✔️منش ریاضیاتی دکتر #غلامحسین_مصاحب
مرد تنی خسته و قلبی بیمار داشت. طبیب او را از کار زیاد بر حذر داشته بود. اما مگر روح حقیقتجوی او به تن آسایی و استراحت رضا میداد؟ حاشا و کلا! که تغییری در سبک زندگیاش حاصل شده باشد.
ساعت سه و نیم بامداد از خواب بر میخاست، قهوهاش را گرم میکرد و فنجانی مینوشید، سپس تا حدود ساعت شش صبح در همان کتاب خانه منزل به تحقیق و مطالعه میپرداخت. آنگاه دوش آب گرمی میگرفت و صبحانهای را که همسر یا دخترش برایش میآوردند صرف میکرد و قبل از هر استاد، دانشجو و یا کارمندی در محل کار حاضر میشد.
اما ای دریغ...
🔽متنِ کاملِ این #روایت را در #هزار_و_یک_شهر بخوانید:
https://b2n.ir/114244
▫️هزار و یک شهر در تلگرام @hezaaryekshahr
▫️هزار و یک شهر در اینستاگرام @hezaaroyekshahr
مرد تنی خسته و قلبی بیمار داشت. طبیب او را از کار زیاد بر حذر داشته بود. اما مگر روح حقیقتجوی او به تن آسایی و استراحت رضا میداد؟ حاشا و کلا! که تغییری در سبک زندگیاش حاصل شده باشد.
ساعت سه و نیم بامداد از خواب بر میخاست، قهوهاش را گرم میکرد و فنجانی مینوشید، سپس تا حدود ساعت شش صبح در همان کتاب خانه منزل به تحقیق و مطالعه میپرداخت. آنگاه دوش آب گرمی میگرفت و صبحانهای را که همسر یا دخترش برایش میآوردند صرف میکرد و قبل از هر استاد، دانشجو و یا کارمندی در محل کار حاضر میشد.
اما ای دریغ...
🔽متنِ کاملِ این #روایت را در #هزار_و_یک_شهر بخوانید:
https://b2n.ir/114244
▫️هزار و یک شهر در تلگرام @hezaaryekshahr
▫️هزار و یک شهر در اینستاگرام @hezaaroyekshahr