Forwarded from اتچ بات
✔️گوشهایی برای نشنیدن
🖋#مرتضی_رویتوند
▫️در زمانهایی دور شهر کوچکی بود با مردمانی نیک. در این شهر هر شهروند به کاری مشغول بود و چندین نفر هم این شهر را اداره میکردند. مردم این شهر با خوبی و خوشی زندگی میکردند تا آنکه در یک شب زمستانی تعدادی از درختان چنار میدان اصلی شهر قطع شد. مردم به صرافت افتادند که این کار چه کسی است؟ آن درختها بخشی از هویت شهر محسوب میشدند. شهردار به میان مردم آمد و چند دقیقهای از آفت جدید درختان گفت.
مدتی بعد تنها خیاط شهر در تصادفی با یک درشکه پایش شکست. مردم از درشکهچی که پسرعموی شهردار بود شکایت کردند و شهردار هم بلافاصله چند عکس قدیمی رو کرد که نشان میداد درشکهچی از کودکی پایش شکسته بوده است.
▪️چند روز بعد دیوار اطراف شهر را دزدیدند! شهردار گفت «لعنت به موریانهها» هر چه مردم گفتند که موریانه را چه به خوردن دیوار؟ شهردار گوشش بدهکار نبود. مدتی بعد در شهر قیمت سیبزمینی هفده برابر شد! و وقتی به شهردار شکایت بردند شهردار به آنها تاخت که «چرا شلوغش میکنید! این فقط خطای دید است! سیبزمنی در بعضی نقاط شهر رایگان توزیع میشود».
▫️چند ماه برف سنگینی آمد و همه راههای ورودی شهر بسته شد. شهردار بیانیهای صادر کرد که این برف شایعهی اجنبی است و اصلا برفی در کار نیست! تا آنکه دانشمندان به شهردار اطلاع دادند که در چند روز آینده بارانی اسیدی خواهد آمد و کسی نباید از خانه خارج شود! شهردار هم این موضوع را به اطلاع شهروندان رساند.
▪️در روز باران اسیدی همه مردم شهر زیر باران اینسو و آنسو میرفتند. وقتی هم به آنها هشدار میدادند که شهردار گفته این باران اسیدی است مردم میخندیدند و میگفتند: «مثل ماجرای درختها؟!»، «مثل قیمت سیبزمینی؟!»، «مثل قضیه دیوار شهر؟!»
🆔هزار و یک شهر را در تلگرام دنبال کنید: @hezaaryekshahr
🆔هزار و یک شهر را در اینستاگرام دنبال کنید: @hezaaroyekshahr
#هزار_و_یک_شهر #روایت #کرونا #قرنطینه_خانگی #درخانه_بمانیم #خانه_بمانیم #داستان #طنز #مدیریت_شهری #مدیریت
🖋#مرتضی_رویتوند
▫️در زمانهایی دور شهر کوچکی بود با مردمانی نیک. در این شهر هر شهروند به کاری مشغول بود و چندین نفر هم این شهر را اداره میکردند. مردم این شهر با خوبی و خوشی زندگی میکردند تا آنکه در یک شب زمستانی تعدادی از درختان چنار میدان اصلی شهر قطع شد. مردم به صرافت افتادند که این کار چه کسی است؟ آن درختها بخشی از هویت شهر محسوب میشدند. شهردار به میان مردم آمد و چند دقیقهای از آفت جدید درختان گفت.
مدتی بعد تنها خیاط شهر در تصادفی با یک درشکه پایش شکست. مردم از درشکهچی که پسرعموی شهردار بود شکایت کردند و شهردار هم بلافاصله چند عکس قدیمی رو کرد که نشان میداد درشکهچی از کودکی پایش شکسته بوده است.
▪️چند روز بعد دیوار اطراف شهر را دزدیدند! شهردار گفت «لعنت به موریانهها» هر چه مردم گفتند که موریانه را چه به خوردن دیوار؟ شهردار گوشش بدهکار نبود. مدتی بعد در شهر قیمت سیبزمینی هفده برابر شد! و وقتی به شهردار شکایت بردند شهردار به آنها تاخت که «چرا شلوغش میکنید! این فقط خطای دید است! سیبزمنی در بعضی نقاط شهر رایگان توزیع میشود».
▫️چند ماه برف سنگینی آمد و همه راههای ورودی شهر بسته شد. شهردار بیانیهای صادر کرد که این برف شایعهی اجنبی است و اصلا برفی در کار نیست! تا آنکه دانشمندان به شهردار اطلاع دادند که در چند روز آینده بارانی اسیدی خواهد آمد و کسی نباید از خانه خارج شود! شهردار هم این موضوع را به اطلاع شهروندان رساند.
▪️در روز باران اسیدی همه مردم شهر زیر باران اینسو و آنسو میرفتند. وقتی هم به آنها هشدار میدادند که شهردار گفته این باران اسیدی است مردم میخندیدند و میگفتند: «مثل ماجرای درختها؟!»، «مثل قیمت سیبزمینی؟!»، «مثل قضیه دیوار شهر؟!»
🆔هزار و یک شهر را در تلگرام دنبال کنید: @hezaaryekshahr
🆔هزار و یک شهر را در اینستاگرام دنبال کنید: @hezaaroyekshahr
#هزار_و_یک_شهر #روایت #کرونا #قرنطینه_خانگی #درخانه_بمانیم #خانه_بمانیم #داستان #طنز #مدیریت_شهری #مدیریت
Telegram
attach 📎
✔️وایتکس-سکنجبین؛ ضامن سلامتی
🖋 #مهرشاد_مرتضوی
🔘کرونا با همه مصیبتاش یه خوبی داره، اونم اینکه حداقل تو یه چیز شبیه بقیه دنیاییم. الان همون جوری که اونا تو قرنطینه نشستن و دستشونو بعد از شستن فرو کردن تو دماغشون، ما هم همون کار رو داریم انجام میدیم. فقط ما چون تجربهمون بیشتره انگشتمون عمیقتر حفر می کنه.
⚪️ولی تو همین قرنطینه هم تبعیض وجود داره. اصلا دو جور قرنطینه داریم، قرنطینه ما و قرنطینه بچه پولدارا. مثلا همین که میگن از همدیگه حداقل دو متر فاصله بگیرین. تو خونه پولدارا و لاکچریا دو متر که هیچی، دویست متر از هم فاصله میگیرن در حدی که صدا به صدا نمیرسه. اونوقت ما کلا خونه مون بیست متره، ده دوازده نفرم هستیم. یعنی طبق اصل لانه کبوتری هم بخوای حساب کنی موقع خواب شست پای یکی میره تو چشم یکی دیگه.
🔘یا پولدارا صبح از خواب پامیشن، زنشون بعد از بوس صبح به خیر(با حفظ شئونات) بهشون میگه «عزیزم بیا یه کم از این خاویارا بخور میگن سیستم ایمنی بدنو قوی می کنه.» در مقابل، ما که خب مشخصه پول نداریم زن بگیریم. ساعت یازده صب که ننهمون با لگد از خواب بیدارمون میکنه، میگه «پاشو تن لشتو جمع کن لنگ ظهره. جاتو جمع کردی برو اون شربت وایتکس سکنجبینو درست کردم گذاشتم تو آشپزخونه، خودت به جهنم، بخور شستشو شی ما رو مریض نکنی».
⚪️ولی بازم دلمون خوشه که در نهایت قرنطینه همون قرنطینهس و برای همه یکسانه. فقط آخرش اونا از خونههاشون میان بیرون و میرن دنبال ادامه پول پارو کردنشون، ولی ما هرچی ته جورابمون ذخیره کرده بودیمو باید بدیم پول دارو و حق ویزیت متخصص گوارش و پوست و اعصاب!
🆔هزار و یک شهر را در تلگرام دنبال کنید: @hezaaryekshahr
🆔هزار و یک شهر را در اینستاگرام دنبال کنید: @hezaaroyekshahr
#هزار_و_یک_شهر #روایت #کرونا #قرنطینه_خانگی #درخانه_بمانیم #خانه_بمانیم #داستان #طنز #یادداشت #کرونای_پولدارا #کرونا_لاکچری #کرونای_مردم_عادی #کرونای_مردم
🖋 #مهرشاد_مرتضوی
🔘کرونا با همه مصیبتاش یه خوبی داره، اونم اینکه حداقل تو یه چیز شبیه بقیه دنیاییم. الان همون جوری که اونا تو قرنطینه نشستن و دستشونو بعد از شستن فرو کردن تو دماغشون، ما هم همون کار رو داریم انجام میدیم. فقط ما چون تجربهمون بیشتره انگشتمون عمیقتر حفر می کنه.
⚪️ولی تو همین قرنطینه هم تبعیض وجود داره. اصلا دو جور قرنطینه داریم، قرنطینه ما و قرنطینه بچه پولدارا. مثلا همین که میگن از همدیگه حداقل دو متر فاصله بگیرین. تو خونه پولدارا و لاکچریا دو متر که هیچی، دویست متر از هم فاصله میگیرن در حدی که صدا به صدا نمیرسه. اونوقت ما کلا خونه مون بیست متره، ده دوازده نفرم هستیم. یعنی طبق اصل لانه کبوتری هم بخوای حساب کنی موقع خواب شست پای یکی میره تو چشم یکی دیگه.
🔘یا پولدارا صبح از خواب پامیشن، زنشون بعد از بوس صبح به خیر(با حفظ شئونات) بهشون میگه «عزیزم بیا یه کم از این خاویارا بخور میگن سیستم ایمنی بدنو قوی می کنه.» در مقابل، ما که خب مشخصه پول نداریم زن بگیریم. ساعت یازده صب که ننهمون با لگد از خواب بیدارمون میکنه، میگه «پاشو تن لشتو جمع کن لنگ ظهره. جاتو جمع کردی برو اون شربت وایتکس سکنجبینو درست کردم گذاشتم تو آشپزخونه، خودت به جهنم، بخور شستشو شی ما رو مریض نکنی».
⚪️ولی بازم دلمون خوشه که در نهایت قرنطینه همون قرنطینهس و برای همه یکسانه. فقط آخرش اونا از خونههاشون میان بیرون و میرن دنبال ادامه پول پارو کردنشون، ولی ما هرچی ته جورابمون ذخیره کرده بودیمو باید بدیم پول دارو و حق ویزیت متخصص گوارش و پوست و اعصاب!
🆔هزار و یک شهر را در تلگرام دنبال کنید: @hezaaryekshahr
🆔هزار و یک شهر را در اینستاگرام دنبال کنید: @hezaaroyekshahr
#هزار_و_یک_شهر #روایت #کرونا #قرنطینه_خانگی #درخانه_بمانیم #خانه_بمانیم #داستان #طنز #یادداشت #کرونای_پولدارا #کرونا_لاکچری #کرونای_مردم_عادی #کرونای_مردم
Telegram
attach 📎
✔️رباعیات کرونایی
🖋 #ایمان_صابر
▫️هفتاد هزار خلقِ ناقِل داریم
مسئولِ ز جانِ خلق، غافل داریم
آنقدر که شِکوه مانده بر دلهامان
بر روی شما گلاب، رودِل داریم
▪️سوهان که نداشت، با تبسم آمد
ناخوانده به خانههای مردم آمد
این عید شدیم لاجرم خانهنشین
مهمان که بدون دعوت از قم آمد
▫️گفتند: سفر حرام بر مرد و زن است
چون حالت اضطرار و خر در چمن است
اینطور که بویش آید، این ماشینها
رانندهی شان عمهی مرحومِ من است
▪️هم صیقلی و صاف چون آیینه شدم
هم پاک ز گند، هم بَری از کینه شدم
آنقدر که دست شستهام، کف کردم
زان روز که در خانه قرنطینه شدم
🆔هزار و یک شهر را در تلگرام دنبال کنید: @hezaaryekshahr
🆔هزار و یک شهر را در اینستاگرام دنبال کنید: @hezaaroyekshahr
#هزار_و_یک_شهر #کرونا #قرنطینه_خانگی #درخانه_بمانیم #خانه_بمانیم #طنز #شعر #شعرطنز
🖋 #ایمان_صابر
▫️هفتاد هزار خلقِ ناقِل داریم
مسئولِ ز جانِ خلق، غافل داریم
آنقدر که شِکوه مانده بر دلهامان
بر روی شما گلاب، رودِل داریم
▪️سوهان که نداشت، با تبسم آمد
ناخوانده به خانههای مردم آمد
این عید شدیم لاجرم خانهنشین
مهمان که بدون دعوت از قم آمد
▫️گفتند: سفر حرام بر مرد و زن است
چون حالت اضطرار و خر در چمن است
اینطور که بویش آید، این ماشینها
رانندهی شان عمهی مرحومِ من است
▪️هم صیقلی و صاف چون آیینه شدم
هم پاک ز گند، هم بَری از کینه شدم
آنقدر که دست شستهام، کف کردم
زان روز که در خانه قرنطینه شدم
🆔هزار و یک شهر را در تلگرام دنبال کنید: @hezaaryekshahr
🆔هزار و یک شهر را در اینستاگرام دنبال کنید: @hezaaroyekshahr
#هزار_و_یک_شهر #کرونا #قرنطینه_خانگی #درخانه_بمانیم #خانه_بمانیم #طنز #شعر #شعرطنز
Telegram
attach 📎