روایت غیرمستقیم داستانی از معصومین(ع)
📷 yon.ir/PuLPI
رمان #وقتی_دلی اثر #محمدحسن_شهسواری را خواندم. این نکات به ذهنم رسید که در ادامه میخوانید:
🔸در این رمان شهسواری به روایت تاریخ صدر اسلام دست زده و از طریق روایت بخشهایی از زندگی مصعب بن عمیر فرزند عمیر بزرگ قبیله بنیعبدالدار، به روایت تاریخ صدر اسلام و نحوه گسترش اسلام و همچنین مجاهدتهای نخستین مسلمین در جزیرهالعرب اشاره کرده است.
🔸شهسواری با قرار دادن روایت در دهان چند شخصیت فرعی، ساختار روایی رمانش را شکل داده و آنها هستند که دست به روایت تاریخ میزنند و خود در کناری نشسته تا شخصیتهایی که به نظر شاهد ماجرا بوده یا با یک واسطه اتفاقات آن روزها را دیده و شنیدهاند حوادث را برای خواننده روایت کنند. این تمهید دست شهسواری را نیز باز گذاشته تا بتواند در بخشهایی که مستند تاریخی ندارد حرفی نزند و مسکوت از کنار ماجرا عبور کند؛ در واقع با این روش ضعفهایی که بر رمان از منظر تکهپاره بودن روایتهای مرتبط با مصعب است را پوشش داده و به خواننده میگوید این من نیستم که روایت میکنم بلکه بازماندگان سالهای دور هستند که مشغول بازگویی آنچه دیده و شنیدهاند، از تاریخ هستند.
🔸یکی از ضعفهایی که در ارتباط با این رمان باید به آن اشاره کرد، ورودی فصلهای رمان است. شهسواری هر چند در این مورد هم به خاطر موقعیت مکانی که مدنظرش بوده (مزار شهدای جنگ احد) چندان نمیتوانسته بازی و جابهجایی موقعیت داشته باشد و پیوسته میخواسته به خواننده یادآوری کند که در حال شنیدن نقل تاریخ از زبان شخصیتهای ذکرشده است اما باز هم در ابتدا با یک عبارت کلیشهای و تکراری خواننده را در رسیدن به آغاز هر فصل ناامید میکند، چون پس از چند فصل خواننده میفهمد نویسنده میخواهد همان عبارت ابتدای فصل را تکرار کند و این برایش خوشایند نخواهد بود.
🔸از دیگر نکاتی که درباره این رمان به چشم میآید باز هم در ارتباط با تاریخ است. شاید در ارتباط با آن بخشهایی که در تاریخ اسلام ذکری از آنها نرفته بتوان چشم پوشید اما درباره مباحثی که بسیار روشن است و تنها اختلاف میان راویان وجود دارد، نمیشود بیتفاوت ماند. اختلافاتی که حتی با جستوجو در فضای مجازی و اینترنت نیز میشد به روایت صحیح تاریخ رسید. برای نمونه در بخشی که مربوط به وفات حضرت ابوطالب(ع) حامی اصلی پیامبر اسلام(ص) میشود، خواننده متوجه میشود نویسنده وفات عموی پیامبر(ص) و پدر امیرالمومنین حضرت علی(ع) و از دیگر سو حضرت خدیجه(س) همسر و دیگر حامی پیامبر اعظم(ص) را در یک روز ذکر میکند. در حالی که طبق منابع، این اتفاق با فاصله ۳ تا ۳۵ روز از هم افتاده و پیامبر را داغدار کرده و همین سبب شده پیامبر اسلام(ص) آن سال را «عامالحزن» نامگذاری کنند. به هر صورت برای نویسندهای که مشغول روایت بخشهای مهمی از تاریخ اسلام است شایسته نیست بدون اطلاع و فقط برای بازگو کردن یک واقعه، هر مطلبی را بنویسد، زیرا مخاطب با اعتماد نسبت به ناشر و همچنین نام نویسنده اثری را تهیه میکند اما در متن اثر متوجه چنین اشکالاتی میشود.
🔸روایت در «وقتی دلی» دوپاره است. به این معنا که نویسنده نتوانسته بخشهایی که با زندگی شخصی مصعب بن عمیر در ارتباط است و حتی گاهی برای بازگو کردن و ساختن آنها دست به تخیل هم زده با بخشهایی که مستند تاریخی است و با شخصیت پیامبر اسلام(ص) ارتباط دارد، ارتباط برقرار کند و این دو بخش را در هم بتند. یعنی خواننده عدم انسجام رمان را در این اثر و در بخشهایی که ذکر شد حس میکند و به نظرش میآید این دو بخش کاملا بیربط به هم بوده و نویسنده این دو را فقط در کنار هم قرار داده است. در واقع برخی از ماجراهایی که برای مصعب ایجاد میشود و بر او میگذرد، میتوانست به صورت جداگانه برای یک شخصیت غیرواقعی روی دهد و هیچ ربطی هم به صدر اسلام نداشته باشد. اما از این نکته نباید غافل شد که این رمان دریچه تازهای از اهمیت پرداختن به تاریخ اسلام بویژه اصحاب برجسته رسول اکرم(ص) را پیش روی خواننده و دستاندرکاران این عرصه میگشاید و ضرورت پرداخت هنرمندانه را گوشزد میکند.
🔸این رمان واقعیتی به نام اهمیت روایت غیرمستقیم از پیامبر اسلام(ص) و ائمه معصومین(ع) را یادآوری میکند و نشان میدهد میشود بدون اشاره مستقیم به شخصیت معصومان و خانواده آنها اعم از فرزندان، همسران، خواهران و برادران با استفاده از شخصیتهایی که در آن روزگار زندگی کردند به بیان منش و رفتار بزرگان اسلام دست زد. این مهمترین ویژگیای است که این رمان دارد و خواننده در مواجهه با آن به این نکته میرسد که با روایت غیرمستقیم میتوان نمایی از تصویر معصومین را برای خواننده ترسیم کرد بدون اینکه خدشهای به شخصیت دستنیافتنی این بزرگان وارد شود.
https://telegram.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
📷 yon.ir/PuLPI
رمان #وقتی_دلی اثر #محمدحسن_شهسواری را خواندم. این نکات به ذهنم رسید که در ادامه میخوانید:
🔸در این رمان شهسواری به روایت تاریخ صدر اسلام دست زده و از طریق روایت بخشهایی از زندگی مصعب بن عمیر فرزند عمیر بزرگ قبیله بنیعبدالدار، به روایت تاریخ صدر اسلام و نحوه گسترش اسلام و همچنین مجاهدتهای نخستین مسلمین در جزیرهالعرب اشاره کرده است.
🔸شهسواری با قرار دادن روایت در دهان چند شخصیت فرعی، ساختار روایی رمانش را شکل داده و آنها هستند که دست به روایت تاریخ میزنند و خود در کناری نشسته تا شخصیتهایی که به نظر شاهد ماجرا بوده یا با یک واسطه اتفاقات آن روزها را دیده و شنیدهاند حوادث را برای خواننده روایت کنند. این تمهید دست شهسواری را نیز باز گذاشته تا بتواند در بخشهایی که مستند تاریخی ندارد حرفی نزند و مسکوت از کنار ماجرا عبور کند؛ در واقع با این روش ضعفهایی که بر رمان از منظر تکهپاره بودن روایتهای مرتبط با مصعب است را پوشش داده و به خواننده میگوید این من نیستم که روایت میکنم بلکه بازماندگان سالهای دور هستند که مشغول بازگویی آنچه دیده و شنیدهاند، از تاریخ هستند.
🔸یکی از ضعفهایی که در ارتباط با این رمان باید به آن اشاره کرد، ورودی فصلهای رمان است. شهسواری هر چند در این مورد هم به خاطر موقعیت مکانی که مدنظرش بوده (مزار شهدای جنگ احد) چندان نمیتوانسته بازی و جابهجایی موقعیت داشته باشد و پیوسته میخواسته به خواننده یادآوری کند که در حال شنیدن نقل تاریخ از زبان شخصیتهای ذکرشده است اما باز هم در ابتدا با یک عبارت کلیشهای و تکراری خواننده را در رسیدن به آغاز هر فصل ناامید میکند، چون پس از چند فصل خواننده میفهمد نویسنده میخواهد همان عبارت ابتدای فصل را تکرار کند و این برایش خوشایند نخواهد بود.
🔸از دیگر نکاتی که درباره این رمان به چشم میآید باز هم در ارتباط با تاریخ است. شاید در ارتباط با آن بخشهایی که در تاریخ اسلام ذکری از آنها نرفته بتوان چشم پوشید اما درباره مباحثی که بسیار روشن است و تنها اختلاف میان راویان وجود دارد، نمیشود بیتفاوت ماند. اختلافاتی که حتی با جستوجو در فضای مجازی و اینترنت نیز میشد به روایت صحیح تاریخ رسید. برای نمونه در بخشی که مربوط به وفات حضرت ابوطالب(ع) حامی اصلی پیامبر اسلام(ص) میشود، خواننده متوجه میشود نویسنده وفات عموی پیامبر(ص) و پدر امیرالمومنین حضرت علی(ع) و از دیگر سو حضرت خدیجه(س) همسر و دیگر حامی پیامبر اعظم(ص) را در یک روز ذکر میکند. در حالی که طبق منابع، این اتفاق با فاصله ۳ تا ۳۵ روز از هم افتاده و پیامبر را داغدار کرده و همین سبب شده پیامبر اسلام(ص) آن سال را «عامالحزن» نامگذاری کنند. به هر صورت برای نویسندهای که مشغول روایت بخشهای مهمی از تاریخ اسلام است شایسته نیست بدون اطلاع و فقط برای بازگو کردن یک واقعه، هر مطلبی را بنویسد، زیرا مخاطب با اعتماد نسبت به ناشر و همچنین نام نویسنده اثری را تهیه میکند اما در متن اثر متوجه چنین اشکالاتی میشود.
🔸روایت در «وقتی دلی» دوپاره است. به این معنا که نویسنده نتوانسته بخشهایی که با زندگی شخصی مصعب بن عمیر در ارتباط است و حتی گاهی برای بازگو کردن و ساختن آنها دست به تخیل هم زده با بخشهایی که مستند تاریخی است و با شخصیت پیامبر اسلام(ص) ارتباط دارد، ارتباط برقرار کند و این دو بخش را در هم بتند. یعنی خواننده عدم انسجام رمان را در این اثر و در بخشهایی که ذکر شد حس میکند و به نظرش میآید این دو بخش کاملا بیربط به هم بوده و نویسنده این دو را فقط در کنار هم قرار داده است. در واقع برخی از ماجراهایی که برای مصعب ایجاد میشود و بر او میگذرد، میتوانست به صورت جداگانه برای یک شخصیت غیرواقعی روی دهد و هیچ ربطی هم به صدر اسلام نداشته باشد. اما از این نکته نباید غافل شد که این رمان دریچه تازهای از اهمیت پرداختن به تاریخ اسلام بویژه اصحاب برجسته رسول اکرم(ص) را پیش روی خواننده و دستاندرکاران این عرصه میگشاید و ضرورت پرداخت هنرمندانه را گوشزد میکند.
🔸این رمان واقعیتی به نام اهمیت روایت غیرمستقیم از پیامبر اسلام(ص) و ائمه معصومین(ع) را یادآوری میکند و نشان میدهد میشود بدون اشاره مستقیم به شخصیت معصومان و خانواده آنها اعم از فرزندان، همسران، خواهران و برادران با استفاده از شخصیتهایی که در آن روزگار زندگی کردند به بیان منش و رفتار بزرگان اسلام دست زد. این مهمترین ویژگیای است که این رمان دارد و خواننده در مواجهه با آن به این نکته میرسد که با روایت غیرمستقیم میتوان نمایی از تصویر معصومین را برای خواننده ترسیم کرد بدون اینکه خدشهای به شخصیت دستنیافتنی این بزرگان وارد شود.
https://telegram.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
شعر #سگها_و_گرگها سروده #مهدی_اخوان_ثالث
📷 yon.ir/EFtre
یک:
هوا سرد است و برف آهسته بارد
ز ابر ساکت و خاکستری رنگ
زمین را بارش مثقال، مثقال
فرستد پوشش فرسنگ، فرسنگ
سرود کلبه بی روزن شب
سرود برف و باران است امشب
ولی از زوزه های باد پیداست
که شب مهمان توفان ست امشب
دوان بر پرده های برفها، باد
روان بر بالهای باد، باران
درون کلبه بیروزن شب
شب توفانی سرد زمستان.
آواز سگها:
زمین سرد است و برف آلوده و تر
هوا تاریک و توفان خشمناک ست
کـِشـد مانند گرگان باد، زوزه
ولی ما نیکبختان را چه باک است؟
کنار مطبخ ارباب ، آنجا
بر آن خاک ارّه های نرم خفتن
چه لذت بخش و مطبوع ست، و آنگاه
عزیزم گفتن و جانم شنفتن
وزآن ته مانده های سفره خوردن
وگر آنهم نباشد ، استخوانی
چه عمر راحتی ، دنیای خوبی
چه ارباب عزیز و مهربانی !
ولی شلاق ! این دیگر بلائی ست.
بلی ، اما تحمل کرد باید
درست ست اینکه الحق دردناکست
ولی ارباب آخر رحمش آید
گذارد ، چون فروکش کرد خشمش
که سر بر کفش و بر پایش گذاریم
شمارد زخمهامان را و ما این
محبت را غنیمت می شماریم ...
دو :
خروشد باد و بارد همچنان برف
زسقف کلبه بیروزن شب ،
شب طوفانی سرد زمستان ،
زمستان سیاه مرگ مرکب
آواز گرگها :
زمین سرد است و برف آلوده و تر
هوا تاریک و توفان خشمگین است
کشد مانند سگها باد زوزه
زمین آسمان با ما بکین است
شب کولاکِ رُعب انگیز و وحشی
شب و صحرایِ وحشتناک و سرما
بلای نیستی ؛ سرمای پُر سوز
حکومت میکند بر دشت و بر ما .
نه مارا گوشه گرم کُـنامی
شکاف کوهساری ، سر پناهی
نه حتی جنگلی کوچک ، که بتوان
در آن آسود، بیتشویش، گاهی.
دو دشمن در کمین ماست؛ دایم
دو دشمن میدهد ما را شکنجه
برون : سرما ، درون : این آتش جوع
که بر ارکان ما افکنده پنجه ؛
و اینک ... سومین دشمن ... که ناگاه
برون جست از کمین و حمله ور گشت
سلاح آتشین ... بیرحم ... بیرحم
نه پای رفتن و نی جای برگشت ...
بنوش ای برف، گلگون شو، بر افروز
که این خون، خون ما بی خانمانهاست
که این خون، خون گرگان گرسنه ست
که این خون؛ خون فرزندان صحرا ست
درین سرما، گرسنه، زخم خورده
دویم آسیمه سر بر برف، چون باد.
ولیکن عـزّتِ آزادگی را
نگهبانیم، آزادیم، آزاد.
@bookonly
📷 yon.ir/EFtre
یک:
هوا سرد است و برف آهسته بارد
ز ابر ساکت و خاکستری رنگ
زمین را بارش مثقال، مثقال
فرستد پوشش فرسنگ، فرسنگ
سرود کلبه بی روزن شب
سرود برف و باران است امشب
ولی از زوزه های باد پیداست
که شب مهمان توفان ست امشب
دوان بر پرده های برفها، باد
روان بر بالهای باد، باران
درون کلبه بیروزن شب
شب توفانی سرد زمستان.
آواز سگها:
زمین سرد است و برف آلوده و تر
هوا تاریک و توفان خشمناک ست
کـِشـد مانند گرگان باد، زوزه
ولی ما نیکبختان را چه باک است؟
کنار مطبخ ارباب ، آنجا
بر آن خاک ارّه های نرم خفتن
چه لذت بخش و مطبوع ست، و آنگاه
عزیزم گفتن و جانم شنفتن
وزآن ته مانده های سفره خوردن
وگر آنهم نباشد ، استخوانی
چه عمر راحتی ، دنیای خوبی
چه ارباب عزیز و مهربانی !
ولی شلاق ! این دیگر بلائی ست.
بلی ، اما تحمل کرد باید
درست ست اینکه الحق دردناکست
ولی ارباب آخر رحمش آید
گذارد ، چون فروکش کرد خشمش
که سر بر کفش و بر پایش گذاریم
شمارد زخمهامان را و ما این
محبت را غنیمت می شماریم ...
دو :
خروشد باد و بارد همچنان برف
زسقف کلبه بیروزن شب ،
شب طوفانی سرد زمستان ،
زمستان سیاه مرگ مرکب
آواز گرگها :
زمین سرد است و برف آلوده و تر
هوا تاریک و توفان خشمگین است
کشد مانند سگها باد زوزه
زمین آسمان با ما بکین است
شب کولاکِ رُعب انگیز و وحشی
شب و صحرایِ وحشتناک و سرما
بلای نیستی ؛ سرمای پُر سوز
حکومت میکند بر دشت و بر ما .
نه مارا گوشه گرم کُـنامی
شکاف کوهساری ، سر پناهی
نه حتی جنگلی کوچک ، که بتوان
در آن آسود، بیتشویش، گاهی.
دو دشمن در کمین ماست؛ دایم
دو دشمن میدهد ما را شکنجه
برون : سرما ، درون : این آتش جوع
که بر ارکان ما افکنده پنجه ؛
و اینک ... سومین دشمن ... که ناگاه
برون جست از کمین و حمله ور گشت
سلاح آتشین ... بیرحم ... بیرحم
نه پای رفتن و نی جای برگشت ...
بنوش ای برف، گلگون شو، بر افروز
که این خون، خون ما بی خانمانهاست
که این خون، خون گرگان گرسنه ست
که این خون؛ خون فرزندان صحرا ست
درین سرما، گرسنه، زخم خورده
دویم آسیمه سر بر برف، چون باد.
ولیکن عـزّتِ آزادگی را
نگهبانیم، آزادیم، آزاد.
@bookonly
تنها کتاب است که میماند 📚
همیشه اثاث کشی برایم کابوس بوده، حتی شنیدن اینکه یک نفر دیگر اثاث کشی دارد من را ناراحت میکند
بگذریم...
جناب ابوالزوجه بنده هفته قبل اثاث کشی داشتن و پس از ثابت شدن وسایل و چیدن آنها که تمام زحمتش روی دوش مادر همسر گرام بود در یکی از کارتنها تعدادی #کتاب کهنه بود، یکی از آنها برگزیده شعرهای #مهدی_اخوان_ثالث #م_امید بود که در عکس میبینید.
بماند که این کتاب عاملی شد تا ساعاتی از زیر کار فرار کنم و با اشعار جناب اخوان عشق بازی کنم که نکته جالبی توجهم را حلب کرد.
یک. این کتاب سال چهل و نه (خیلی قدیم) توسط انتشارات بامداد چاپ شده بود که آدرس آن در محله ای به نام شاه آباد واقع بوده است.
دو. آن زمان تیراژ یا همان شمارگان (فارسی را پاس بداریم) یک گزیده شعر 5هزار نسخه بوده ... مقایسه کنید با وضعیت امروز
سه. قیمت پشت جلد هم صد ریال بود
پ.ن: اشعار اخوان تا آنجا که من میفهمم خواندنی و دوست داشتنی است. در این گزیده، شعر #سگها_و_گرگها عالی است که نمادین بود و توجه من را به خود جلب کرد.
پ.ن دوم: مقدمه مرحوم اخوان بر این گزیده که خودش آن را «جیبی = کوچک» خطاب کرده هم جالب توجه بود.
@bookonly
همیشه اثاث کشی برایم کابوس بوده، حتی شنیدن اینکه یک نفر دیگر اثاث کشی دارد من را ناراحت میکند
بگذریم...
جناب ابوالزوجه بنده هفته قبل اثاث کشی داشتن و پس از ثابت شدن وسایل و چیدن آنها که تمام زحمتش روی دوش مادر همسر گرام بود در یکی از کارتنها تعدادی #کتاب کهنه بود، یکی از آنها برگزیده شعرهای #مهدی_اخوان_ثالث #م_امید بود که در عکس میبینید.
بماند که این کتاب عاملی شد تا ساعاتی از زیر کار فرار کنم و با اشعار جناب اخوان عشق بازی کنم که نکته جالبی توجهم را حلب کرد.
یک. این کتاب سال چهل و نه (خیلی قدیم) توسط انتشارات بامداد چاپ شده بود که آدرس آن در محله ای به نام شاه آباد واقع بوده است.
دو. آن زمان تیراژ یا همان شمارگان (فارسی را پاس بداریم) یک گزیده شعر 5هزار نسخه بوده ... مقایسه کنید با وضعیت امروز
سه. قیمت پشت جلد هم صد ریال بود
پ.ن: اشعار اخوان تا آنجا که من میفهمم خواندنی و دوست داشتنی است. در این گزیده، شعر #سگها_و_گرگها عالی است که نمادین بود و توجه من را به خود جلب کرد.
پ.ن دوم: مقدمه مرحوم اخوان بر این گزیده که خودش آن را «جیبی = کوچک» خطاب کرده هم جالب توجه بود.
@bookonly
در حالی که همه از رکود بازار نشر گلایه دارند رمان #رویای_نیمه_شب از تیراژ ۱۳۰هزار نسخه عبور کرد
@bookonly
@bookonly
از کتاب #نیستانگاری_و_شعر_معاصر اثر #یوسفعلی_میرشکاک
نیستانگاری در برابر هرگونه ایدئولوژی به نحوی مقاومت میکند که دیر یا زود آن ایدئولوژی از پا در میآید و با از پا درآمدن آن، آثاری که در پرتو حمایت اصحاب آن ایدئولوژی پدید آمدهاند، برای همیشه فراموش میشوند.
ناشر روزگارنو
@bookonly
نیستانگاری در برابر هرگونه ایدئولوژی به نحوی مقاومت میکند که دیر یا زود آن ایدئولوژی از پا در میآید و با از پا درآمدن آن، آثاری که در پرتو حمایت اصحاب آن ایدئولوژی پدید آمدهاند، برای همیشه فراموش میشوند.
ناشر روزگارنو
@bookonly
تراوشات
اشعار این کتاب را باید جرعه جرعه سرکشید سفرنامه پیادهروی اربعین به زبان شعر این کتاب را نشر شهرستان ادب منتشر کرده @bookonly
دشت
گامهای جابر و عطیه را
یک هزار و چارصد بهار
در بغل گرفته است
خاک، زیرپوستش
ردّ پای این دو را هنوز
مثل خون تازه حفظ کرده است
اولین مسافران اربعین هنوز هم
در کنار ما پیاده سیر میکنند
از عطیه در خیال خود سوال میکنم:
«جابرِ هزار و چارصد بهار پیش
مدفن غریب و بینشان دوست را
بیفروغ دیدهاش چگونه یافت؟
با کدام سوی چشم
بیامان به سوی کربلا شتافت؟»
پاسخ عطیه یک کلام بود:
«بوی تربت حسین»
شعر از #سیدمهدی_موسوی از کتاب #سفرنامه_با_صاد
@bookonly
گامهای جابر و عطیه را
یک هزار و چارصد بهار
در بغل گرفته است
خاک، زیرپوستش
ردّ پای این دو را هنوز
مثل خون تازه حفظ کرده است
اولین مسافران اربعین هنوز هم
در کنار ما پیاده سیر میکنند
از عطیه در خیال خود سوال میکنم:
«جابرِ هزار و چارصد بهار پیش
مدفن غریب و بینشان دوست را
بیفروغ دیدهاش چگونه یافت؟
با کدام سوی چشم
بیامان به سوی کربلا شتافت؟»
پاسخ عطیه یک کلام بود:
«بوی تربت حسین»
شعر از #سیدمهدی_موسوی از کتاب #سفرنامه_با_صاد
@bookonly
Forwarded from ویرگول
دلیل نام گذاری چهارراه «سیروس»
سه راهی در تهران قدیم بود که از سر بازار به طرف جنوب، بن بست بود.
روزی اتومبیل یکی از صاحب منصبان در کوچه پس کوچه های بازار گیر می کند و به سختی موفق به عبور از آن محله می شود.
همان روز آن شخص به رئیس بلدیه[شهرداری] تهران دستور می دهد سه راه به چهارراه تبدیل و به خیابان های «مولوی» و «اسماعیل بزاز» نیز وصل شود.
رئیس بلدیه به زیردستانش دستور می دهد این کار باید 30 روزه انجام شود.
بلدیه چند روزه همه خانه ها و کاروانسراهای واقع در مسیر را از صاحبان شان خریده و تخریب می کند و ظرف همان 30 روز امرشده از سوی رئیس بلدیه، به مولوی و اسماعیل بزاز متصل می شود.
ابتدا به این چهارراه به دلیل آماده شدن آن ظرف 30 روز، «سی روز» می گفتند و رفته رفته نام بردن از آن به «سیروس» تبدیل شد.
@virastari
سه راهی در تهران قدیم بود که از سر بازار به طرف جنوب، بن بست بود.
روزی اتومبیل یکی از صاحب منصبان در کوچه پس کوچه های بازار گیر می کند و به سختی موفق به عبور از آن محله می شود.
همان روز آن شخص به رئیس بلدیه[شهرداری] تهران دستور می دهد سه راه به چهارراه تبدیل و به خیابان های «مولوی» و «اسماعیل بزاز» نیز وصل شود.
رئیس بلدیه به زیردستانش دستور می دهد این کار باید 30 روزه انجام شود.
بلدیه چند روزه همه خانه ها و کاروانسراهای واقع در مسیر را از صاحبان شان خریده و تخریب می کند و ظرف همان 30 روز امرشده از سوی رئیس بلدیه، به مولوی و اسماعیل بزاز متصل می شود.
ابتدا به این چهارراه به دلیل آماده شدن آن ظرف 30 روز، «سی روز» می گفتند و رفته رفته نام بردن از آن به «سیروس» تبدیل شد.
@virastari
جای خالی شهید حججی خیلی زود احساس شد
📷 yon.ir/qRsqr
🔸 قریب به سه سال است، گزارشی با نام #زیربازارچه_کتاب با همراهی همکارانم در خبرگزاری منتشر میشود. گزارشی که شنبههای هر هفته به صورت منظم منتشر شده و در آن از کتابفروشیهای بسیاری در سراسر کشور برای بالا بردن ضریب دقت این گزارش آمار میگرفتیم.
🔸 این هفته وقتی با کتابفروشی واقع در شهر نجفآباد تماس برقرار شد، گفته شد که آمار هفتگی را #محسن_حججی میداد که این هفته همچون مولای شهیدش توسط کوردلان داعشی به شهادت رسیده است و این هفته کسی نیست که پرفروشها را اعلام کند. به همین سرعت جای خالیش احساس شد.
@bookonly
📷 yon.ir/qRsqr
🔸 قریب به سه سال است، گزارشی با نام #زیربازارچه_کتاب با همراهی همکارانم در خبرگزاری منتشر میشود. گزارشی که شنبههای هر هفته به صورت منظم منتشر شده و در آن از کتابفروشیهای بسیاری در سراسر کشور برای بالا بردن ضریب دقت این گزارش آمار میگرفتیم.
🔸 این هفته وقتی با کتابفروشی واقع در شهر نجفآباد تماس برقرار شد، گفته شد که آمار هفتگی را #محسن_حججی میداد که این هفته همچون مولای شهیدش توسط کوردلان داعشی به شهادت رسیده است و این هفته کسی نیست که پرفروشها را اعلام کند. به همین سرعت جای خالیش احساس شد.
@bookonly
📖📚
هیچکس واقعا از خدای خودش نمیبُره مادر من. آدمها فقط گاهی فراموشش میکنن. یا ادای بریدن رو درمیارن... همین!
از کتاب #خواب_باران اثر #وجیهه_سامانی از نشر #کتابستان_معرفت
@bookonly
هیچکس واقعا از خدای خودش نمیبُره مادر من. آدمها فقط گاهی فراموشش میکنن. یا ادای بریدن رو درمیارن... همین!
از کتاب #خواب_باران اثر #وجیهه_سامانی از نشر #کتابستان_معرفت
@bookonly
واقعا چرا؟!
🔸 رادیوی تاکسی روشن بود. ابتدا سخنانی از رهبر انقلاب در باب اهمیت توجه به اندیشه و فکر پخش شد و در ادامه موسیقی خاصی پخش شد و مجری شروع به تبلیغ برنامهای با محوریت علم و تکنولوژی کرد.
🔸 گوینده به سیاق برنامههای رادیویی با آب و تاب از بخشهای مختلف برنامه سخن میگفت و همکاران خود را معرفی میکرد. در یکی از بخشهایی که داشت با حرارت به متمایز بودن برنامه اشاره میکرد، گفت با گوش کردن به این برنامه دیگر نیازی به خواندن و مطالعه کتاب ندارید!!! 😳
🔸 واقعا سر در نیاوردم چطور یک برنامه رادیویی آن هم با محوریت علم و تکنولوژی که بسیاری از مخاطبان آن (برای نمونه نگارنده این چند خط) گذری آن را گوش میکنند، چطور میتواند شنونده بر فرض پر و پا قرص را از کتاب خواندن بینیاز کند.
🔸 اصولا مگر برنامه رادیویی آن قدر عمق دارد که جایگزین محتوای کتاب شود و ضمنا آیا ماندگاری کتاب را دارد؟ نیاز به خواندن و مطالعه کردن آن قدر جدی است که به راحتی با هیچ رسانهای نمیتوان جای آن را پر کرد ولی چه کنیم که هنوز بسیاری ضرورت این نیاز را حس نکردهاند تا جایی که رسانههای نوین را جایگزین مطالعه و خواندن معرفی میکنند.
@bookonly
🔸 رادیوی تاکسی روشن بود. ابتدا سخنانی از رهبر انقلاب در باب اهمیت توجه به اندیشه و فکر پخش شد و در ادامه موسیقی خاصی پخش شد و مجری شروع به تبلیغ برنامهای با محوریت علم و تکنولوژی کرد.
🔸 گوینده به سیاق برنامههای رادیویی با آب و تاب از بخشهای مختلف برنامه سخن میگفت و همکاران خود را معرفی میکرد. در یکی از بخشهایی که داشت با حرارت به متمایز بودن برنامه اشاره میکرد، گفت با گوش کردن به این برنامه دیگر نیازی به خواندن و مطالعه کتاب ندارید!!! 😳
🔸 واقعا سر در نیاوردم چطور یک برنامه رادیویی آن هم با محوریت علم و تکنولوژی که بسیاری از مخاطبان آن (برای نمونه نگارنده این چند خط) گذری آن را گوش میکنند، چطور میتواند شنونده بر فرض پر و پا قرص را از کتاب خواندن بینیاز کند.
🔸 اصولا مگر برنامه رادیویی آن قدر عمق دارد که جایگزین محتوای کتاب شود و ضمنا آیا ماندگاری کتاب را دارد؟ نیاز به خواندن و مطالعه کردن آن قدر جدی است که به راحتی با هیچ رسانهای نمیتوان جای آن را پر کرد ولی چه کنیم که هنوز بسیاری ضرورت این نیاز را حس نکردهاند تا جایی که رسانههای نوین را جایگزین مطالعه و خواندن معرفی میکنند.
@bookonly
با هر ضربه کابل بعثیها به خودم لرزیدم
📷 yon.ir/s79Y1
نگاهی به بازتابهای مخاطبان پس از مطالعه کتاب #من_زندام به بهانه سالروز بازگشت آزادگان جنگ تحمیلی به وطن
«من زندهام» اثر #معصومه_آباد شرحی از خاطرات دوران چهار ساله اسارت این بانوی آزاده در زندانهای رژیم بعث صدام است. روایت کتاب از دوران کودکی نویسنده آغاز و با بیان بخشهای مهمی از نوجوانی وی ادامه پیدا میکند. کتاب، با بیان نقش و تأثیر انقلاب اسلامی بر زندگی و شخصیت آباد به دوره دفاع مقدس، اسارت و آزادی وی و سه بانوی آزادهی دیگر، به پایان میرسد.
#وحید_یامینپور کارشناس مسائل فرهنگی در ارتباط با این کتاب گفته است: «معصومه آباد با قلمی منحصر به فرد آنرا نگاشته تا در تمام مدت خواندن کتاب، قلبتان بتپد و چشمتان گرم باشد. اگر شبی دو ساعت وقت بگذارید و 150 صفحه بخوانید ظرف سه شب کتاب را تمام کردهاید. من به چاپ چهل و دومش رسیدم. به همسر، مادر و خواهرانتان هدیه بدهید.»
#الهه_مولایی دیگر کاربر فضای مجازی در باره این کتاب نوشته است: «با خواندنش خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم. بعضی جاها پا به پای داستان گریه کردم... آری اسارت قسمتی از جنگ است، ولی خیلی دردناکه حتی شاید دردناکتر از خود واژه جنگ و من هیچ وقت این را نمیدانستم... اوایل داستان اسارت احساس خیلی بدی داشتم و واقعا به جای شخصیتها احساس میکردم که از نعمت بزرگی به اسم آزادی محروم شدم ولی با پیش رفتن داستان واقعا به جملهای که اول کتاب توسط یکی از اسرا گفته شده بود رسیدم: «اسارت در راه عقیده، عین آزادی است»... و تا ما بخواهیم این انسانها را بفهمیم...»
#سارا یکی از بانوان فعال در فضای مجازی نوشته است: «ظلمبارترین واژه اسارت است و این جمله را در تک تک کلمات کتاب حس کردم. همیشه خواندن کتابهای جنگ به خصوص دفاع مقدس سخت است و خواندن کتاب های دوران اسارت به معنای واقعی کلمه دردناک و من همیشه سعی کردهام از آن فرار کنم ولی باید خواند. باید خواند تا فهمید «این داستان، داستان دنباله دار هبوط انسانیت در کسانی بود که خود را به خواب زده بودند تا وجدانشان آنها را آزار ندهد و به خیال خود قهرمان جنگ باشند.» قلم خانم آباد خیلی قوی است به طوری که با هر ضربهای که بعثیها با کابل میزدند، من هم میلرزیدم. با هر نالهای که اسرا از شدت درد میکردند، اشکهایم سرازیر میشد و با «نَصْرٌ مِّنَ اللَّهِ وَفَتْحٌ قَرِیبٌ»های شهید تندگویان دلم آرام میگرفت. انگار که صدایشان را میشنیدم.
#سادات یکی دیگر از کاربران شبکههای اجتماعی مرتبط با کتاب اینطور نوشته است: «نقش دختران، مادران و همسران در جنگ خیلی دیده نشده و غم انگیزتر آنکه اسرا نیز از این کم لطفی بی نصیب نبودن. اما قاصرم از اینکه راجع به اسرای زن چیزی بنویسم. فقط اینکه با خواندن این کتاب بارها از عمق وجودم گریستم و البته به تمام زنان و دختران غیور کشورم همچون معصومه میبالم. امیدوارم با شناخت این بزرگان تا حدی به ساحت ایشان ادای دین کنیم.»
https://telegram.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
📷 yon.ir/s79Y1
نگاهی به بازتابهای مخاطبان پس از مطالعه کتاب #من_زندام به بهانه سالروز بازگشت آزادگان جنگ تحمیلی به وطن
«من زندهام» اثر #معصومه_آباد شرحی از خاطرات دوران چهار ساله اسارت این بانوی آزاده در زندانهای رژیم بعث صدام است. روایت کتاب از دوران کودکی نویسنده آغاز و با بیان بخشهای مهمی از نوجوانی وی ادامه پیدا میکند. کتاب، با بیان نقش و تأثیر انقلاب اسلامی بر زندگی و شخصیت آباد به دوره دفاع مقدس، اسارت و آزادی وی و سه بانوی آزادهی دیگر، به پایان میرسد.
#وحید_یامینپور کارشناس مسائل فرهنگی در ارتباط با این کتاب گفته است: «معصومه آباد با قلمی منحصر به فرد آنرا نگاشته تا در تمام مدت خواندن کتاب، قلبتان بتپد و چشمتان گرم باشد. اگر شبی دو ساعت وقت بگذارید و 150 صفحه بخوانید ظرف سه شب کتاب را تمام کردهاید. من به چاپ چهل و دومش رسیدم. به همسر، مادر و خواهرانتان هدیه بدهید.»
#الهه_مولایی دیگر کاربر فضای مجازی در باره این کتاب نوشته است: «با خواندنش خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم. بعضی جاها پا به پای داستان گریه کردم... آری اسارت قسمتی از جنگ است، ولی خیلی دردناکه حتی شاید دردناکتر از خود واژه جنگ و من هیچ وقت این را نمیدانستم... اوایل داستان اسارت احساس خیلی بدی داشتم و واقعا به جای شخصیتها احساس میکردم که از نعمت بزرگی به اسم آزادی محروم شدم ولی با پیش رفتن داستان واقعا به جملهای که اول کتاب توسط یکی از اسرا گفته شده بود رسیدم: «اسارت در راه عقیده، عین آزادی است»... و تا ما بخواهیم این انسانها را بفهمیم...»
#سارا یکی از بانوان فعال در فضای مجازی نوشته است: «ظلمبارترین واژه اسارت است و این جمله را در تک تک کلمات کتاب حس کردم. همیشه خواندن کتابهای جنگ به خصوص دفاع مقدس سخت است و خواندن کتاب های دوران اسارت به معنای واقعی کلمه دردناک و من همیشه سعی کردهام از آن فرار کنم ولی باید خواند. باید خواند تا فهمید «این داستان، داستان دنباله دار هبوط انسانیت در کسانی بود که خود را به خواب زده بودند تا وجدانشان آنها را آزار ندهد و به خیال خود قهرمان جنگ باشند.» قلم خانم آباد خیلی قوی است به طوری که با هر ضربهای که بعثیها با کابل میزدند، من هم میلرزیدم. با هر نالهای که اسرا از شدت درد میکردند، اشکهایم سرازیر میشد و با «نَصْرٌ مِّنَ اللَّهِ وَفَتْحٌ قَرِیبٌ»های شهید تندگویان دلم آرام میگرفت. انگار که صدایشان را میشنیدم.
#سادات یکی دیگر از کاربران شبکههای اجتماعی مرتبط با کتاب اینطور نوشته است: «نقش دختران، مادران و همسران در جنگ خیلی دیده نشده و غم انگیزتر آنکه اسرا نیز از این کم لطفی بی نصیب نبودن. اما قاصرم از اینکه راجع به اسرای زن چیزی بنویسم. فقط اینکه با خواندن این کتاب بارها از عمق وجودم گریستم و البته به تمام زنان و دختران غیور کشورم همچون معصومه میبالم. امیدوارم با شناخت این بزرگان تا حدی به ساحت ایشان ادای دین کنیم.»
https://telegram.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
۲۸مرداد از زبان آجودان شاه
📷 yon.ir/Bsn6e
🔸 شاهد عینی در اتفاقات و حوادث برای بیان و بازگو کردن حادثه اهمیت در خور توجهی دارد و روایتی یک شاهد عینی حاضر در صحنه ارائه میکند در میان مخاطبان از اهیمت قابل توجهی برخوردار میشود.
🔸 «28 مرداد» در تاریخ معاصر بعد از گذشت 63 سال هنوز هم محل مناقشه و منارعه است تا جایی که سال 2013 حکام آمریکایی بر برکنار کردن یک دولت قانونی در ایران اعتراف کردند. حال تصور کنید در طول این سالها یکی از شاهدان عینی واقعه که در کودتا نیز دست داشته ساکت بوده و حرفی نزده و اکنون شما به عنوان یک علاقهمند تاریخ به این فرد دست پیدا کردهاید.
🔸 اگر به شما گفته شود که آجودان محمدرضا پهلوی که نقش مهمی نیز در کودتا داشته قرار است مشاهدات خود از کودتای 28 مرداد 32 را بیان کند واکنش شما چه خواهد بود. #جواد_افهمی نویسنده توانمند ادبیات داستانی با خلق موقعیتی شبیه به آنچه بالا ذکر شد خواننده را در موقعیت مطرح شده قرار میدهد.
🔸 افهمی در رمان #ملاقات_در_جنگل_بلوط که انتشارات سوره آن را منتشر کرده شخصیت یک دانشجو را خلق کرده که در جستجوی منابعی برای تکمیل پایاننامهاش است که به شخصیت سروان تیجانی که ظاهرا از معتمدین دربار پهلوی بوده دست پیدا میکند.
🔸 ظاهرا این سروان حکومت پهلوی پس از کودتای آمریکایی - انگلیسی کمتر سخن گفته و پس از پیروزی انقلاب نیز توسط دستگاههای امنیتی تخلیه شده ولی روایتهای او جایی منتشر نشده و حالا یک دانشجوی سمج مدتی است به دیدار او در یکی از روستاهای جنگلی شمال میرود تا بتواند از او حرف بکشد و به پایان نامه خود کمکی کند.
🔸 سروان تیجانی در این اثر شخصیتی است که در بسیاری از جلسات محرمانه کودتای 28 مرداد حضور داشته و از اتفاقات با خبر است. نویسنده با رجوع به منابع تاریخی اتفاقات را از زبان این سروان دربار پهلوی برای خواننده خود بیان میکند. اتفاقاتی که برای مخاطب نوجوان تازگی داشته و از این حیث قابل توجه است.
🔸 افهمی که قلمش در توصیف موقعیتها و صحنهها قدرت فوقالعادهای دارد در این رمان نیز جدا از موقعیتهایی که خواننده در تاریخ سفر میکند توصیفهایی را ارائه میکند که بر جذابیت اثر میافزاید و خواننده با خواندن آنها حسی متفاوت را تجربه میکند.
🔸 نویسنده با رقم زدن یک فضای فانتزی در رمان خواننده را به ادامه کار ترغیب میکند. این فضای فانتزی در ذهن سروان تیجانی قرار دارد و دانشجوی سمج قصه نیز برای حرف کشیدن از این سروان به آن دامن میزند. سروان همچنان منتظر است تا خبری از طرف باقی همقطارانش مانند شاهپور جی ریپورتر به او برسد تا او نیز به یارانش ملحق شود و منتظر اسم رمزی است که از جنگل خارج شود و سخنی که از سوی دانشجوی سمج عنوان میشود موجب تقویت این ظن در سروان تیجانی میشود که این فرد پیکی از طرف رفقای کودتاچی او است.
🔸 البته نکتهای که در مورد رمان «ملاقات در جنگ بلوط» باید عنوان کرد این است که این اثر برای مخاطب نوجوان نوشته شده اما زبان و نوع بیان اثر تفاوتی با کارهای بزرگسال ندارد که البته این نکته در اغلب آثار حوزه نوجوان دیده میشود و نویسندگان زبان این گروه سنی را در آثارشان رعایت نمیکنند.
🔸 رمان «ملاقات در جنگ بلوط» اثر جواد افهمی خواننده را میان واقعیت و خیال معلق نگه میدارد و این مسئله لذتی وافر در خواننده ایجاد میکند و او را برای ادامه دادن این داستان تحریک میکند. رمان نوجوان «ملاقات در جنگ بلوط» از مجموعه «روزهای انقلاب» که از سوی انتشارات سوره مهر منتشر شده است.
https://telegram.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
📷 yon.ir/Bsn6e
🔸 شاهد عینی در اتفاقات و حوادث برای بیان و بازگو کردن حادثه اهمیت در خور توجهی دارد و روایتی یک شاهد عینی حاضر در صحنه ارائه میکند در میان مخاطبان از اهیمت قابل توجهی برخوردار میشود.
🔸 «28 مرداد» در تاریخ معاصر بعد از گذشت 63 سال هنوز هم محل مناقشه و منارعه است تا جایی که سال 2013 حکام آمریکایی بر برکنار کردن یک دولت قانونی در ایران اعتراف کردند. حال تصور کنید در طول این سالها یکی از شاهدان عینی واقعه که در کودتا نیز دست داشته ساکت بوده و حرفی نزده و اکنون شما به عنوان یک علاقهمند تاریخ به این فرد دست پیدا کردهاید.
🔸 اگر به شما گفته شود که آجودان محمدرضا پهلوی که نقش مهمی نیز در کودتا داشته قرار است مشاهدات خود از کودتای 28 مرداد 32 را بیان کند واکنش شما چه خواهد بود. #جواد_افهمی نویسنده توانمند ادبیات داستانی با خلق موقعیتی شبیه به آنچه بالا ذکر شد خواننده را در موقعیت مطرح شده قرار میدهد.
🔸 افهمی در رمان #ملاقات_در_جنگل_بلوط که انتشارات سوره آن را منتشر کرده شخصیت یک دانشجو را خلق کرده که در جستجوی منابعی برای تکمیل پایاننامهاش است که به شخصیت سروان تیجانی که ظاهرا از معتمدین دربار پهلوی بوده دست پیدا میکند.
🔸 ظاهرا این سروان حکومت پهلوی پس از کودتای آمریکایی - انگلیسی کمتر سخن گفته و پس از پیروزی انقلاب نیز توسط دستگاههای امنیتی تخلیه شده ولی روایتهای او جایی منتشر نشده و حالا یک دانشجوی سمج مدتی است به دیدار او در یکی از روستاهای جنگلی شمال میرود تا بتواند از او حرف بکشد و به پایان نامه خود کمکی کند.
🔸 سروان تیجانی در این اثر شخصیتی است که در بسیاری از جلسات محرمانه کودتای 28 مرداد حضور داشته و از اتفاقات با خبر است. نویسنده با رجوع به منابع تاریخی اتفاقات را از زبان این سروان دربار پهلوی برای خواننده خود بیان میکند. اتفاقاتی که برای مخاطب نوجوان تازگی داشته و از این حیث قابل توجه است.
🔸 افهمی که قلمش در توصیف موقعیتها و صحنهها قدرت فوقالعادهای دارد در این رمان نیز جدا از موقعیتهایی که خواننده در تاریخ سفر میکند توصیفهایی را ارائه میکند که بر جذابیت اثر میافزاید و خواننده با خواندن آنها حسی متفاوت را تجربه میکند.
🔸 نویسنده با رقم زدن یک فضای فانتزی در رمان خواننده را به ادامه کار ترغیب میکند. این فضای فانتزی در ذهن سروان تیجانی قرار دارد و دانشجوی سمج قصه نیز برای حرف کشیدن از این سروان به آن دامن میزند. سروان همچنان منتظر است تا خبری از طرف باقی همقطارانش مانند شاهپور جی ریپورتر به او برسد تا او نیز به یارانش ملحق شود و منتظر اسم رمزی است که از جنگل خارج شود و سخنی که از سوی دانشجوی سمج عنوان میشود موجب تقویت این ظن در سروان تیجانی میشود که این فرد پیکی از طرف رفقای کودتاچی او است.
🔸 البته نکتهای که در مورد رمان «ملاقات در جنگ بلوط» باید عنوان کرد این است که این اثر برای مخاطب نوجوان نوشته شده اما زبان و نوع بیان اثر تفاوتی با کارهای بزرگسال ندارد که البته این نکته در اغلب آثار حوزه نوجوان دیده میشود و نویسندگان زبان این گروه سنی را در آثارشان رعایت نمیکنند.
🔸 رمان «ملاقات در جنگ بلوط» اثر جواد افهمی خواننده را میان واقعیت و خیال معلق نگه میدارد و این مسئله لذتی وافر در خواننده ایجاد میکند و او را برای ادامه دادن این داستان تحریک میکند. رمان نوجوان «ملاقات در جنگ بلوط» از مجموعه «روزهای انقلاب» که از سوی انتشارات سوره مهر منتشر شده است.
https://telegram.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
#وقت_بودن آقای کارگردان چاپ سومی شد
رمان #جلیل_سامان را بخوانید
https://telegram.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
رمان #جلیل_سامان را بخوانید
https://telegram.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA