Forwarded from هیچستان
« علت » رشتهی تاریخ
رشتهی تاریخ در ایران علیل است. بیمار است. غایب است. منفعل است. از جامعه و درد مردم دور افتاده است. از اکنون و امروز غافل و جداست. در زندان « گذشته » و در حبس « سیاست » گرفتار آمده است. ایدیولوژیزده است. نظریهزده است. قدرتزده است. عوامزده است. حکومتزده است. « گذشتهزده » است. گمان میکند کارویژهاش این است که به انتظار بنشیند تا رویداد بگذرد و تمام شود و آبها از آسیاب بیفتد و سپس به عنوان گذشتهی سپریشده به جانش بیفتد و زیر ذرهبیناش ببرد و تفسیر و تحلیل و تبیین و روایتش کند. این آفتها پیکر رشتهی تاریخ را در بر گرفته و آن را از خاصیت انداختهاند. مردم از مورخ توقع دارند که اینجا و اکنون، و نه فردا، به دردشان بپردازد و در فهم آنچه که اکنون زنده و جاریست یاریشان دهد.
مورخ باید با تکیه بر دانش و بینش ویژهی خود بتواند پرتوی بر سویههای تاریک تاریخ اکنون بیفکند. میشود و باید پرسید که در تبیین و تفسیر و تحلیل و روایت رویدادهای جاری ایران در چند ماه اخیر جای اهالی تاریخ کجاست؟ چه کردهاند؟ چه میکنند؟ چه باید بکنند؟ آیا باید به انتظار بنشینند تا این رویدادها به گذشتهی قابل مطالعه تبدیل شوند؟ آیا اینک و اینجا نمیتوانند بگویند که رخدادهای کنونی چه و چگونه بر آنان رخ مینمایند؟ در رخ این رخدادها - از بیم و امید و.... - چه میبینند؟ بر آنچه که دیگر اهالی علومانسانی و اجتماعی گفته و میگویند با ادراک و نگرش مورخانه چه میتوانند بیفزایند؟ و...
در حالی که در چند ماه اخیر اهالی رشتههای همسایه و نهادها و انجمنهای مربوطه کمابیش فعال بوده و نشستهای گوناگون برگزار کردهاند چرا با سکوت و انفعال اهالی تاریخ روبروییم؟
رشتهی تاریخ - و یا به تعبیر درستتر « رشتهنمای تاریخ » - که خود را متولی انحصاری تاریخ این سرزمین میداند برای ثبت و ضبط و فهم و تبیین رویدادهای تاریخ اکنون چه کارهایی کرده و میکند؟ چه برنامههایی دارد؟ چرا انجمنها و گروهها و نهادهای مربوطه در این باره سکوت و سکون پیشه کردهاند؟ غیبت محسوس و ملموس اهالی تاریخ در میدان فعالیتها و گفتگوهای جاری را چگونه میتوان توضیح داد و توجیه کرد جز اینکه با صدای رسا اعلامکرد که : رشتهنمای تاریخ علیل است. و بر ما است که اینجا و اکنون و نه فردا از علت یا علتهای این « علت » ( = بیماری ) پرسوجو کنیم. فردا دیر است...
به غیبت تاریخ و مورخ بیندیشیم.
#داریوش_رحمانیان
ششم بهمنماه هزار و چهارصد و یک
https://t.me/hichestandr
رشتهی تاریخ در ایران علیل است. بیمار است. غایب است. منفعل است. از جامعه و درد مردم دور افتاده است. از اکنون و امروز غافل و جداست. در زندان « گذشته » و در حبس « سیاست » گرفتار آمده است. ایدیولوژیزده است. نظریهزده است. قدرتزده است. عوامزده است. حکومتزده است. « گذشتهزده » است. گمان میکند کارویژهاش این است که به انتظار بنشیند تا رویداد بگذرد و تمام شود و آبها از آسیاب بیفتد و سپس به عنوان گذشتهی سپریشده به جانش بیفتد و زیر ذرهبیناش ببرد و تفسیر و تحلیل و تبیین و روایتش کند. این آفتها پیکر رشتهی تاریخ را در بر گرفته و آن را از خاصیت انداختهاند. مردم از مورخ توقع دارند که اینجا و اکنون، و نه فردا، به دردشان بپردازد و در فهم آنچه که اکنون زنده و جاریست یاریشان دهد.
مورخ باید با تکیه بر دانش و بینش ویژهی خود بتواند پرتوی بر سویههای تاریک تاریخ اکنون بیفکند. میشود و باید پرسید که در تبیین و تفسیر و تحلیل و روایت رویدادهای جاری ایران در چند ماه اخیر جای اهالی تاریخ کجاست؟ چه کردهاند؟ چه میکنند؟ چه باید بکنند؟ آیا باید به انتظار بنشینند تا این رویدادها به گذشتهی قابل مطالعه تبدیل شوند؟ آیا اینک و اینجا نمیتوانند بگویند که رخدادهای کنونی چه و چگونه بر آنان رخ مینمایند؟ در رخ این رخدادها - از بیم و امید و.... - چه میبینند؟ بر آنچه که دیگر اهالی علومانسانی و اجتماعی گفته و میگویند با ادراک و نگرش مورخانه چه میتوانند بیفزایند؟ و...
در حالی که در چند ماه اخیر اهالی رشتههای همسایه و نهادها و انجمنهای مربوطه کمابیش فعال بوده و نشستهای گوناگون برگزار کردهاند چرا با سکوت و انفعال اهالی تاریخ روبروییم؟
رشتهی تاریخ - و یا به تعبیر درستتر « رشتهنمای تاریخ » - که خود را متولی انحصاری تاریخ این سرزمین میداند برای ثبت و ضبط و فهم و تبیین رویدادهای تاریخ اکنون چه کارهایی کرده و میکند؟ چه برنامههایی دارد؟ چرا انجمنها و گروهها و نهادهای مربوطه در این باره سکوت و سکون پیشه کردهاند؟ غیبت محسوس و ملموس اهالی تاریخ در میدان فعالیتها و گفتگوهای جاری را چگونه میتوان توضیح داد و توجیه کرد جز اینکه با صدای رسا اعلامکرد که : رشتهنمای تاریخ علیل است. و بر ما است که اینجا و اکنون و نه فردا از علت یا علتهای این « علت » ( = بیماری ) پرسوجو کنیم. فردا دیر است...
به غیبت تاریخ و مورخ بیندیشیم.
#داریوش_رحمانیان
ششم بهمنماه هزار و چهارصد و یک
https://t.me/hichestandr
Telegram
هیچستان
غیر حق در هر دو عالم هیچ نیست
Forwarded from مردمنامه (تاریخ مردم)
فرار از دانش-کاه
مهرداد قیومی هم از دانشگاه کنار کشید. خبرش امروز پخش شد؛ اما من چند ماه بود که از تلاش او برای بیرون رفتن از دانشگاه آگاه بودم. میاندیشم و میپرسم که این کنار کشیدنها، این گریزهای از دانشگاه، نشانهی چیست؟ چگونه میتوان تبیین و تفسیرشان کرد؟
چندی پیش خبر استعفای آبتین گلکار از دانشگاه تربیتمدرس پخش شد و واکنشهایی برانگیخت. آبتین گلکار از مترجمان برجستهی روزگار ماست. کارنامهای پرپیمان و درخشان دارد. چه شد که عطای دانشگاه را به لقایش بخشید؟ گویا پاسخ، و یا بخشی از پاسخ، این باشد که او از آنچه که بر ایران و مردم ایران و دانشگاه و دانشگاهیان میرود آزرده بود. اندوهگین بود. فسرده بود. سرخورده بود. نالان بود. نگران بود.همکاران جوانش در همان دانشگاه را به ناروا بیرون میراندند و او کاری از دستش برنمیآمد. یک نمونه از آنان آرمان ذاکری بود که همه دربارهی فضل و دانش او یکزبان و همسخن بودند. آرمان را آسان از دانشگاه راندند و بانگ اعتراضی هم، آنگونه که باید و شاید، برنخاست. درخواست استعفای آبتین نیز زود و آسان و بدون اما و اگر پذیرفته شد! هیچ هم نیدیشیدند و نپرسیدند که مگر ایران چند تا آبتین دارد؟! ایران مگر چند نمونه مانند مهرداد قیومی دارد؟!
دانشگاه ایرانی به کجا میرود؟ ایران به کجا میرود؟ کسی نمیداند شاید کنارهگیریهایی از ایندست پارهای از سررشتهداران وزارت علوم و دانشگاهها را تکانی داد و به چارهاندیشی واداشت. آیا میشود چنین امیدهایی هم داشت؟
نمیدانم. پاسخ با خود شما.
و...
#داریوش_رحمانیان
ششم خردادماه هزار و چهارصد و سه
https://t.me/mardomnameh
مهرداد قیومی هم از دانشگاه کنار کشید. خبرش امروز پخش شد؛ اما من چند ماه بود که از تلاش او برای بیرون رفتن از دانشگاه آگاه بودم. میاندیشم و میپرسم که این کنار کشیدنها، این گریزهای از دانشگاه، نشانهی چیست؟ چگونه میتوان تبیین و تفسیرشان کرد؟
چندی پیش خبر استعفای آبتین گلکار از دانشگاه تربیتمدرس پخش شد و واکنشهایی برانگیخت. آبتین گلکار از مترجمان برجستهی روزگار ماست. کارنامهای پرپیمان و درخشان دارد. چه شد که عطای دانشگاه را به لقایش بخشید؟ گویا پاسخ، و یا بخشی از پاسخ، این باشد که او از آنچه که بر ایران و مردم ایران و دانشگاه و دانشگاهیان میرود آزرده بود. اندوهگین بود. فسرده بود. سرخورده بود. نالان بود. نگران بود.همکاران جوانش در همان دانشگاه را به ناروا بیرون میراندند و او کاری از دستش برنمیآمد. یک نمونه از آنان آرمان ذاکری بود که همه دربارهی فضل و دانش او یکزبان و همسخن بودند. آرمان را آسان از دانشگاه راندند و بانگ اعتراضی هم، آنگونه که باید و شاید، برنخاست. درخواست استعفای آبتین نیز زود و آسان و بدون اما و اگر پذیرفته شد! هیچ هم نیدیشیدند و نپرسیدند که مگر ایران چند تا آبتین دارد؟! ایران مگر چند نمونه مانند مهرداد قیومی دارد؟!
دانشگاه ایرانی به کجا میرود؟ ایران به کجا میرود؟ کسی نمیداند شاید کنارهگیریهایی از ایندست پارهای از سررشتهداران وزارت علوم و دانشگاهها را تکانی داد و به چارهاندیشی واداشت. آیا میشود چنین امیدهایی هم داشت؟
نمیدانم. پاسخ با خود شما.
و...
#داریوش_رحمانیان
ششم خردادماه هزار و چهارصد و سه
https://t.me/mardomnameh
Telegram
مردمنامه (تاریخ مردم)
📜 مردمنامه
🌍 فصلنامه مطالعات تاریخ مردم
✒️ به سردبیری داریوش رحمانیان
🔗 دسترسی به فضاهای مجازی و لینکهای خرید:
http://zil.ink/mardomnameh
📮ارتباط با مدیر کانال و ارسال مطلب:
@Parastoorahimi66
🌍 فصلنامه مطالعات تاریخ مردم
✒️ به سردبیری داریوش رحمانیان
🔗 دسترسی به فضاهای مجازی و لینکهای خرید:
http://zil.ink/mardomnameh
📮ارتباط با مدیر کانال و ارسال مطلب:
@Parastoorahimi66