تراوشات
415 subscribers
651 photos
17 videos
13 files
505 links
Download Telegram
رمان جدید #محمدحسین_محمدی نویسنده اهل افغانستان (ساکن در سوئد) با عنوان #پایان_روز در نشر چشمه منتشر شد
#خبر
اندراحوالات سلبریتی‌زدگی رفقای برنامه‌ساز و مدیران رسانه‌ای
#کتاب_باز
جای خالی خیلی‌ها...

خبرگزاری ایرنا درباره برگزیده شدن رمان #رهش گزارشی نوشته و در آن سراغ نویسندگان و اهالی رسانه رفته و دلایل آنها برای این انتخاب را جویا شده است.
این گزارش که با تیتر «حقش بود؟» منتشر شده، با دو سؤال به سراغ نویسندگان و خبرنگاران رفته، سؤال اول اینکه آیا انتخاب «رهش» تعجب‌برانگیز بود؟ و سؤال دوم از کتاب‌هایی که می‌توانستند به جای «رهش» جایزه جلال را تصاحب کنند.

بنده نیز مورد لطف دوستان قرار گرفتم و اینطور نوشتم:

🔺«از سؤال اول بهتر است گذر کنیم که قبلاً نظرم را کوتاه درباره رمان اکنون برگزیده شده در جایی نوشتم و ترجیح می‌دهم درباره آن حرفی نزنم و علل انتخاب شدنش را از زبان داوران و دبیر علمی بشنویم که به تقوا نزدیک‌تر است و امیدوارم پاسخی برای آن داشته باشند.»

🔺«اما برای سؤال دوم با توجه به رمان‌هایی که در سال 96 منتشر شدند، به نظرم کارهای دیگری می‌توانستند کاندیدا شوند که البته من باز هم به رای و نظر داوران احترام می‌گذارم و کاندیداها را ارج می‌نهم. اما رمان‌هایی نظیر «شاه‌کُشی» (ابراهیم اکبری دیزگاه)، «تذکره اندوهگینان» (حسام‌الدین مطهری)، «عشق و چیزهای دیگر» (مصطفی مستور)، «رژیسور» (سعید تشکری)، «برادر انگلستان» (علیرضا قزوه)، «راهنمای مردن با گیاهان دارویی» (عطیه عطارزاده) هم می‌شد در میان کاندیداها باشند و هم اثر برگزیده جلال آل‌احمد!»

مشروح این گزارش را اینجا بخوانید:
http://www.irnaplus.ir/fa/news/1845/%D8%AD%D9%82%D8%B4-%D8%A8%D9%88%D8%AF
طبق آمار #خانه_کتاب اثر فوق با شمارگان 30 هزار نسخه، پرشمارگان‌ترین کتاب در ماه مهر بوده است
#دختران_خیابان_انقلاب
💡طبقه متوسط ایران فرهنگ‌گریز است!

آقای عبدالله کوثری، مترجم، در مشهد گفته: «یکی از ویژگی‌های طبقه متوسط در هر جامعه‌ای فرهنگی بودن است و در کشورهای اروپایی این طبقه بورژوا بود که هنر اروپا، فلسفه، نقاشی و ... را زنده نگه داشت و نویسندگان و فیلسوفان خود را تامین کرد که در واقع این بورژوازی متوسط، سازنده فرهنگ غرب بوده است. نگاه به طبقه متوسط امروز جامعه ما نشان می‌دهد که نه تنها کتاب‌خوان نیستند بلکه به تمام معنا فرهنگ‌ گریزند.»
Forwarded from گاف
دشمنی کردن را از «محمد قوچانی» یاد بگیریم

او با چپ‌ها و محمود احمدی‌نژاد دشمن است و هر فرصتی پیدا کند علیه آنها می‌نویسد و منتشر می‌کند.
در حالی که بسیاری از ما این روزها ژست عقل‌محور بودن گرفته‌ایم تا مخاطب را به این بهانه جذب ارزش‌ها کنیم و به همین خاطر وسط لحاف را برای خوابیدن انتخاب کرده‌ایم ولی الگوی دشمنی کردن و ایستادگی بر موضع را باید از قوچانی آموخت.

#رسانه
🔸دوازدهمین شماره ضمیمه کتاب و داستان جام‌جم با عنوان #قفسه امروز منتشر شده
🔸هفت رمان با موضوع انقلاب اسلامی را در آن معرفی کردیم

yon.ir/y7zKr
🔸سرگردان میان قوت و ضعف

📷 yon.ir/rfc5h

🔺«سوگند به فرشتگان در صف» عنوانی است که بر پیشانی رمان مهران نجفی نقش بسته است. عبارتی که برگرفته از آیاتی از کلام الهی است. این نحوه نامگذاری نوید یک اتفاق تازه در داستان‌پردازی و قصه‌گویی می‌دهد. خواننده با خود می‌پندارد با نویسنده‌ای روبه‌رو است که نسبت به سنت‌های فرهنگی بی‌توجه نبوده و به متن قرآن به عنوان یک منبع برای قصه‌گویی نگاه داشته است.

ادامه در : http://fna.ir/brd4kc

#کتابیات
🔸مبادا برایمان نویسنده بتراشند!

مجید اسطیری، داستان‌نویس، در گودریدز نوشته است:

🔺کم کم دارم به نتیجه می‌رسم ما شرقی ها کلا از هم بی خبر هستیم. حجاب ما زبان های مان است و باید هر طور شده در زمینه ادبیات داستانی این حجاب بر طرف شود.


🔺شما میتوانید سه تا نویسنده هندی نام ببرید؟ سلمان رشدی را هم گیریم قبول کنیم! جومپا لاهیری را نباید نام ببرید چون امریکایی است و به انگلیسی مینویسد. میتوانید سه تا رمان نویس پاکستانی نام ببرید؟ میتوانید غیر از نجیب محفوظ که نوبل گرفته سه تا رمان نویس مصری نام ببرید؟


🔺خالد حسینی را نباید به عنوان نویسنده افغانستانی نام ببریزد چون او هم به انگلیسی مینویسد.


🔺هر کسی بتواند با نفرت از ملت خودش چیزی به انگلیسی بنویسد و هویت خودش را پامال کند به احتمال زیاد موفق میشود مثل آقای آراویند آدیگا جایزه من بوکر ببرد و در جهان به عنوان نماینده کشور خودش شود آن هم در حالی که مردم کشور خودش نمی‌توانند رمان را بخوانند و اگر هم بتوانند حتما حالشان از رمانی که نکبت زندگی شان را به جهان مخابره میکند بد می شود.


🔺ترس من از روزی است که در مورد ما هم همین اتفاق بیفتد و بالاخره یک ایرانی متولد آمریکا چیزی به انگلیسی بنویسد و زندگی ما را به لجن بکشد و جایزه ای بگیرد و بالاخره دنیا یک نویسنده ایرانی تقلبی را به عنوان نماینده ادبیات ایران بشناسد.


🔺شاید هم این اتفاق افتاده یا دارد می افتد. آتوسا مشفق یک نویسنده ایرانی متولد آمریکا است که جایزه بوکر را گرفته. هنوز رمانش را نخوانده م و تمایلی هم ندارم بخوانم اما احساس میکنم مجبورم بخوانم ببینم اوضاع از چه قرار است. شما اگر خوانده اید برای من بنویسید.

#کتابیات
👍1
یک گاز کتاب!📚
«رعایا چنان مصیبت‌زده‌اند که از دین و روز واپسین گفتن برای آنها، در زمانه‌ای که دنیا برایشان جهنم است، انصاف نباشد.»
امروز در ضمیمه «قفسه» رزونامه #جام_جم (ویژه کتاب و داستان) درباره بعضی از کارگردان‌هایی نوشتم که داستان یا رمان نوشته‌اند.

http://l1l.ir/5kbf
#فروغ_فرخزاد را در یک برداشت آزاد روایت کردم
(امروز سالروز مرگ زودهنگام اوست)

اینجا بخوانید 👇
http://fna.ir/brgcbw
تاریخ برای عبرت گرفتن است یا تکرار؟

اکثریت مردم، به خصوص جوانان که چرخ فعالیت اجتماع را به حرکت در می‌آورند یعنی آنان که سال عمرشان بین بیست و پنج تا سی و پنج بود، آنچه از نظام اسلامی پیش چشم داشتند، حکومتی بود که «مغیرة بن شعبه»، «سعید بن عاص»، «ولید»، «عمرو بن سعید» و دیگر اشراف‌زاده‌های قریش اداره می‌کردند، مردمانی فاسق، ستم‌کار، مال‌اندوز، تجمل‌دوست و از همه بدتر نژادپرست. این نسل تا خود و محیط خود را شناخته بود، حاکمان بی‌رحمی بر خود می‌دید که هر مخالفی را می‌کشتند و یا به زندان می‌افکندند.

کتاب #فتح_خون
شارلاتان نباشیم!

شارلاتانیزم یعنی این‌که در آمار فروش یک اثر (شما بخوانید کتاب) موثرهای فروش (شما بخوانید #تقریظ) را نادیده بگیرید و تمام فروش 55 هزار نسخه‌ای یک کتاب را به اسم خودت بزنی...

#کتابیات
تراوشات
شارلاتان نباشیم! شارلاتانیزم یعنی این‌که در آمار فروش یک اثر (شما بخوانید کتاب) موثرهای فروش (شما بخوانید #تقریظ) را نادیده بگیرید و تمام فروش 55 هزار نسخه‌ای یک کتاب را به اسم خودت بزنی... #کتابیات
🔸یک توضیح از یک دوست!

دوستی از دوستان فعال در حوزه نشر پس از انتشار مطلب فوق در توضیح این عدد برایم نکاتی نوشت، از او خواهش کردم که آنها را به صورت مدون برایم بنویسد تا اینجا هم منتشر کنم، هرچند او خواست تا بدون اسم این مطلب منتشر شود تا حساسیتی ایجاد نکند، در ادامه متن را می‌خوانید:

«سلام و ارادت

🔺در سال ۹۷ فروش کتاب در تیراژ بالا کار بسیار دشواری است، از مشکلات کمبود کاغذ برای تولید گرفته تا کاهش قدرت خرید عواملی است که باعث شده کتاب سخت فروش برود.

🔺تقریظ کتاب «سرباز کوچک امام» پارسال اسفند ماه منتشر شد که متاسفانه به علت بی‌تجربگی ناشر و عدم استفاده از موقعیت پیش آمده خیلی زود تب و تاب فروش این کتاب فروکش کرد.

🔺تا اینکه از اواسط پاییز بچه‌های مجمع ناشران انقلاب اسلامی مسابقه‌ای با محوریت «سرباز کوچک امام» راه‌اندازی کردند و به صورت جهادی پای کار تبلیغ این کتاب ایستادند تا دوباره به چرخه پرفروش‌ها برگردد.

🔺ناگفته نماند درست است که تقریظ عامل موثری است ولی اگر تلاش و زحمات این عزیزان نبود قطعا در این مدت با توجه به روند فروش گذشته‌اش شاید یک دهم فروش ۵۵۰۰۰ جلدی را هم تجربه نمی‌کرد.»


پ.ن: باید یادآوری کنم که نکته‌ای که بالاتر در پست قبلی نوشتم مربطو به نحوه تنظیم خبر بود و فعالیت و تلاش افراد را زیرسوال نبرده بودم.
پشت پرده زندگی روشنفکران چه خبر است؟

ریویوی من درباره رمان «جذابیت عشق» را بخوانید: 👇

yon.ir/15lMP
«پس از بیست سال» منتشر شد؛
روایتی از روزگار امیرالمومنین (ع) تا پس از عاشورا!
به قلم سلمان کدیور
ما را از تماشا محروم نکنید!

🔺ماجرای ما و آقازاده‌ها، حکایت پسرک پاپتی پشت شیشه رستوران است، ما این سمت در خیابان خوردن آنها را تماشا می‌کنیم و کاری از دستمان برنمی‌آید اما صاحب رستوران همین را تاب نمی‌آورد و ما را به خاطر #تماشا کتک می‌زند و از شیشه دور می‌کند. ما مزاحم خوردنتان نیستیم، با آرامش بخورید.

🔺این روزها هر نیمچه و جوجه آقازاده‌ای مشغول چپاول و غارت مردم است، یکی فرهنگی دست به غارت می‌زند و دیگری اقتصادی و سیاسی. مهم نفس غارت است که شدیدا با آخرین سرعت شاهد آن هستیم.

🔺 یکی وام‌های میلیارد می‌گیرد و دیگری چندین هزار متر مربع از زمین‌های یک منطقه را به نام خود می‌زند و آب از آب تکان نمی‌خورد.

🔺این بین مردم مزاحم هستند، آرامش ایشان را برهم می‌زنند و نمی‌گذارند راحت و در کمال آسایش به خوردن‌شان برسند. نگران نباشید ما نه قدرتش را داریم و نه می‌توانیم ولی‌نعمتان خود را اذیت کنیم. ما را از تماشا محروم نکنید!

#غیرکتابی
#جامعه
✍🏻جنبه‌تان را بالا ببرید!

🔺انتخاب کردن، یک شوخی بزرگ است. شما [ما] فرصتی برای انتخاب کردن ندارید. این حرف به هیچ وجه سیاسی نیست و ناظر بر قدرت انتخاب یک محصول فرهنگی است.

🔺شاید تصور کنیم یک کتاب یا فیلم یا قطعه موسیقی را پسندیده‌ایم و به عبارتی انتخاب کرده‌ایم و مشغول استفاده از آن هستیم، اما از لایه‌هایی که به بالا آمدن آن اثر کمک کرده‌اند و آن را در برابر دیدگان ما قرار داده اطلاع نداریم. مگر نه این است که یک محصول (در نگاه کلان‌ حتی یک نامزد انتخاباتی) از صافی‌های بسیار رد شده و به این نقطه رسیده است، پس اینکه تصور کنیم مشغول انتخاب کردن هستیم، شوخی خنده‌داری بیس نیست که از شدت مضحک بودن ترجیح می‌دهیم به آن نخندیم و بی‌تفاوت از کنارش عبور کنیم و خودمان را دلداری بدهیم که داریم انتخاب می‌کنیم. در کنار این بهتر است جنبه شوخی خود را هم بالا ببریم تا از کوره در نرویم.

🔺اما واقعیت این است که مکانیزمی در پشت هر پدیده‌ای وجود دارد که آن را بالا می‌آورد وگرنه در دیگ درهم‌جوش اجتماع چطور ممکن است یک فیلم، یک کارگردان، یک کتاب، یک قطعه موسیقی، یک خواننده، یک سریال، یک نوع لباس و حتی یک نامزد انتخاباتی مطرح شود و در کانون #انتخاب افراد قرار گیرد؟

🔺وگرنه چرا کتاب ایکس به جای کتاب ایگرگ مطرح نمی‌شود، در حالی که وقتی هر دو را بررسی می‌کنیم، در کمال ناباوری متوجه می‌شویم، مورد دوم نسبت به مورد اول شایسته‌تر هم بوده، ولی خب چرا مطرح نشده و هیچ‌کس از آن حرف نمی‌زند و دست به انتخابش نمی‌زند، این موضوع برای کسی مسئله نیست، چون جواب راحتی از پیش آماده کرده‌ایم، آن هم اینکه سلیقه مخاطب تعیین‌کننده است و این اثر نتوانسته در یک رقابت منتخب شود! بگذریم که گاهی قدرت تشخیص را هم از دست می‌دهیم و نمی‌توانیم در بین گزینه‌های موجود هم انتخاب بهتری داشته باشیم، برای همین سرسختانه و تا حدودی لجوجانه پای انتخاب غلط خود می‌ایستیم و تا آخرین نفس از آن دفاع می‌کنیم!

🔺برای همین بد نیست گاهی مشکوک باشیم، مشکوک به این که مکانیزم‌ها (شما بخوانید دست‌های پشت پرده) مشغول شکل دادن به سلیقه و انتخاب ما هستند و ما نه تنها نگران نیستیم بلکه خوشحالیم از اینکه در مکانیزم انتخاب کردن شریک بوده‌ایم و...، ضمنا نگاه مشکوک داشتن بد نیست، حتی خوبی هم دارد، چرا که اینطوری احتمال قالب شدن کلاغ به جای قناری به ما کاهش پیدا می‌کند.

🔺علاوه بر این ما در شرایطی که زیر باران سیل‌آسای گزینه‌های متعدد قرار داریم فرصتی برای انتخاب کردن نداریم پس بهتر است هرچه سریعتر برای جا نماندن از این سیل بنیان‌کَن یکی از گزینه‌های موجود را انتخاب کنیم و به عبارتی «بین بد و بدتر» یکی را برگزینیم. فرصتی نیست گزینه‌ها را محک بزنیم، فرصتی نیست بسنجیم و انتخاب آگاهانه داشته باشیم پس بهتر است سریع انتخاب کنیم و در این حرکت مدنی شریک باشیم، خواه می‌خواهد انتخاب یک رمان باشد یا ....

#غیرکتابی
#فرهنگ