استاد فلسفه در نقش بازاریاب کتاب / دیالوگ به جای مونولوگ در کار فرهنگی
🔺یازده روز در #نمایشگاه_کتاب بودم. در طول این مدت چهرههای بسیاری از اهالی #فرهنگ را دیدم. نویسنده، شاعر، اندیشمند، مترجم، ناشر و ... .
🔺خب برخی چهرهها برای جشن امضا و گپ زدن با مخاطبان و نشستهای تخصصی در نمایشگاه شرکت کرده بودند که خب این یک روال طبیعی است. اما مسئلهای که برایم جالب بود و در تمام روزهای نمایشگاه توجهم را به خود جلب کرد حضور دکتر #بیژن_عبدالکریمی در غرفه نشری بود که کتابهای او را منتشر کرده بود.
🔺بیژن عبدالکریمی استاد فلسفه، نظریهپرداز و منتقد سیاستهای فرهنگی جمهوری اسلامی است که غرب را نیز نقد میکند و معتقد است که نمیتوان غرب را شکست داد.
🔺هر قدر با خود فکر کردم دیدم فردی با این سطح دانش و جایگاه علمی نباید هر روز در غرفهای که گرم بود بایستد و کتابهای خود را به بازدیدکنندگان معرفی کند.
🔺یعنی تصوری که از دیگر همردههای این استاد دانشگاه داشتم به نظرم کار او دون شانش بود و نباید چنین کاری میکرد. در حالی که بسیاری از چهرههای علمی و فرهنگی همسطح با این استاد دانشگاه که در میان چهرههای انقلابی هستند به بهانههای مختلف حاضر نیستند در میان جوانان حاضر شوند چه رسد به اینکه در یک محیط محدود کتاب معرفی کنند.
🔺نکته جالب توجه در این بود که عبدالکریمی به هرکه در برابر غرفه میایستاد کتابی متناسب با علاقهمندیهای آن فرد معرفی میکرد و در کتابهایی که معرفی میکرد سلیقه و توان دریافت مخاطب را در نظر میگرفت.
🔺در طول یازده روز نمایشگاه #کتاب پیوسته برایم سوال بود چرا عناصر #فکری و فرهنگی جبهه #انقلاب اینچنین در میدان نیستند تا آثار خود را به مخاطبان معرفی کنند و با مخاطب ارتباطی از جنس دیالوگ برقرار کنند. (این در حالی است که چهرههای فکری اغلب قائل به مونولوگ هستند و در جایگاه سخنران برای مخاطبان سخن میگویند)
🔺این عالیترین نمونه کار #فرهنگی است به این صورت که با پایینترین طبقه مخاطبان ارتباط رو در رو برقرار کرده و با آنها همکلام شده تا بتوان تاثیرگذاری بیشتری داشت.
http://yon.ir/Ap8IS
https://telegram.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
🔺یازده روز در #نمایشگاه_کتاب بودم. در طول این مدت چهرههای بسیاری از اهالی #فرهنگ را دیدم. نویسنده، شاعر، اندیشمند، مترجم، ناشر و ... .
🔺خب برخی چهرهها برای جشن امضا و گپ زدن با مخاطبان و نشستهای تخصصی در نمایشگاه شرکت کرده بودند که خب این یک روال طبیعی است. اما مسئلهای که برایم جالب بود و در تمام روزهای نمایشگاه توجهم را به خود جلب کرد حضور دکتر #بیژن_عبدالکریمی در غرفه نشری بود که کتابهای او را منتشر کرده بود.
🔺بیژن عبدالکریمی استاد فلسفه، نظریهپرداز و منتقد سیاستهای فرهنگی جمهوری اسلامی است که غرب را نیز نقد میکند و معتقد است که نمیتوان غرب را شکست داد.
🔺هر قدر با خود فکر کردم دیدم فردی با این سطح دانش و جایگاه علمی نباید هر روز در غرفهای که گرم بود بایستد و کتابهای خود را به بازدیدکنندگان معرفی کند.
🔺یعنی تصوری که از دیگر همردههای این استاد دانشگاه داشتم به نظرم کار او دون شانش بود و نباید چنین کاری میکرد. در حالی که بسیاری از چهرههای علمی و فرهنگی همسطح با این استاد دانشگاه که در میان چهرههای انقلابی هستند به بهانههای مختلف حاضر نیستند در میان جوانان حاضر شوند چه رسد به اینکه در یک محیط محدود کتاب معرفی کنند.
🔺نکته جالب توجه در این بود که عبدالکریمی به هرکه در برابر غرفه میایستاد کتابی متناسب با علاقهمندیهای آن فرد معرفی میکرد و در کتابهایی که معرفی میکرد سلیقه و توان دریافت مخاطب را در نظر میگرفت.
🔺در طول یازده روز نمایشگاه #کتاب پیوسته برایم سوال بود چرا عناصر #فکری و فرهنگی جبهه #انقلاب اینچنین در میدان نیستند تا آثار خود را به مخاطبان معرفی کنند و با مخاطب ارتباطی از جنس دیالوگ برقرار کنند. (این در حالی است که چهرههای فکری اغلب قائل به مونولوگ هستند و در جایگاه سخنران برای مخاطبان سخن میگویند)
🔺این عالیترین نمونه کار #فرهنگی است به این صورت که با پایینترین طبقه مخاطبان ارتباط رو در رو برقرار کرده و با آنها همکلام شده تا بتوان تاثیرگذاری بیشتری داشت.
http://yon.ir/Ap8IS
https://telegram.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
کتابی برای بچههایی که نمیخوابند
#مثل_یک_ببر_بخواب قصه دخترکی است که خوابش نمیبرد و والدینش برایش قصه میگویند
نقاشیهای #کتاب فوقالعاده است
https://telegram.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
#مثل_یک_ببر_بخواب قصه دخترکی است که خوابش نمیبرد و والدینش برایش قصه میگویند
نقاشیهای #کتاب فوقالعاده است
https://telegram.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
بریده #کتاب
یاد پدر افتادم که میگفت: نه با کسی بحث کن، نه از کسی انتقاد کن. هرکی هرچی گفت بگو حق با شماست و خودت را خلاص کن. آدمها که عقیدهات را میپرسند، نظرت را نمیخواهند. میخواهند با عقیدهی خودشان موافقت کنی. بحث کردن با آدمها بی فایده است.
📚چراغ ها رو من خاموش می کنم
📝زویا پیرزاد
@patoghe_ketab
https://telegram.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
یاد پدر افتادم که میگفت: نه با کسی بحث کن، نه از کسی انتقاد کن. هرکی هرچی گفت بگو حق با شماست و خودت را خلاص کن. آدمها که عقیدهات را میپرسند، نظرت را نمیخواهند. میخواهند با عقیدهی خودشان موافقت کنی. بحث کردن با آدمها بی فایده است.
📚چراغ ها رو من خاموش می کنم
📝زویا پیرزاد
@patoghe_ketab
https://telegram.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
🌾🌾🌾🌾
#مرتضی_امیری_اسفندقه واقعا خواندنی است
#کتاب #نماشم مجموعه از #غزل ها و #نیمایی های این #شاعر خوش قریحه است که دوست خوبم #محمدامین_اکبری به من پیشنهاد داد و بابت این پیشنهاد از او ممنوم
کتاب را نمیتوانستم کنار بگذارم و #اشعار فوق العاده اش لحظات خوبی را برایم رقم زد
...
این کتاب را نشر #جمهوری منتشر کرده است
...
پ.ن: در روزهای #نمایشگاه_کتاب سری به غرفه #نشر_جمهوری زدم تا سراغی از این کتاب بگیرم ولی در کمال تعجب دبدم کتاب روی میز نیست
از مسئول غرفه پرسیدم کتاب را ندارید گفت چرا اینجاست و از زیر کتاب ها کشید بیرون ... گفت چون کتاب هایم زیاد است به صورت چرخشی میگذارم روی میز 😐
این در حالی بود که بخش نسبتا بیشتر غرفه به کتابهای یک نشر دیگر اختصاص داده شده بود ... خب این اجحاف در حق مولف است
...
دست به دست کنید همه بخونن
https://telegram.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
#مرتضی_امیری_اسفندقه واقعا خواندنی است
#کتاب #نماشم مجموعه از #غزل ها و #نیمایی های این #شاعر خوش قریحه است که دوست خوبم #محمدامین_اکبری به من پیشنهاد داد و بابت این پیشنهاد از او ممنوم
کتاب را نمیتوانستم کنار بگذارم و #اشعار فوق العاده اش لحظات خوبی را برایم رقم زد
...
این کتاب را نشر #جمهوری منتشر کرده است
...
پ.ن: در روزهای #نمایشگاه_کتاب سری به غرفه #نشر_جمهوری زدم تا سراغی از این کتاب بگیرم ولی در کمال تعجب دبدم کتاب روی میز نیست
از مسئول غرفه پرسیدم کتاب را ندارید گفت چرا اینجاست و از زیر کتاب ها کشید بیرون ... گفت چون کتاب هایم زیاد است به صورت چرخشی میگذارم روی میز 😐
این در حالی بود که بخش نسبتا بیشتر غرفه به کتابهای یک نشر دیگر اختصاص داده شده بود ... خب این اجحاف در حق مولف است
...
دست به دست کنید همه بخونن
https://telegram.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
اگر اهل شعری و اگر نیستی این کتاب را از دست نده
https://telegram.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
https://telegram.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
Forwarded from تراوشات
باغ
در بارشِ
تندِ
رگبار
صوفیانه به سماع آمده است
شاخههای گیلاس
سر فراگوش هم آورده
به پِچپِچ
سرگرم
و هزاران یاقوت
ریخته
بر تنِ
تبدارِ
درختِ
گردو
کُندهای پیر
در آغوشِ اجاقِ کلبه
یک نفس میسوزد
ابر
با هزاران سوزن
آسمان را به زمین میدوزد
باغ
در بارِش
تندِ
رگبار
از مجموعه شعر #نماشم
سروده #مرتضی_امیری_اسفندقه نشر جمهوری
https://telegram.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
در بارشِ
تندِ
رگبار
صوفیانه به سماع آمده است
شاخههای گیلاس
سر فراگوش هم آورده
به پِچپِچ
سرگرم
و هزاران یاقوت
ریخته
بر تنِ
تبدارِ
درختِ
گردو
کُندهای پیر
در آغوشِ اجاقِ کلبه
یک نفس میسوزد
ابر
با هزاران سوزن
آسمان را به زمین میدوزد
باغ
در بارِش
تندِ
رگبار
از مجموعه شعر #نماشم
سروده #مرتضی_امیری_اسفندقه نشر جمهوری
https://telegram.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
🔶 تاریخ تکرار میشود
انسان هر راهی را بدون تقید و پایبندی به قرآن و سنت برود، روزبهروز تنزل میکند و تاریخ، ازجمله قضایای سقیفه و پیامدهای آن، مانند واقعۀ طَف، هر روز تکرار میشود؛ زیرا هر روز حقی غصب یا احقاق میشود و همیشه حق و باطل مثل حسین و یزید وجود دارد و کار مردم هم یا جنگ در کنار یزید یا در رکاب امام حسین علیهالسلام است.
بنابراین، انسان باید هر روز موضع خود را مشخص کند که آیا اهل حق است یا باطل و پیرو آن.
#محمدتقی_بهجت
#رحمت_واسعه
۲۷ اردیبهشت یادآور عروج عارف واصل و استاد اخلاق حضرت آیتالله محمدتقی بهجت است. به همین بهانه کتاب رحمت واسعه با محوریت موضوع امام حسین (ع) برگرفته از گفتار و سیره آیتالله بهجت که از سوی دفتر تنظیم و نشر آثار ایشان منتشر شده را معرفی کردم.
🔸اگر حق ولایت غصب نمیشد عاشورا ایجاد نمیشد
[علاوهبر] این مجالس عزاداری برای #سیدالشهدا علیهالسلام، مناسب است که مجلس عزاداری برای خود حضرت امیر علیهالسلام منعقد کنند. اگر آنجا [حق] غصب نمیشد، اینجا هم عاشورا پیدا نمیشد.
گفت: «شِیعَتُنَا أَصْبَرُ مِنَّا وَ ذَلِکَ أَنَّا صَبَرْنَا عَلَى مَا نَعْلَمُ وَ صَبَرُوا عَلَى مَا لَا یَعْلَمُون» (شیعیان ما صابرتر از مایند؛ چراکه ما بر آنچه [از غیب] میدانیم، صبر میکنیم و آنها بر آنچه [از غیب] نمیدانند، صبر میکنند). اینکه منتقم خواهد آمد، روایت است؛ اما آنها خود میدانند که منتقم خواهد آمد، حتی وقتش را، ساعتش را میدانند. اینکه میفرماید غیب را نمیدانند: «وَ لَوْ کُنْتُ أَعْلَمُ الْغَیْبَ لاَسْتَکْثَرْتُ مِنَ الْخَیْرِ وَ ما مَسَّنِیَ السُّوءُ» (بگو اگر غیب میدانستم، به یقین برای خود از هر خیری فراهم میکردم و هیچ گزند و آسیبی به من نمیرسید). حتی شاید هم در روایت باشد که خودشان فرموده باشند ما زمان ظهور را نمیدانیم [یعنی متکی به خود نمیدانیم] و آنبهآن باید تعلیم و امداد از غیب باشد. پس آنها بالله میدانند و بأنفسهم نمیدانند.
🔸باید اهل محاسبه باشیم
ما باید اهل محاسبه باشیم، هر چند اهل توبه نباشیم و تدارک نکنیم، خود محاسبه مطلوب است. اگر بدانیم فلان روز حسینی و فلان روز یزیدی هستیم، بهتر از این است که اصلا ندانیم یزیدی هستیم یا حسینی.
سرانجام ممکن است روزی به خود بیاییم و بخواهیم تدارک کنیم. با توجه به عیوب خویش و اصلاح آن ها، فرصت رسیدگی به حساب هر روز خود را نداریم، چه رسد به حساب مردم!
"افضلُ الناسِ مَن شغَلَتهُ معایبُهُ عَن عُیوبِ الناسِ"*
به فکر خود باشیم، خود را اصلاح کنیم. اگر به خود نرسیدیم و خود را اصلاح نکردیم، نمی توانیم دیگران را اصلاح کنیم
باشد که عامل به رهنمودهای این عالم ربانی باشیم.
https://telegram.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
انسان هر راهی را بدون تقید و پایبندی به قرآن و سنت برود، روزبهروز تنزل میکند و تاریخ، ازجمله قضایای سقیفه و پیامدهای آن، مانند واقعۀ طَف، هر روز تکرار میشود؛ زیرا هر روز حقی غصب یا احقاق میشود و همیشه حق و باطل مثل حسین و یزید وجود دارد و کار مردم هم یا جنگ در کنار یزید یا در رکاب امام حسین علیهالسلام است.
بنابراین، انسان باید هر روز موضع خود را مشخص کند که آیا اهل حق است یا باطل و پیرو آن.
#محمدتقی_بهجت
#رحمت_واسعه
۲۷ اردیبهشت یادآور عروج عارف واصل و استاد اخلاق حضرت آیتالله محمدتقی بهجت است. به همین بهانه کتاب رحمت واسعه با محوریت موضوع امام حسین (ع) برگرفته از گفتار و سیره آیتالله بهجت که از سوی دفتر تنظیم و نشر آثار ایشان منتشر شده را معرفی کردم.
🔸اگر حق ولایت غصب نمیشد عاشورا ایجاد نمیشد
[علاوهبر] این مجالس عزاداری برای #سیدالشهدا علیهالسلام، مناسب است که مجلس عزاداری برای خود حضرت امیر علیهالسلام منعقد کنند. اگر آنجا [حق] غصب نمیشد، اینجا هم عاشورا پیدا نمیشد.
گفت: «شِیعَتُنَا أَصْبَرُ مِنَّا وَ ذَلِکَ أَنَّا صَبَرْنَا عَلَى مَا نَعْلَمُ وَ صَبَرُوا عَلَى مَا لَا یَعْلَمُون» (شیعیان ما صابرتر از مایند؛ چراکه ما بر آنچه [از غیب] میدانیم، صبر میکنیم و آنها بر آنچه [از غیب] نمیدانند، صبر میکنند). اینکه منتقم خواهد آمد، روایت است؛ اما آنها خود میدانند که منتقم خواهد آمد، حتی وقتش را، ساعتش را میدانند. اینکه میفرماید غیب را نمیدانند: «وَ لَوْ کُنْتُ أَعْلَمُ الْغَیْبَ لاَسْتَکْثَرْتُ مِنَ الْخَیْرِ وَ ما مَسَّنِیَ السُّوءُ» (بگو اگر غیب میدانستم، به یقین برای خود از هر خیری فراهم میکردم و هیچ گزند و آسیبی به من نمیرسید). حتی شاید هم در روایت باشد که خودشان فرموده باشند ما زمان ظهور را نمیدانیم [یعنی متکی به خود نمیدانیم] و آنبهآن باید تعلیم و امداد از غیب باشد. پس آنها بالله میدانند و بأنفسهم نمیدانند.
🔸باید اهل محاسبه باشیم
ما باید اهل محاسبه باشیم، هر چند اهل توبه نباشیم و تدارک نکنیم، خود محاسبه مطلوب است. اگر بدانیم فلان روز حسینی و فلان روز یزیدی هستیم، بهتر از این است که اصلا ندانیم یزیدی هستیم یا حسینی.
سرانجام ممکن است روزی به خود بیاییم و بخواهیم تدارک کنیم. با توجه به عیوب خویش و اصلاح آن ها، فرصت رسیدگی به حساب هر روز خود را نداریم، چه رسد به حساب مردم!
"افضلُ الناسِ مَن شغَلَتهُ معایبُهُ عَن عُیوبِ الناسِ"*
به فکر خود باشیم، خود را اصلاح کنیم. اگر به خود نرسیدیم و خود را اصلاح نکردیم، نمی توانیم دیگران را اصلاح کنیم
باشد که عامل به رهنمودهای این عالم ربانی باشیم.
https://telegram.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
رهنمودهای عاشورایی آیتالله بهجت
https://telegram.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
https://telegram.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
بخشی از #کتاب این روزهایم 📖
دستش را گذاشت روی شکمش. دستش خالی بود. پرسیدم: «ساعتت کو؟»
خیلی بیتفاوت گفت: «یکی از بچهها ازش خوشش آمد، گرفت نگاهش کنه، گفتم مال خودت.»
حرصم گرفت. گفتم: «علی! اون کادوی سرعقدمون بود. تبرّک مکه بود. بنده خدا بابا با چه شوق و ذوقی برا دامادش گرفته بود. رادوی اصل بود.»
سری تکان داد و گفت: «اینقدر از این ساعتا باشه و ما نباشیم. تا توانی دلی به دست آور!»
#گلستان_یازدهم
#بهناز_ضرابی_زاده
خاطرات همسر #شهید #علی_چیت_سازیان
https://telegram.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
دستش را گذاشت روی شکمش. دستش خالی بود. پرسیدم: «ساعتت کو؟»
خیلی بیتفاوت گفت: «یکی از بچهها ازش خوشش آمد، گرفت نگاهش کنه، گفتم مال خودت.»
حرصم گرفت. گفتم: «علی! اون کادوی سرعقدمون بود. تبرّک مکه بود. بنده خدا بابا با چه شوق و ذوقی برا دامادش گرفته بود. رادوی اصل بود.»
سری تکان داد و گفت: «اینقدر از این ساعتا باشه و ما نباشیم. تا توانی دلی به دست آور!»
#گلستان_یازدهم
#بهناز_ضرابی_زاده
خاطرات همسر #شهید #علی_چیت_سازیان
https://telegram.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
🔴دورهمی را نمیتوان دورهم دید
🔸خیلی تلویزیون نگاه نمیکنم (نه به معنای اینکه اهلش نباشم یا ژست روشنفکری بگیرم بلکه اغلب مستمر نمیتوانم مخاطبش باشم) ولی امشب و تا همین دقایقی پیش به خاطر عزیزی که منزلمان بود #تلویزیون روشن بود و خب شبکه #نسیم روشن بود و برنامه ظاهرا #طنز #دورهمی پخس میشد.
🔸نکته جالبی که هم من و هم آن عزیز گرانقدر به صورت مشترک رویش دست گذاشتیم این بود که این برنامه را نمیشود دورهم و در کنار #خانواده تماشا کرد. شوخی های بعضا زننده و تند این برنامه با موضوعات مختلف که گاها حتی حریم میان بازیگر زن و مرد را از بین میبرد نه تنها در شان تلویزیون #جمهوری_اسلامی نیست بلکه در کنار خانواده خندیدن به آنها کمی غیر اخلاقی است. این در حالی است که نمایش های طنز با چند پله بالاتر پرده دری در سالن های نمایش اجرا میشود و دورهمی مدل تعدیل شده همان نمایش ها است.
🔸این برنامه به بهانه مطرح کردن موضوعات مختلف و طرح آسیب های مختلف خانوادگی و اجتماعی روی آنتن میرود ولی در عمل سطح نازلی از شوخی های ناشایست را به بیننده تحویل میدهد که جایگاهی در رسانه ملی جمهوری اسلامی ندارد. ماموریت دورهمی ایجاد لحظاتی مفرح بوده که خانواده ها بتوانند در کنار هم لذت ببرند ولی در عمل چنین اتفاقی نمی افتد و بسیاری از شوخی های این برنامه در جمع خانواده زننده محسوب خواهد شد. علاوه بر این مجری برنامه وقتی از تماشاچیان حاضر برای پاسخ به سوالاتی دعوت میکند آنها را در موقعیتی قرار میدهد تا موقعیتی طنز خلق کنند که شاید این موقعیت طنز با تمسک به دروغ و تخریب ایجاد شود.
🔸پس از اینکه با سطح نازل این برنامه که #مهران_مدیری آن را اجرا میکند روبرو شدم تصمیم گرفتم وقتم را با خواندن حتی شده متنی کوتاه پر کنم و لحظات پایانی شب خویش را بدون دیدن شوخی های مضحک و تکه پرانی های هدف دار و با ورق زدن صفحات یک #کتاب سپری کنم.
#حسام_آبنوس 📚
#شبکه_نسیم 🖥
#دورهمی 😔
https://telegram.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
🔸خیلی تلویزیون نگاه نمیکنم (نه به معنای اینکه اهلش نباشم یا ژست روشنفکری بگیرم بلکه اغلب مستمر نمیتوانم مخاطبش باشم) ولی امشب و تا همین دقایقی پیش به خاطر عزیزی که منزلمان بود #تلویزیون روشن بود و خب شبکه #نسیم روشن بود و برنامه ظاهرا #طنز #دورهمی پخس میشد.
🔸نکته جالبی که هم من و هم آن عزیز گرانقدر به صورت مشترک رویش دست گذاشتیم این بود که این برنامه را نمیشود دورهم و در کنار #خانواده تماشا کرد. شوخی های بعضا زننده و تند این برنامه با موضوعات مختلف که گاها حتی حریم میان بازیگر زن و مرد را از بین میبرد نه تنها در شان تلویزیون #جمهوری_اسلامی نیست بلکه در کنار خانواده خندیدن به آنها کمی غیر اخلاقی است. این در حالی است که نمایش های طنز با چند پله بالاتر پرده دری در سالن های نمایش اجرا میشود و دورهمی مدل تعدیل شده همان نمایش ها است.
🔸این برنامه به بهانه مطرح کردن موضوعات مختلف و طرح آسیب های مختلف خانوادگی و اجتماعی روی آنتن میرود ولی در عمل سطح نازلی از شوخی های ناشایست را به بیننده تحویل میدهد که جایگاهی در رسانه ملی جمهوری اسلامی ندارد. ماموریت دورهمی ایجاد لحظاتی مفرح بوده که خانواده ها بتوانند در کنار هم لذت ببرند ولی در عمل چنین اتفاقی نمی افتد و بسیاری از شوخی های این برنامه در جمع خانواده زننده محسوب خواهد شد. علاوه بر این مجری برنامه وقتی از تماشاچیان حاضر برای پاسخ به سوالاتی دعوت میکند آنها را در موقعیتی قرار میدهد تا موقعیتی طنز خلق کنند که شاید این موقعیت طنز با تمسک به دروغ و تخریب ایجاد شود.
🔸پس از اینکه با سطح نازل این برنامه که #مهران_مدیری آن را اجرا میکند روبرو شدم تصمیم گرفتم وقتم را با خواندن حتی شده متنی کوتاه پر کنم و لحظات پایانی شب خویش را بدون دیدن شوخی های مضحک و تکه پرانی های هدف دار و با ورق زدن صفحات یک #کتاب سپری کنم.
#حسام_آبنوس 📚
#شبکه_نسیم 🖥
#دورهمی 😔
https://telegram.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
تراوشات
استاد فلسفه در نقش بازاریاب کتاب / دیالوگ به جای مونولوگ در کار فرهنگی 🔺یازده روز در #نمایشگاه_کتاب بودم. در طول این مدت چهرههای بسیاری از اهالی #فرهنگ را دیدم. نویسنده، شاعر، اندیشمند، مترجم، ناشر و ... . 🔺خب برخی چهرهها برای جشن امضا و گپ زدن با مخاطبان…
پس از انتشار مطلبی با تیتر «استاد فلسفه در نقش بازاریاب کتاب» در رابطه با #بیژن_عبدالکریمی ، یکی از خوانندگان مطلبی را در توضیح آن ارسال کرده بود که در ادامه میخوانید:
باید عرض کنم که موضوع به این سادگی نیست. البته دکتر عبدالکریمی جز معدود اساتیدی هستند که چه در دنیای واقعی و چه در دنیای مجازی راحت الوصول هستند و آمادهی گفتوگو با هر کسی. اما باور کنید برای یک فلسفه خوانده، برای یک استاد فلسفه، همهی این ایام و همهی این ساعات را در نمایشگاه کتاب صرف کردن چندان مطلوب نیست. خود آقای عبدالکریمی در نمایشگاه کتاب به من گفتند که (قریب به این مضمون):
"روزی دکتر سروش به من گفت که در چه حالی؟ گفتم که با دستی کار میکنم و با دستی کتاب در دست میگیرم اما هم از کار میمانم و هم کتاب از دستم میافتد. من نباید اینجا باشم. البته از دیدار عزیزان خوشحالم ولی کار من چیز دیگری است و این از سر ناچاری است "
دوست عزیز، متاسفانه درد نان چنان به اساتید علوم انسانی فشار آورده که برای گذران زندگی و ایضا فراهم آوردن امکانات پژوهشی برای خود مجبورند که از کار اصلی خود فاصله بگیرند. به قول شفیعی کدکنی:
آنچنان بر ما به نان و آب، اینجا تنگ سالی شد
که کسی در فکر آوازی نخواهد بود
وقتی آوازی نباشد،
شوق پروازی نخواهد بود...
نویسنده #احسان_محمدی
https://telegram.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
باید عرض کنم که موضوع به این سادگی نیست. البته دکتر عبدالکریمی جز معدود اساتیدی هستند که چه در دنیای واقعی و چه در دنیای مجازی راحت الوصول هستند و آمادهی گفتوگو با هر کسی. اما باور کنید برای یک فلسفه خوانده، برای یک استاد فلسفه، همهی این ایام و همهی این ساعات را در نمایشگاه کتاب صرف کردن چندان مطلوب نیست. خود آقای عبدالکریمی در نمایشگاه کتاب به من گفتند که (قریب به این مضمون):
"روزی دکتر سروش به من گفت که در چه حالی؟ گفتم که با دستی کار میکنم و با دستی کتاب در دست میگیرم اما هم از کار میمانم و هم کتاب از دستم میافتد. من نباید اینجا باشم. البته از دیدار عزیزان خوشحالم ولی کار من چیز دیگری است و این از سر ناچاری است "
دوست عزیز، متاسفانه درد نان چنان به اساتید علوم انسانی فشار آورده که برای گذران زندگی و ایضا فراهم آوردن امکانات پژوهشی برای خود مجبورند که از کار اصلی خود فاصله بگیرند. به قول شفیعی کدکنی:
آنچنان بر ما به نان و آب، اینجا تنگ سالی شد
که کسی در فکر آوازی نخواهد بود
وقتی آوازی نباشد،
شوق پروازی نخواهد بود...
نویسنده #احسان_محمدی
https://telegram.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
#همشهری_داستان هفت ساله شد
این ماهنامه به بهانه انشار هفتادوهفتمین شماره به موضوع روزنامهنگاری پرداخته است.
https://telegram.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
این ماهنامه به بهانه انشار هفتادوهفتمین شماره به موضوع روزنامهنگاری پرداخته است.
https://telegram.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
آیتالله شهید سید محمدباقر صدر:
دعوت اسلامى، دعوتی فكری و عاطفی و یا به عبارت بهتر دعوت به یک اعتقاد با همه مفاهیم و عواطفى است كه آن اعتقاد به همراه دارد. این دعوت، مانند مكاتب فلسفى صرف، دعوت فكرى محض نیست كه صرفاً به دنبال تحول عقیده بر اساس آن دعوت فكرى باشد و در همین حد باقی بماند. چنانكه در سطح دعوتهاى عاطفى و احساسىِ پست نیز نیست كه صرفاً از احساسات بهرهکشى مىكنند و به دنبال پرورش احساسات بدون تکیه بر پایههای فکری خاص هستند. دعوت اسلامى از روش خاصى در تركیب اندیشه و عاطفه و شكوفا كردن احساسات و عواطف بر اساس اندیشه، برخوردار است. بدینسان دعوت اسلامی در کنار اهتمام به بعد عاطفى و رشد آن در شخصیت اسلامى، ماهیت فكرى خود را حفظ میکند؛ زیرا این دعوت، هر عاطفهاى را از مفهومى خاص از مفاهیمى كه نسبت به زندگی، هستى و انسان دارد، الهام مىگیرد.
🔸 رسالت ما (جلد پنجم گزیده آثار)، ص ۴۴۴.
@Rhi_ra
https://telegram.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
دعوت اسلامى، دعوتی فكری و عاطفی و یا به عبارت بهتر دعوت به یک اعتقاد با همه مفاهیم و عواطفى است كه آن اعتقاد به همراه دارد. این دعوت، مانند مكاتب فلسفى صرف، دعوت فكرى محض نیست كه صرفاً به دنبال تحول عقیده بر اساس آن دعوت فكرى باشد و در همین حد باقی بماند. چنانكه در سطح دعوتهاى عاطفى و احساسىِ پست نیز نیست كه صرفاً از احساسات بهرهکشى مىكنند و به دنبال پرورش احساسات بدون تکیه بر پایههای فکری خاص هستند. دعوت اسلامى از روش خاصى در تركیب اندیشه و عاطفه و شكوفا كردن احساسات و عواطف بر اساس اندیشه، برخوردار است. بدینسان دعوت اسلامی در کنار اهتمام به بعد عاطفى و رشد آن در شخصیت اسلامى، ماهیت فكرى خود را حفظ میکند؛ زیرا این دعوت، هر عاطفهاى را از مفهومى خاص از مفاهیمى كه نسبت به زندگی، هستى و انسان دارد، الهام مىگیرد.
🔸 رسالت ما (جلد پنجم گزیده آثار)، ص ۴۴۴.
@Rhi_ra
https://telegram.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
قصه شگفتانگیز #لئو_مسی خواندنی شد
زندگینامه ستاره فوتبال جهان را نشر #گلگشت منتشر کرده است
https://telegram.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
زندگینامه ستاره فوتبال جهان را نشر #گلگشت منتشر کرده است
https://telegram.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
#تکرار یک تجربه دلچسب
«دختر شینا» برایم تجربه مثبتی بود. کتابی که پیش از مطرح شدن خوانده بودم و بعد از اینکه برایش مسابقه کتابخوانی برگزار شد به واقع قدرش دانسته شد و همه خواندند.
بهناز ضرابیزاده آنجا زحمت زیادی برای کتاب کشیده بود و همین سبب شده بود، که کتاب خواندنی داشته باشیم. تجربه «دختر شینا» سبب شد که پس از انتشار کتاب «گلستان یازدهم» به فکر مطالعهاش باشم ولی هر دفعه کاری پیش میآمد و همین سبب میشد که نشود در یک فرصت آن را دست بگیرم.
اما در اولین فرصتی که ایجاد شد کتاب را دست گرفتم و زمانی که به خودم آمدم دیدم کتاب رو به اتمام است. «گلستان یازدهم» خاطرات زهرا پناهیروا همسر شهید علی چیتسازیان از فرماندهان اطلاعات عملیات دوران دفاع مقدس در لشگر انصار الحسین(ع) همدان است.
ضرابیزاده در فصل اول این کتاب همانطور که از نامش پیداست به صورت یک فیلم از برابر دیدگان خواننده میگذرد. این فصل با عنوان «خاطراتم فیلم میشود» مانند یک فیلم روی دور تند خاطرات همسر شهید را مرور میکند و پس از آن وارد جزئیات خاطرات میشود و نکته جالی توجه در این است که در ادامه کتاب خاطرات تکراری نیستند و آنهایی که در فصل اول آمدهاند در ادامه کتاب تکرار نشدهاند.
این کتاب به نوعی روایت دلداگیهای یک دختر جوان به همسرش است که دست روزگار جنگ را بر کشور تحمیل کرده بود. این کتاب نشان میدهد که همسران شهدا هم دلداگیهایی داشته و زندگیشان را دوست داشتند اما دفاع از خاک میهن را بر زندگی و کنار خانواده ماندن ترجیح دادند.
در این کتاب خواننده با دلواپسیها همسر و مادر شهید چیتسازیان و به صورت گستردهتر تمام هسمران و مادران شهدا روبرو میشود و با آنها همراهی میکند.
شاید این کتاب محدود به خاطرات همسر شهید باشد اما خصوصیات و ویژگیهایی از شهید در بیان زهرا پناهیروا بیان شده که میتواند گوشهای از سلوک زندگی شهید چیتسازیان را روایت کند.
«دستش را گذاشت روی شکمش. دستش خالی بود. پرسیدم: «ساعتت کو؟»
خیلی بیتفاوت گفت: «یکی از بچهها ازش خوشش آمد، گرفت نگاهش کنه، گفتم مال خودت.»
حرصم گرفت. گفتم: «علی! اون کادوی سرعقدمون بود. تبرّک مکه بود. بنده خدا بابا با چه شوق و ذوقی برا دامادش گرفته بود. رادوی اصل بود.»
سری تکان داد و گفت: «اینقدر از این ساعتا باشه و ما نباشیم. تا توانی دلی به دست آور!»
دیگر ویژگیای که در مورد این کتاب میتوان عنوان کرد روایتی زنانه از حال و هوای شهرها در روزهای جنگ است. از تشییع پیکر شهدا و حضور گسترده مردم در آن مراسم، همه تصاویری است که در این کتاب در کنار هم چیده شده تا خواننده حس و حال آن روزها را به خوبی دریافت کند.
در این کتاب باید دید که همسر شهید خود از حالات درونیش سخن گفته یا ابتکار نگارنده خاطرات او است. زیرا خواننده وارد درونیات شخصیت پناهیروا میشود و همین سبب میشود که شخصیت او باورپذیرتر باشد و خواننده با او همزادپنداری بیشتری داشته باشد.
این کتاب دارای متنی روان و خواندنی بود و خواننده بیوقفه آن را میخواند و پیش میرود و پس از اتمام این کتاب تجربه دلچسب کتاب «دختر شینا» برایم تداعی شد.
«گلستان یازدهم» روایت کمتر از دو سال آشنایی و زندگی زهرا پناهیروا با شهید علی چیتسازیان است اما با وجود اینکه از نظر کمیت زندگی طولانی نداشتهاند اما زندگی با کیفیتی داشتهاند که بعد از گذشت قریب به سی سال همچنان یاد و خاطره شهید در روان همسرش جاری است.
کتاب #گلستان_یازدهم خاطرات زهرا پناهیروا همسر شهید علی چیتسازیان به قلم بهناز ضرابیزاده از سوی نشر سوره مهر روانه بازار کتاب شده است.
#سبک_زندگی_شهدا
https://telegram.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
«دختر شینا» برایم تجربه مثبتی بود. کتابی که پیش از مطرح شدن خوانده بودم و بعد از اینکه برایش مسابقه کتابخوانی برگزار شد به واقع قدرش دانسته شد و همه خواندند.
بهناز ضرابیزاده آنجا زحمت زیادی برای کتاب کشیده بود و همین سبب شده بود، که کتاب خواندنی داشته باشیم. تجربه «دختر شینا» سبب شد که پس از انتشار کتاب «گلستان یازدهم» به فکر مطالعهاش باشم ولی هر دفعه کاری پیش میآمد و همین سبب میشد که نشود در یک فرصت آن را دست بگیرم.
اما در اولین فرصتی که ایجاد شد کتاب را دست گرفتم و زمانی که به خودم آمدم دیدم کتاب رو به اتمام است. «گلستان یازدهم» خاطرات زهرا پناهیروا همسر شهید علی چیتسازیان از فرماندهان اطلاعات عملیات دوران دفاع مقدس در لشگر انصار الحسین(ع) همدان است.
ضرابیزاده در فصل اول این کتاب همانطور که از نامش پیداست به صورت یک فیلم از برابر دیدگان خواننده میگذرد. این فصل با عنوان «خاطراتم فیلم میشود» مانند یک فیلم روی دور تند خاطرات همسر شهید را مرور میکند و پس از آن وارد جزئیات خاطرات میشود و نکته جالی توجه در این است که در ادامه کتاب خاطرات تکراری نیستند و آنهایی که در فصل اول آمدهاند در ادامه کتاب تکرار نشدهاند.
این کتاب به نوعی روایت دلداگیهای یک دختر جوان به همسرش است که دست روزگار جنگ را بر کشور تحمیل کرده بود. این کتاب نشان میدهد که همسران شهدا هم دلداگیهایی داشته و زندگیشان را دوست داشتند اما دفاع از خاک میهن را بر زندگی و کنار خانواده ماندن ترجیح دادند.
در این کتاب خواننده با دلواپسیها همسر و مادر شهید چیتسازیان و به صورت گستردهتر تمام هسمران و مادران شهدا روبرو میشود و با آنها همراهی میکند.
شاید این کتاب محدود به خاطرات همسر شهید باشد اما خصوصیات و ویژگیهایی از شهید در بیان زهرا پناهیروا بیان شده که میتواند گوشهای از سلوک زندگی شهید چیتسازیان را روایت کند.
«دستش را گذاشت روی شکمش. دستش خالی بود. پرسیدم: «ساعتت کو؟»
خیلی بیتفاوت گفت: «یکی از بچهها ازش خوشش آمد، گرفت نگاهش کنه، گفتم مال خودت.»
حرصم گرفت. گفتم: «علی! اون کادوی سرعقدمون بود. تبرّک مکه بود. بنده خدا بابا با چه شوق و ذوقی برا دامادش گرفته بود. رادوی اصل بود.»
سری تکان داد و گفت: «اینقدر از این ساعتا باشه و ما نباشیم. تا توانی دلی به دست آور!»
دیگر ویژگیای که در مورد این کتاب میتوان عنوان کرد روایتی زنانه از حال و هوای شهرها در روزهای جنگ است. از تشییع پیکر شهدا و حضور گسترده مردم در آن مراسم، همه تصاویری است که در این کتاب در کنار هم چیده شده تا خواننده حس و حال آن روزها را به خوبی دریافت کند.
در این کتاب باید دید که همسر شهید خود از حالات درونیش سخن گفته یا ابتکار نگارنده خاطرات او است. زیرا خواننده وارد درونیات شخصیت پناهیروا میشود و همین سبب میشود که شخصیت او باورپذیرتر باشد و خواننده با او همزادپنداری بیشتری داشته باشد.
این کتاب دارای متنی روان و خواندنی بود و خواننده بیوقفه آن را میخواند و پیش میرود و پس از اتمام این کتاب تجربه دلچسب کتاب «دختر شینا» برایم تداعی شد.
«گلستان یازدهم» روایت کمتر از دو سال آشنایی و زندگی زهرا پناهیروا با شهید علی چیتسازیان است اما با وجود اینکه از نظر کمیت زندگی طولانی نداشتهاند اما زندگی با کیفیتی داشتهاند که بعد از گذشت قریب به سی سال همچنان یاد و خاطره شهید در روان همسرش جاری است.
کتاب #گلستان_یازدهم خاطرات زهرا پناهیروا همسر شهید علی چیتسازیان به قلم بهناز ضرابیزاده از سوی نشر سوره مهر روانه بازار کتاب شده است.
#سبک_زندگی_شهدا
https://telegram.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
نگاهی به #کتاب #پنج_جرعه_تشنگی 📖📖📚
در حال و هوای میهمانی خدا
اغلب برای میهمانی رفتن آمادهایم، یعنی دنبال بهانه هستیم که برویم. اصولا چون انسان موجودی اجتماعی و اهل معاشرت است در میهمانیها میتواند به این نیاز خود پاسخ بگوید و با افرادی معاشرت کند.
پس شاید همه با این نظر موافق باشند که برای میهمانی رفتن منتظر دعوت هستیم. اگر اعضای حاضر در جمع مطلوب ما باشند که دیگر نور علی نور است و با سر در جمع حاضر میشویم. از همه مهمتر میزبان است. کافی است میزبان را دوست داشته باشیم و بدانیم که بسیار مشتاق است تا ما در ضیافت او شرکت کنیم شوق ما برای حضور در آنجا بیشتر میشود.
اما گاهی پیش میآید که مدتها است از میزبان خبری نداشتهایم و با او در ارتباط نبودهایم اما وقتی با خبر میشویم که ضیافتی ترتیب داده خدا خدا میکنیم که راهی پیدا کنیم و خودمان را میان میهمانان او جا کنیم و در میهمانی او شرکت کنیم. در این مواقع یکی از راههایی که جواب میدهد همراه شدن با یکی دیگر از دوستان و فرد میزبان است. این یکی از راهها است که بسیار کمک کننده است.
روشی دیگر این است که پیش از آغاز ضیافت به یک بهانهای با میزبان ارتباط گرفت. که این هم بهانهای میطلبد تا شما بتوانید با دستاویز قرار دادن آن سراغی از میزبان بگیرید. هرچند واقفید که میزبان بسیار به میهمانانش توجه نشان میدهد و آنها را تکریم میکند اما نوعی شرم پسندیده مانع میشود که بیپروا دل به دریا زد و خود را بر سفره میزبان نشاند. اما پیوسته نگران هستیم که مبادا دیر شود و ضیافت تمام!
به تازگی از حجتالاسلام #محمدرضا_زائری از فعالان فرهنگی که دستی هم بر قلم دارد اثری با عنوان «پنج جرعه تشنگی...» منتشر شده که در آن خواننده را در حال و هوای یک میهمانی دلچسب قرار میدهد.
زائری در این کتاب که نشر جوان «احیاء» منتشر کرده خواننده را با نثری روان و دلچسب وارد یک فضای عاطفی و لطیف میکند تا کمکم به موقعیت ماه مبارک رمضان نزدیک شود.
نویسنده در این کتاب در پنج جرعه، سعی کرده خواننده به حال و هوای میهمانی یار نزدیک شود و اگر خجالت و شرمی هم هست راههای نزدیک شدن به محبوب را به او پیشنهاد میدهد.
https://telegram.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
در حال و هوای میهمانی خدا
اغلب برای میهمانی رفتن آمادهایم، یعنی دنبال بهانه هستیم که برویم. اصولا چون انسان موجودی اجتماعی و اهل معاشرت است در میهمانیها میتواند به این نیاز خود پاسخ بگوید و با افرادی معاشرت کند.
پس شاید همه با این نظر موافق باشند که برای میهمانی رفتن منتظر دعوت هستیم. اگر اعضای حاضر در جمع مطلوب ما باشند که دیگر نور علی نور است و با سر در جمع حاضر میشویم. از همه مهمتر میزبان است. کافی است میزبان را دوست داشته باشیم و بدانیم که بسیار مشتاق است تا ما در ضیافت او شرکت کنیم شوق ما برای حضور در آنجا بیشتر میشود.
اما گاهی پیش میآید که مدتها است از میزبان خبری نداشتهایم و با او در ارتباط نبودهایم اما وقتی با خبر میشویم که ضیافتی ترتیب داده خدا خدا میکنیم که راهی پیدا کنیم و خودمان را میان میهمانان او جا کنیم و در میهمانی او شرکت کنیم. در این مواقع یکی از راههایی که جواب میدهد همراه شدن با یکی دیگر از دوستان و فرد میزبان است. این یکی از راهها است که بسیار کمک کننده است.
روشی دیگر این است که پیش از آغاز ضیافت به یک بهانهای با میزبان ارتباط گرفت. که این هم بهانهای میطلبد تا شما بتوانید با دستاویز قرار دادن آن سراغی از میزبان بگیرید. هرچند واقفید که میزبان بسیار به میهمانانش توجه نشان میدهد و آنها را تکریم میکند اما نوعی شرم پسندیده مانع میشود که بیپروا دل به دریا زد و خود را بر سفره میزبان نشاند. اما پیوسته نگران هستیم که مبادا دیر شود و ضیافت تمام!
به تازگی از حجتالاسلام #محمدرضا_زائری از فعالان فرهنگی که دستی هم بر قلم دارد اثری با عنوان «پنج جرعه تشنگی...» منتشر شده که در آن خواننده را در حال و هوای یک میهمانی دلچسب قرار میدهد.
زائری در این کتاب که نشر جوان «احیاء» منتشر کرده خواننده را با نثری روان و دلچسب وارد یک فضای عاطفی و لطیف میکند تا کمکم به موقعیت ماه مبارک رمضان نزدیک شود.
نویسنده در این کتاب در پنج جرعه، سعی کرده خواننده به حال و هوای میهمانی یار نزدیک شود و اگر خجالت و شرمی هم هست راههای نزدیک شدن به محبوب را به او پیشنهاد میدهد.
https://telegram.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
در حال و هوای میهمانی خدا
https://telegram.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
https://telegram.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
یک بُرِش #کتاب 📖
وقتی روح انسان در عذاب باشد، چطور ممکن است حالش خوب باشد؟ نه، آیا به راستی در این دور و زمانه کسی که اندکی احساس در دل داشته باشد میتواند آسوده خاطر بماند؟
#جنگ_و_صلح
#لئون_تالستوی
@ketabhayam
وقتی روح انسان در عذاب باشد، چطور ممکن است حالش خوب باشد؟ نه، آیا به راستی در این دور و زمانه کسی که اندکی احساس در دل داشته باشد میتواند آسوده خاطر بماند؟
#جنگ_و_صلح
#لئون_تالستوی
@ketabhayam
شهر در قبضه ی فرهنگ سراب است ای دل
🌾🌾🌾
یادی از سردار شعر شیعه مرحوم #محمدرضا_آقاسی که سال 84 به ملکوت اعلی پیوست و به یاران شهیدش رسید. او نماینده شعر شیعی بود که به حق جریان شعر اعتراض شیعی را نمایندگی میکرد.
میسزد کز نَفَس روح خدا یاد آرم
و ز ایثار تمام شهدا یاد آرم
ای جهان پرشده از نعره گلگون شما
برجها سربه فلک میکشد از خون شما
برجهایی که به سر مطبخ گردون دارند
و به غارت شدگان قصد شبیخون دارند
چیست این تندر وحشت که به راه افتادست
شعلهی حرص گروهی به رفاه افتادست
اسب این قوم مرفه به کجا میتازد
جز شکمبارگی ای دل به چه میپردازد
ازکجا آمده این قوم که غرب آیین است
این عروسی که به هر شب به دو صد کابین است
غرب در فلسفه ی سر به گریبانی ماست
توسعه توسعه ی بی سرو سامانی ماست
ذات آبادی این شهر خراب است ای دل
شهر در قبضه ی فرهنگسراب است ای دل
ساز انصاف در این پرده ز کوک افتادست
که به پیشانی دین چین و چروک افتادست
پاس ناموس در این پرده تجمل دارد
نقش جوراب زنان هم گل و بلبل دارد
شیر مردان رها گشته علم بر گیرید
لوح محفوظ غریب است قلم بر گیرید
تا بسیجی به تن زخمی خود جان دارد
مرز اسلام در این ملک نگهبان دارد
تا بسیج است علی یکه و تنها نشود
بسته ی فتنه ی انواع رسنها نشود
📌۳ خرداد، سالگرد رحلت یار دیرینه جنگ، بسیجیِ آن پیرقلندر جمارانی، فریادِ اعتراضِ نسلِ سربازان روح الله، حاج محمدرضا آقاسی
https://telegram.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
🌾🌾🌾
یادی از سردار شعر شیعه مرحوم #محمدرضا_آقاسی که سال 84 به ملکوت اعلی پیوست و به یاران شهیدش رسید. او نماینده شعر شیعی بود که به حق جریان شعر اعتراض شیعی را نمایندگی میکرد.
میسزد کز نَفَس روح خدا یاد آرم
و ز ایثار تمام شهدا یاد آرم
ای جهان پرشده از نعره گلگون شما
برجها سربه فلک میکشد از خون شما
برجهایی که به سر مطبخ گردون دارند
و به غارت شدگان قصد شبیخون دارند
چیست این تندر وحشت که به راه افتادست
شعلهی حرص گروهی به رفاه افتادست
اسب این قوم مرفه به کجا میتازد
جز شکمبارگی ای دل به چه میپردازد
ازکجا آمده این قوم که غرب آیین است
این عروسی که به هر شب به دو صد کابین است
غرب در فلسفه ی سر به گریبانی ماست
توسعه توسعه ی بی سرو سامانی ماست
ذات آبادی این شهر خراب است ای دل
شهر در قبضه ی فرهنگسراب است ای دل
ساز انصاف در این پرده ز کوک افتادست
که به پیشانی دین چین و چروک افتادست
پاس ناموس در این پرده تجمل دارد
نقش جوراب زنان هم گل و بلبل دارد
شیر مردان رها گشته علم بر گیرید
لوح محفوظ غریب است قلم بر گیرید
تا بسیجی به تن زخمی خود جان دارد
مرز اسلام در این ملک نگهبان دارد
تا بسیج است علی یکه و تنها نشود
بسته ی فتنه ی انواع رسنها نشود
📌۳ خرداد، سالگرد رحلت یار دیرینه جنگ، بسیجیِ آن پیرقلندر جمارانی، فریادِ اعتراضِ نسلِ سربازان روح الله، حاج محمدرضا آقاسی
https://telegram.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA