تراوشات
415 subscribers
651 photos
17 videos
13 files
505 links
Download Telegram
تراوشات
روزی می‌رسه که متوجه بشی کسب و کار کتاب فقط یک بشقاب پر نقش و نگاره که هیچ خوراکی درش نیست. ــ از یک کتاب.
کتاب‌ها آینه‌اند؛ ما، در کتاب‌ها فقط چیزهایی را می‌بینیم که در وجود خودمان هستند.
1🔥1
Forwarded from یکی یا بیشتر
رمزگشایی از قتل یک هنرمند

آلِگرو، از اصطلاحات موسیقی مربوط به تُندا (سرعت موسیقی) به‌معنای تُند، دوان، شاد، بانشاط و زنده است. ریشه این کلمه در زبان ایتالیایی به‌معنای خوشحال و شاد است. در موسیقی، «آلگرو» نشان‌دهنده موومان و حرکتی تند و جاندار و بانشاط است و شاید تمثیلی باشد از اتفاقاتی که در این رمان روی می‌دهد!
سال‌های پایانی قرن هجدهم است که موتزارت جوان بر سر مزار باخ بزرگ حاضر شده و دیداری پیش‌بینی نشده پای او را به رمزگشایی از معمای قتل این آهنگساز بزرگ باز می‌کند.
رمان آلگرو اثر آریل دورفمن روایتی است از این ماجرا که با تم موسیقیایی خواننده را به هزارتوی تاریخ می‌برد تا بتواند پرده از راز قتل این موسیقیدان بزرگ بردارد.
این کتاب علاوه بر چیزهایی که نوشتم، نکاتی دارد که در این ویدئو درباره آن‌ها حرف زده‌ام.

https://youtu.be/3jN9_hM_Vec?si=H1xAvuVDkD3JrWv6
2
تراوشات
کتاب‌ها آینه‌اند؛ ما، در کتاب‌ها فقط چیزهایی را می‌بینیم که در وجود خودمان هستند.
موثرترین راهِ تبدیل کردنِ طبقات فقیر به موجوداتی بینوا و بی‌ضرر اینه که بهشون آموزش بدی تا از طبقات ثروتمند تقلید کنند.

ــ از یک کتاب.
👍2🤔2
Forwarded from یکی یا بیشتر
حل یک معما با سفر در زمان

قصه‌های معمایی مخاطبانی دارند که دنبال کشف حقیقت‌اند. هرچند کشف حقیقت در تمام آثار داستانی رخ می‌دهد ولی در این داستان‌ها یک سرنخی وجود دارد که تمام داستان برای کشف آن نوشته شده و خواننده پا‌به‌پای اتفاقات کتاب برای یافتن آن وارد جهان قصه می‌شود. قصه داشتن آن چیزی است که برگ برنده این کتاب محسوب می‌شود.
«زمان اشتباه، مکان اشتباه» رمانی است که با سفر در زمان سعی می‌کند خواننده را در یافتن سرنخ‌ها همراهی کند. آن‌هایی که داستان معمایی و داستان‌هایی که تِم سفر در زمان دارند، را می‌پسندند این کتاب می‌تواند غافلگیرشان کند.
جیلیان مک‌آلیستر در این اثر دستش را پیش خوانندگانش رو کرده تا آن‌ها خود لذت کشف را لمس کنند و چیزی را از آن‌ها پنهان نمی‌کند و فقط قصه تعریف می‌کند.

https://youtu.be/cbedbEBdRK4
بدون برنامه به نوشتن نمی‌رسیم.
توییت.
ولی اومبرتو اکو نویسنده خفنیه!
🤔2
موقع نوشتن، تازه متوجه می‌شویم که نه خیلی خوانده‌ایم و نه همان‌ها که خوانده‌ایم به داد ما می‌رسند.
👍3
Forwarded from یکی یا بیشتر
زنان در دوره قاجار به روایت تاریخ

#تاریخ

https://youtu.be/GsTeoWAJ7x0?si=mI-awXNtDiLLPpvt
یک کار از یک نویسنده برنده بوکر می‌خواندم و در دل با خود می‌گفتم اگر این کار را نویسنده ایرانی نوشته بود... 🚶😔🥸
👍2🤔1
این روزها همه طالب تصویر و به عبارتی ویدئو شده‌اند ولی من هنوز عاشق کلماتم.
8
به گمانم خاطره‌گویی و خاطره‌بازی با روایت‌گری فرق دارد. هرچند در دل خاطره‌گویی هم نوعی از روایت‌گری وجود دارد ولی روایت فرد را به عمق تجربه می‌برد در حالی که مخاطبِ خاطره‌گویی روی سطح می‌ماند و اگر عمقی هم باشد آن عمق محصول روایت خاطره‌گو نیست بلکه محصول تلاش مخاطب است تا چیزی بیشتری درک کند. در حالی که روایت تلاش می‌کند با نقب زدن به دل یک خاطره یا تجربه، چیزهایی که در ظاهر و سطح آن نیست را روبه‌روی ما قرار دهد. این نقب زدن و حفاری کردن را روایت فراهم می‌کند و خاطره‌نویسی چنین امکانی ندارد.
👍2
تراوشات
ولی اومبرتو اکو نویسنده خفنیه!
شاید از نظر شما این نظر افراطی باشه ولی به نظر خودم از حقیقت دور نیست.
اون هم این که تمام تاریخ ادبیات داستانی عالم تا امروز باید نزد عالیجناب ارنست همینگوی لُنگ بندازه...
👏2👎1
«ساسانیان پس از به قدرت رسیدن، همه نشانه‌های دینی و آیینی و فرهنگی سلسله اشکانیان که به آیین مهر گرویده بودند را به بهانه ارتداد، یا به‌طور کل نابود کردند و یا به هر شکل ممکن رنگ و روی ساسانی به آن‌ها قالب کردند.»
Forwarded from یکی یا بیشتر
رضا امیرخانی در این کتاب قایم شده | کودکان کار و روایتی از دل کوره‌های آجرپزی


https://youtu.be/wOLwEQ6_DJE
یکی یا بیشتر
رضا امیرخانی در این کتاب قایم شده | کودکان کار و روایتی از دل کوره‌های آجرپزی https://youtu.be/wOLwEQ6_DJE
این روزها دارم یکی از نامزدهای بخش رمان جایزه جلال آل‌احمد را (که اختتامیه آن چهارشنبه گذشته برگزار شد) می‌خوانم.
این رمان که معرفی کردم حداقل از همین یک کار که مشغول خواندنش هستم، بیشتر مستحق قرار گرفتن در بین نامزدهای نهایی بود. ولی خب داوری است و سلیقه داور و مسائل دیگری که ممکن است با گفتنش متهم شویم به اینکه داریم افراد را قضاوت می‌کنیم.
خواندن بلد نیستیم. کتاب را نمی‌گویم. حتی از خواندن یک پیام ساده هم عاجزیم. وقتی در این حد ناتوانیم چه توقعی داریم که بزرگ شویم. یک پیامی ارسال می‌شود و کل آن را رها می‌کنیم و به یک ارجاع بی‌اهمیت توجه می‌کنیم و همان را «تبدیل به پیراهن عثمان می‌کنیم». چشمانمان را می‌بندیم و دهانمان را باز می‌کنیم. همه دنیا هم جمع شوند و بگویند «اشتباه می‌زنی» همچنان «مرغ ما یک پا دارد».

حالا دنیادنیا کتاب خوانده باشیم و دریادریا مرکب روی کاغذ ریخته باشیم و سفیدی آن را سیاه کرده باشیم، تفاوتی ندارد. ما خواندن بلد نیستیم.
👍8
«سرباز».
این که ما ادبیات خارجی بخوانیم خوب است. از اساس انکارش نمی‌کنم. حتی اینکه استعدادهای جوان ادبیات جهان را بخوانیم هم خوب است. ولی اینکه تو (مخاطب و ناشر و کتابفروش و...) طوری با ادبیات تالیفی برخورد کنی که انگار نیست و تحویلش نگیری در از بین رفتن همان استعدادها شریکی.
می‌گویید نویسنده ایرانی کارش ضعیف است، بیایید چندین و چند کار (نه از آثار نویسنده‌های مطرح و بزرگ داستان ایران) بلکه از همین جوان‌ها به شما معرفی کنم تا ببینید اینطور نیست. با خواندن و نقد کردن و سر و کله زدن است که آثار خوب ساخته می‌شود. نه با نخواندن و نادیده گرفتن.

پ.ن: ادبیات ترجمه‌ای هم گزینشی از بین خیل آثار ضعیف و قوی است پس نمی‌توان آن را نمودار خوبی برای ادبیات داستانی غیرفارسی دانست.
👍10
معتقدم نوشتن ولو در حد لیست خرید هم نوعی از خلاقیت در خودش دارد حالا شما بگید مدرس/هنرجو نویسندگی خلاقید.