما کافی نیستند و برای برآورده ساختن آنها از سوی شرکتها نمیتواند از مشتریان معمولی، طرفداران دوآتشه و همیشگی بسازد.
سطح سوم: در این سطح، مشتریان، توقع شراکت و همراهی دارند.
آنها از شرکتها انتظار دارند که به آنها گوش فرا دهند، نسبت به خواستههایشان واکنش نشان داده و به گونهای رفتار کنند که مشتری مطمئن شود شرکت در کنار آنهاست و نه در مقابلشان. بهخاطر وجود همین انتظارات است که بانکها در پیامکهایشان روز تولد مشتریان را تبریک میگویند.
سطح چهارم: پیشرفتهترین سطح انتظارات مشتریان، مشاوره است.
شرکت مشهور آمازون، همیشه به مشتریان خود فهرستی دقیق و کامل از کتابهایی را توصیه میکند که ممکن است برایشان جذاب و خواندنی باشد. آمازون با این مشاورهها، در واقع به آنها آموزشهای رایگانی میدهد که ارزش و کاربردهای فراوانی برای آنها دارد.
بهطور کلی، سطوح سوم و چهارم انتظارات مشتریان یعنی همکاری و مشاوره، اگر به خوبی و با دقت برآورده شوند، باعث تبدیل مشتریان معمولی به طرفداران دوآتشه و همیشگی خواهند شد.
حال سوال اینجاست که چگونه میتوان این انتظارات سطح بالا را برآورده ساخت؟
واقعیت آن است که پاسخ به این سوال فقط در مواردی همچون استفاده از پیشرفتهای تکنولوژیک یا تنظیم دقیق مراحل کار خلاصه نمیشود و برای تحقق آنها به کارمندان زبده، با استعداد و باانگیزه در خط مقدم ارتباط با مشتریان نیاز هست که با استفاده از واژگان درست و با انتخاب لحنی مناسب برای هر کدام از مشتریان به گونهای با آنها برخورد کنند که به آنها حس همکار و همیار بودن و همچنین مشاوره دادن القا کرده و پس از مدتی آنها را به مشتریان پروپاقرص و وفادار شرکت تبدیل کنند.
بررسیهای موسسه گالوپ، نشان داده که مدیران بزرگ به خوبی توانستهاند کارمندانشان را بهگونهای هدایت کنند که در وهله اول، از ایجاد و گسترش نارضایتی بین مشتریان جلوگیری کنند و در گام بعدی با تقویت مهارتهای گوش کردن و آموزش دادن به دیگران، بهگونهای با مشتریان برخورد کنند که به آنها از یکسو حس همیاری و از سویی دیگر حس یادگیری القا کنند و به این ترتیب از آنها طرفدارانی دوآتشه و دائمی بسازند.
منبع:
https://www.donya-e-eqtesad.com/fa/tiny/news-3314630
@honaremodiriat
در بیست سال اخیر، گالوپ با بیش از یک میلیارد مشتری از سراسر جهان مصاحبه کرد و از آنها در مورد اینکه یک مشتری واقعا چه چیزی از یک شرکت میخواهد پرسید و همانطور که انتظار میرفت توقعات مشتریان از شرکتها، از صنعتی به صنعت دیگر و در هر بخشی متفاوت بود.
اما آنچه در این میان جالب توجهتر بود اینکه همه مشتریان روی چهار مقوله کلیدی بیش از سایر موضوعات تاکید داشتند و در صورت برآورده شدن این انتظارات چهارگانه، به طرفداران دائمی و مبلغان محصولات و خدماتی که استفاده میکردند، تبدیل میشدند.
این چهار مقوله در سطوح زیر طبقهبندی میشوند:
سطح یک: در نازلترین سطح، مشتریان از یک شرکت انتظار «دقت» دارند.
به عنوان مثال: اگر به رستورانی رفتند، همان غذایی که سفارش دادند به آنها تحویل شود. در این سطح، چنانچه شرکتها نتوانند این انتظارات حداقلی را برآورده سازند، صرفنظر از اینکه کارکنان، تا چه میزان برخورد دوستانهای با آنها داشته باشند و مواردی از این دست، نارضایتی مشتریان امری اجتنابناپذیر خواهد بود.
سطح دو: سطح بعدی، «فراهم بودن» است.
در این سطح مشتریان توقع دارند، مثلا بانک منتخبشان، در ساعات طولانیتر به خدمترسانی برای مشتریان پرداخته و کارمندان بیشتری جهت پاسخگویی حضور داشته باشند یا رستورانی که انتخاب کردهاند از امکانات بیشتری برخوردار باشد.
مشتریان معتقدند که فراهم آوردن این امکانات از وظایف بدیهی شرکتها محسوب میشود و دقت و فراهم بودن امکانات شرط لازم برای کسب رضایت مشتری هستند، اما کافی نیستند و برای برآورده ساختن آنها از سوی شرکتها نمیتواند از مشتریان معمولی، طرفداران دوآتشه و همیشگی بسازد.
سطح سوم: در این سطح، مشتریان، توقع شراکت و همراهی دارند.
آنها از شرکتها انتظار دارند که به آنها گوش فرا دهند، نسبت به خواستههایشان واکنش نشان داده و به گونهای رفتار کنند که مشتری مطمئن شود شرکت در کنار آنهاست و نه در مقابلشان. بهخاطر وجود همین انتظارات است که بانکها در پیامکهایشان روز تولد مشتریان را تبریک میگویند.
سطح چهارم: پیشرفتهترین سطح انتظارات مشتریان، مشاوره است.
شرکت مشهور آمازون، همیشه به مشتریان خود فهرستی دقیق و کامل از کتابهایی را توصیه میکند که ممکن است برایشان جذاب و خواندنی باشد. آمازون با این مشاورهها، در واقع به آنها آموزشهای رایگانی میدهد که ارزش و کاربردهای فراوانی برای آنها دارد.
بهطور کلی، سطوح سوم و چهارم انتظارات مشتریان یعنی همکاری و مشاوره، اگر به خوبی و با دقت برآورده شوند، باعث تبدیل مشتریان معمولی به طرفداران دوآتشه و همیشگی خواهند شد.
حال سوال اینجاست که چگونه میتوان این انتظارات سطح بالا را برآورده ساخت؟
واقعیت آن است که پاسخ به این سوال فقط در مواردی همچون استفاده از پیشرفتهای تکنولوژیک یا تنظیم دقیق مراحل کار خلاصه نمیشود و برای تحقق آنها به کارمندان زبده، با استعداد و باانگیزه در خط مقدم ارتباط با مشتریان نیاز هست که با استفاده از واژگان درست و با انتخاب لحنی مناسب برای هر کدام از مشتریان به گونهای با آنها برخورد کنند که به آنها حس همکار و همیار بودن و همچنین مشاوره دادن القا کرده و پس از مدتی آنها را به مشتریان پروپاقرص و وفادار شرکت تبدیل کنند.
بررسیهای موسسه گالوپ، نشان داده که مدیران بزرگ به خوبی توانستهاند کارمندانشان را بهگونهای هدایت کنند که در وهله اول، از ایجاد و گسترش نارضایتی بین مشتریان جلوگیری کنند و در گام بعدی با تقویت مهارتهای گوش کردن و آموزش دادن به دیگران، بهگونهای با مشتریان برخورد کنند که به آنها از یکسو حس همیاری و از سویی دیگر حس یادگیری القا کنند و به این ترتیب از آنها طرفدارانی دوآتشه و دائمی بسازند.
منبع:
https://www.donya-e-eqtesad.com/fa/tiny/news-3314630
@honaremodiriat
🔅براساس پژوهش صورت گرفته توسط zendesk :
براي %88 مشتريان كيفيت عامل وفاداري بوده است
سپس مدیریت ارتباط بامشتریان ( CRM) با %72
قیمت %54
و راحتی %50
/جعبه ابزارمدیریت
@honaremodiriat
براي %88 مشتريان كيفيت عامل وفاداري بوده است
سپس مدیریت ارتباط بامشتریان ( CRM) با %72
قیمت %54
و راحتی %50
/جعبه ابزارمدیریت
@honaremodiriat
چه موضوعاتی در مدارس سرتاسر دنیا تدریس می شود؟
ایالات متحده آمریکا
موضوعات اجباری در دبیرستان: ریاضیات، ادبیات، علوم طبیعی، علوم اجتماعی و تربیت بدنی.
موضوعات انتخابی که هر دانش آموز یکی یا چن مورد را انتخاب میکند: بازیگری، تربیت بدنی، آمار،کامپیوتر، زبان های خارجی، تکنولوژی محیطی، نقاشی، مجسمه سازی، عکاسی، هنر فیلمبرداری، تئاتر، نوازندگی، رقص، گرافیک کامپیوتر، طراحی وب، خبرنگاری، تعمیر ماشین و نجاری نیز هستند.
استرالیا
مدارس ابتدایی: در مدارس ابتدایی علاوه بر موضوعات حساب، زبان بومی، تربیت بدنی و درس های خلاقیت به کودکان نحوه سخنرانی نیز آموزش داده می شود.
مدارس راهنمایی: انگلیسی، ریاضی، احتمال، سواد کامپیوتری، علوم اجتماعی، تاریخ، جغرافیا، زیست، هنر، تربیت بدنی و علوم طبیعی موضوعات اجباری هستند.
دبیرستان: در دبیرستان دانش آموزان اصول اولیه حرفه آینده خود را یاد می گیرند. به علاوه در شرکت ها دوره کاردانی می گذرانند. به همین دلیل بلافاصله بعد از فارغ التحصیلی جذب کار می شوند.
نکته جالب مدارس استرالیا این است که هیچ مدرسه ای باشگاه ندارد و اگر هوا بارانی باشد مدارس کاملا تعطیل می شوند.
و نکته جالب دیگر این که اگر مدرسه به ساحل نزدیک باشد آموزش های موج سواری می بینند.
ژاپن
مدارس ابتدایی: در مدارس ابتدایی ژاپن به دانش آموزان علاوه بر زبان ژاپنی جدید زبان ژاپنی قدیمی نیز آموزش داده می شود و همینطور خوشنویسی، شعر، حساب، علوم طبیعی، علوم اجتماعی، موسیقی، هنرهای تجسمی، تربیت بدنی و خانه داری.
دبیرستان: علوم انسانی و علوم طبیعی. هدف اصلی از درس خواندن رفتن به دانشگاه است به همین دلیل دانش آموزان بقیه موضوعات را به دلخواه خودشان انتخاب می کنند. به عنوان مثال: کشاورزی، صنعت، تجارت، ماهیگیری، پزشکی، زبان های خارجی و بسیاری موارد دیگر…
عربستان سعودی
موضوعات اجباری در مدارس عربستان سعودی شامل مذهب، ریاضیات و علوم طبیعی (زیست و فیزیک) می شود. در مدارس خصوصی علوم انسانی مثل تاریخ و مطالعات اجتماعی تدریس نمی شوند.
ایرلند
در مدارس ایرلند ۲ موضوع اجباری تدریس می شود:
زبان انگلیسی و ریاضی.
بقیه موضوعات کاملا اختیاری هستند. دانش آموزان باید در موضوعی که می خواهند آزمون بدهند و قبول شوند. مدارس ۳۴ موضوع مختلف دارند از جمله: حسابداری، علوم تجاری، مدیریت، موسیقی ، نقاشی، تکنولوژی اطلاعات، نجاری، زبان های خارجی، کشاورزی، تئاتر و بسیاری موارد دیگر…
اسپانیا
آموزش های ابتدایی شامل زبان اسپانیایی، ادبیات، علوم طبیعی، تربیت بدنی، ریاضی، زبان های خارجی و هنرو موسیقی
مدارس متوسطه: علوم اجتماعی، جغرافیا، تاریخ، گرافیک، هنر پلاستیک، موسیقی و تکنولوژی
در دبیرستان ها ۴ رشته انتخابی وجود دارد: علوم انسانی، تکنولوژی، علوم طبیعی و هنر.
چین
موضوعات اجباری: ریاضیات، زبان چینی، زبان خارجی، نقاشی، موسیقی و تربیت بدنی
اما در مدارس متوسطه و دبیرستان موضوعات: علوم طبیعی (فیزیک، شیمی و زیست) علوم اجتماعی، مهارت های کامپیوتر و علوم کامپیوتر آموزش داده می شود. هر سال سطح پیچیدگی مدارس بیشتر و بیشتر می شود به همین دلیل مدارس چین به سخت ترین سیستم های آموزشی دنیا معروف هستند.
همانطور که میبینید کشورهای پیشرفته بیشتر به علوم انسانی و هنر تاکید دارند.
در مدارس کشور ما چه موضوعاتی تدریس می شوند و کدام یک از این سیستم های آموزشی به شما نزدیک تر است؟
ترجمه:مریم اسدی
@honaremodiriat
ایالات متحده آمریکا
موضوعات اجباری در دبیرستان: ریاضیات، ادبیات، علوم طبیعی، علوم اجتماعی و تربیت بدنی.
موضوعات انتخابی که هر دانش آموز یکی یا چن مورد را انتخاب میکند: بازیگری، تربیت بدنی، آمار،کامپیوتر، زبان های خارجی، تکنولوژی محیطی، نقاشی، مجسمه سازی، عکاسی، هنر فیلمبرداری، تئاتر، نوازندگی، رقص، گرافیک کامپیوتر، طراحی وب، خبرنگاری، تعمیر ماشین و نجاری نیز هستند.
استرالیا
مدارس ابتدایی: در مدارس ابتدایی علاوه بر موضوعات حساب، زبان بومی، تربیت بدنی و درس های خلاقیت به کودکان نحوه سخنرانی نیز آموزش داده می شود.
مدارس راهنمایی: انگلیسی، ریاضی، احتمال، سواد کامپیوتری، علوم اجتماعی، تاریخ، جغرافیا، زیست، هنر، تربیت بدنی و علوم طبیعی موضوعات اجباری هستند.
دبیرستان: در دبیرستان دانش آموزان اصول اولیه حرفه آینده خود را یاد می گیرند. به علاوه در شرکت ها دوره کاردانی می گذرانند. به همین دلیل بلافاصله بعد از فارغ التحصیلی جذب کار می شوند.
نکته جالب مدارس استرالیا این است که هیچ مدرسه ای باشگاه ندارد و اگر هوا بارانی باشد مدارس کاملا تعطیل می شوند.
و نکته جالب دیگر این که اگر مدرسه به ساحل نزدیک باشد آموزش های موج سواری می بینند.
ژاپن
مدارس ابتدایی: در مدارس ابتدایی ژاپن به دانش آموزان علاوه بر زبان ژاپنی جدید زبان ژاپنی قدیمی نیز آموزش داده می شود و همینطور خوشنویسی، شعر، حساب، علوم طبیعی، علوم اجتماعی، موسیقی، هنرهای تجسمی، تربیت بدنی و خانه داری.
دبیرستان: علوم انسانی و علوم طبیعی. هدف اصلی از درس خواندن رفتن به دانشگاه است به همین دلیل دانش آموزان بقیه موضوعات را به دلخواه خودشان انتخاب می کنند. به عنوان مثال: کشاورزی، صنعت، تجارت، ماهیگیری، پزشکی، زبان های خارجی و بسیاری موارد دیگر…
عربستان سعودی
موضوعات اجباری در مدارس عربستان سعودی شامل مذهب، ریاضیات و علوم طبیعی (زیست و فیزیک) می شود. در مدارس خصوصی علوم انسانی مثل تاریخ و مطالعات اجتماعی تدریس نمی شوند.
ایرلند
در مدارس ایرلند ۲ موضوع اجباری تدریس می شود:
زبان انگلیسی و ریاضی.
بقیه موضوعات کاملا اختیاری هستند. دانش آموزان باید در موضوعی که می خواهند آزمون بدهند و قبول شوند. مدارس ۳۴ موضوع مختلف دارند از جمله: حسابداری، علوم تجاری، مدیریت، موسیقی ، نقاشی، تکنولوژی اطلاعات، نجاری، زبان های خارجی، کشاورزی، تئاتر و بسیاری موارد دیگر…
اسپانیا
آموزش های ابتدایی شامل زبان اسپانیایی، ادبیات، علوم طبیعی، تربیت بدنی، ریاضی، زبان های خارجی و هنرو موسیقی
مدارس متوسطه: علوم اجتماعی، جغرافیا، تاریخ، گرافیک، هنر پلاستیک، موسیقی و تکنولوژی
در دبیرستان ها ۴ رشته انتخابی وجود دارد: علوم انسانی، تکنولوژی، علوم طبیعی و هنر.
چین
موضوعات اجباری: ریاضیات، زبان چینی، زبان خارجی، نقاشی، موسیقی و تربیت بدنی
اما در مدارس متوسطه و دبیرستان موضوعات: علوم طبیعی (فیزیک، شیمی و زیست) علوم اجتماعی، مهارت های کامپیوتر و علوم کامپیوتر آموزش داده می شود. هر سال سطح پیچیدگی مدارس بیشتر و بیشتر می شود به همین دلیل مدارس چین به سخت ترین سیستم های آموزشی دنیا معروف هستند.
همانطور که میبینید کشورهای پیشرفته بیشتر به علوم انسانی و هنر تاکید دارند.
در مدارس کشور ما چه موضوعاتی تدریس می شوند و کدام یک از این سیستم های آموزشی به شما نزدیک تر است؟
ترجمه:مریم اسدی
@honaremodiriat
چشمان کور دولت؟ مقایسه دولت هلند و ایران
چرا این قدر حاشیه نشین،گورخواب، بی خانمان و کارتن خواب در کشور داریم؟ چرا ما با «روسپیگری معیشتی» یعنی روسپیگری با هدف تامین معیشت خانوار روبرو هستیم؟علیرغم اینکه در کشورمان بیش از ده سازمان عریض و طویل حمایتی و رفاهی داریم و ماهانه میلیاردها تومان صرف امور حمایتی می شود.سازمان بهزیستی،کمیته امداد، سهام عدالت، سازمان هدفمندی یارانه ها،بنیاد برکت،بنیادهای دیگر و... نمونه ای از سازمان های حمایتی و رفاهی موجود هستند که گردش مالی آنان سر به فلک میکشد. به عنوان نمونه فقط عدد یارانه در سال برابر است با ۳۰ هزار میلیارد تومان!چرا این اعداد نجومی نمیتواند منجر به پایان کارتن خوابی و کاهش حاشیه نشینی و روسپی گری معیشتی شود.برای پاسخ به این سوال بگذارید تجربه هلند را با هم بررسی کنیم.
در هلند تمام پرداخت های حمایتی و یارانه ای کاملا متناسب با نیاز و سطح درآمد افراد پرداخت میشود.اینگونه نیست گشاده دستانه و با چشمان بسته به همه یارانه داده شود.دولت یک پایگاه اطلاعاتی جامع،شفاف و کامل دارد.تمام اطلاعات که از درگاه های مختلف توسط خودتان یا دیگران وارد می شود، در یک پایگاه اطلاعاتی جامع ثبت می شود که ۶۰۰ ارگان و سازمان دولتی تماماً به این سامانه متصل هستند و حسب نیاز، به برخی اطلاعات آن دسترسی دارند.
هر تغییری که در میزان دارایی،محل سکونت، تعداد فرزندان مهدکودکی، محصل و دانشجو، میزان حقوق،نوع ماشین،میزان اجاره و مالیات و ... بیفتد تمام تغییرات در دسترس ۶۰۰ ارگان دولتی قرار می گیرد.قرارداد اجاره خانه تان را نه فقط خود شما بلکه صاحبخانه و آژانس املاکی نیز موظفند که به دولت اطلاع دهند.
خوب وقتی چنین اطلاعاتی وجود دارد چه اتفاقی در هلند می افتد؟دولت دو رابطه مالی اصلی با مردم دارد. یکی زمانی که پول می گیرد (مالیات و عوارض) و دیگری زمانی که پول می دهد (یارانه و پرداخت حمایتی)
مالیات و عوارض: وقتی دولت سطح مالی فرد یا خانوار را محاسبه کرد متناسب با وضعیت مالی، از وی مالیات و عوارض می گیرد و بخشودگی زیادی را نیز شامل برخی افراد می کند.در هلند شهروندان موظفند سالیانه ۷۰۰ € برای جمع آوری زباله و مالیات فاضلاب پرداخت کنند.ولی شما می توانید درخواست بدهید از این عوارض (مالیات شهری) معاف شوید.چگونه؟ به راحتی!چون شهرداری به اطلاعات شما دسترسی دارد و درخواست شما را راستی آزمایی می کند (وبسایت عیارآنلاین).
یارانه یا پرداخت های حمایتی: دولت هلند تمام کمک هزینه ها و یارانه های خود را منوط می کند به اطلاعاتی که از وضعیت مالی شما دارد. یعنی به خانواده الف ۱۰۰۰€ و به خانواده ب ۱۲۰۰€ کمک می کند. اینست معجزه کشورداری مبتنی بر اطلاعات.آن عدالتی که ما همیشه از آن دم میزنیم،سازوکارش آن است که دولت مبتنی بر یک پایگاه اطلاعاتی جامع تصمیم گیری کند با چشمانی کاملا باز.
تجویز راهبردی:
حالا نظام مالی-اطلاعاتی هلند را مقایسه کنید با طرح های رفاهی-حمایتی که در کشور اجرا می شود. به عنوان مثال در سهام عدالت به جای آنکه افراد بر اساس میزان تمکن مالی،مشمول سهام عدالت شوند بر اساس صنف انتخاب شدند و خیلی دردناک تر اینکه استادان دانشگاه مشمول سهام عدالت شدند چون اطلاعاتشان در دسترس بود اما کارتن خوابان و ۷ میلیون کارگران فصلی_ ساختمانی و خانواده هایشان فراموش شدند!!! در همین هدفمندی یارانه ها شما اگر بوگاتی سه میلیاردی سوار می شدید یا موتور گازی ۳۰ هزار تومانی، یارانه هر دو یکی است.
فاجعه دیگری که وجود دارد این است که برخی افراد از تمام سازوکارهای حمایتی استفاده می کنند یعنی هم یارانه می گیرند هم تحت پوشش سازمان های دیگر هستند هم خانه برایشان ساخته شده است و هم سهام عدالت دریافت کرده اند.و عده ای دیگر حتی یارانه هم دریافت نمی کنند.
چه می توان کرد؟خوشبختانه عده ای جوان باهوش و مدیر لایق در این کشور پایگاه جامع رفاه ایرانیان را ایجاد کرده اند که به بیش از ۵۰ پایگاه اطلاعاتی ملی دسترسی دارد.اکنون دیگر می توان بر اساس اطلاعات موجود با دقت خوبی، یارانه بگیران ثروتمند را حذف کرد. اکنون می توان تمام پرداختهای رفاهی و حمایتی را یکپارچه کرد و منوط کرد به آزمون وسیع.هر سازمان و سازوکار حمایتی باید مبتنی بر یک پایگاه اطلاعات جامع و مشترک تصمیم گیری کند. چشمان دولت کور نیست بلکه بسته است. با همین منابع محدودی که دولت دارد اگر بخواهد می تواند پرداخت های حمایتی را به گونه ای انجام دهد که کارتن خوابان و حاشیه نشینان نه 2 برابر که صد برابر دیگران پرداخت حمایتی دریافت کنند و ثروتمندان صدها برابر دیگران مالیات بپردازند بشرط آنکه دولت چشمانش را باز کند.ما چیزی از هلند کم نداریم به جز جسارت برای باز کردن چشمان و اعتماد به نظام های اطلاعاتی پیشرفته
مجتبی لشکربلوکی
@honaremodiriat
چرا این قدر حاشیه نشین،گورخواب، بی خانمان و کارتن خواب در کشور داریم؟ چرا ما با «روسپیگری معیشتی» یعنی روسپیگری با هدف تامین معیشت خانوار روبرو هستیم؟علیرغم اینکه در کشورمان بیش از ده سازمان عریض و طویل حمایتی و رفاهی داریم و ماهانه میلیاردها تومان صرف امور حمایتی می شود.سازمان بهزیستی،کمیته امداد، سهام عدالت، سازمان هدفمندی یارانه ها،بنیاد برکت،بنیادهای دیگر و... نمونه ای از سازمان های حمایتی و رفاهی موجود هستند که گردش مالی آنان سر به فلک میکشد. به عنوان نمونه فقط عدد یارانه در سال برابر است با ۳۰ هزار میلیارد تومان!چرا این اعداد نجومی نمیتواند منجر به پایان کارتن خوابی و کاهش حاشیه نشینی و روسپی گری معیشتی شود.برای پاسخ به این سوال بگذارید تجربه هلند را با هم بررسی کنیم.
در هلند تمام پرداخت های حمایتی و یارانه ای کاملا متناسب با نیاز و سطح درآمد افراد پرداخت میشود.اینگونه نیست گشاده دستانه و با چشمان بسته به همه یارانه داده شود.دولت یک پایگاه اطلاعاتی جامع،شفاف و کامل دارد.تمام اطلاعات که از درگاه های مختلف توسط خودتان یا دیگران وارد می شود، در یک پایگاه اطلاعاتی جامع ثبت می شود که ۶۰۰ ارگان و سازمان دولتی تماماً به این سامانه متصل هستند و حسب نیاز، به برخی اطلاعات آن دسترسی دارند.
هر تغییری که در میزان دارایی،محل سکونت، تعداد فرزندان مهدکودکی، محصل و دانشجو، میزان حقوق،نوع ماشین،میزان اجاره و مالیات و ... بیفتد تمام تغییرات در دسترس ۶۰۰ ارگان دولتی قرار می گیرد.قرارداد اجاره خانه تان را نه فقط خود شما بلکه صاحبخانه و آژانس املاکی نیز موظفند که به دولت اطلاع دهند.
خوب وقتی چنین اطلاعاتی وجود دارد چه اتفاقی در هلند می افتد؟دولت دو رابطه مالی اصلی با مردم دارد. یکی زمانی که پول می گیرد (مالیات و عوارض) و دیگری زمانی که پول می دهد (یارانه و پرداخت حمایتی)
مالیات و عوارض: وقتی دولت سطح مالی فرد یا خانوار را محاسبه کرد متناسب با وضعیت مالی، از وی مالیات و عوارض می گیرد و بخشودگی زیادی را نیز شامل برخی افراد می کند.در هلند شهروندان موظفند سالیانه ۷۰۰ € برای جمع آوری زباله و مالیات فاضلاب پرداخت کنند.ولی شما می توانید درخواست بدهید از این عوارض (مالیات شهری) معاف شوید.چگونه؟ به راحتی!چون شهرداری به اطلاعات شما دسترسی دارد و درخواست شما را راستی آزمایی می کند (وبسایت عیارآنلاین).
یارانه یا پرداخت های حمایتی: دولت هلند تمام کمک هزینه ها و یارانه های خود را منوط می کند به اطلاعاتی که از وضعیت مالی شما دارد. یعنی به خانواده الف ۱۰۰۰€ و به خانواده ب ۱۲۰۰€ کمک می کند. اینست معجزه کشورداری مبتنی بر اطلاعات.آن عدالتی که ما همیشه از آن دم میزنیم،سازوکارش آن است که دولت مبتنی بر یک پایگاه اطلاعاتی جامع تصمیم گیری کند با چشمانی کاملا باز.
تجویز راهبردی:
حالا نظام مالی-اطلاعاتی هلند را مقایسه کنید با طرح های رفاهی-حمایتی که در کشور اجرا می شود. به عنوان مثال در سهام عدالت به جای آنکه افراد بر اساس میزان تمکن مالی،مشمول سهام عدالت شوند بر اساس صنف انتخاب شدند و خیلی دردناک تر اینکه استادان دانشگاه مشمول سهام عدالت شدند چون اطلاعاتشان در دسترس بود اما کارتن خوابان و ۷ میلیون کارگران فصلی_ ساختمانی و خانواده هایشان فراموش شدند!!! در همین هدفمندی یارانه ها شما اگر بوگاتی سه میلیاردی سوار می شدید یا موتور گازی ۳۰ هزار تومانی، یارانه هر دو یکی است.
فاجعه دیگری که وجود دارد این است که برخی افراد از تمام سازوکارهای حمایتی استفاده می کنند یعنی هم یارانه می گیرند هم تحت پوشش سازمان های دیگر هستند هم خانه برایشان ساخته شده است و هم سهام عدالت دریافت کرده اند.و عده ای دیگر حتی یارانه هم دریافت نمی کنند.
چه می توان کرد؟خوشبختانه عده ای جوان باهوش و مدیر لایق در این کشور پایگاه جامع رفاه ایرانیان را ایجاد کرده اند که به بیش از ۵۰ پایگاه اطلاعاتی ملی دسترسی دارد.اکنون دیگر می توان بر اساس اطلاعات موجود با دقت خوبی، یارانه بگیران ثروتمند را حذف کرد. اکنون می توان تمام پرداختهای رفاهی و حمایتی را یکپارچه کرد و منوط کرد به آزمون وسیع.هر سازمان و سازوکار حمایتی باید مبتنی بر یک پایگاه اطلاعات جامع و مشترک تصمیم گیری کند. چشمان دولت کور نیست بلکه بسته است. با همین منابع محدودی که دولت دارد اگر بخواهد می تواند پرداخت های حمایتی را به گونه ای انجام دهد که کارتن خوابان و حاشیه نشینان نه 2 برابر که صد برابر دیگران پرداخت حمایتی دریافت کنند و ثروتمندان صدها برابر دیگران مالیات بپردازند بشرط آنکه دولت چشمانش را باز کند.ما چیزی از هلند کم نداریم به جز جسارت برای باز کردن چشمان و اعتماد به نظام های اطلاعاتی پیشرفته
مجتبی لشکربلوکی
@honaremodiriat
چرا اشتیاق سازمانی مهم است؟
افزایش اشتیاق پرسنل اثرات قابل توجهی در پارامترهای مثبت نیروی انسانی مانند رضایت شغلی، افزایش انگیزه های کاری، سلامت روانی در محیط کار، کاهش استرس و شادی بیشتر دارد. همزمان منجر به بهبود فاکتورهای کارایی یک سازمان میشود. بطور خلاصه آمارها نشان میدهد، در شرکتهایی که از نظر اشتیاق پرسنل جزء 25 درصد بالا هستند:
• 65درصد خروج نیروی انسانی کمتر
• 48 درصد کاهش حوادث ایمنی کار
• 41درصد کاهش خطاهای کیفی
• 37 درصد کاهش غیبت از کار
• 21 درصد افزایش بهره وری
• 22درصد سودآوری بالاتر
• و10 درصد افزایش در سنجش های رضایت مشتری وجود دارد. (Stephen Wendel,2014)
آخرین گزارش منتشر شده موسسه گالوپ ( معتبرترین موسسه سنجش و بهبود اشتیاق سازمانی در جهان) نشان میدهد سطح اشتیاق در کارمندان ایرانی 9 درصد و بسیار پایین تر از متوسط جهانی آن(16 درصد) میباشد. سطح اشتیاق کاری در اکثر کشورهای توسعه یافته بالای 30 درصد است. این آمار نشان میدهد که از هر 100 شاغل ایرانی تنها 9 نفر با علاقه و اشتیاق و متعهدانه کار میکنند!
@honaremodiriat
افزایش اشتیاق پرسنل اثرات قابل توجهی در پارامترهای مثبت نیروی انسانی مانند رضایت شغلی، افزایش انگیزه های کاری، سلامت روانی در محیط کار، کاهش استرس و شادی بیشتر دارد. همزمان منجر به بهبود فاکتورهای کارایی یک سازمان میشود. بطور خلاصه آمارها نشان میدهد، در شرکتهایی که از نظر اشتیاق پرسنل جزء 25 درصد بالا هستند:
• 65درصد خروج نیروی انسانی کمتر
• 48 درصد کاهش حوادث ایمنی کار
• 41درصد کاهش خطاهای کیفی
• 37 درصد کاهش غیبت از کار
• 21 درصد افزایش بهره وری
• 22درصد سودآوری بالاتر
• و10 درصد افزایش در سنجش های رضایت مشتری وجود دارد. (Stephen Wendel,2014)
آخرین گزارش منتشر شده موسسه گالوپ ( معتبرترین موسسه سنجش و بهبود اشتیاق سازمانی در جهان) نشان میدهد سطح اشتیاق در کارمندان ایرانی 9 درصد و بسیار پایین تر از متوسط جهانی آن(16 درصد) میباشد. سطح اشتیاق کاری در اکثر کشورهای توسعه یافته بالای 30 درصد است. این آمار نشان میدهد که از هر 100 شاغل ایرانی تنها 9 نفر با علاقه و اشتیاق و متعهدانه کار میکنند!
@honaremodiriat
مدیران استراتژیست چه ویژگی هایی دارند؟
امروزه مدیرانی که از تفکر استراتژیک برخوردار باشند قادرند سازمان هایی ایجاد کنند که بلندمدت گرا و همه جانبه نگر باشند. استراتژیست ها از هفت استراتژی در حل مسائل بهره می گیرند:
۱- چشم انداز دارند: آن ها تصوری از آینده در ذهن خود دارند و برای دست یافتن به آن تلاش می کنند.
۲- تجزیه و تحلیل گرند: آن ها موضوعات را به اجزای سازنده شان می شکنند و هر مسئله ای را با دقت مورد بررسی و ارزیابی قرار می دهند.
۳- روابط را می بینند: آن ها به طور بخشی تصمیم نمی گیرند. می دانند که هر مسئله ای ابعاد گوناگونی دارد و تأثیرات آن وسیع است. به علاوه موضوعات بسیاری هستند که می توانند آن را تحت تأثیر خود قرار دهند.
۴- پرسشگرند: فرضیات بدیهی را به چالش می کشند. از نظر آنان اگر کاری تا به امروز به شیوه یکسانی انجام می گرفته از این پس می تواند به شکل متفاوتی انجام شود. آن ها به موضوعات و علل آن ها جور دیگری می نگرند.
۵- خلاقند: آن ها موضوعات ظاهراً نامرتبط را به هم متصل می کنند و راه حل های جدیدی برای مسائل پیدا می کنند.
۶- هم افزایی ایجاد می کنند: آن ها منابع و قابلیت های موجود را به گونه ای با هم ترکیب می کنند که نتیجه از مجموع اجزا بزرگتر و مؤثرتر باشد.
۷- مزیت خلق می کنند: آن ها قادرند به منابع و قابلیت های برتر و عملکرد و نتایجی بهتر از رقبا دست پیدا کرد.
@honaremodiriat
امروزه مدیرانی که از تفکر استراتژیک برخوردار باشند قادرند سازمان هایی ایجاد کنند که بلندمدت گرا و همه جانبه نگر باشند. استراتژیست ها از هفت استراتژی در حل مسائل بهره می گیرند:
۱- چشم انداز دارند: آن ها تصوری از آینده در ذهن خود دارند و برای دست یافتن به آن تلاش می کنند.
۲- تجزیه و تحلیل گرند: آن ها موضوعات را به اجزای سازنده شان می شکنند و هر مسئله ای را با دقت مورد بررسی و ارزیابی قرار می دهند.
۳- روابط را می بینند: آن ها به طور بخشی تصمیم نمی گیرند. می دانند که هر مسئله ای ابعاد گوناگونی دارد و تأثیرات آن وسیع است. به علاوه موضوعات بسیاری هستند که می توانند آن را تحت تأثیر خود قرار دهند.
۴- پرسشگرند: فرضیات بدیهی را به چالش می کشند. از نظر آنان اگر کاری تا به امروز به شیوه یکسانی انجام می گرفته از این پس می تواند به شکل متفاوتی انجام شود. آن ها به موضوعات و علل آن ها جور دیگری می نگرند.
۵- خلاقند: آن ها موضوعات ظاهراً نامرتبط را به هم متصل می کنند و راه حل های جدیدی برای مسائل پیدا می کنند.
۶- هم افزایی ایجاد می کنند: آن ها منابع و قابلیت های موجود را به گونه ای با هم ترکیب می کنند که نتیجه از مجموع اجزا بزرگتر و مؤثرتر باشد.
۷- مزیت خلق می کنند: آن ها قادرند به منابع و قابلیت های برتر و عملکرد و نتایجی بهتر از رقبا دست پیدا کرد.
@honaremodiriat